کنار خیابون وایساده بودم ومنتطر مشتری بودم. یه ماشین نگه داشت؛ پسره گفت: خانوم مزنه چند؟ نگاهی بهش کردم و گفتم: ساک 70 تومن، جلو 100، عقب 130، شب باهات باشم 250 تومن. گفت ساک میخوام. گفتم هفتاد میشه… داری بیام. گف بیا هفتادم بهت میدم.
سوار شدم. برام عجیب بود که این یکی چونه نزد. مث همیشه باهاش گرم گرفتم. یکی دو دقیقه که گذشت بهم گف با 50 راضی میشی؟ با بی چارگی بهش نگاه کردم. قرارمون 70 بود… گفت: حالا شما یه حالی به ما بده مشتری شیم. گفتم: چیزی که هست مشتری… گفت: اذیت نکن دیگه… با این قیمت دلار مگه من چه قد در میارم؟ گفتم با این قیمت دلار پولی که میدی همش 5 دلاره. وقتی کارمو شروع کرده بودم، خیلی زود یاد گرفتم که 20 تومنی بیشتر بگم که وقتی چک و چونه زدیم قیمتی که میخوام در بیاد.
چن ثانیه ای به سکوت گذشت… به کوچه خلوت همیشگی رسیدیم. بهش گفتم بپیچ برو تو کوچه. تو ماشین براش ساک زدم. کیرش معمولی بود. 13، 14 سانتی میشد. شقِ شق شده بود. وقتی براش میخوردم نالش بلند شده بود. از ته دل آه میکشید. خیلی زود آبش اومد. قبلش قرار گذاشته بودیم که اگه آبشو بخورم 60 تومن بهم بده.آبشو خوردم. کارم تموم شده بود. اومدم سرمو بکشم کنار که بهم گفت نه. بزار تو دهنت باشه. یه دقیقه ای که گذشت سرمو بردم کنار. 60 تومنم رو بهم داد. تو آیینه نگاه کردم. آرایشمو تجدید کردم و شالمو تنظیم. پیاده شدم. پول رو چپوندم توی جیبم. و راه افتادم که برگردم. حدود 10 دقیقه پیاده رفتم تا رسیدم جای همیشگیم.
نیم ساعتی که گذشت بالاخره با مشتری بعدی حرفمون یکی شد. سه تا پسر بودن و منو برای یه شب میخواستن. قرار شد نفری 200 بدن که میشد 600 تومن. پول خوبی بود. کمتر پیش میومد سه تایی بخوان یکی رو بکنن. معمولا یکی یا دوتا دختر دیگه هم سوار میکردن. سوار شدم. تا مکانشون صدای قهقهمون تو ماشین پیچیده بود. اونی که تو ماشین بغلم نشسته بود، فقط داشت دسمالیم میکرد. منم دستمو گذاشتم رو کیرشو براش میمالیدم. راست کرده بود و با کارم حال میکرد.
رسیدیم به مکانشون و پیاده شدیم. از ماشین که پیاده شدم یکیشون دستشو انداخت گردنم و یکی دیگه هم یه سیلی کوچیک به کونم زد.
درو باز کردن. وارد خونه شدیم، یه نگاه انداختم به سرتاسرش.
این فکر از ذهنم گذشت: امشبو باید اینجا سر میکردم.
نوشته: کیر ابن آدم
سیارای عزیز: بعضی وقتا داستانا هیچ هیجانی ندارن. صرفا به تصویر کشیدن زندگی هستن. مثلا داستان عدل از چوبک. (ایم نثالو میزنم چون تو کتاب درسی دبیرستان بوده و عده زیادی خوندنش) هیچ اتفاق خفنی نداره.
علی ای خال هیجانیم مینویسم برات :)
دوس نداشتم اسمتو ته داستان دیدم تعجب کردم ! خوشم نیومد نه از موضوع نه از نگارش نه از کوتاه بودن متن…بنظرم بجای گفت گفتم گفت گفتم از علائم اختصاری استفاده کنی جذاب تره…در هر صورت دیس
لاست مون عزیز: اشکال نداره که… همین که خوندی خودش باعث افتخاره
چی بگم از کجای عزیز: ممنون از اینکه نظرتو گفتی.
الان چی بود این داستان سکسی بود؟؟؟
بیشنر شبیه برنامه های شبکه ۴ بود
فشارکی عزیز: هیچی همین. قرار نیست تو این داستان نتیجه گیری خاصی انجام بشه. یه تیکه از زندگی یه نفره. در مورد جنسیت راوی هم عرض کنم. راوی در اینجا فقط روایت میکنه. هیچ قصدی نسبت به موشکافی احساساتش نداشتم که باعث تصنعی شدن داستان بشه.
آلوچه عزیز: ممنونم از نقدت. سعی میکنم در آینده رعایت کنم.
Mrt72 عزیز: در آینده پیش از شروع داستان ذکر میکنم که آیا برای خودارضائی مناسب هست یا نه.
ی اتفاق به ظاهر معمولی ولی در اصل فاجعه که کشور و خیلی از هم وطنامون فقط به خاطر فقر درگیرش هستن
اعصابمو داداش خرد کردی
یاد زمستون ۸۷ افتادم
من
اون
بارون
کنار خیابون خیس شده بود
سوار ماشینش گردم
و…
اعصابمو داداش خرد کردی
یاد زمستون ۸۷ افتادم
من
اون
بارون
کنار خیابون خیس شده بود
سوار ماشینش کردم
و…
من که تو کار ساک نیستم
اما انواع چمدون و کیف دارم قیمت مقطوعه
از ۵۰ تا ۳۰۰
البته با کوپن شیخ العمل تا ۳۰٪ آف زدیم
مرسی حضرت آلت عزیز از واقعیت نوشتت
راستی احتمالا وقتی رو صندلی داغ بود اینو ننوشتی
قلب و خنده
با کلی گل
متاسفانه الان 50 تومن میشه 4 دلار و خورده ای
خلاصه ک ریدیم با این مملکتمون
بیشتره کسانی که تو این سایت داستان میخونن دنبال قسمتای سکسی زیاد و هیجانی هستن.یه کم کسل کننده بود.ری اکشنه داستانات رو افزایش بده.لایک.
تراوشات ذهن نامغشوش یک جقی من فقط تو کف فاز اونایی ام که این کسشرو لایک کردن به کجا داریم میریم پففففف
کامران عزیز: متاسفم اگه خاطره بدی رو به یادت آوردم.
هپی سکس عزیز: 🙄 ممنون دوست عزیز. ? ?
اصغر عزیز: قبلا هم مکررا اشاره کردم که جقیم.
ساسی 78 عزیز: غرض معمولی بودن، بود. یه تیکه از زندگی، بی هیچ اتفاق پیچیده ای.
خوشگلخانم عزیز: ممنون.
چارلز دیک هدز عزیز: همش یاد جوکه میفتم که میگه هر کجای دنیا بگیم نرخ ساک تو ایران 5 دلاره، پناهنده میشن به ایران.
ممد پالیس عزیز: پیشتر هم گفتم غرض سادگی بود. و گرنه داستانی مثل و سر انجام سکوتم رو ادمین اجازه نداد منتشر کنم. به خاطر حجم خشونتی که درش بود. این رو میکم که فکر نکنید این سادگی حاصل ناتوانی منه، بلکه بدونید عمدی بوده.
Mrt72 عزیز: متوجه شدم که از داستان من خوشتون نیومده. اگه میشه بنده رو مطلع کنید که اشکالش از نظر شما کجاست؟
مزنه خوب دَسِتِ دیوزِ کی بودی
قشنگ بود حسین جان فقط نمیدونم
چرا همش به نقطه عطف تامیخوای برسی
قطع میکنی،یُخده روی ادامه و اوج و فرود
بیشتر کار کن دوست عزیز موفق باشی
جغدِ شهوانی
راستی ی ندادیا
خوووب؟؟ بی محتوایی ای که حس کردم با توضیحاتی که توی کامنتا دادی جور در نمیاد رفیق…
تن فروشی کاریه که توی تموم دنیا وجود داره و خیلیا باهاش زندگی میکنن.حالا درسته که تو ایران داستانش فرق داره و خیلیاشون سوای علاقه دارن اینکارو میکنن ولی بازم داستان تورو توجیح نمیکنه…
حسین جان رفاقت جای خودش ولی دروغ چرا؟؟ خوشم نیومد از داستانت… لایک نمیدم ولی به خاطر زحمتی که کشیدی دیس هم نمیدم…
آرزوی عزیز: هم از این گرونتر داریم هم ارزونتر. بستگی داره کجا بری دنبالش.مام نخوردیم نون گندم، ولی دیدیم که دس مردم. اولا که ضد حالی مه خواننده در اون نقطه میخورده رو دوز دارم :) همونطور که اشاره کردی یه دیوز به تمام معنام. ثانیا به متینم گفتم، البت تو خصوصی، گفتم که هدفم تمرکز خواننده رو روند داستانه. نمیخوام خوانندم در بند احساسات راوی یا نتیجه گیری گرفتار بشه، فلذا همه اینا عمدیه. وگرنه قبلا خواننده رو به سمت نتیجه خاصی هدایت میکردم و حالا اگه عواطفش رو نه، افکارش رو شرح میدادم.
در مورد ی هم:
یار مرا غار مـرا عشق جگـر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
Samsolosin76 عزیز: نمیدونم شما باید نظر بدی.
نیلای عزیز: ممنون ?
k45c0 عزیز: نظر شما متینه. البته متینم نظری مشابه شما داشت. :(
parhaamesf عزیز: قبلا گرگ خوردتش. ندارم که بخواد پاره شه.
هولی ش… چیزه من عزیز: قبلا هم توضیخ دادم. داستام فقط یه روایته. نه قصد دارم ازش نتیجه ای بگیرید، نه هیچی. فقط روند داستان رو درک کنید. ببیند داستان رو.
اتفاقا به بروبکس گفتم آقا داستانمو رفاقتی لایک نکنید. نظر حقیقتون رو بگید. فلذا به خاطر همین ازت تشکر میکنم.
( برای دریدن اندام تحتانی وی نقشه میکشد.)
ایلونای عزیز: همچین گفتی قدیما احساس پیری کردم. علی ای خال ممنون از نقدت. یه سوال… چرا نمیگی کیر؟ آقا یه کیر گفتن که انقدر سخت نیس؟ روزی 10 بار بگو کیر عادت کنی بهش. ? ? ?
خیلی کزکشی حسین ^__^
پ.ن: اینم یه انتقاد دوستانه ی دیگه ;) :)
هولی عزیز: من فقط یه جقی بی آزارم. نهایتش یخده دیوثم باشم.
ایلونای عزیز: از این قضیه قدیمی بکش بیرون دیگه… خود این قضیه قدیمی شد. بیا بریم تاپیک کنکور 97 اونجا بکن بکنه.
من که نگفتم به لفظ کیر عادت کنی… گفتم به کیر عادت کنی ? ? ? ? ?
پیشاپیش هرچی میگی خودتی.
kosemadaresahabsite4 عزیز: چشم. سعی میکنم من بعد از این کرما تو داستانم نریزم.
ناصر عزیز: شما شاید تنها کسی باشی که منظورم رو از نوشتن این داستان فهمیدی.
ایلونای عزیز: مکرارا تکرار کردم. اگه احساسات رو به نمایش میزاشتم، خواننده درگیر احساسات میشد. دوباره تاکید میکنم، علی رغم همه نظراتتون من میخواستم روند داستان رو ببینید. ببینید که چه اتفاقی میفته. این سرجمع 2 ساعت از زندگی یه روسپی هست. یه روایته از زندگی نه احساسات. شاید بهتر میبود سوم شخص روایتش میکردم، ولی در اون صورت خواننده نمیتونست به اون صورتی که من میخوام داستان رو ببینه. علی رقم همه اعتزضاتی که به سادگی متن و بی روخیش شده، بازم روی حرفم پافشاری میکنم مه برای منظور من این بهترین حالت بود.
علی ای حال سعی میکنم نظرت رو در باقی داستانا لحاظ کنم.
عالی.
فضای داستان و اینکه خودتو جای طرف گذاشتی و صرفا راوی نبودی خوب بود
خب كه چي؟؟
يه داستاني كه نوشته ميشه و ادما وقت ميزارن برا خوندنش يا بايد يه حرفي برا گفتن داشته باشه و يا اگه پندي اندرزي چيزي درش نهفته نيست بايد حداقل يه حسي هيجاني غمي شادي يي اتفاقي رو به تصوير بكشه…
ايني كه شما نوشتي انقد خطش ثابته كه انگار من بيام روايت هر روز لباس پوشيدنمو در قالب داستان عرضه كنم…
يادمه يه داستان قشنگ ازت خونده بودم، وقتي يكي دو تا قشنگ بنويسي سطح توقعات رو ميبري بالا و انتظاراتي كه ازت ميره اينه كه تو داستاناي بعدي اين توقعات رو ارضا كني و روز به روز بهتر بشي
شما نه تنها حداقل همون سطح قبليو حفظ نكردي بلكه ميتونم بگم كاملا سقوط كردي كير عزيز.
خوب بود حیف کم بود. خوش به حالش چه قدر پول در آورد
ایلونای عزیز: نچ نمیشه. کیر خوبه. راه نداره حتی برای شما دوست عزیز!
ممد جونم: هیچی همین، سلامتی.
saeedno15 عزیز: ممنون از نظرت. ?
دانیالوویچ عزیز: ممنون از انتقادت. ایشالا از کارای بعدی خوشت بیاد ?
میومیووو: در مورد خوب بودنش که ممنون.
ولی خوش به حالش که پول درآورد؟ وات د فاک؟ (hypnotized) (hypnotized) (hypnotized)
کاش یکم طولانی تر بود…انگار هنوز منتظر بقیشم…بازم دمت گرم
26 لایک تا لحظه کامنت من؟؟؟ چرا واقعا؟؟؟ اینکه همه ش درد بود به چی لایک دادین؟؟ همه شمایی که اایک دادین همیشه معترضید اینجا سایت حوادث و اخبار ورزشی و اجتماعی نیست پس چی شد؟ خیلی ادبی بود؟ خیلی گیرا بود؟؟ و به قول اونایی که آخر شهوانی هستن دیگه بابا سوژه خود ارضایی هم نبود. نه لایک نه دیس. بعضی مطالب رو نهایتا فقط باید خوند. مرسی از وقتی که گذاشتی برای نوشتن.
kmhdymk عزیز: خیر، ادامه نداره. تموم شد.
.Ambivalence عزیز: همینشم خیلیا معتقدن ریدم. :) ولی در کل در طولانی نوشتن استعدادی ندارم. خرابش میکنم. در ضمن ممنون.
hojjatjhan عزیز: اولا اینجا جای اینجور پستایی نیست. ثانیا جا قحطه که تو شهوانی تبلیغ میکنی؟ عزیزانی که این پستو میخونن دقت کنن به آگهی هایی که تو شهوانی داده میشه زیاد بها ندن.
چرت.خوان عزیز: ممنون بابت نظرت. فقط من متوجه نشدم روی انتقادت با خواننده بود یا با من. علی ای حال به رفقا هم داشتم میگفتم که فک کنم لایک فیک دارم، چون با توجه به این حجم از کامنتای اعتراض آمیز اینتعداد لایک بعیده. هر چند تعداد دیسا هم نسبتا زیاده. خودم که اینکارو نکردم. فک کنم برام پاپوش درس کردن. آخه آدم عنیم، احتمال اینکه برا خودم دشمن تراشیده باشم زیاده.
مربای عزیز: چرا چون قیمتا دستمه؟ من هنوز کز از نزدیک ندیدم. اگه فیلم سوپر نبود، من تصورم از کز یه چیزی تو مایه های کیر بود. والا…
مهتی_پاشنه_طلا عزیز: الآن یا الآن؟
شیطون بخاطر اینکه فانتزی اکثر آقایون ارضا داخل دهان شریک جنسیشون هست.قیمت ها رو باور کن نمیدونم .کلا سکس پولی یجور توهین هست.
مربا جان باورت بشه یا نشه، از این حرکت حالم بهم میخوره. حتی از اینکه بپاشم تو سر و صورت و کمر و ممه طرفم بدم میاد. دوز دارم همون توی واژن خالی کنم.
آخی چه کم اشتها
بعد نی نی شد چی؟
راستی داستانت کاندوم نداشت خخخخ
منم یه داستان میخوام بنویسم،(من یه کوس کردم ۸۰ تومن)ممنون که داستانمو خوندید
نمیشه چیزی گفت، بگی خوبه نمیشه، بگی بده نمیشه
تنها چیزی میشه گفته اینه ک خدا باعث و بانیشو لعنت کنه، چون پول شده درده بی درمون