اواخر شهریور بود و هفته اول دانشگاه همیشه هفته اول برای دانشجوهای خوابگاهی حکم دوره طلایی رو داره و بهترین اتاقا رو میشه گرفت منم با این ک میدونستم کلاسا برگزار نمیشه اما زودتر خودمو رسوندم تهران تا یه اتاق درست درمون و نزدیک دانشگاه بگیرم اواسط روز بود که رسیدم ترمینال شرق از چس ترمی در اومده بودم و وسایل زیادی با خودم نداشتم اون موقع سینگل بودم و بدجور تو کف کس روی نیمکت ترمینال نشستم و یه نخ سیگار روشن کردم تا خستگیه راه از تنم در بیاد و سوار بی ار تی بشم چشمای تیز بینم یه دختر و با کوله پشتی تو یکی از تعاونیا نشونه گرفت کم سن و سال نشون میداد اما بدن درشت و تپلی داشت و چهرش تو دل برو بود دلمو زدم به دریا و گفتم باید بهش شماره بدم زل زدم بهش و سعی کردم بهش نخ بدم چشم غره ای رفت و رفت کنار خانوادش به بخت بدم لعنت فرستادم پاشدم که برم که دیدم از تعاونی اومد بیرون و به سمت دستشویی ترمینال رفت دنبالش افتادم رفت پشت دسشویی که خانوادش نبیننش شمارمو تو گوشیش زد گفتم تک بزن گفت پر رو نشو و رفت تو دسشویی منم هم توی کونم عروسی بود و هم کیر خورده بودم که تک نزده راه افتادم و رسیدم خوابگاه شب بود و غربت خوابگاه دانشجوها میدونن چی میگم سیگار و روشن کردم با گوشیم ور میرفتم ک پیام اومد س گفتم شما گفت سمیرام خیلی زود یادت میره ها خلاصه گفتم دانشجوام و اونم گفت اصالتا شمالیه و خونشون همون سمت ترمینال شرقه و تازه از شمال رسیده بودن خلاصه یه هفته ای حرف زدیم تا مدرسه اش شروع شد و دیگه کمتر انلاین میشد گیر دادم میخوام ببینمت و اصرار داشت نمیشه و باباش به خاطر شیطنتاش خیلی روش حساسه اون موقع دوم دبیرستان بود خلاصه راضی شد یه روز برگشتنی با ماشین برم دنبالش پشت مدرسه و من برسونمش خونه با کلی خایه مالی ماشین دوستمو گرفتم و ساعت ۲وربع اونور مدرسش واستادم تو لباس مدرسه واقعا فرق داشت هیکل درشت و چهارشونه و شکم و پهلو با اون مانتوی صورتی و چهره بی ارایش ولی انصافا چهره ی زیبایی داشت به سرعت از جلو مدرسه اش دور شدیم یه ربعی تو راه خونه شون بودیم برام لقمه اورده بود دختر مظلوم و مطیعی دیده میشد منم یه شاخه گل بهش دادم موقع رفتن روبوسی کرد و سر کوچه شون پیاده اش کردم یه ماهی گذشت و ما رومون بهم باز شده بود و کار به سکس چت رسیده بود با کلی اصرار عکس سینه هاشو برام میفرستاد تا اینکه یه شب پیام داد عموی مادرش فوت شده و پدر مادرش دارن میرن شمال خودشم شب میره خونه عموش که نزدیک خونه شونه و صبح باید بره مدرسه به شوخی گفتم به به خونه تونم خالیه که خندید و ?این اموجیو فرستاد فهمیدم اونم میخاره گفتم نمیشه بپیچی و سوار سرویس نشی و بری خونه کلی اصرار کردمو و قول گرفت کاری نکنم شب از استرس خوابم نبرد هفت صبح از خوابگاه زدم بیرون و یه ساعتی تو راه بودم در باز کرد و با استرس و سریع گفت با کفش بیا تو یه لباس جذب پوشیده بود و خبری از شکمش نبود سینه های ۸۰اش از زیر لباسش خودنمایی میکرد یه شلوار جذب هم پاش بود بغلش کردم و لب گرفتیم فک کنم صد کیلو وزنش بود به زور بلندش کردم و چرخوندمش برام صبحونه آماده کرد و خوردیم و رو تختش لش کردم اونم خودشو تو بغلم انداخت شروع کردم به خوردن لاله گوشش و اونم همراهی میکرد پیراهنشو دادم بالا و فهمیدم گن بسته بازوهای تپل شو نیشگون گرفتم و گفتم مگه نگفتم خانوم تپل دوست دارم گن و وا کرد و بلیزشو در آوردم و مثل وحشیا یه جون سینه هاش افتادم اونم یه کم با بد دلی ساک زد و عوق زد ک بیخیال شدم بدن سفیدش واقعا هوش از سرم برده بود رونای تپلش از زیر شلوار جذبش خود نمایی میکرد اومدم شلوارشو دربیارم که گفت پریوده دست به کسش زدم و دیدم نوار داره بغلم خوابیده بود و نفسای داغش به صورتم میخورد دستمو گرفت تو چشاش اشک جمع شد و گفت قول بده با پرده ام کاری نداشته باشی گفتم مگه نگفتی پریودم که سرشو برد وسط سینه ام و گفت دروغ گفتم قهر کردم شروع کرد منت کشی و ازم خواست بهش حق بدم شلوارشو در اوردم کسش قهوه ای و لزج بود یکمی خوردم ولی بدم اومد و تف کردم کیرمو مالیدم بهش تا ارضا شدم و آبمو رو شکمش ریختم و این شد آغاز رابطه سه ساله ی ما
ادامه دارد…
نوشته: ستوان سه
فقط کافیست نام و عکس رامین دلاوری را در نت سرچ کنید
ایشان کلاه بردار و در دادسراهای ایران هزاران پرونده عریض و طویل و گوناگون دارند
میگم دختر دبیرستانی ها مانتوهای صورتی میپوشن عایا
دوم دبیرستان مانتو صورتی؟! داریم مگه؟ ?
در کل جالب بود
آدم خاطره ی اولین باری که کس دیده هیچ وق ا ذهنش بیرون نمیره
اولین تصور اکثر مردا همیشه تصور یه هلوی سرخ و سفید و روبرو شدن با کیویه ? خودمم همین بودم !
با محتوای داستانت کاری ندارم ولی ی سوالی ذهنمو درگیر کرده چجوری میش ک چشم ی جقی تیز بین میش :(
دبیرستان و مانتو صورتی؟؟؟!!!یا تو زر زدی یا سرت کلاه رفته و دختر ابتدایی گیرت اومده
ادامشم ننویس ستوان جان.دیس پنج نصیبت
دیسلایکم تو چهار ستون بدنت
این چیه نوشتی جناب دانشگاه رفته.شاید عیب از کم و کیف دانشگاهای ایران باشه.
هر مقطعی رو درگیر یه چی کردند.
دنیاخیلی بزرگتر افکارته، بزرگ ودرست فکر کنیم.
با سلام
شخصی در شبکه ماهواره ای تحت عنوان ایران بی مرز اقدام به کلاه برداری میکند
تمام حرفهای ایشان کذب است به محض واریز پول شما بلاک میشوید و خداحافظ
کجای دنیا ویزای کانادا در دوروز داده میشود
بنده فقط اطلاع رسان میباشم