سلام دوستان من علي هستم داستاني كه براتون مينويسم واقعيه هرچند كه خيلي هم مهم نيست كه واقعي باشه يا نه .
ابتدا اجازه بديد مقدمه اي در باره دخترعمه ام شادي براتون بگم اين دختر عمه من حاصل ازدواج اول عمه جانمه و از من كه الان 30سالمه 1سال بزرگتره وقتي كه شش ماهه بوده والدينش از هم جدا ميشن و من هم كه اصلا اطلاع از وجود چنين شخصي نداشتم تا او ازدواج مي كنه و به ديدار خانواده مادرش مياد از اونجا كه پدر و مادر درست وحسابي نداشته به يك مرد ي كه حدودا 15سال از خودش بزرگتره شوهرش ميدن اما داستان از اونجا شروع شد كه بعد از چند سال از آشنايي ما شادي به شهر ما نقل مكان كرد و يك روز من تصميم گرفتم بهش سري بزنم اون موقع من 19ساله بودم و تازه دانشگاه قبول شده بودم و دو سه هفته اي يك بار مي اومدم به شهرمون.خونه شادي توي مركز شهر نزديك بازار بود وقتي كه رفتم در خونشون حدوداي ساعت 5 بعدازظهر بود و شوهر شادي خونه نبود خلاصه كلي مارو پذيرايي كردو تحويل گرفت يواش يواش دردو دلهاش شروع شد و برام از آرزوهاش ميگفت و قرار ما اين شده كه هروقت من از دانشگاه ميام سري بهش بزنم (ترجيحا وقتي شوهرش نيست)خوب بعد از چند بار رفت آمد متوجه شدم هردفعه بامن راحتتر ميشه لباسهاي باز تري ميپوشه و رنگ و بوي صحبتهاش تغيير كرده ناگفته نماند من بسيار به سكس علاقمند بودم و طبيعتا اطلاعات تئوريم هم به لطف فيلمهاي سوپر كم نبود يه روز كه خونشون بودم او با يه تاپ دو بنده كه سوتينش كاملا از زيرش پيدا بود تو خونه ميچرخيد ديگه ديدم طاقتم تمومه و بايد يك كاري بكنم رفته بود توي آشپزخونه و داشت ظرف مي شست كه منم رفتم و از پشت بهش چسبيدم كه يكدفعه مثل فنر از جا پريد حسابي ترسيدم و عقب رفتم شادي گفت اين چه كاري بود گفتم خيلي وقته بهت علاقمند شدم (شادي خانميه قد بلند و نسبتا چاق با سينه هاي بزرگ كه البته من مثل دوستان كوليس نداشتم كه سايزش رو اندازه بگيرم و باسني بسيار خوش فرم)منتظر عكس العمل شديدي از اون بودم اما آروم اومد طرفم و بغلم كرد قدش تقريبا اندازه من 178بود وقتي بغلم كرد سينه هاش رو مثل دوتا گلوله پنبه احساس ميكردم از اونجايي كه فيلم زياد نگاه ميكردم سريعا مشغول لبش شدم و شروع كردم به مكيدن لباش برام جالب بود كه انگار اصلا ازاين كارها بلد نبود (بعدا معلوم شد چون در 14 سالگي ازدواج كرده بود و شوهرشهم فقط مثل خروس ميكرده و بعدم ميخوابيده چيزي بلد نبود )خلاصه وقتي لباش رو بوس ميكردمن يواش يواش كيرم خبراومد و به لاي پاهاش ميماليد صداي نفسهاي شادي هم كم كم عوض ميشد و منم از ترس قلبم اومده بود زير گلوم (شايدم تخمام) چون ميترسيدم شوهرش سربرسه بهرحال سرپايي حسابي تو آشپزخونه مالوندمش .
خوب دوستان اين اولين داستاني كه براتون نوشتم و اصلا برام مهم نيست كه باور كنيد كه واقعي بوده يا نه داستان من هنوز ادامه داره اگه دوست داريد نظر بديد تا ادامه شو براتون بنويسم به دوستاني هم كه فحش ميدن پيشاپيش به مادر محترمشون حواله ميكنم
نوشته: علی
…aaaaaaaaaa,yani 11 sal pisham film super bodeee
chaghalll khalii band
اولا؛تو چرا بعد از این همه سال دوری و اینکه از وجودش خبر نداشتی و کلی از این جور حرفایی که خودت نوشتی؛تنها رفتی پیشش؟اصلا روت شد تنها بری؟اونم بدون خبر دادن و سر زده؟و دقیقا وقتی که شوهرش نیست!
دوما؛نوشتنت خیلی سرد و خشک و کمی تا خیلی بی روح همراه با وزش گوز شدید صبحگاهی بود؛کلا خودت میدونستی ریدی که فحش ها رو پیشاپیش حواله کردی
ها؟؛چیه دیگه؟سوما نداره؛فقط اولا و دوما داشت؛
در ضمن؛اینطور که تو انقد تند و سریع داستان رو نوشتی و یهو تمومش کردی؛فکر کنم یه فیلم سوپر داشتی می دیدی و از شق درد داشتی میمردی؛عجله داشتی که بری جلق بزنی…!!!
آقا کلاغه(یا خانوم کلاغه؛جنسیتش رو نمیدونم؛حالا اصلا خودتو درگیر این موضوع نکن)خبر داد که از اینکه سوما رو نگفتم ناراحت شدی؛حالا یه سوما میگم ؛اصلا چهارتا میگم که ناراحت نشی:
سوما؛داستان در مورد دختر عمته؛چه ربطی به اسم داستانت داره که نوشتی سالهای دور از عمه؟خوب چرا ننوشتی سالهای دور از دختر عمه؟
چهارما؛ اول داستانت؛ یه جا میگی: (حاصل ازدواج عمه جانمه)
یه جا دیگه میگه:
(از اونجا که پدر و مادر درست و حسابی نداشته)
من که نفهمیدم؛عمه ات جونته؛یا آدم درست و حسابی نیست؛یا اون درسته یکی دیگه غلطه؛یا من اشتباه میکنم که تو ریدی؛یا تو ریدی که من اشتباه میکنم؛یا همه ی موارد
esme dastan salhaye 2or az amast vastash gir mikone dastan avaz mishe 2kht ar ame man kari be vaghei bodanesh nadaram ama aslan nevisande khobi nisti man khodam hich ama aksare 2stam didam vaghti mifhman 2khtare 2st pesar dare bikhial taraf mishan chejor shoma gheirateton ejaze mide
قشنگتر از داستان نظرات بچه ها بود… کلی خندیدم … ایول
مثل دفترهای عقاید… با همه موافقم
قشنگتر از داستان نظرات بود…
مرسی از نکته سنجی شما…
مثل دفتر عقاید با همتون موافقم
راستي كوليس نداشتي اما خوب قدش رو حدس زدي
خوشم مياد اعتماد به نفشت بالاست
يه بار كه دير رسيدم دوستان چيزي برا من باقي نذاشتن! نظرات خيلي باحال بودن بخصوص Mr.ok كه تركوند! باران هم كه آمارشو دارم 24 ساعته كه آنلاينه!! آقا مهدي بيكس هم كه دربست مخلصشيم.
راستي قسمت دوم اين داستانو حتماً بخونين. چون يهو شوهر طرف سر ميرسه و قضيه كلاً اون وري ميشه!!!
ki mige 11 saale ghabl video w filme sooper naboode, man khodam didam 25 saale ghabl, dige inke aashpazkhoonehaa aksaran opene, yani shomaa be har dalili ke too aashpazkhoone boodi masalan dar heine chaayi dorost kardan, mitooni tv ham ke too haale bebini
من فيلم سوپر ديدم مال سال 1976. فيلم سوپر از زمان سينماي صامت وجود داشته. يعني زماني كه سرعت دوربينا پايين بوده و درنتيجه فيلم با سرعت بالا نمايش داده ميشده! فكرشو بكنين! يارو در هر ثانيه 45 بار تلمبه ميزده!!! زنه چه حالي ميكرده!!!
آخه کسی به زور میگه باید بیایید اینجا داستان بنویسید؟؟
آقاجون ننویس
کس شعر ننویس بچه کونی
دوستان حسابی بهت حال دادن دیگه
برو خوش باش :d
دمت گرم فریجاب جان
Akhe shoharesh mese to film super nega nemikarde k balad beshe, dg nanevis. Fosham nemidam ta kunet besuze
1)می نینم که خیلی دوست داری این کارو بکونی ام با توجه به فیزیک دختر عمت(شادي خانميه قد بلند و نسبتا چاق با سينه هاي بزرگ) فکر نمی کنم حالا حالا خاییییییییییییییه نزدیک شدن بهش رو داشته باشی.
دوست عزيز
بكن و فقط بكن
ميخواد زن شوهر دار باشه يا هر جنده اي ديكه؟
حتي مادرتم راه داد بكنش.
میگم این مامان شما الان کجاست parizatis جان بیام یک احوالی ازش بپرسیم؟
سلام اول اینکه دختر عمه شما کلا ایستاده تلویزیون نگاه میکنه یا خودشو زده بوده به اون راه که داره نگاه میکنه بعدشم تو اشپز خونه روبروی تلویزیون بودین یا حالت مورب داشتین ؟؟ ههههههههههههه =))
حتما به سوالاتم جواب بده درضمن واقعا برات متاسفم که با زنه شوهر دار سکس میکنی برا باره 100 میگم نکنین این کارارو اخه بیخایه مگه ادمه دیگه ای نیست … تو تخم نداری بیاد زیره گلوت نفله
حالم داره ازت به هم میخوره…
و اما داستانت اگه بازم میخوای از بیخایگیت بنویسی ارواح عمت و دختر عمت ننویس …
ریدی با این داستانت