سعید و زنش (1)

1393/11/29

سلام. اسم من سعید هست و میخوام گوشه ای از ماجراهای خودم رو واستون تعریف کنم. من مهندس مکانیک هستم و حدودا سه ساله ازدواج کردم. ۲۸ سالمه و زنم ۲۵ سالشه. اسم زنم هما هست و اونم مهندس کامپیوتر هست و تو یه شرکت کار میکنه. قدش حدودا ۱۷۰ هست و بدن رو فرمی داره. ما در دوران دانشجویی باهم آشنا شدیم و یه مدت دوست بودیم و بعدش ازدواج کردیم. خانمم یه دوست بسیار صمیمی داره به اسم سارا که از دوران راهنمایی باهم دوستن و رفت و آمد خانوادگی دارن. در واقع رفت و آمد خانواده ها باعث شروع دوستی اونا شده بود این سارا خانم هم حدودا ۴ سالی از زنم کوچیکتره اما تو دوران دبیرستان که بوده بنا به رسم و رسومات خانوادگی با پسر عمش ازدواج کرده و اسم پسر عمش مهرداد هست. اینجوری ک من اطلاع دارم مهرداد مشکل داره و نمیتونن بچه دار بشن. من و خانمم هم که هنوز تصمیم به بچه دار شدن نگرفتیم. خب همونطور که گفتم خانمم و سارا بسیار صمیمی هستن و همه ی مسائل رو راحت جلوی هم مطرح میکنن و راز مخفی بینشون ندارن.

یه بار در دورانی که من و خانمم دوست بودیم باهم رفتیم بیرون و سارا هم با ما اومد. هما اونروز حسابی حشری شده بود و به من گفت سارا رو جلو یه پاساژ پیاده کنم که بره خرید. ولی سارا هی میگفت من خرید ندارم که کجا برم. تا اینکه آخرش هما گفت بابا سعید میخواد کیرشو بکنه تو حلقم تو میخوای عقب بشینی ببینی؟ من حسابی جا خوردم از این حرفی که جلو سارا زد ولی مثه اینکه بینشون این حرفا اوکی بود. خلاصه که اونروز سارا ساک رو زد و ماجرا تموم شد. اینو گفتم که نزدیکی روابط دستتون بیاد ؛-) بعد ازدواج ما یه سری شبا بود که سارا میومد خونه ما یا هما میرفت خونه اونا میخوابید. منم بدم نمیومد سارا رو با لباس تو خونه یکم دید بزنم. البته خانمم هم که میرفت خونشون جلو مهرداد راحت بود. اما ماجرا از اونجایی شروع شد که یک روز ظهر که از سرکار برگشتم هما خیلی سرد و ناراحت بود. اول فکر کردم پریود شده و محل ندادم. بعد ناهار که داشت ظرف میشست رفتم پشت سرش و بقلش کردم و شروع کردم به مالیدن بدنش که دیدم نوار بهداشتی نداره. فهمیدم داستان یه چیز دیگس باز حتما مهرداد واسه سارا طلایی چیزی خریده و بدبختیش با ماست. کلا اونا از ما پولدارتر بودن. بابابزرگشون خان بوده تو یه دهاتی و حالا خانوادگی خرپولن ولی همه سیکل! اونوقت ما با ارشد مکانیک… بگذریم. خلاصه هما گفت نکن سعید حوصله ندارم. پرسیدم چی شده؟ تو شرکت اتفاقی افتاده؟ گفت نه. نگاش کردم دیدم داره اشک میریزه. بلندش کردم بردمش تو حال و گذاشتمش رو مبل اونم دیگه کم کم داشت گریش شدید می شد. منم که نمدونستم قضیه چیه هی ازش سوال میپرسیدم. بعد که یکم حالش بهتر شد گفت سعید نمیتونم بهت نگم. چون عذاب وجدان میکشه منو! منم هی میپرسیدم چیه خب بگو گفت میگم ولی قول بده هرکاری میکنی با فکر باشه و از رو عصبانیت تصمیم نگیر. قول دادم و اونم شروع کرد به تعریف کردن: دیشب رفته بودم خونه سارا. سارا تازه پریودش تموم شده بود و حسابی حشری بود. از سر شب کلی آرایش کرده بود واسه مهرداد. منم هی میخواستم بیام خونه که راحت باشن ولی سارا نمیزاشت. خلاصه شب که مهرداد اومد همون جلو در شاید حدود پنج دقیقه داشتن لب میگرفتن. چندبار به سارا گفتم بزار برم اما نمیزاشت. خلاصه که شام خوردیم و بعدش جلو تلویزیون بودیم که من رو مبل تکیشون بودم و مهرداد و سارا رو مبل دوتایی تو بقل هم. من داشتم تلویزیون میدیدم و اونا به خاطر حالت چینش مبلا تقریباً پشت من بودن و من نمیدیدم چیکار میکنن. بعضی وقتا صدای پچ پچشون میومد ولی من برنمیگشتم نگاه کنم و حواسم به فیلم بود. تا اینکه بعد از چند دقیقه دیدم صدای عق زدن میاد. برگشتم دیدم مهرداد رو مبل ولو شده و سارا جلوش زانو زده. کیر مهرداد تا دسته تو حلق ساراست و با دستش سر سارا رو فشار میده. مهرداد وقتی دید من متوجه شدم یه لبخند کوچیک زد و چشماشو بست. نمیتونستم روم رو اونور کنم. حسابی میخکوب صحنه شده بودم. سارا کیر مهرداد رو در آورد و من تونستم ببینمش. از مال تو طولش کمتر بود ولی حسابی کلفت بود. آب دهن سارا از دو طرف میریخت و چشای سارا خمار بود. حدود ۱۰ دقیقه سارا همه مدله ساک زد و منم همشو کامل نگاه کردم. مهرداد تکون نمیخورد و همه چی رو سپرده بود ب سارا. بعد یه ساک طولانی سارا شرتش رو از زیر دامن در آورد و رفت نشست رو کیر مهرداد و شروع کرد بالا پایین رفتن. منم حسابی شهوتم زده بود بالا. تاپ بندی داشتم که خیس شده بود از عرق و شلوارکم جلوش از آب کسم خیس بود. بعد از چند دقیقه سارا پاشد و به مهرداد گفت بشین رو مبل. بعد خودشو جوری تنظیم میکرد که کیر مهرداد بره تو کونش. اما چون حالت بد بود هی در میومد. سارا گفت مهرداد کیرتو بگیر بکن توش دیگه عوضی. مهرداد گفت مگه امشب قرار نبود همه کارا رو خودت بکنی. سارا یه فحش دیگه داد و دوباره با کونش و کیر مهرداد کلنجار میرفت تا اینکه یه دفه گفت هما بیا کیر مهرداد رو بکن تو کونم!!! من احمقم حتی یه لحظه تردید نکردم. بلافاصله بلند شدم و رفتم کنار مهرداد نشستم و کیرشو گرفتم تو دستم. خیلی داغ بود. کیر رو با کون سارا تنظیم کردم اما تو نمیرفت. سارا گفت خشکه خیسش کن. منم یکم تف زدم به دستم و شروع کردم به مالیدن کیر مهرداد. دیگه حالم حسابی خراب بود. دوست داشتم بهش بدم. سارا که داشت نگاه میکرد گفت جنده کیر سعیدو هم همینجوری خیس میکنی؟ منم یه نه گفتم و شروع کردم به ساک زدن واسه مهرداد. حسابی براش خوردم و خایه هاشو مالیدم. سارا هم دید من ول نمیکنم رفت بالا سر مهرداد تا واسش کسش رو بخوره. یکم که ساک زدم دیدم فایده نداره و بلند شدم شلوارک و شرتم رو در آوردم و همینجوری که مهرداد کس سارا رو میخورد ، کیرشو فرو کردم تو کسم! داشتم جر میخوردم واقعا کلفت بود. بعد از چندبار بالا پایین کردن مهرداد فقط گفت داره میاد. منم سریع نشستم و همه آبشو خوردم…
این داستان ادامه دارد

نوشته: سعید


👍 4
👎 0
197265 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

453749
2015-02-18 16:41:07 +0330 +0330

Aaaali bood edamasho hatman benevis

0 ❤️

453750
2015-02-18 16:56:02 +0330 +0330
NA

khow bod dos daram baqiasham bedonam montazeram

0 ❤️

453752
2015-02-18 17:57:25 +0330 +0330

عالیییییییییییی…منتظر بقیه داستانیم به شرطی که نرینی توش

1 ❤️

453753
2015-02-18 18:09:23 +0330 +0330

خانومای خوشگل و سکسی تهرانی توجه کنن:
29 ساله و تحصیلکرده.خونه و ماشین دارم و تنها زندگی میکنم.تیپ و ظاهرم بروز هست و خوبه.تو سکس چیزی کم نمیذارم و حرفه ای حال میدم همراه با ماساژ…
موسیقی درس میدم.خانوم خوشگل و سکسی و البته با شخصیت هست از تهران برام خصوصی بذاره…فقط گی ها لطفا نیان و پیام نذارن چون جواب نمیدم

0 ❤️

453754
2015-02-18 22:07:19 +0330 +0330
NA

بنده یک سوال ریاضی برام پیش اومده اونوقت که من درس میخوندم دوره راهنمایی 3 سال بود. بعد سارا که از خانمت 4 سال کوچیکتر بوده چطور اینا تو راهنمایی با هم دوست شدن؟ زمانی که خانمت سوم راهنمایی بوده این پنجم دبستان بوده سال بعد که خانمت رفته اول دبیرستان اون تازه اومده اول راهنمایی یعنی هیچ وقت همزمان با هم تو مدرسه راهنمایی نبودن بعد چجوری اونجا با هم اشنا شدن؟ داستان قبلیتو به نام کمر درد سعید که توش بادمجون تو کونت کرده بودنو اینجا خوندیم باز تو اون واقعیت گفته شده بود اما این یکی…

4 ❤️

453755
2015-02-18 23:13:09 +0330 +0330

جالب بود ادامه خاطره تو زود تر بنویس

0 ❤️

453756
2015-02-18 23:20:48 +0330 +0330
NA

ناراحت نشی صرفا نظرمو ی گم ولی خیلی تخیلی و غیر قابل باوره .

1 ❤️

453757
2015-02-19 00:28:09 +0330 +0330
NA

نمردیم یه داستان جذاب خوندیم تو این سایت

0 ❤️

453761
2015-02-19 05:41:34 +0330 +0330
NA

خوب بود منتظریم

0 ❤️

453762
2015-02-19 05:45:46 +0330 +0330
NA

ممنون منتظریم

0 ❤️

453763
2015-02-19 08:11:29 +0330 +0330
NA

کونده ننویس زنت کیری که تو کون یک زن دیگه بوده لیسیده و بعد از حال کردن وجدان درد گرفته اومده پیش تو گریه کرده لاشی تو زن نداری اگه داری والا چی بگم( کیرش تو کونت) help

0 ❤️

453765
2015-02-19 08:58:42 +0330 +0330

هما گفت بابا سعید کیرشو میخواد بزاره تو حلقم تو میخوای عقب بشینی ببینی -----بعد خلاصه انروز سارا ساک را رو زد و ماجرا تموم شد

0 ❤️

453766
2015-02-19 09:37:46 +0330 +0330

منم ميخواستم بگم اخرش تو ماشين سارا ساك زد يا هما؟قاطي كردي يه لحظه بعدشم تخيليه خيلي هم تخمي تخيليه ولي بقيه شو ميخونم اگه قول بدي زود بذاري

0 ❤️

453767
2015-02-19 11:08:07 +0330 +0330
NA

حداقل بگو تفکرات (فانتزی سکسی ) اینکه مشخصه اتفاق نیفتاده .
اخه مگه میشه زن متاهل شب بره خونه دوستش بدون همراهی شوهر شاید شهرستان دیگه باشه بره بمونه ولی تو یه شهر مثلا اون شب میاد پیش شما وشوهرش خونه تنها میمونه ؟ داستان هم مینویسید سعی کنید زیادی اغراق نکنید .اولش یکم فکر کنید تا با حقیقت روابط اجتماعی مردم ایران جور در بیاد

0 ❤️

453768
2015-02-19 11:44:18 +0330 +0330
NA

بعد از مدتها یه داستان خوندم که به خوندنش میارزید …

دستت درد نکنه …

منتظر ادامه ماجرا هستم …

1 ❤️

453769
2015-02-19 16:18:05 +0330 +0330

4 سال از زنت کوچیکتره بعد میگی تو دوران راهنمایی دوست بودن؟ یکی منوتوجیه کنه چجوری ممکنه اخه

0 ❤️

453770
2015-02-19 16:53:55 +0330 +0330
NA

داستان خوب بود. بعضیا اشکالات جهت سلب نوبل ادبیات وارد نکنن
لطفا این حداقل سطح آی کیو هم رعایت بشه که داستان، داستانه نه اعلام تقاضای دوستی و سکس.
بعضی ها رو ول کنی داستان شیرین و فرهاد و منظومه خسرو وشیرین رو هم که بشنون میخوان پیشنهاد دوستی با شیرین رو مطرح کنن فقط شانسشون داستان مال زمان اجداد مهاجرشونه

1 ❤️

453771
2015-02-19 20:29:29 +0330 +0330

تحریک کننده بود

0 ❤️

453772
2015-02-20 01:36:13 +0330 +0330
NA

سلام.میخواستم بدونم موسیقی چی درس میدید؟اگر به ساز مورد علاقه زنم آشنا باشید باهاتون قرار بزارم که با همسرم آشنا بشید برای آموزش بیاید منزل ما و بعداز مدتی باهاش سکس داشته باشید.منتظر پاسختون هستم

0 ❤️

453773
2015-02-20 03:55:59 +0330 +0330
NA

جالب نوشته بودی.هرچند که به نظرم تخیل میادولی اگه راست باشه به احتمال زیاد با نقشه قبلی زنتو گاییدن سارا و شوهرش.اول سارا رو بکش تو خونه با یه کلکی بزن کسو کونشو یکی کن.اگه تونستی شوهرش هم بیار یه پرس لوات باهاش بکن خخخخ. بعدشم زنتو طلاق بده بره دنبال کارش چون دیگه مزه کیر اومده زیر زبونش به راه راست برنمیگرده.

0 ❤️

453774
2015-02-20 05:40:47 +0330 +0330
NA

hatman baghieh khaterato harcheh zodtar benevis
montazeram
sepas

0 ❤️

453775
2015-02-20 08:16:11 +0330 +0330

حتما ادامه بده…جزو معدود کسایی هستی که بلدی بنویسی و خوب مینویسی
منتظرم

0 ❤️

453776
2015-02-20 13:37:18 +0330 +0330
NA

کیر بر فرق سرت
داستانتو اولشو که خوندم فهمیدم که کسشعری بیش نبود

0 ❤️

453777
2015-02-20 15:13:35 +0330 +0330
NA

لعداز مدتی یک داستان خوب خوندیم

0 ❤️

453778
2015-02-20 15:58:30 +0330 +0330

داستان گفتنت خوب بود خواننده را راغب به خوندن ادامه ماجرا میکنه راست و دروغ قاطی هم بودند را بگذریم

0 ❤️

453779
2015-02-23 10:46:40 +0330 +0330

aaali bud edamash

0 ❤️

453781
2015-02-26 01:48:37 +0330 +0330
NA

اولا شما خیلی فحش خوردن رو دوست داری چون قبل از شروع داستان تخیلیت فحش دادی که فحشت بدن بعدشم منم با نظرsunmaster7موافقم میشه توضیح بدی انیشتن

0 ❤️

453782
2015-03-01 08:53:23 +0330 +0330
NA

ادامشو نمیزاری؟

0 ❤️

453784
2015-03-07 09:11:16 +0330 +0330
NA

خوب بود دوست دارم بقیشم بنویسی تا ببینیم بعدش چی میشه ادامه بده

0 ❤️

453785
2015-03-14 20:30:11 +0330 +0330
NA

یه خورده طولانی کنید تا جق میخوام بزنم داستان تموم میشه لطفا تا 5 بار جق و جواب بده ای بابا :)

1 ❤️

453787
2015-04-04 17:59:03 +0430 +0430

Aaaaali booood,
Damet garm

0 ❤️

453788
2015-04-14 00:47:32 +0430 +0430

جالب بود ادامه بده مرسی

0 ❤️

453789
2015-06-08 22:39:40 +0430 +0430

سلام دوست عزیز چرا ادامه ندادی؟؟؟

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها