زیرزمین

1399/08/30

خب سلام این اولین داستانی هستن که میخام بنویسم. من سارام 17 ساله.
اوایل 15 سالگیم بود که عاشق یک پسری به نام سجاد شدم 19 سالش بود و نیمچه بازیگر بود تو اینستا پیداش کردم بهش پیام دادم کم کم پیام دادنمون بیشتر شد و کلی باهم صمیمی شدیم من خیلی خجالتی بودم عکسای خودمو اوایل براش نمیفرستادم عکس فیک میفرستادم خونوادمم حساس بودن نمیتونستم اصلا بیرون ببینمش…کم کم علاقم خیلی زیاد شد در حدی که کل بچه های مدرسمون فهمیده بودن حتی دختر عموشم تو کلاس ما بود. اینم بگم من در حدی خجالتی بودم که یکسال اول رابطه حتی تلفنی حرف نمیزدم.همینجوری عشقمون بیشتر و بیشتر شد و وابستگی بیشتر بعد یکسال گهگداری شاید تو کلاس موسیقی و تو جمع از دور همو میدیدم دیگه کم کم تو چت حرفا سکسی تر شده بود و هردومون حرف از ازدواج میزدیم .تا اینکه شوهر خاله من فوت کرد چون شبا خالم تنها بود من میرفتم پیشش میخابیدم .بعد که به سجاد گفتم خونه خالم کجاس فهمیدیم یک کوچه با خونشون فالصس.شب ساعتای2 بود داشتیم جرات حقیقت بازی میکردیم که من گفتم همین الان باید برام از شکلاتات بیاری به شوخی ولی که اونم قبول کرد فک میکردم دروغ میگه ولی گفت ساعت 4 بیام در در شکلات بگیرم هیچی دیگ من خنگم یهو خاب افتادم وسط چت هرچی به گوشی زنگ زد بیدار نشدم یهو ساعت 4و ده دقیقه شانسی بیدار شدم دیدم زده من دم دردم من کلا هنگ بودم هیچی دیگ خالم خاب بود اروم رفتم تو حیاط درو باز کردم برا اولین بار ازین فاصله نزدیک و تنهایی میدیدمش گفت بیام تو گفتم ن بابا گفت میریم تو زیرزمین پنج دقع زود میرم هیچی اومد تو باهم رفتیم تو زیرزمین شکلات خوردیم یکم خندیدیم یهو دستمو گرفت گفت دوستت دارم سارا برا اولین بار بود کسی دستمو میگیره کلی خجالت کشیدم بعد یهو بغلم کرد قدش یک وجب از من بلند تر بود ورزشکارم بود هیچ وقت همچون حسی رو تجربه نکرده بودم بغلش پر از ارامش بود کلی بوی خوب میداد کم کم لباشو اورد جلو که لبامو ببوسه ولی من سرمو اوردم پایین نیم ساعت تلاش کرد بوسم کنه اخرش یک تیکه از لبمو کرد تو دهنش اصلنم ول نکرد دیگه دوتا لبمو با وحشیت میخورد میگفت چقدر ارامش داری.حدودا نیم ساعت همینجوری ایستاده لبای همو خوردیم و کم کم دستشو از رو لباس رو سینه هام گذاشت دست منم برد جای شلوارش منم از رو شلوار اونجاشو فشار میدادم اصلا تو حال خودم نبودم دیگه همه چیز اولین بار بود کلی هیجان داشتم…با دیوار تکیم داد همینجوری از رو لباس اونجاشو بهم فشار میداد و بادستاشم سینه هامو فشار میداد میخاست دستشو ببره تو شرتم که دیگه اصلا نزاشتم ساعتای5ونیم بود که دیگ رفت منم رفتن خابیدم صبح ساعتای11 که بیدار شدم اصلاااااا باورم نمیشد که اون اتفاق افتاده باشه همش مث خاب بود ولی اونشب بهترین شب زندگیم بود هوا هم سرد بود.ما تا یکسال بعدش باهم بودیم تا اینکه مامان من فهمید و چتامونو خونده بود که سکسی چت کرده بودیم کلی منو زد که همه جام کبود شد گوشی رو هم ازم گرفتن…ماهم از طریق دخترعموش که تو مدرسمون بود نامه نگاری میکردیم اون گفت منظرم باش میام خاستگاریت به زودی که البته بعدن فهمیدم همون روز که مامانم گوشی منو گرفت مامان اون زنگ زده به مامانم خاستگاری کرده از من ولی مامانم گفته نه بابا کوچیکه هنوز…خلاصه دوماه همینطوری ارتباط نداشتیم منم با گوشی مامانم بضی وقتا میومدم تو اینستا ولی با اون چت نمیکردم ک مامانم نفهمه یهو یه دختری اومد بم پیام داد که سارا من 2 ماهه که با سجاد دوس شدم حالا شنیدم که اون با تو دوسته راسته؟منم دیگ ازش دلیل مدرک گرفتم فمیدم اره راست میگه دوماهه دوستن هیچی منم ب اکانت پسره پیام دادم کلی فوحس بارش کردم و ب مامانمم گفتم گفت دیدی پسرا همش از دروغ حرف از عشق میزنن…خلاصه یکسال ازون ماجرا گذشت بعدش ما دوباره بهم برگشتیم اون کلی معذرت خواهی کرد و التماس میکرد که ببخشمش البته رابطشون با اون دختره اونقدرا هم جدی نبوده ولی بازم من نمتونستم ببخشمش ولی از دروغ گفتم بخشیدمت و سه هفته حسابی گولش زدم بعد سه هفته از الکی یه جوری وانمود کردم که انگار بش خیانت کردم اونم حسابی ضربه خورد الان3 سال ازون ماجرا میگذره هنوز ک هنوز افسردس ولی خب تقصی خودش بود اول میخاس وقتی من نبودم نره با یکی دیگ دوس شه.

نوشته: heart


👍 1
👎 12
18501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

777664
2020-11-20 00:26:38 +0330 +0330

چرت و پرت!

1 ❤️

777669
2020-11-20 00:36:12 +0330 +0330

روزگاری شده ، دهه هشتادیا سکس میکنن فیلمشو میزارن رو نت دهه شصتیا باهاش جق میزنن!!

3 ❤️

777733
2020-11-20 03:12:12 +0330 +0330

دیوث که میگن تویی. گوه خوردی که با روحیه یه نفر دیگه بازی کردی و باعث شدی که افسردگی بگیره. اگر خشک خشک از کون میگاییدتت ، هار نمی شدی که پاچه اون بدبخت رو بگیری.
درضمن هنوز نمیدونی اینجا برای زیر ۱۸ سال ممنوعه؟ گمشو از اینجا بیرون

0 ❤️

777740
2020-11-20 03:29:16 +0330 +0330

خیلی مسخره بود

1 ❤️

777752
2020-11-20 05:19:19 +0330 +0330

نزدیک بوده تو زیر زمین یه کاسه آش هم بخوریدااا

0 ❤️

777780
2020-11-20 12:19:57 +0330 +0330

رنج سنی 7 الی 10 سال

0 ❤️

777784
2020-11-20 13:23:36 +0330 +0330

یکم توی محاسبات زمان و همچنین محاسبات سنت به مشکل خوردی
یک سال که کلا تو تلفنی حرف نمیزدی
بعد از اون یک سال اقوامتون میمیره این میاد زیرزمین شکلات میخورید
بعد خیانت میکنه بعد تو یک سال بعد میبخشیش
بعد هم سه سال از اون ماجرا میگذره که اون افسردس
با این حساب اگه تو ۱۵ سالگی عاشق شده باشی الان باید ۲۰ سالت باشه
ریدی گلم 🌹

1 ❤️

777957
2020-11-21 17:21:24 +0330 +0330

تا کونت نزاره که ول نمیکنه😂😂😂

0 ❤️

777977
2020-11-21 21:37:28 +0330 +0330

کسشر دروغ قشنگی بود بازم برامون از این خزعبلات بنویس دوسدارم آرزوهاتو در شکل داستان بخونم باعث میشه از شخصیت کیریت خندم بگیره😂😂😂

0 ❤️

778049
2020-11-22 02:44:00 +0330 +0330

از دروغ گفتی بخشیدددیش؟

0 ❤️

778088
2020-11-22 10:04:39 +0330 +0330

ننویس بابا بچه جون. برو دیکته تمرین کن

0 ❤️

778162
2020-11-22 22:03:08 +0330 +0330

کص نگو مومن

0 ❤️

940533
2023-08-02 17:56:46 +0330 +0330

چقدر مزخرف

0 ❤️