سعید و زهره خانم

1391/11/11

سلام رفقا من سعيدم 22ساله از جنوب قدم حدود175وزنم 75به علت اين ك باشگاه ميرم بدنم سر فرمه بد نيست
ميخوام يه خاطره شيرين براتون نقل كنم
جريان از اينجا شروع شد ك من با چت آشنا شدم راستش اولش چيزي ازش سردر نمي اوردم كم كم حرفه اي شدم
چند وقتي اونجا وقت تلف میکردم تا اين ك با زن آشنا شدم آره زن ولي بيوه بود
اما اون زن ك الان زن صيغه اي منه اسمش زهره ست 32يا 33ساله قدش حدود170با سينه هاي بزرگ و خوشمزه ك من عاشقشونم اووووهم بوسسس واسه سينه هاي زهره جونم
خلاص تلفني حرفيدن هاي ما شروع شد
تنها مشكل من و اون اين بود ك تو يك شهر نبوديم حدود4ساعت فاصله باهم داشتيم خلاص يك روز تصميم گرفتم برم ديدنش
صبح زود بلندشدم رفتم سوي يار حدود ساعت 10رسيدم
راستی يادم رفت بگم اون معلمه اونم يك مرخصي ساعتي گرفت و با يه ماشين اومد دنبال
يه پژو شيشه دودي ك گفت مال داداشش
اولش خيلي ترسيدم گفتم نكن جريان خفت گيري باشه
دل زدم به دريا رفتم طرفش
در ماشين رو ك باز كردم يه فرشته توش بود
با يه آرايش كم ولي لباي قرمز و گوشتي
بهش دسم دادم و سوار شدم
بخاطر گرماي هوا و استرس خيس عرق شده بودم
اونم راه افتاد و همش بهم نگاه ميكرد و لبخند میزدم رفتيم بيرون شهر يه جا دنج وايساديم من بخاطر خسته گي رو صندلي ماشين دراز كشيدم
اونم از بالا سرم باهم حرف ميزدو نگام ميكرد
خيلي چهره تو دل بروي داشت
پاشدم رفتم طرفش
بهش گفتم زهره
اون جانم سعيد
زهره جان لبات رو بهم ميدي
چيزي نگفت
سرم بردم جلو
آروم لبم رو گذاشتم رو لباش
و خوردمشون اون ن همكاري ميكرد ن مقاومت
دستم گذاشتم رو سينه اش
لبام هم رو لباش بود
اوووهم و هي ميخوردم
دكمه مانتوش رو باز كردم
واي خداي من
يه تاپ نارنجي تنش بود کشيدمش بالا سرم رو كردم تو سينه هاش و
بالاي سينه هاو چاكشون رو ميخوردم اونم داغ داغ شده بود
رفتم طرف گردنش ك سرش رو عقب كشيد و گردنش رو خوردم تا رسيدم به لباش
ديگه هردو داغ داغ شده بوديم
ولي اونجا جاي سكس نبود
دستم و گذاشتم رو كسش ك گفت بس
بايد برگرديم
من اسراري نكردم
واسه برگشت من پشت فرمون نشستم
تو راه برگشت وقتي ميخواستم دنده عوض كنم دستم رو ميگرفت و با انگشتام بازي ميكرد تا رسيديم منودم ترمينال پياده كرد و رفت
منم سوار شدم و برگشتم تو راه چندين بار بهم زنگ زدو اس داد تا رسيدم
بعد از اون موضوع رابطه مون بيشتر شد
تا حدوديك ماه بعدش
ك قرار شد پسرش رو بفرست خونه باباش و من برم پيش
يه پسر۸ساله داشت
من عصر راه افتادم ك آخرشب برسم اونجا
وقتي رسيدم ساعت 11شب بود
گفت12بيا آدرسم داد
ساعت 12رسيدم سركوچه
شب تاريک تو شهر غريب
تا خونه شون رو پيداكردم چند دقيقه طول كشيد
رفتم داخل
اينقدر استرس داشتم ك صداي قلبم رو ميشنيدم
گفت برو تو اتاق خواب تا من بيام
و با دست اشاره كرد
من رفتم داخل
ك يهو با يك پارچ شربت اومد داخل گذاشتش رو ميز
برگشت طرفم
من بغل كرد منم به آغوش كشيدمش و تيكه اش دادم به ديوار
لبام رو گذاشتم رو لباش با وله تمام لباي هم ديگه رو ميخورديم
بهم گفت سعيد
گفتم جانم زهره
گفت خیلي دوست دارم
منم بهش گفتم منم دوست دارم نفسم
دستم و گذاشتم رو سينه هاي بزرگ و نرمش
فشارش ك دادم گفت اه سعيد ديونتم
خوابوندمش رو زمين
تاپش رو كشيدم بالا
زبونم رو از رو شكمش تا سینه هاش بالا ميكشیدم
تاپش رو كشيدم بيرون
يه سوتين مشكي تنش بود
شروع كردم خوردن گردنش
و سينه هاش رو ميمالوندم نفساش تند تند شدن
سوتينش رو خودش در اورد
دو كوه سفيد افتادن جلوم
نوك شون رو كردم تو دهنم
اووووهم جوننن زهره چ خوشمزه ان اين سينه هات اونم با شهوت گفت سعيد بخور شون بخورشون مال خودت
دستم گذاشتم رو كسش ك داغ داغ شده بود
تي شرت منو اون كشيد بيرون
منم دستم رو كسش بود
هم زمان ك شكمش رو ميخوردمو ميومدم پايين شلوار و شرتش رو كشيدم بيرون
كسش خيس و
داغ شده بود
زبونم رو كشيدم لاي كسش ك گفت سعيد بخورش بخورش ك مال خودته
منم حسابي ميخوردمش
زهره هم حسابي اوه و ناله ميكرد از كسش سير نميشدم
گفت من كير ميخوام سعيد كير تور رو
شلوارم رو خودش كشيد پايين
كيرمو تو دستش گرفت
آروم با زبون ميكشيد رو نكش
داشتم ديونه ميشدم
چپوندش تو دهنش و وله ميخورد اووووم سعيد چ خوشمزه ست كيرت دوسش دارم
تخمام رو ميكرد تو دهنش و زبونش رو ميكشيد رو كيرم حسابي حشرم زده بود بالا
همون طور ك خوابيده بودم رو كمر اومد نشست رو كيرم
يواش كردش تو كسش
جوووون چ داغ كست زهره
اره نفسم داغ داغ شده
كير تو رو ميخواد
خودشو بالا و پايين ميكرد و با شهوت تمام میگفت اوووه سعید جرم بده پاره كن كسم رو
خسته شد خوابوندمش رو كمر
پاهاش رو از هم باز كردم
كيرم رو كسسش بالا پایين ميكردم ك گفت لامسب بكن توش ديگه
منم يهو همي كير17سانتيم رو كردم تو كسش ک گفت اه ه ه ه ه سعيددد ديونم كردي
بكن سعيد بكن جرم بده
اه ه ه ه ي ي سعيد جرم بده
منم چون از قبل اسپری زده بودم آبم نمي ومد تا يهو شل شدو گفت اه ه ه ه سعيد عاشقتم ارضا شده بود ولي من ول كن نبودم سرعتم رو زياد كرده
خم شدم روش گردنش رو ميخوردمو کسش رو ميگايدم
ك ديگه جيغ ميكشيد دم دهنش رو گرفتمو با تمام قدرت ميكردمش ديگه طاقت نيوردم كيرمو كشیدم بيرون همه آب كمرم رو كس و شكمش پاشيدم
خيس عرق شده بودم
اونم ناي بلند شدن نداشت
با دستمال خودش و تميز كردو
سرش رو گذاشت رو
سينم بوسيدش و گفت سعید گفتم جانم
گفت عاشقتم
بعدش یه لب اساسي ازم گرفت
و همون طور خوابيديم
صبح زودم من بلند شدم و برگشتم خونه
؛تا الانم حدود يكسال با هم هستيم
البته الان ديگه صيغه كرديم؛
خوب يا بد خودتون ببخشيد
فحش خواستيد بديد فقط ناموسي نديد به خودم بديد
اگه غلط املاي داشتم ببخشيد شرمنده ك وقت تون رو گفتم
دس خدا
پايان؛ ؛ ؛0

نوشته: سعید


👍 1
👎 0
89913 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

356457
2013-01-30 03:12:40 +0330 +0330

راستش دیگه حوصله خوندن داستانهای کسشعروندارم …میای اینجاحالت عوض شه به جاش باخوندن ایناریده میشه به حالت…دهه فجربرشمامبارک…انقلاب ماانفجارنوربودکون گلابیها <):)

0 ❤️

356458
2013-01-30 06:02:04 +0330 +0330
NA

گفتم زهره گفت کیر خر
گفت سعید گفتم باز کیر خر

0 ❤️

356459
2013-01-30 06:10:49 +0330 +0330
NA

آمیرزا یه اووووووووههههههههووووووومممممممم بوسسسسسسس مخصوص فقط واسه دست و پنجه خودت
اووووووووههههههههووووووومممممممم بوسسسسسسس.

0 ❤️

356460
2013-01-30 06:26:09 +0330 +0330
NA

آمیرزا اوووووووووووووووووهههههههههههههوووووووووووووووووممممممممممممم ببببببببببببببببببوووووووووووووووووووووووووسسسسسسسسسسسس
خیلی باحال بود دمت گرم

0 ❤️

356461
2013-01-30 06:45:42 +0330 +0330
NA

آمیرزا:

حرفی برای گفتن ندارم.
جز اینکه برای چندمین بار تکرار کنم که تو حقیقتا" یک نابغه هستی! من نمیدونم این چیزا رو از کجات در میاری! :-D
دست مریزاد دوست عزیز بسیار عالی بود.

Pentagon U.S.Army

0 ❤️

356462
2013-01-30 07:32:44 +0330 +0330
NA

عجب باسن گرانبهایی!
یاد داستان مرغ تخم طلا افتادم! :-D
:-D
:-D
:-D
:-D

0 ❤️

356463
2013-01-30 07:33:00 +0330 +0330

دوست گلم ،ladyseducer

شما هم خعلی خوب حرف میزنی عزیز ،را افتادی ها

با کامنت آخری شما بسیار خندیدم البته با اجازت

آمیرزا،بازم که گل کاشتی ،فقط میگم دمت گرم ،دست مریضاد

ببینم چه میکنید خودت و دوست گلم ladyseducer
این داستانا که پشیزی ارزش نداره

از هردوی شما عزیزان بسیار ممنونم

ارادتمند شما ،علیرضا

0 ❤️

356464
2013-01-30 08:36:11 +0330 +0330
NA

امیرزا جان حرفی برای گفتن ندارم جز اینکه:

جان هر کس می پرستی انشا ننوبس .خواجه لطفا به حکایات چرند پردتان بسنده کنید . :D

حالت گرفتم؟ :))

0 ❤️

356465
2013-01-30 09:16:25 +0330 +0330
NA

آقا آمیرزا دمت گرم و آتشین
خوب بود وخوشحال شدم
ایول

0 ❤️

356467
2013-01-30 09:27:23 +0330 +0330
NA

:)) از دست شما ها

0 ❤️

356468
2013-01-30 09:36:19 +0330 +0330

آمیرزا؟

با پروازی کاملا موافقم

همین حکایاتت خعلی به دل میشینه تا انشات

دمت گرم ،حکایاتتو عشقه

0 ❤️

356469
2013-01-30 09:37:56 +0330 +0330
NA

اميرزا بسيار خوب و عالي بود شيرين بود و دلچسب

0 ❤️

356470
2013-01-30 10:00:02 +0330 +0330
NA

آميرزا! آميرزا! حمايتت ميكنيم! :D
بابا اگه اين بنده ي خدا نبود كه تحمل اين قصص پرگوهر آدي جون رو نميداشتيم و خشتك دريده سر به بيابان ميبرديم! دمت گرم بنويس عاقا بنويس! :D

0 ❤️

356472
2013-01-30 10:19:45 +0330 +0330
NA

:D آميرزا:

والا شرمنده ارمانهای سایت که هیچ ارزوهای سایت هم برامون هیچه.

تو هم حالت گرفته شده حالا هی حکایت بگو… :))

0 ❤️

356473
2013-01-30 10:21:23 +0330 +0330
NA

:D

ای ول علی رضا

0 ❤️

356474
2013-01-30 10:23:13 +0330 +0330

آمیرزا؟چرا از شعار من استفاده میکنی؟

چرا شعر رو خرابش میکنی آخه؟

شعار همه ماها اینه

تا خون در رگ ماست

پروازی سرور ماست

آمیرزا حیا کن

انشا نویسی رو رها کن ،خخخخخ

0 ❤️

356476
2013-01-30 11:07:26 +0330 +0330

آميرزا يه دونه اى، از حمله هوايى هم نترس خودم هواتو دارم.

0 ❤️

356477
2013-01-30 12:00:15 +0330 +0330

میرزا خدا خفت نکنه

بابا تو دیگه کی هستی؟

دمت گرم پیبیسی

کوچیکتم هستیم داداش

0 ❤️

356478
2013-01-30 12:06:43 +0330 +0330
NA

آمیرزای بزرگ
بزرگ نقادان سایت
نصیحت پیرانه و دوستانه و برادرانه این شیر جوان را بپذیر وبر همان تخت حکایت محکم جلوس فرما و در دام حیله و تزویر دشمن به ظاهردوست مرو.باور کن که جایگاهی که داری نگه دار بهتر از وسعت کار است .بعدا نگی چرا نگفتی

0 ❤️

356480
2013-01-30 14:55:09 +0330 +0330
NA

واقعا آمیرزا دست مریزاد

مدتیه که من فقط دنبال نوشته های شما میگردم تو این کسشرستان جفنگستان
اگه نوشته هات نبود که اصلا نمیشد تحمل کرد این قصه های چرند رو.
موفق و پابرجا باشید

0 ❤️

356481
2013-01-30 15:28:52 +0330 +0330
NA

آمیرزا داستانهای تو جذابتره به خدا بیا بجای کامنت گذاشتن زیر داستانهای کس و شعر خودت تایپیک بزن بخدا باحال تره

0 ❤️

356482
2013-01-30 17:05:57 +0330 +0330
NA

بیا من بمالم

0 ❤️

356483
2013-01-30 18:04:01 +0330 +0330
NA

دهه زجر مبارک باد انقلاب ما انفجار گوز بود !
آمیرزا اسکول مون کردی اینجوری فقط داری به زبان فارسی میرینی ولاغیر ! به قول قلعه نوعی اجنبی پرست!

0 ❤️

356484
2013-01-30 18:13:24 +0330 +0330
NA

dast mariza

0 ❤️

356485
2013-01-30 23:25:45 +0330 +0330
NA

آمیرزاجون …اینم مثل انشات خیلی عالی بود…خیلی خیلی خندیدم …عاشق داستانای خواجه هستم …موفق باشی
:D >:D< >:D< >:D< >:D<

0 ❤️

356486
2013-01-30 23:59:03 +0330 +0330
NA

ﺑﺎﺷﮕﺎﻩ ﻣﻴﺮﻡ ﺑﺪﻧﻢ ﺳﺮ ﻓﺮﻣﻪ ﺑﺪ نیست.اینو گفتی که ۲۵ ریالی بگیری؟نه داش خدا روزیتو جای دیگه حواله کرده.بدو برو جق بزن

0 ❤️

356487
2013-01-31 01:30:43 +0330 +0330

خخخ_ هميشه نظرات بهتر از داستان بوده!

0 ❤️

356489
2013-01-31 14:28:51 +0330 +0330
NA

Mostadam bashi AMIRZA
Besiar bekhandidandi az ( oh my god ) . Faghat be khatere to ( bebakhshid Shoma ) khoundam va lezat bourdam

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها