سورپرایز داغ

1391/07/11

هوا گرم بود
پشته در ویلا وایساده بودم و آفتاب مستقیم رو صورتم بود.
-کیه؟
-الناز جان منم عزیزم
در که باز شد یه نفس تا پله ها که سایبون روشون سایه انداخته بود دویدم.50 متری میشد.
پوستم شدیدا به آفتاب حساس بود.
چشام از نور آفتاب کور شده بود و وقتی داشتم از پله ها بالا میرفتم نزدیک بود بخورم زمین.
از شدت خستگی چند دقیقه رو ایوان ویلا دراز کشیدم.
انتظار داشتم الناز بیاد حداقل یه خوشامد بهم بگه.
اما انگار نه انگار.یه دفعه نگران شدم،با اینکه خودش جوابه آیفونو داد.
پا شدم،آروم در ویلا رو باز کردم و رفتم تو.
خبری نبود.
النااااز؟
صدام پیچید تو ویلا
-تو اتاقم آرمین.بیا
رفتم سمته اتاقش،در زدم و رفتم تو
النازه خودم بود،خوشکل تر از همیشه،با یه تاپه نیم تنه ی سبز کمرنگ و شلوارکه سفید چسبونی که خودم واسش خریدم و تا بالای زانو هاش بود،نشسته بود رو تخت و با اون چشای خوشکله مشکیش داشت نگام میکرد.
-الناز چی شده؟
نگرانیو از صدام خوندو با لبخند جوابمو داد
-میخوای همونجا وایستی؟
خیلی دوسش داشتم،اونم همینطور.
رفتم رو تخت نشستم کنارش.با ناز و عشوه ی دخترونش که فقط مخصوص خودش بود اومد رو پاهام.
نفسم بند اومد.
هول شدم،همینطور که نگاش میکردم با نفسه بند اومدم گفتم:گرمه…کولر و روشن نمیکنی؟
خندش گرفت و رفت کولر و روشن کرد
پرید رو تخت و ایندفعه امونش ندادم و خودم آوردمش رو پاهام
اصلا انتظار نداشتم اما لباشو گذاشت رو لبام.
منم بی اراده شروع کردم به خوردن.
دیگه واقعا بی اراده کار میکردم.
سینشو گرفتم پشتشو چسبوندم به تخت و افتادم روش و به خوردن لباشو مالیدنه سینه هاش ادامه دادم.
سینه هاش سفت شده بودن.نفس نفس میزد.دستم رو شکمش بود.بردم زیر تاپو آروم زدمش بالا.تاپو از تنش دراوردم.
بدنش کاملا سفید بود.از لباس زیره زنونه سر در نمیارم اما یه سوتین ناز و مشکی جلوی دوتا سینه سفیدش بسته بود که یه تناقضه چشم نواز بود.
کیرم زیره شلوار جین داشت میشکست.
آروم دستشو آورد رو سینم،هلم داد تا از روش بلند شم.چهار زانو نشستم رو تخت و الناز هم نشست،تی شرته قرمزه آستین کوتاهمو درآوردم.
گردنبده نقره ای که الناز بهم هدیه داده بود انداخته بودم گردنم.کمربندو باز کردم و در همین حین الناز داشت زیپمو باز میکرد.دراز کشیدمو دو تای شلوارمو در آوردیم.کیرم سیخ وایساده بود.سریع شرتمو کشید پایین و کیرمو گذاشت رو لباش.تا اونموقع کسی واسم ساک نزده بود،کیرمو بوس کردو با یه حرکت تمومه 16سانتشو یه جا کرد تو دهنش.نذاشتم ادامه بده و خواستم کاملا لخت شه.اونم اول سوتینو بعد شلوارکو شرتشو دراورد اومد خوابید روم.دوباره شروع کردیم به لب گرفتن.
-النازم؟
-جونم
-سینتو بزار تو دهنم.
واقعا استایلش حرف نداشت
سینه هاش 75-80 بود.البته اونطور که خودش میگفت.انصافا هم کف دستم پر میکرد.
سینشو گذاشت تو دهنم،چشامو بستم انگشتمو گذاشتم رو سوراخ کونش و آروم تو بیرون میکردم.
کیرم روی کسش بود و الناز خودشو عقب جلو میکرد.سینش تو دهنم بود،صدای الناز تمومه فضای ویلارو پر کرده بود،گاهی اوغات از لذته شهوت جیغ میزدو میخندید.
-آرمین؟
-جونم؟
-میخوام دوباره بخورمش.

من که از خدام بود اما وقتی التماس چشاشو میدیدم هیچ مقاومتی نشون نمیدادم.
دوباره کیرمو گذاشت تو دهنش.
دندوناش که میخورد به کیرم دردم میومد اما کسی که دوسش داشتم داشت واسم میخورد و مطمئنا لذتش به دردش میارزید.
البته ازش خواستم که حواسش باشه اما انقدر از خود بی خود بود که نمیشنید چی میگم.
-آرمین؟
-آآآآآه.بله
-منو بکن
-ای جونم عزیزم.برگرد.
-نه،کسمو بکن.
.
یه جورایی داشت التماسم میکرد.
-پردت چی؟
-اشکالی نداره.آرمین بکن خواهش میکنم فقط بکن
.
نمیدونستم چیکار کنم
واقعا مونده بودم
از شدت حشر داشتم میمردم
-باشه،ولی من بلد نیستم چیکار کنم
-فقط بکن
خوابوندمش رو تخت
پاهاشو باز کردم و کسشو نگاه کردم.خم شدمو بوسش کردم.مایع کسش لبامو تر کرد.بدون ترس و تردید کیرمو گذاشتم رو سوراخش.یکم فشار دادم.یکم از کیرم رفت تو.اما تنگ بود،خواستم پاهاشو بیشتر باز کنه.فقط داشت آه میکشید.باز کردو منم یه فشاره محکم دادمو کیرم کاملا رفت تو.جیغه الناز ترسوندم.اما نگاش کردمو دیدم چشاشو بسته و داره لذت میبره،دیگه به دلم شک راه ندادم و شروع کردم به تلمبه زدن.چشامو بستمو افتادم روش و فقط میکردم.چه لذته وصف نشدنی.
لبام رو لباش بود؛دیگه صدامون از کنترل خارج بود.سینه هاش تو دستام بود و سینه به سینه بودیم.شدت حرکاتمو بیشتر کردمو شاید سه دقیقه طول کشید تا آبم بیاد.نتونستم خودمو جمع و جور کنم و تمومه آبم خالی کردم تو کسش.
وقتی کیرمو دراوردم خونی شده بود و یکم خون رو تخت ریخته بود.

سریع رفتیم تو حموم و بدنه همدیگرو شستیم.تو حموم یکم با هم ور رفتیم.
من و الناز الان 20 سالمونه و این سکس واسه مرداده 90 تو شهره شمالیه نمک آبروده.2بار دیگه هم سکس داشتیم بعد از باره اول و الان کار بلد تریم.البته این رو هم بگم که ویلا برای خانواده ی النازه و اکثره اوقات خالیه
به هم دیگه قول دادیم تا 4سال دیگه و فارغ التحصیل شدن واسه ازدواج صبر کنیم
ببخشید اگه بد نوشتم دفعه اولم بود
خواهشا فحش ندید.

نوشته: آرمین


👍 0
👎 0
80828 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

337121
2012-10-02 20:19:25 +0330 +0330

مگه خوناشامی که پوستت شدیدا به آفتاب حساسه .به نظر خودت خوب نبود اولش یکم در مورد خودت و طرف مقابلت میگفتی و جریان آشناییتونو تعریف میکردی؟اصلا داستانت چنگی به دل نمیزد

0 ❤️

337122
2012-10-03 02:04:42 +0330 +0330
NA

در كل بد نبود

0 ❤️

337123
2012-10-03 04:53:48 +0330 +0330

بد نبود
آفرین. میتونی بهتر باشی.
ولی همونطور که داداشیره گفت خیلی احمقی!

0 ❤️

337124
2012-10-03 06:37:45 +0330 +0330

نه سلامی،نه علیکی!همین که تو رفتی فتیله بارانداز کردی!
آخه توچرا اینقدر بی جنبه ای!؟:دی

0 ❤️

337125
2012-10-03 08:36:05 +0330 +0330
NA

داستانت بد نبود؛ولی خیلی گاگولی

0 ❤️

337127
2012-10-03 09:13:04 +0330 +0330
NA

تخ تخ تخ کیه؟ الناز در وا کن منم پشت در واکن منم این چه در واکردنه این زه شانس کیریه منه در رو واکن تا بیام تا یه دس شتری بزنم کیرم ترکید وا کن منم
الناز: برو به حالم یه جق بزن

0 ❤️

337128
2012-10-03 09:50:02 +0330 +0330
NA

بچه سگ کس نوشتی

0 ❤️

337129
2012-10-03 10:59:18 +0330 +0330
NA

اخی نازی. چرا فحش می دید بهش؟ تمام تلاششو کرده قشنگ بنویسه.

امیدوارم خوشبخت باشی.

0 ❤️

337130
2012-10-03 11:47:27 +0330 +0330
NA

خوشم نيومد
ولي بهت فحش نميدم
برو!

0 ❤️

337131
2012-10-03 18:59:19 +0330 +0330
NA

یه داستانه الکیه دیگه

0 ❤️

337132
2012-10-04 05:48:17 +0330 +0330
NA

Khob kos migi afarin

0 ❤️

337133
2012-10-04 07:26:52 +0330 +0330
NA

داستانت بد نبود
ولي نسبت به داستاناي ديگه بهتر بود
اگه به داستان شاخ وبال ميدادي خيلي خوب ميشد
موفق باشي

0 ❤️

337134
2012-10-04 17:40:18 +0330 +0330
NA

نوش جونت…
(((بکن تا کرده نشی)))

0 ❤️

337135
2012-10-04 18:54:50 +0330 +0330
NA

نگارشت که افتضا بود.اخه گاگول یکم تعریف میکردی چطور اشنا شدید و …
داستانت کسشر بود

0 ❤️

337136
2012-10-05 01:58:17 +0330 +0330
NA

داستانت بدک نبود البته چون خیلی وقته داستان درست حسابی ندیدم باز این بهتر بود فقط لا اقل میگفتی الناز کیه خودت کی ای خونت کجاس کی به کیه!!! B-)

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها