سمیرای باکره

1390/05/08

سلام مي خوام داستان اولين سكسم و كه با يه دختر فوق العاده ناز 16 ساله ي باكره به اسم سميرا بود و واستون تعريف كنم
ما همسايه بغل به بغل سميرا اينا بوديم كمي همديگر رو ميشناختيم و با هم حرف زده بوديم و من هر روز كه مي گذشت و بيشتر ميديدمش علاقم بهش زياد تر ميشد ولي موقعيتش پيش نيومده بود كه برم و بهش شماره بدم
يه روز زنگ خونمونو زد و گفت آقا مسعود مياي اينو بگيري رفتم پايين و ديدم يه ظرف غذا دستشه ويه مانتو تنگ پوشيده و كلي خوشتيپ كرده وداره به همسايه ها نزري ميده رفتم جلو غذا رو ازش گرفتم و يه نگاه هيز بهش كردم و گفتم كمك نمي خواي با ناز بهم گفت نه عزيزم . با اين حرفش حول شدم و دستو پام لرزيد و به پت پت كردن افتاده بودم خلاصه يه جوري ازش تشكر كردمو رفتم خونه تا نيمه هاي شب همش فكر اين حرفش بودم و نتونستم بخوابم
بسه ديگه بريم سر اصل مطلب
دو روز از اون ماجرا گذشت و من طبق معمول براي درس خوندن به پشت بام خونه رفتم , چند ساعتي درس خوندم و يه صداي جيغ زنونه از خونه ي سميرا اينا بلند شد. در پشتبام خونشون باز بود. يه حسي هي بهم مي گفت برم داخل ببينم چه خبره كه منصرف ميشدم و به خودم مي گفتم كه يه دعواي معموليه ديگه اصلا به تو چه ؟
تا اينكه شنيدم يه زنه داد ميزنه ولم كن, ولم كن كسكش يه خورده با دقت بيشتر گوش كردم و با خودم گفتم اين كه صداي سميرا ست رفتم پشتبام خونشون و با ترس عجيبي رفتم پايين ترو از پنجره ديدم يه پسره داره سعي مي كنه سميرا رو لخت كنه ( آخ كه چه كسي داشت سميرا ) سميرا هم داره گريه ميكنه و ممانعت ميكنه .
يه چوب( كناره راه رو گذاشته بودن ) برداشتم و درو باز كردم …
گفتم ولش كن بي ناموس يه ضربه با چوب به كمرش زدم و با هم در گير شديم با زانوم زدم خايه هاش ( فكر كنم عقيم شد ) و زمين نشست و مثل سگ اه و لانه كرد. دستشو پيچ دادم
( تو اين حين سميرا جووووون ما داشت لباساشو حول حول مي پوشيد )
مي خوام ازش براتون تعريف كنم :موهاي طلايي اتو كشيده صورت ارايش كرده فكر كنم لب نداشت من فقط يه توت فرنگي قرمز درشت آبدار مي ديدم كه انگار بهم مي گفت بيا ازم يه گاز بزن. بدن سكسي سفيد كه يه تار مو نمي شد توش پيدا كرد . باسن ناز و تپلي كه هميشه ارزوشو ميكردم از پستوناش فعلا نميتونم بگم چون سوتين تنگ قرمزش پوشونده بودش بريم سرقسمت اصلي افرين كُس .كُسي كه با هر كُسي توي فيلمهاي سوپر ديده بودم فرق داشت مثل يه قيصي ابدارِ درشت بود فكر كنم پشماشو با ليزر سوزونده بود (اغراق)

از اين به بعد به زمان حال:
مسعود(خودم): سميرا خانوم چي شده ؟
سميرا ( با حال گريه ): سه روزه مامان بابام رفتن مسافرت و من درس داشتم و باهاشون نرفتم ( با خودم گفتم اخه بچه كس من كه مي دونم چرا نرفتي) داشتم تلويزيون ( در اينجا به معني فيلم سوپر ) نگاه ميكردم كه اين پسر عمه كسكش من نميدونم چه جوري اومد تو خونه. اگه تو نبودي حروم زاده مي خواست منو…
(پريدم تو حرفش موبايلم و درآوردم و گفتم : بذار پليس بياد !!!
سميرا(باز هم با حال گريه) : نه اقا مسعود تو رو خدا پليس و خبر نكن واسم حرف درست ميكنن ابروم ميره
خودم : اخه تو ميگي چيكار كنم ولش كنم بره و باز هر غلط ديگه اي خواست بكنه
سميرا : نه بعدا زنگ ميزنم بابام كونش بذاره
اون بدبخت هم خواهش تمنا مي كردو به گوه خوردن افتاده بود
خلاصه پسر رو با يه تو كني پس گردني از سر پلها تا دم در همراهي كردمو انداختمش بيرون و رفتم بالا مسعود : تموم شد ديگه نگران نباش
سميرا ( با گريه اومد و منو بغل كرد) وگفت دوست دارم مسعود اگه تو نبودي نميدونستم چه بلايي سرم ميخواست بياد خيلي ازت ممنونم حالا كه موقعيتش پيش اومده من بايد يه چيزي و بهت بگم كه داره اتيشم ميزنه من از همون لحظه اول ديدنت يه جوري بهت علاقه پيدا كرده بودم و دوست داشتم كه ما با هم رابطه داشته باشيم ( اي شيطون چه رابطه اي )
منم اشكاشو پاك كردم و ازش خواستم ديگه گريه نكنه و بهش گفتم ديگه بايد برم
سميرا : ميشه نري اخه ميترسم لاشي دوباره بياد منو اذيت كنه
منِ مغرور : ناز كردمو گفتم نه بايد برم خونه كاردارم شمارم و ميدم بهت اگه خطري احساس كردي بهم زنگ بزن
سميرا :باشه عزيز دلم
رفتم خونه و رفتم يه حموم درست حسابي كردم چند بار خواستم جق بزنم ولي جلوي خودمو گرفتمو اومدم بيرون موهامو درست كردم تلفنم زنگ زد گوشي و برداشتمو ديدم سميراست كه مي گه من ميترسم بيا خونمون داشتم بال در مياوردم رفتم اسپري كيرمو برداشتم و زدم رو كيرم و به اميد گاييدنش رفتم كه رفتم
واسه اينكه مردم شك نكنند از پشتبام رفتم و صداش كردم گفت بيا تو عزيزم رفتم تو بوي عطر خونه رو برداشته بود كه اومد بازم منو بغل كرد و يه كار عجيب كرد و اومد و بهم گفت هيچي نگو لباشو گذاشت رو لبام و لبامو خورد و دستم و دور كمرش حلقه زدم و لباشو گاز گرفتم واي چه رژ گيلاسي زده بود و عجب مزه اي داشت پنج دقيقه اي تو حس بوديمو سرو صورتمون پر عرق شده بود ( باورم نميشد كه ديگه داره مال من ميشه) كه يه دفعه گوشيم زنگ خورد و از اون حالت خارج شديم ( بر خرمگس معركه لعنت ) بگذريم كه كي بود
رفت تو اشپز خونه گفت بيا شام حاضره
غذارو كه تموم كرديم گفت من خيلي خوابم مياد توچي گفتم اره منم همينطور
سميرا :پس دنبالم بيا تخت مامان باباشو بهم نشون دادو گفت اينجا خوبه بخوابيم
من كه داشتم پر درمياوردم گفتم عاليه حرف نداره (بعد باهم زديم زير خنده) انگار كه ميدونستش امشب چه خبره
خلاصه طبق عادت من پيرهنمو دراوردمو رفتم كه بخوابم اونم از خجالت برق هارو خاموش كرد رفت لباس خوابشو پوشيد لباسي كه سرتا پا صورتي بود و تو خاموشي تابلو بود اومدو با فاصله كنارم خوابيد ( خيلي حالم و گرفت) بيست دقيقه گذشت سميرا گفت مسعود جوون من ميترسم مياي منو بغل كني منم از خدا خواسته دستمو گذاشتم روشو پامو هم گذاشتم رو پاهاش نيم ساعتي گذشت و من مطمئن شدم كس بي موي من خوابش برده لباس خوابشو زدم بالا و ديدم شرط تنش نيست چند دقيقه اي باهاش ور رفتم و يه دفعه چشماشو باز كرد و گفت فرق تو با سعيد( پسر عموش) چيه؟ معذرت خواهي كردم و تا خواستم از روش برم كنار كيرم و سفت گرفتو مالوند به كسشو گفت فرقت اينه كه تو عشقمي و بايد جرم بدي
لبامو گذاشتم رولبش و كسشو ماليدم تو يه دستم سينش بود و با دست ديگم كسشو ميماليدم
بعد ازش خواستم پاشه لختم كنه لختم كه كرد حولش دادم رو تختو به حالت69 روش خوابيدم و شروع به خوردن كس و كير همديگه شديم خوب كيرمو نميخوردو نميتونست بهم حال بده زبونمو مرتب مي كردم تو كسش كلي حال مي كرد و بهم مي گفت چاچولمو بمك اه و ناله ميكرد ميگفت اره بخور خوب ليس بزن كه حال بياد كسم
به شكم خوابوندمش رو تخت و تا خواستم كيرمو بدم تو كنش گفت چيكار ميكني كُنَمُ و چرا ميكني كس به اين نازي و نمي بيني گفتم مگه باكره نيستي گفت چيكار كنم ديگه عاشقتم وديوونه كير كلفتت فقط بهم قول مي دي باهام ازدواج كني …ا
مات مونده بودمو به كسش خيره
زود باش ديگه كسمو پاره كن رفتم تو اشپز خونه و روغن زيتونو برداشتم و يه ذره رو كسش ريختم و يه ذره هم به كيرم ماليدم كيرمو اروم اروم فرو ميكردم تو كسش هر چي بيشتر فرو ميكردم دردش بيشتر ميشد اشك تو چشماش جمع شده بود كيرم خوني شده بود و داشتم خون كسشو ميديدم
يه لحظه كيرو دراوردم بيرونو با دستمال كير و كس و تميز كردم دو باره گذاشتم توش و تلمبه زدم اشكش درومده بودو هي ميگفت جرم بده كسمو پاره كن منم جو گير ميشدم و بيشتر حال ميكردم تا اينكه يه اه بلند هيزي كشيد كه نشون ميداد ارضا شده
برش گردوند مو به شكم خوابوندمش و كنش و باز كردم و سوراخ كنشو ليسيدم بعد سر كيرم و كردم تو كونش كه جيغ بلندي كشيد گفت بسه نميخوام كنمو جر بدي مي خواي اندامم كيري شه
برش گردوندمو نشستم رو شكمش سينه هاش وبه هم چسبوندمو كيرم توش عقب جلو ميكردم و ازش ميخواستم اه و ناله كنه تا ابم بياد اونم ميگفت امروز مسعو د جوون منو زن كرده كسمو پاره كرده كه ابمو ريختم و روش ولو شدمو كيرمو كردم تو كسشو لبام و رو لباش گذاشتمو با همون حالت تا صبح خوابيديم

نوشته: مسعود سکسی


👍 0
👎 2
83234 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

291601
2011-07-30 13:29:01 +0430 +0430
NA

Ok1

0 ❤️

291602
2011-07-30 13:34:37 +0430 +0430
NA

وایییییییییییییییییی اول شدم هنوز نخوندم بزار بخونم بعد نظر میدم.ساینا کجایی که بازم لباس دختره صورتی بوده

0 ❤️

291603
2011-07-30 13:36:40 +0430 +0430
NA

این اسم ینی چی؟

0 ❤️

291604
2011-07-30 13:59:23 +0430 +0430
NA

ریدی با این داستان تخمی تخیلیت. برو جلقتو بزن

0 ❤️

291606
2011-07-30 16:16:06 +0430 +0430
NA

بر پسر خوب توی حمام جق بزن اینجوری نمیای اینجا کس شعر بنویسی :))

0 ❤️

291607
2011-07-30 16:28:51 +0430 +0430

اقا جون ممل اون چوچوله نه چاچول :) بعدشم ضایه بود که تخیلی بود :) :D

0 ❤️

291608
2011-07-30 16:44:59 +0430 +0430
NA

تو که می خوای خالی ببندی هیچ وقت نگو دختره گفته من می خوام رابطه داشته باشم

0 ❤️

291609
2011-07-30 16:54:29 +0430 +0430
NA

برش گردوند مو به شكم خوابوندمش و كنش و باز كردم و سوراخ كنشو ليسيدم بعد سر كيرم و كردم تو كونش كه جيغ بلندي كشيد گفت بسه نميخوام كنمو جر بدي مي خواي اندامم كيري شه. این کنش ینی چی؟ کنش وا کنشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ به هر حال دوست داشتی با دختر همسایتون سکس کنی که مامانت از خواب بیدارت کردو گفت پاشو باید پوشکتو عوض کنم که دیدی همش خواب بود کفتی چه کنم اومدی تو سایت خوابتو گذاشتی ما ببینیم حالا فوشت بدم؟ گاگول

0 ❤️

291610
2011-07-30 18:24:50 +0430 +0430
NA

yani kos sher nagi nemitooni jagh bezani? vel kon boro filmeto bebin

0 ❤️

291611
2011-07-30 19:22:50 +0430 +0430
NA

kire hameye bache haye site too konet ba in dastanet

0 ❤️

291612
2011-07-30 19:52:41 +0430 +0430
NA

واقعا نميدونم راجع به اين داستان كه البته نميشه اسمشو داستان گذاشت چي بگم :B اين چرت و پرت ها فقط زاييده ي ذهن يه بچه دبيرستانيه جقيه.ادمين از تو انتظار نداشتم يعني واقعا ريدي با اين داستان انتخاب كردنت.واسه ي منفعت خودت هم كه شده قبل از اين كه اين داستانا رو بزاري تو سايت اقلا يه بار خودت بخون اگه خوشت اومد بزار.خلاصه حواستو جمع كن اينجا داره ميشه مهده كودك هاااااااااااااااااا از ماگفتن بود :| [( :W

0 ❤️

291613
2011-07-30 21:44:25 +0430 +0430
NA

حسان شیطونک! کی گفته اول شدی!!!
اون نقطه رو نمیبینی بالای سرت
=)) =)) :d
هیچ دوم هم نشودی :p
زمان کامنتتو نگاه کن،زمان کامنت پشت سریتو نگاه کن که منم
=)) :))
بریم سراغ داستان
اینقد مسعود سگی گفت بریم که منم میگم بریم!؛دی
تو برو ،ما نمیایم
داستانت هم خالی بندی بود،هم گنده گوزی
چطور دختره تنها تو خونه بوده و در پشت بوم(پشت بام)باز بود بچه زرنگ؟
چطور دختره مقاومت میکرد ولی لخت لخت بوده؟
چطور یارورو زدیش!ولی اون تورو نزده؟شایدم زده تورو یه فس کونت گذاشته؛دی
چطور پسررو از خونه انداختی بیرون ،ولی نامردی نکرده تا زنگ بزنه به پلیسی جایی؟
چطور پسر عمه سمیرا یه دفعه شد پسر عموش؟!!!(شاید میو میو بوده!همونی که میگفت:شیررو موش میکنه،موشرو فیل میکنه،خلاصه کارتونی بودش!تو جمهوری اسهالی ایران بعیده که شعر سوپر از صدتاسیما پخش بشه)
اسم سیما اومد یاد یکی افتادم!روحت غرین لطف و اموزش رانندگی انگلهواز قرار بگیره ؛دی
مسعود سگی برو سر کیر مطلب ؛دی
ما دیدیم(اغراق) و شنیدیم که پسره دو سال کس لیسی میکنه تا پرده بزنه ولی ندیدیم یه دختر بچه بیاد بگه پردمو بزن بخدا میام خواستگاریت
=)) =))
خیلی گوه خوری( اغراق) کردی
بدو برو حموم کف دستی بزن افرین
=d> =d>

0 ❤️

291614
2011-07-31 00:44:28 +0430 +0430
NA

باز هم همسایه باز هم صورتی خدایا این همسایه ها رو از اینا نگیر فقط نکته جدیدت این بود که نرفتی بهش درس بدی رفتی که نترسه داستانتو به هیچ وجه باور نکردم یه دختر هیچ وقت اینجوری صحبت نمیکنه (بابام میذاره کونش - لاشی - کیری )و باز هم یه دختر همینجوری نمیاد بگه بیا پردمو بزن
پس نتیجه گیری من از داستانت شدیدا تو کف دختر همسایه هستی و دوس داری بکارتشو هم بزنی

0 ❤️

291615
2011-07-31 01:02:57 +0430 +0430
NA

حد اقل سن جنده شدن از 25 به 16 کاهش یافت !!!

0 ❤️

291616
2011-07-31 12:55:02 +0430 +0430
NA

=)) =)) kheyli baetemad benafsi ke fek mikoni dokhtare 16 salea azat mikhad pardasho bezani baba tavahomam ta in had

0 ❤️

291617
2011-07-31 14:01:02 +0430 +0430
NA

آخه کس کش اول میگی پسر عمه بعد میگی پسر عموش ؟!!! با مثه خودت خر طرفی مگه ؟؟ حالا چرا میخوای انه اضافه بوخوریو بگی این داستان واقعیه ؟!! از همون اول بنال که میخوای کس داستان بنویسی دیگه!!! من اگه بخوام از داستان های کس کردن کون کردنو اینام بگم راحت 3 برابر کل داستانلت مینویسم خیلیم باحال تره اما تو اینقد عقده فانتزی تو سرته که وقت نمیکنی یه کس واقعی گیر بیاری وتازه من جزو بی عرضه هاشم من فقط با 3 تا از دوست دختر هام سکس داشتم وباید ببینی بقیه چی میگن.

0 ❤️

291618
2011-07-31 17:53:31 +0430 +0430
NA

احتمالا اشنای جکی جان نیستی؟يه اه بلند هيزي كشيد كه نشون ميداد ارضا شده…اه هیز یعنی چی الان؟ =))

0 ❤️

291619
2011-07-31 19:40:44 +0430 +0430
NA

آخه كس كش بي ناموس از حمون اولش معلوم بود كه كس نديده هستي كيرم كه نه زيادته پشمم و پشم همه دخترا و پسرا شهواني تو دهنت بانوشتن تخم چپم تو لنگه كس راسته ننت بي ناموس كس كش الدنگ ديگه نياي اينجا بنويسي ها كه كس خواهر مادرتو ميگاييم بي پدر كسكش

0 ❤️

291620
2011-07-31 22:57:08 +0430 +0430
NA

اول از همه بگو ببینم شرط چیه . نکنه شرته!!!
یعنی تو توهمتم داری نامردی می کنی؟ آخه مرتیکه تو خیالاتتم فک می کنی بهت می گه باید منو بگیری و تو هم اونو نمی گیری . لا اقل همون طور که اولش سوووووووپرمن شدیو از چنگال ارازل و اوباش نجاتش دادی اخرش می گفتی که بعد از چند سال من سوار بر خر سفید رفتم و باهاش ازدواجیدم و همش کیر خرم - اینجاش ایهام داره- تو همون به قول خودت کنشه .
مشکل اینجاست که می ری حموم خودتو کنترل می کنی . بعد مختو به کار می ندازیو کلمات زیبای فارسیو به گا می دی. شایدم از بس می زنی اینجوری شدی

0 ❤️

291621
2011-08-01 01:46:36 +0430 +0430
NA

Kose nanat ba in dastanet nane kir dozde jaghi!!!

0 ❤️

291622
2011-08-01 10:21:40 +0430 +0430
NA

احسنت به این قدرت تخیل
بابا مامانش ولش کرده بودن تو کسکش بری پیشش بخوابی

0 ❤️

291623
2011-09-04 19:08:44 +0430 +0430
NA

ریدی به هیکلت با این داستان تخیلی عاری از اندکی ذوق و هنر.
و ما نیز ریدم بر هیکلت.

0 ❤️

291624
2011-09-14 06:17:04 +0430 +0430

عمتم گاییدم که داستان نویس نباشی تو =)) =))

0 ❤️

678885
2018-03-25 10:01:00 +0430 +0430

شیطون خوب جای روغن زیتونو بلد بودی انگاری با پدر دختره روابط نامشروع داشتی با روغن زیتون کونت میزاشته

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها