سكسي ترين هديه تولد كامليا

1394/03/31

سكسي ترين هديه تولد كامليا
اين خاطره برميگرده به چند ماه پيش وقتي كه دو نفر از دوستانمان من و بابك را براي تولد من به خونه شون دعوت كرده بودند. داستان اشنايي ما با اين دوستان- مونيكا و توماس-و سكس ضربدري و ساير اتفاقات هيجان انگيز ديدارهايمان را قبلا در نوشته هاي “راز يك شب پاييزي” و " راز يك روز گرم تابستاني"براتون تعريف كرده بوديم.

از چند روز قبل از ديدار مجدد هم من و هم بابك از انچه انتظار داشتيم اتفاق بيافتد هيجان زده بوديم ، خود را اماده ميكرديم ، و سر به سر هم ميگذاشتيم. مثلا با هم دوش گرفتيم و وقتي موهاي كيرش را براي او ميتراشيدم با شوخي به من ميگفت: " چه دوست دختري! افرين ! داره براي مونيكا منو تميز ميكنه " و من هم پاسخ دادم " نه جونم! من ميخواهم رو كير تراشيده تو تمرين كنم كه پس فردا شرمنده كير ميزبانمون نشم". و وقتي كه كير تميز و خوشگل بابك را توي دهانم گذاشتم گفت: " اين جور كه تو ساك ميزني براي اينكه شرمنده نشي ، روزي حداقل چهار پنج بار با من تمرين كني". او هم موهايم را برايم تراشيد و وقتي با انگشتاش با كس تراشيده ام بازي ميكرد گفت: " پس فردا تولد اين شاه دختره . بايد اماده اش بكنيم براي يك پذيرايي شاهانه! " و دستشو بيشتر توي كسم فرو ميبرد. هر دو از اين بازي لذت ميبرديم. جمعه شب تاپ بنفش رنگ و دامن كوتاه سياهي تنم كردم. عمدا اون دو تا را انتخاب كردم. نه تنها سكسي بودند، بلكه به راحتي هم از تنم در ميومدند. در ضمن سينه بند هم نبستم. چرا سينه هام را زندوني كنم وقتي قراره چند ساعت بعد ازاد و شاد باشند؟ يك باراني بلند فعلا در بين راه بدنم را ميپوشونه. حدود ساعت ٧ شب به خونشون رسيديم. پس از سلام و روبوسي ، گپ بود و نوشيدني، شوخي بود و خنده. با هم خيلي راحت بوديم و همديگر را دستمالي ميكرديم. من حسابي حشري شده بودم كه به يكباره زنگ در خونه شون بلند شد. من كمي جا خوردم چون انتظار كسي را نداشتم ولي بقيه ارومتر بودند. توماس به طرف در خونه رفت و چند دقيقه بعد با لبخندي بر لب در حالي كه مردي بلند قد و ورزيده - حدود ١٩٠ سانت قد - همراهي اش ميكرد بازگشت . مرد - كه سامي خودش را معرفي كرد- شنل البالويي براقي پوشيده بود . مونيكا شروع به پخش موزيك شادي كرد. هر چهار نفر بابك، مونيكا، توماس و سامي همراه با موزيك دست ميزدند و تولدت مبارك ميخواندند و ميرقصيدند. حالا متوجه شدم كه ان مرد استريپر “هديه تولد” من است . چه هديه سكسي و شهوت انگيزي! بابك ناقلا هم قضيه را ميدونست ولي به من هيچ چيز نگفته بود. اصلا قضيه پيشنهاد خودش بوده و با توماس اين غول را پيدا كرده بودند. من روي صندلي راحتي تنها نشسته بودم و سامي دور من شروع به رقصيدن با موزيك كرد. شنلش را در اورد. اه خداي من! تنها يك شورت بند دار به تن داشت و توي ان بزرگترين گنجينه اش را پوشانده بود. قلبم تند تند ميزد. بدن ورزيده اي داشت و يك قطره چربي زيادي هم در اون نبود. همه اش ماهيچه بود. تا به حال بدن مرد به اين زيبايي را از نزديك نديده بودم. دستمو را روي بدنش كشيدم. واقعي بودند! كيرش را به صورتم نزديك كرده بود. دستهاش را رو گونه ها، گردن، و شونه هاي لختم ميكشيد. گره شورتشو باز كرد و اونو با يك حركت از پاش در اورد و بزرگترين- واقعا بزرگترين - كير دنيا را پرده برداري كرد. ميرقصيد و ان كير زيبا بالا و پايين ميرفت. انرا نزديكتر به صورتم اورده بود و حالا انرا بر روي صورتم ميكشيد. من كيرش را در بين انگشتهايم گرفتم و شروع به نوازش ان كردم. بقيه دست ميزدند و فرياد ميكشيدند: تند تر تند تر! بخورش! بخورش! سامي مقداري خامه را روي كيرش اسپري كرد و من اونو ليس زدم . زيبا بود و شيرين مزه! هم نرم بود و هم سفت. گوشتي بود و داغ! دسته كيرش را گرفته بودم و كلاههكش را ليس زدم. زبونم رو و زير كيرش ميكشيدم . حالا مونيكا هم كنارم نشسته بود و ان كير را طوري با يك دست گرفته بود كه من راحت تر انراتوي دهنم فرو ببرم. حالا همه ان كير بزرگ را توي دهنم كذاشتم. واقعا همه دهنم و حلقم را پر كرده بود . شديدتر ساك زدم و فرياد تند تند تر دوستان بيشتر مرا حشري كرده بود. ميدونستم كه چندين جفت چشم دارند ساك زني مرا نگاه ميكنند و تشويقم مي كنند. نميخواستم كارمو بد انجام بدم. سامي دستشو گذاشت رو سرم، موهام را توي يك طرف سرم جمع كرد و اونو جلو و عقب ميبرد.مونيكا هم دستش را پشت گردنم گذاشته بود. هم بدنم را نوازش ميكرد و هم فشار خفيفي مياورد. خودم را كاملا در اختيار انها گذاشته بودم. نميدانستم ان دهن كوچك چطور ان همه كير را تو خودش جا داده بود. هر از چند دقيقه تنفسي تازه ميكردم و دوباره شروع ميكردم. مثل پيستون سرمو جلو و عقب ميبردم. نميخواستم هيچ قسمتش بيرون بمونه. سامي منو از صندلي بلند كرد و از پشت كمر دستهاشو را به زير تاپ و براي فتح سينه هايم برد. موزيك هنوز پخش ميشد. هر دو ميرقصيديم و بدن لختشو روي تنم حس ميكردم. از زير دامنم شورتم را در اورد. بند تاپم را از روي شونه هام روي بازوهام انداخت ، دستام را بالا بردم و تاپ را به ارامي از تنم بيرون كشيد. زيپ دامنم را هم پايين كشيد. برهنه برهنه بودم. از پشت منو گرفته بود و كيرش را مثل چكش روي كون لختم ميكوبيد. تو اسمون ها پرواز ميكردم. دستش را ميان پاهام برد تا مطمين بشه كسم خيسه. خيس خيس بود مثل يك چشمه اب. منو برگردوند و در حالي كه هنوز ميرقصيد كاندومي را كف دستم گذاشت. زانو زدم و سر كلفت و گوشتي كيرش را دوباره ليس زدم و در دهنم فرو بردم. فوق العاده بود! توي اين فكر بودم كه چطوري ميخواد اون كير رو توي من بكنه. كاملا تسليمش بودم. كيرشو با كاندوم پوشاندم. ماشالله چقدر بزرك بود. خدا كنه اين كاندوم از بزرگي اين كير نتركه .دستاشو زير بازوهام گذاشت و با يك حركت مثل بچه اي مرا از زمين تا كمرش بالا كشيد.سر پا ايستاده بود، پاهامو را دور كمرش حلقه زدم واون هم در حالي كه كمرم را ساپورت ميداد كيرش را به كسم ميماليد. مونيكاروي زمين نشسته بود و كير سامي را به داخل كس خيسم راهنمايي كرد. مونيكا در ضمن شيطوني هم ميكرد و ميديدم كه هر دومونو را دستمالي ميكرد. دستاشو روي كون سامي ومن ميكشيد. اين اولين بار بود كه مردي مرا ايستاده ميكرد. با وجودي كه من در بغلش بودم با ان بدن عظيمش بالا و پايين ميرفت و ان كير كلفت تمام كس ، جان و روحمو پركرده بود. منو به ديوار تكيه داد و فشارشو بيشتر كرد. هميشه فانتزي اين جور سكس را داشتم . سكس ايستاده كنار ديوار.حالا به عنوان هديه تولد اون را تجربه ميكردم. چندين ارگاسم خفيف داشتم اما هنوز طلب بيشتري داشتم .تو هوا تو بغلش روي كيرش سوار بودم. با همان حالت منو روي مبل نشوند. با يك دستم يكي از پاهايم را در هوا بالا گرفته بودم ومونيكا پاي ديگرم را بالا برده بود.كاملا خودمو براش باز كرده بودم. سامي زانوش را روي زمين گذاشته بود و كيرش را تا دسته توي من جلو و عقب ميبرد .حركتشو با موزيكي كه خودش اورده بود تنظيم ميكرد. استاد اين كاربود. فشارشو واقعا تا ته حس ميكردم. احساس و لذت فوق العاده اي داشتم. محشر بود. در اوج لذت بودم. اه و ناله ميكردم و فرياد ميكشيدم ولي دلم نميخواست تموم بشه. دست مونيكا را گرفته بودم و فشار ميدادم. سامي سرش را توي گوشم اورد و پرسيد كه ابش را دوست دارم كجا خالي كنه. با دست به سينه هام اشاره كردم. كيرش را بيرون كشيد و كاندومش را دراورد. انگشتاهاشو حلقه كرد، كيرشو ميان اونها گذاشت و محكم اونو جلو و عقب ميبرد كه ابشو خالي كنه.ماشاالله چه انرژي داشت. مونيكا دوباره به ياري اش امد و كيرشو را تو دستاش گرفت و وظيفه كيرمالي و جق زني را به عهده گرفت و كمك كرد كه ابشو بريزه روي سينه هام و شكمم .گرم و لزج بود. بي حال شده بودم و نفسم ارامتر شده بود. اين اولين بار بود كه يك غريبه اب مني اش را رو بدنم ترشح ميكرد. مونيكا ميدونيست كه من دوست ندارم اب مني بخورم و يا اونو تو صورتم بريزنند. اينو خودم بهش گفته بودم. مونيكاهنوز كير سامي را در دستاش گرفته بود، اون را روي بدن لختم ماليد، و با زبونش انرو ليس ميزد و تميزش ميكرد. حالا نوبت مونيكا بود كه جان تازه اي به ان كير كمي كوچك شده و كم رمق شده بده . ايا موفق ميشه؟ چند دقيقه بعد دهن مونيكا كه با كمر روي زمين دراز كشيده بود ميزبان كير كلفت سامي بود كه روي صورتش خم شده بود و با حركات موزون اون رو جلو و عقب ميبرد و داخل و خارج دهن مونيكا ميكرد. به نظر مياد كه موفق شده بود! اين همه انرژي از كجا ميامد؟ هر وقت ياد اون خاطره ميافتم حالي به حالي ميشم. و جالب اينجاست كه فكر ميكنم همون يكبارشايد بسه. مثل سوار ماشين لامبورگيني شدنه. ميدوني كه نميتوني صاحبش باشي و هر روز از اون براي كاراي روزمره و يا خريد استفاده كني. اما ميخواهي كه حداقل يكبار سوارش بشي و يك دور طولاني بزني! اون شب من سوار لامبورگيني شدم ولي دوست دارم هر روز با تويوتاي بابك به سر كار برم. هر سال هم يكي دو بار با مرسدس بنز توماس و مونيكا به مسافرتي كوتاه ميريم. هر مسافرت هم هميشه چند اتفاق هيجان انگيز همراه داره. نداره؟

اين خاطره را هم تقديم ميكنم به “حنا خانم” كه با چشاش نگات ميكنه و هميشه ميگه صميمي تر بنويس ! باور كن اگه ميتونستم مينوشتم.

نوشته: كامليا


👍 2
👎 1
98450 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

464738
2015-06-21 10:03:33 +0430 +0430

ممنون عزیزخیلی خوب نوشتی
راضیم ازت good give_rose

0 ❤️

464739
2015-06-21 10:13:33 +0430 +0430

افرین خوب بود

0 ❤️

464741
2015-06-21 11:29:37 +0430 +0430
NA

کسخل biggrin

0 ❤️

464743
2015-06-21 18:31:14 +0430 +0430

ببین با کیا شدیم 70 میلیون
داستان سفارشی واسه خانم حنا
جقول ننویس

0 ❤️

464746
2015-06-21 19:50:03 +0430 +0430
NA

کونی نشستی واسه من فیلم سکس پارتی كه در آمریکا بین زنا رایجه نوشتی اخه دیوث یکم خلاقیت داشته باش و نو آوری کن هر

0 ❤️

464748
2015-06-22 00:43:04 +0430 +0430

عرض شود که
دمت گرم امامزاده! خوب حوصله به خرج دادی clapping

2 ❤️

464751
2015-06-24 13:40:23 +0430 +0430

نویسنده 100 % کسخلی بیش نیست

0 ❤️

551423
2016-08-04 20:32:38 +0430 +0430

گوسفند زنده با قصاب در محل با کمترین قیمت
در ضمن کیرمن و قصاب و گوسفند زنده م تو هفت پشت نویسنده

0 ❤️