سه روز زندگی متاهلی رو تجربه کرديم

1393/05/16

سلام دوستان.ميخوام امروز داستان سکس خودم با دوست دخترم ترانه رو براتون بگم.من و ترانه حدود پنج سالي هست با هم دوست شديم و تقريبا هر هفته که موقعيت جور بشه يه سکس با هم داريم.ترانه دختر خوش هيکلي هستش با قد 165 سانتي و وزن 60کيلو و بدن پر و چهار شونه اي داره.من که عاشق کون و کوس و مي باشم.واقعا توي اين چند سال هيچ وقت برام عادي نشده .خيلي سکساي داغي با هم دارشتيم.يه بار تصميم گرفتيم رفتيم مشهد .ترانه تو خونشون گفته بود با دوستاش داره ميره.اما فقط مامانش در جريان بود که با من هستش.هماهنگ شديم و در راه آهن سوار قطار شديم.مستقيما تبريز به مشهد.توي کوپه ما يه خانواده ديگه هم بودن واسه همين موقع رفتن تو قطار راحت نبوديم ولي واسه برگشت يه کوپه دربست گرفته بوديم.بالاخره رسيديم مشهد.قبلش بگم که علت مشهد رفتنمون چي بود.من يه خريتي کرده بودم و با يه دختر ديگه نامزد کرده بودم به که داستانش جداست.ولي پشيمون بودم.ترانه منو خيلي دوست داشت و بعد نامزدي من کلي بهم ريخته بود.و منم فهميده بودم اشتباه کردم و از طرفي نامزدمم بهم گفته بود که عاشق يکي ديگه بوده که خانوادش مخالفت کردن و نامزدم هنوز فکرش پيش اون بود.خلاصه ما دو تايي يه مسافرت مشهد رفتيم که هم حال ترانه خوب بشه و هم دعا کنيم کارمون جور بشه.تو مشهد با شناسنامه خودم و نامزدم يه سويت گرفتيم.من تو راه خدا خدا ميکردم برسيم و يه حال اساسي با ترانه بکنم.رفتيم تو اتاق که دراز به دراز افتاديم رو تخت.خسته بوديم.يواش يواش همديگر رو بغل کرديم و کلي دو تامون حس سکس داشتيم.حسابي از هم لب گرفتيم.بعدش ّکم کم لباسمون رو در آورديم .من طبق معمول شروع کردم به خوردن ميمياي إذر .اونم با دستش کير منو گرفته بود و بازي ميداد.چيزي که دو تامون عاشقش بوديم.بعدش ترانه شروع کرد به خوردن کير کن .واي عجب حالي داشت .مثل هميشه آبدار و با حرارت ميخورد .و با صداي اخ و اوخش به قول خودش با کيرم حرف ميزد و حال ميکرد.ترانه کير خورش حرف نداشت.مخصوصا وقتي تخمامو ليس ميزد و ميگرفت و با لباش ميکشيد ديوونه ميشدم .اون کيرمو ميخورد و منم با کونش ور ميرفتم.شروع کردم به خوردن کونش و حالت شش و نه شديم حال کرديم بعدش ترانه دراز کشيد و من کيرمو کردم لاي پاش.حسابي تلمبه زدم آبدار و نرم .نيدونم آب و هواي مشهد بهم ساخته بود يا چي خبري از آبم نبود .کيرم سيخ سيخ شده بود دو تامون داشتيم حال ميکرديم.اينقد زدم خسته شدم.ترانه گفت حالا بخواب من برات سر بخورم .خيلي دلم واسه سرسره بازي تنگ شده .ترانه اومد رو شومبولم و دستاش رو گذاشت کنار بدنمو شرو ع کرد به سر خوردن و رفت و برگشت صداي آخ و اوخش بلند شده بود و منم آخر لذت بودمو پاهام سست شده بود.ولي هنوز آبم نيومده بود .گفتم ترانه دمر بخواب.اونم خوابيد .واي چه کون با حالي داشت.خوش فرم و با اندازه مناسب.کردم لاي ظونش و خوابيدم روش .ازش لبم ميگرفتم و اون هر از گاهي انگشتاي دستمو ميخورد و منم گردن و بدنش رو ليس ميزدم .اون هيچوقت نتونسته با سکس از پشت کنار بياد و هميشه تو سکساي قبليمون ميگفت درد داره نکن توش.منم هميشه ميزاشتم لاي کونش و سر ميدادم و اونم با شل و سفت کردن کونش بهم حال ميداد.ولي اينبار همينطور که لاي کونش بود داشت اخ و اوخ ميکردم يه کم کله کيرمو کردم تو سوراخ نازش درد داشت ولي چشاش رو بسته بود و هيچي نميگفت .بهش گفتم عزيزم درد داري اون گفت تشکالي نداره مهم اينه تو لذت ببري و من ادامه دادم تا اينکه آبم اومد .چه آبي اومد داغ داغ و خيلي پر حجم .همينطوري دو تامون افتاديم و يه دو ياعتي تخت خوابمون برد. بعدش ترانه منو بيدار کرد .همديگر رو بوس کرديم و از هم تشکر کرديم به خاطر اين سکس با حال.ترانه گفت ناقلا آبت رو پاشيدي تو ها .خيلي داغ بود .منم يه لبخندي زدمو دوباره لباش رو بوس کردم .ترانه ولي همچنان يه نگراني و حسرتي نو چشاش بود و همش به اين فکر ميکرد که من نامزد کردمو ديگه خيلي سخته به من برسه .و بعضي وقتا نميتونست خودشو نگه داره و گريه ميکرد .اون ميگفت من به تو احساس مالکيت دارم .نميتونم حتي يه لحظه تصور کنم تو نيستي،.يا اينکه برمو و يکي ديگه رو جاي تو قبول کنم ولي منم تصميمو براي جدايي از نامزدم گرفته بودم و فقط به ترانه فکر ميکردم .تو مشهد خيلي بهمون خوش گذشت سه روز زندگي متاهلي رو تجربه کرديم.ولي روز اخر خيلي سخت بود که داشت تموم ميشد.يعني خدايا ميشه ما بهم برسيم.

نوشته: ؟


👍 0
👎 0
47214 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

430387
2014-08-08 00:52:12 +0430 +0430
NA

می گم تو نامزدی اسم طرفین رو تو شناسنامه نمی نویسناااا که تو با شناسنامه نامزدت سوییت گرفتی . بعدم اون شناسنامه عکس نداشته احیانااا؟ یا ترانه و نامزدت شکل همن که اون هتلدار گاگول نفهمیده!! شایدم فکر کردی ما گاگولیم که باور کنیم! ضمنا ترجمه کن لای ظونش دقیقا کجاست ! ؟ راستی از امام رضا خجالت نمی کشی؟

0 ❤️

430388
2014-08-08 03:41:55 +0430 +0430

میخوای این کارو بکن با نامزدت نامزد شو بعدش هی ترانرو بکن بعد برو با مادر
ترانه ازدواج کن چطوره خوبه مردیکی چت مغز کوس میخ زیارتم میره؟ mamba

0 ❤️

430389
2014-08-08 07:19:29 +0430 +0430
NA

“شروع کردم به خوردن ميمياي إذر” !!!
چی شده ؟
منظورت عایا این بوده ؟ " شروع کردم به خوردن ممه های آذر " !!!
آذر !!! اسمش آذر بوده یا ترانه ؟

تک تک واگن های اون قطار رفت + قطار برگشت با حالت سرسره بازی تو کونت

0 ❤️

430390
2014-08-08 08:03:00 +0430 +0430
NA

کیر اعضای این سایت تو کونت کس مغز پریودی از بس جق زدی توهم برت داشته

0 ❤️

430391
2014-08-08 08:17:56 +0430 +0430
NA

فكر كنم مخت كوزيده خيلي دري وري نوشتي!!!

حداقل ميرفتي شمال ديوث!!!

آدم برا سكس نميره مشهد!!

منارجنبون اصفهون تو كونت ديگه داستان ننويس!!

0 ❤️

430392
2014-08-08 08:20:58 +0430 +0430
NA

اي كيرم دهنت با اين داستان كس خريت!!!
“تو مشهد با شناسنامه خودم و نامزدم يه سويت گرفتيم”!!! آخه مردك، اگه با هم محرم نباشين بهتون كير هم نميدن كه بمالين به كونتون!!
“.اون کيرمو ميخورد و منم با کونش ور ميرفتم”!! دستات چند متره حاجي؟؟؟‌ از همونجا كه نشستي اين كير مارو هم بمال!!!
به قول داشي رضا، اگه يه دور هم داستاناتونو قبل از آپ كردن مرور بفرماييد اشكالي پيش نمياد!! قول ميدم كون مباركتون از 2دقيقه اضافه اي كه صرف اين كار مي كنيد ايراد نميگيره!!!

0 ❤️

430393
2014-08-08 09:16:12 +0430 +0430
NA

خاک بر سره دختره

0 ❤️

430395
2014-08-08 11:15:23 +0430 +0430
NA

ريدى با اين داستانت

0 ❤️

430396
2014-08-08 11:32:02 +0430 +0430
NA

کیرم تو املات

0 ❤️

430398
2014-08-08 15:09:21 +0430 +0430
NA

من اگر جای نویسنده این داستان بودم دیگه هیچ وقت این سایت نمی یومدم… دوستان بیچاره رو ممولش کردید حسابی…

0 ❤️

430399
2014-08-09 10:48:47 +0430 +0430
NA

اخه كله كيري كدوم كوس كشي اسم نامزدش و تو شناسنامه مي نويسه؟
اين ها به كنار شناسنامه نامزدت عكس نداره؟ رسپشن هتل هم كه كلا كور مادر زاده فرق اون جنده خانوم رو با عكس تو شناسنامه تشخيص نميده

گه تو اون كله بي مغزت ديگه ننويس
ريدم تو اين افكار كيريت ديگه ننويس

0 ❤️