سارا، آس دانشگاه

1400/07/25

سلام، اسم من میثم و ۲۷ سالمه
این خاطره برای حدود ۴ سال پیش و موقعی که دانشگاه میرفتم
ترم اول کارشناسی که ثبت نام کرده بودم، توی کلاس‌ها به دخترای کلاس که دقت میکردم چند نفری بینشون خوشگل به نظر میومدن. البته خوشگلی خیلی سلیقه‌ایه. ولی خب وقتی نظر اکثریت روی بعضیا جلب میشه، میفهمی که اون شخص از نظر همه خوشگل و خوشتیپه. همون ترم اول و نزدیک به آخرای ترم، بعد کلاس رفتم سراغ یکی از جذاب‌ترینهای کلاس و رشته خودمون. من هیچوقت جزوه نمینوشتم و فقط از بقیه میگرفتم. ولی این یکی رو تعمدا رفتم از سارا درخواست کردم. بعدازظهر بود تو سالن دانشگاه کسی نبود، فقط بچه‌های کلاس خودمون بودن که درحال رفتن بودن. چون کلاس تموم شده بود.
صداش زدم به فامیلی، واستاد، من جوری استرس داشتم که انگار قراره چی بگم بهش. به سختی گفتم من جزوه این درس میخوام. گفت باشه فقط من عجله دارم. با عجله و دستپاچگی گفتم میشه شمارتونو بدین، قبول کرد و شمارشو توی گوشیم زدم. یه میس کال زدم تا مطمئن بشم اونم شمارمو سیو میکنه.
بعدش که خدافظی کردم و رفتم به سمت حیاط دانشگاه و در خروجی، پسرا میگفتن اوه دیگه با فلانی صحبت میکنی شماره میگیری… خندیدم و جوری برخورد کردم که مثلا این حرفا چیه من کار درسی دارم.
شبش بهش پیام دادم. جواب داد اونم و بی دلیل کلی باهم صحبت کردیم. و خیلی زود و بی منطق باهم دوست شدیم. من عاشق قیافه و هیکلش شده بودم و اونم عاشق قیافه و رفتارم. هیکل خاصی نداشتم :))
سارا اهل شهرستان بود و اونجا یه خونه داشت که با دوستش عاطفه زندگی میکردن. اونم دانشجوی همون دانشگاه ولی یه رشته دیگه بود.
بعد یه مدت کوتاه منو دعوت کرد برم خونشون. خیلی خیلی ذوق داشتم، ولی واقعا نمیدونستم چی قراره پیش بیاد. من دلم سکس میخواست، اما نمیدونستم اون چی!
چند وقتی به همین منوال گذشت و هربار که میرفتم خوشنون سارا و عاطفه هردو بودن و خب هیچکار نمیشد کرد. جرات نداشتم اقدامی بکنم واقعا :))
تا یه شب که گفت بیا دنبالم بریم بیرون، گفتم خب چرا خونه نریم؟ گفت عاطفه با دوست پسرش خونه است، بریم بیرون بهتره. گفتم پس چرا اون نمیره بیرون ما باهم تنها باشیم؟ خنده باحالی کرد و گفت عوضی… خیلی باهم شوخی میکردیم. روم بیشتر شد و شوخی رو ادامه دادم و اونم میخندید و همراهی میکرد. متوجه شدم ساراهم بدش نمیاد واقعا و حتی وقتی میبینه دوستش با دوست پسرش خونه تنهاست براش عادیه، وقتی منم درمورد تنها بودنمون صحبت میکنم میخنده و عادیه براش.
روزها گذشت و ما باهم خوش بودیم، که یا بار گفت عاطفه داره میره شهرستان، دیگه میتونیم تنها باشیم. منم دیگه تو پوست خودم نمیگنجیدم و آماده شدم.
البته کل آماده شدن پسرا خلاصه میشه تو صافکاری و تمیزکاری از بالا تا پایین :)) چون کار دیگه ام بلد نبودم و تجربه سکس هم نداشتم.
تا اون زمان خیلی باهم راحت شده بودیم و راجع به سکس هم چت کرده بودیم کلی. شبی که گفت پاشو بیا اینجا کسی خونه نیست، اولین سوالم این بود تو اس‌ام‌اس: کاندومم لازممون میشه؟ :))
گفت نمدونم، هرجور خودت میدونی
منم که اصلا جرات خریدنشو نداشتم بیخیالش شدم.
رفتم خونشون. خیلی عادی سلام احوال پرسی کردیم، نشستیم و از درس و دانشگاه گفتیم یکمی. اون بلند شد و قلیون چاق کرد که باهم کشیدیم. کم‌کم از خجالت جفتمون کم شد و دست به کار شدیم. البته بوسیدن و مالیدن تا اون موقع انجام داده بودیم، مخصوصا تو ماشین. ولی بیشترشو نه!
خلاصه شروع کردیم به درآوردن لباسا و رفتن تو بغل هم. غرق استرس بودم و بدنم خیس عرق شده بود. اونم بدنش یخ شده بود و دست و پاهاش سرد شده بود. ولی اون شب کلی باهم ور رفتیم. من با دست براش کسشو میمالیدم و تکون میدادم تا تونستم ارضائش کنم. اونقدر بی تجربه بودم که یهو دیدم گفت بسه دیگه. فکر کردم ناراحت شده یا من اشتباهی گردم. گفتم چیشد؟ گفت ارضاء شدم دیگه. و من اصلا نفهمیده بودم.
قسمت بد ماجراهم این بود که اون از خوردن کیر من امتناع کرد و گفت بدم میاد و حالم بد میشه. منم واقعا اصرار نکردم.
بار اول واستادم جلوش، اون نشسته بود. با دستش کیرمو گرفته بود و برام میزد. دستشو با آب دهنش خیس میکرد و کیرمو عقب جلو میکرد تا آبم اومد و ریختم روی گردن و سینه‌هاش.
بار دومم اون خوابید، جوری که روش به سمت من بود، منم روش دراز کشیدم، یکم پایین تر از اون. جوری که سر من جای سینه‌هاش بود، و کیرم لای رون پاهاش. با آب دهنش لای پاهاشو خیس کرد و کیر منم حسابی با دستش مالید و خیس کرد، و گذاشتم لای رون پاهاش، و از اینطرف سینا‌هاشو میخوردم و میمالیدم.
راستی اینم بگم که سارا سینه‌های نسبتا کوچیکی داشت و خودشم از این بابت ناراضی بود. اما خیلیییی نرم و باحال بود. ولی درعوض باسن خیلی بزرگ و ران پاهاش درشت بود کاملا. بدنشم به شدت سفید بود. جوری که روی سینه‌هاش مویرگ دیده میشد. بدن خیلی سفید و جذابی داشت.
خلاصه، لای پاهاش کیرمو عقب جلو میکردم و سینه‌هاشو میخوردم که برای بار دوم آبم اومد و ریختم همون وسط بین پاهاش و روی تشک!
بعدشم اومدم کنارش دراز کشیدم و همو بغل کردیم و خوابیدیم.
اون شب با اینکه عملا سکس کامل نداشتیم ولی به جفتمون خیلی خوش گذشت و لذت بردیم. هرچند بعدها چندین بار باهم سکس کامل کردیم. ولی واقعا بلد نبودیم. یه کارایی میکردیم که به ارضاء شدن ختم میشد، اما اصلا شبیه فیلمهای پورن نبود :))
رابطه ما خیلی طولانی نبود. شاید یک سال. کلی باهم دعوا میکردیم همیشه و بحث داشتیم یکسره. برای همین کات کردیم.
البته همه فهمیده بودن که ما باهمیم، و همه پسرها با لحن پسرونه میگفتن “دهنت سرویس که با فلانی جور شدی”
بعد اینکه کات کردیم، سه چهار ماهی باهم ارتباطی نداشتیم و فقط اجبارا تو دانشگاه همو میدیدیم، اونم اتفاقی.
ولی بعدش دوباره به هم پیام دادیم، همو دیدیم، خونشون رفتم، بیرون رفتیم. ولی اینبار فقط دوست بودیم و واقعا شکل رابطه‌مون عوض شده بود. من دوست دختر دیگه‌ای نداشتم، ولی واقعا به ساراهم به چشم کسی که میخوام باهاش بخوابم یا اینکه قبلا چجوری بودیم نگاه نمیکردم. اونم همینطور. البته اون یه دو دو ماهی با یه پسر دوست شده بود، که برام تعریف میکرد. ولی خیلی زود کات کرده بود باهاش.
اینبار متوجه شدم ارتباط دوستانه ما دوتا، اونم بدون هیچ توقع عاطفی‌ای، خیلی بهتر داره میش میره. باهم خوشحال بودیم، حالمون خوب بود. سیگار میکشیدیم، قلیون میکشیدیم، کافه میرفتیم، مهمونی رفتیم باهم، مشروب خوردیم و رقصیدیم. ولی دیگه هیچ گیر و بحثی باهم نداشتیم. اونم راضی بود، منم راضی بودم. تا وقتی ترم آخر شد و کمتر همو میدیدیم و بعدش که برگشت شهرشون، بعد مدتی پیام داد که من دارم ازدواج میکنم، ممنون میشم دیگه ارتباطی نداشته باشیم. منم براش آرزوی خوشبختی کردم و از اون موقع هیچ ارتباطی باهم نداشتیم.

امیدوارم زمانی که برای خوندن این روایت گذاشتین لذت برده باشین

نوشته: میثم


👍 5
👎 12
29001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

837861
2021-10-17 01:12:08 +0330 +0330

خاطرات نکردن های یک جلقی
نمیگی یه عده دستشون تو شرتشونه هی از اینور میپری اونور

مخ دختره رو میزنی
نمیده بکنی
میری بکنی نمیکنی
با دختره دعوا میکنی
کات میکنی
دوباره آشتی میکنی
بعد نمیکنی
چه خبرتوووونه

3 ❤️

837866
2021-10-17 01:23:52 +0330 +0330

لایک کردم چون یه احترامی برای خواننده قائل شده بودی!
ولی واقعا برام سواله چرا حس کردی لازمه اون بخش که یبار کات کردین و بعدش دوست عادی شدین رو بنویسی!
ضمناً اونجا که گفتی عاشق رفتارم شده بود دقیقا کدوم رفتار؟ اینکه میخواستی بگی جزوه میخوام ولی سر همین جمله ساده هم خایه کردی؟ تا جایی که من یادم میاد دخترا از پسر پخمه خوششون نمیومد!
بیشتر تلاش کن

4 ❤️

837987
2021-10-18 00:25:16 +0330 +0330

بابا یا بگیر بکنش یا دوست نشو کلا عجبا

0 ❤️

838093
2021-10-18 12:44:12 +0330 +0330

چرا هرکی میخواد یه داستان در مورد دخترا تعریف کنه اسم سارا میاره🤨یه بار یکی پیامم داده میگه تو همون سارایی که تو داستان بود

0 ❤️

838106
2021-10-18 14:15:02 +0330 +0330

اما اصلا شبیه فیلمهای پورن نبود،
مثل ای میمونه تو تئاتر مدرسه باشی بگی اصلا شبیه فیلمهای هالیوود نبود،

0 ❤️

838242
2021-10-19 10:46:15 +0330 +0330

اگر زیاد تمرین کنی و چند تا از داستانهای خوب و دست اول را بخونی
اونوقت میتونی خاطرات خودت را به خوبی بنویسی و تعریف کنی
موفق باشی

0 ❤️

862359
2022-03-05 21:21:12 +0330 +0330

بدرد نخوردددددد

0 ❤️