سلام
من ميخوام يك داستاني رو تعريف كنم كه كاملا واقعيه من چند ساله پيش با يك نگاه عاشقه برادره دوستم شدم كه وقتيكه ميديدمش حس عجيبي بهم دست ميداد چند ماه گذشت كه فهميدم رفته سربازي من زياد با دوستم الهام ميرفتم بيرون يابا دوست پسر الهام يا خودم ميرفتيم بيرون من با اين حال دوست پسر داشتم دوريه علي رو نميتونستم تحمل كنم بعضي وقتا ازسربازي مياومد با هم حرف ميزديم و شوخي ميكرديم بعده سربازيش كه تمام شد خانوادش دنبال زن بودن واسه علي كه يكروز ديدم دوستم بهم زنگ زد كه من با حرفش شكه شدم و تعجب كردم از من خواستگاري كرد واسه برادرش علي شبش پدرو مادرش اومدن اين خواستگاري رو رسمي كنن من خيلي خوشحال بودم باورم نميشد علي هم دوستم داره من و علي نامزد كرديم علي خيلي مرده گرمي بود بعضي شبا تنها بوديم تو اتاق شهوت تو چشا دو تا مون مشخص بود هميشه با ديدنه من كيرش شق ميشد ديگه نتونستيم طاقت بياريم شروع به لب گرفتن كرديم كم كم لخت شديم شروع به خوردن كسم كرد با سكساي قبليم كه با دوست پسرام داشتم فرق داشت من هم بعد گردنشو خوردم مثله بچه كوچيكا صدامون در اومده بود آه آه سينه هاشو خوردم رسيدم به كيرش انقد ساك زدم كه خواست بكنه تو كسم ولي من راضي نشدم گفتم لاپايي بزور قبول كرد ولاپايي ارضاشد شبهاي بعدش رومون بيشترباز شد از جلو نوكه كيرشو دم كسم ميكرد و تو نميبرد هرشب كارش اين بود من تو اين حال نبودم ديدم انگار بيستر ميكنه تو كسم دوست داشتم تا ته بكنه تو كسم ولي ميگفتل شب عروسي يك شب در حال سكس بوديم كه ديدم گفت تاآخر كردم باورم نشد وعلي گفت شوخي كردم منم باورم شد تا چند وقت گذشت ديدم حرفش راسته كه بعد فهميدم پردم ارتجاعيه هرشب سكس داشتيم خانوادش با خابيدن پيش علي مشكلي نداشتن تا من باعلي عقد كردم گرم بوديم بازم متل هميشه باهم حمام هم ميدفتيم و سكس ميكرديم من بخاطز دخالت خانوادش ازش جدا شدم و شكايت كردم از اونموقع ٢ماه ميگذره نه زنگي نه اسي خانوادشم حتي نميدونم چگار كنم خيلي خانوادشو دوست دار حتي بگن از سحرم جدا شو جدا ميشه مرسي دوستا نظر بدين.
نوشته: سحر
Belakhare asheghesh budi ya nabudi? Age dustesh dashti bayad misakhti na inke beri shekayat koni
بيا خودم نبود علي رو برات جبران ميكنم بشرطي كه بزاري بكنم توش
چقدر ارتجاعى زياااااد شده!!!
درضمن،
من هيچ احساس دخترونه اى نديدم…
و تمام رفتارها و علايق در هنگام سكس، گواه از پسر بودن نويسنده ميداد و اينگونه فريب دادن خواننده، كار پسنديده اى نيست.
nemidonam be in jalqihaye tavahomie bi hame chiz chi begam
داستان تکراریه! ادمین چیکار میکنی معلوم هست؟
سلامی گرم به شهوانی محترم…من همین امروز عضو این سایت شدم… اینم اولین داستانه که خوندم…متسفانه کوسشعر محض بود…و زاییده ای تخیلاتی از یک ذهن موهوم…
نویسنده ی این داستان(نویسنده که نه کاتب الکسیات وتلاونده ی محملات) معلومه که از مغز معیوبی برخورداره…
از متن مبتدیانت براحتی میشه فهمید چیز خاصی از سکس نمیدونی البته امیدوارم همونجور که خودت گفتی صدات مثه بچه ها درومده واقعا بچه نباشی چون این سایت برات مضره
AMIR.YALL1: داداش این ادمین ما رو دوست نداره یه تکراری کرد تو پاچمون! :)
یادش بخیرچقد اسکل بودم!
نیم ساعت دست به سینه مینشستم تا مبصر اسمم روجزءخوبها بنویسه!
بعدم معلم میومدبدون توجه به اسم ها تخته روپاک میکرد!
وچقداسکل تر بودم که زنگ بعدی هم دست به سینه مینشستم خخخخخخخخ
salam
sahar khanoom az mast k bar mast
ag moshavere khasti payam khososi bede
از بس این داستان توپ بوده ادمین بنا به در خواست های مکرر خوانندگان تکراری آپ کرده که کسی این موهبت را از دست نده!!! به گمانم نظرمو زیر قبلیه نوشتم.
Bah bah man ke lezat bordam babate dastanetam mamnun midunam koli zahmat keshidi tipe kardi az vaqtet maye gozajti. Dastet dard nakone.
سحر یه سوال دارم دوست داشتی جواب بده وقتی باهم حال میکردین یه موقع ناراحت نمشدی چرا دوست پسر داشتی یا که بش گفتی منظورم وجدانت اذیت نمیکردتت امیدوارم بازم بهم برسین
دوران نامزدی را عشقه