سرگذشت یک ترنس (1)

1393/01/13

سلام دوستان مدت زیادی نیست عضو شدم و دوست داشتم خاطره ی تعریف کنم اما بخاطر کامنت های فحشی ک میذارین خیلی درگیر بودم تا بالاخره تصمیم گرفتم بنویسم!البته نیاز به مقدمه کوتاهی هست!!از طولانی شدن حرفام معذرت!!
من یک ترانسکسشوال هستم(کسی که جنسیت خودش رو برخلاف جسمش میدونه و تمایل شدید با تغییر جنسیت داره)خوشبختانه من عمل تغییر جنسیت دادم و الان پسری هستم با هویت و اندام دلخواه (البته با اندام جنسی من با یه پسر عادی خیلی فرق داره اما راضیم) این خاطره برمیگرده به قبل از عمل کردنم!تقریبا دو سال گذشته!!

چند وقتی بود که تمایلاتم به بالاترین حد رسیده بود از تنهایی خسته شده بودم و دوست داشتم دختری کنارم باشه که بتوانم باهاش احساس تکامل کنم و از تنهایی آزاردهنده خلاص بشم!اما بخاطر شرایطی که داشتم بیش از حد حساس بودم و دوست نداشتم به کسی بگم که من دو جنسیتی هستم و از پس زده شدن به شدت واهمه داشتم بهمین دلیل ترجیح میدادم تو تنهایی دست و پا بزنم تا اینکه با کسی بگم من پسری هستم که در جسمی متضاد زندانی شدم و اسیرم!یک مرد قفسی!
بخاطر حساسیتم به دنیایی مجازی روی آوردم و با خودم گفتم حداقل تو این دنیایی پر از دروغ واقعیت خودم رو به کسی آشکار نمیکنم و راحت آنچه که روح و احساسم هست رو بیان میکنم خود واقعیم رو!! آن زمان نیمباز روی بورس بود!دانلود کردم و روی گوشیم نصب کردم!!!تو پت رومهای اهواز یه سرچ زدم و با اسم مورد علاقم یعنی نیما وارد چت شدم و شروع کردم چت کردن!!اونموقع کلا آدم آروم و احساساتی بودم !! بخاطر ادبی که تو چت روم داشتم و بی کسی فحش نمیدادم مورد توجه دخترو قرار گرفتم ولی دوست نداشتم با احساس کسی بازی کنم و هرچی بود فقط در حد چت روم بود!!من از بچگی عاشق آهنگ الهه ناز بودم!!
یه روز داشتم چت میکردم که یه آی دی با اسم الهه ناز وارد چت روم شد !!ناخودآگاه زوم کردم روش!!!ولی از همون بدو ورود با یه نفر دیگه شروع کرد به لاو ترکوند و من بی دلیل دچار یه حس خشم و حسادت شدم!!!و برای بار اول شروع کردم دعوا کردن و فحش دادن!!که متوجه شدم هر دو دخترخاله ان که برای شوخی لاو میترکوندن!!برای بار اول بود ک تجربه میکردم !!یه حس شیرین دوست داشتن !!! کم کم به الهه نزدیک شدم و یه شب تا صبح چت کردیم و توانستم راضیش کنم که باهام باشیم !!تنها یک شرط گذاشت که اعضای فامیلش که میموند تو چت روم نباید میفهمیدن که باهم دوستیم و بخاطر شرایط خانوادگیش نمیتوانست بیاد بیرون!!منم از خدا خواسته بودم فقط تو نت رابطه داشته باشیم !!دوستیمون شروع شد!!!تمایلات بالای به دخترا داشتم و همیشه دوست داشتم لذت آغوش یه دختر رو بچشم!!تنها رابطه ما چت بود که گاهی تو چت حرفای سکسی میزد که هم برای من عذاب دهنده بود هم لذت فراوانی داشت!!!تا اینکه یک روز من که آدم بشدت شکاکی هستم!!رفتم به دخترخالش گفتم که من با الهه دوستم و از تعجب کردن دخترخالش متعجب شدم!(دختر خالش ؛ رخترعموش و خاله ی مجرد الهه تو نیمباز عضو بودن و بامن رابطه خوبی داشتن)بعد به سراغ دخترعموش رفتم که حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد!!!
گفت الهه عقد کرده!!!بشدت عصبی شدم!!
وقتی به الهه گفتم بشدت انکار کرد!!!
تا رفتم سراغ خاله اش و قسمش دادم که بهم راست بگه!
که تایید کرد که الهه عقد کرده ولی با شوهرش بشدت مشکل داره!!
دنیا برام تیره و تار شده بود!!!
تا اینکه…

دوستان ماجرای من شاید زیاد تو سکس نباشه اما کم کم به سکس میرسه!! میدونم نگارش خوبی ندارم اگر خوشتون آمد بگید که ادامه بدم!!!فقط خواهش میکنم فحش ندهید!!!ممنون

نوشته: نیما


👍 0
👎 0
35192 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

415757
2014-04-03 12:00:06 +0430 +0430
NA

خلاصه داستان…دخترای نیم جندن
مخصوصا دخترای روم ahvazi

0 ❤️

678897
2018-03-25 11:47:19 +0430 +0430

ادامه بده نیما جان

0 ❤️

679490
2018-03-29 08:59:32 +0430 +0430

تو میتونی ادامه بد

1 ❤️

890796
2022-08-18 01:25:55 +0430 +0430

ممد قلیون چاق کردن یاد بگیر که از کونت میخام حلقه دربیارم

0 ❤️