سلام دوستان اسم سپهره و بیست سال سن دارم قدم یمترو هفتادو هشته و وزنم شصتو پنج این داستی که میخام بگم مال یک ساله پیشه ینی وقتی که نوزده ساله بود من تو خونواده یه ادم پرحرف ولی مودب بودم وبرای همین تو فامیل ادم دوست داشتنی بودم من یکی یدونه خانوداه بودم چون نه خواهری داشتم و نه برادری من همیشه تو کف دختر خالم بودم اون یدختر خوشگل ومهربون بود این داستان داستان سکسی نیس که شما با شنیدش شهوتی بشید ویا من از خودم دربیارم چون این یه خاطره اس خلاصه من اونموقع من رشت ریاضی قبول شده بودم دانشگاه وبخاطر همین یکمم وقتم ازاد بود تا بین زمانی که برم دانشگاه خلاصه به ادامه داستان برسمو چرت نگم دخترخاله من قدش تقریبا یمترو شصتو پنج سانته قدش ما داخل تهران زنگی میکردیم و اون هم کرج ولی شهرستانمون تو استان کرمان بود یه روستا بود شهرستان هم نبود خلاصه ما هرسال برای عید ویا عروسی ها محبور بودیم بریم دهات وتو خونهی مادربزرگم اقامت کنیم دیگه از مقدمه بکشیم بیرون وسراغ داستان بریم من همیشه تو کف دختر خالم بودم اون خیلی دختر قشنگی و مهربونو بادبو درس خونیه در حدی که جزو رتبه برتر های کنکور بود عید بود و ما مجبور شدیم بریم دهات ما شب اول دختر خالمو دیدم خوشحال شده بودم که اومده اینجا و گفتم که امسال باید مخشو بزنم شب اول خوب بود روز که شد قرار شد که من برم با دختر خاله شهر که چیزایی ازجمله لباسای محلی بخره و لوازم ارایشی چون من رانندگیم خوب بود ولی گواهی نامه نداشتم ولی همیشه سعی میکردم رعایت کنم که مبادا بگیرنم خلاصه ما دخترخالمو بردم گالری اونجا دختر مسعول گفت که تو شوهر این دختری من سرخ شدم گقتم بگم اره تهش چی میشه رک گفتم اره گفت هیچی بهم میاین بعد رفتیم داخل من نمیدونستم که منظوره زنه این بوده که چون باید لباسو بپوشه اونجا وزنونه اس گفت و دخترخال ما ام هیچی نگفت اونجا دفتم دیگه با یه لباس توری اومد خیلی خوشگل بود توش گفت همینو میخاد من گفتم باسه دیدمش بدون روسری و لباسی که بیشتر میخورد لباس خواب باشه چون اینقدر تو اندامش معلوم بود تو راه من حشری شده بودم وداشتم مخ دختر خالمو میزنم که یهو بش گفتم میشه مث دوست پسر دوست دختر باشیم یهو اون خشکش زد روش نمیشد چیزی بگه بعد من دستشو الکی گرفتم الکی تریپ مهربونی گرفتم دست به جاهاییش میزدم که اون حشری شه بعد گفت باشه ولی الان نمیتونم ج بدم گفتم اوکی بعد رفتیم خونه من داشتم تا صب تو اینستا گرام میچرخیدم البت اونجا نت بد بود بگارفتم تا برفت تو اینستا یهو ساعت سه شب یکی از تو تلگرام بم پیام داد گفت اگه تو دوست پسرمی الان بیا تو حیاط من رفتم تو حیاط دلمو زدم به دریا دیدم گفت بریم تو حموم منم گفت اخی نگو این حشرش زده بود بال دم دوستم گرم 《مهران که اینو بم یاد داده بود》 همینطور داشتم میرفتم گفت بیا رفتم دیدم اون سریع لباساشو دراورد و گفت بیا بکن ولی از عقب ولی باید کسمو بخوریش گقتم باشه من مث شما نیستیم یگم که شکمشو لیسیدمو نمیدونم اینچیزا اول کسشو یکم لیسیدمو با ممه هاش که خیلی کوچیک بودن بازی میکردم یعد گفت نوبت منه اومد برا مساک زد منم داشت ابم میوومد گفتم بش گفت اوکییه یهو کیزمو از دهنش دراورد وبا دست جلق زد تا ابم اومد بگرفتم به پشت یکم تف زرم من گفتم این اینکارس نگو یبار هم نداده بود فقد جلق میزده با سوپر نگاه میکرده کیرمو کردم یکم داخ دیدم او بگاه رفت نگو یه جیقی زد ولی درجا دهنشو گرفتم ارمون درش اوردم کیرم گریه میکرد با انگشت میکردم تو کونش تا جا باز شه بعدش کیرمو کردم اروم اروم توش بعد دیدم داره دردش میاد کم کم تلنبه زدم تو جا باز شد سریع میزدم تا خواست ابم بیاد اونم ریختم توش خلاصه بعد اون قضی سه بار کردمش ولی اون نامزد کرد دیگه فقد جواب سلاممو میاد البته من فیلماشو دارم یبار بش گفتم اون گفت از جلو بم میده گفتم پردتو کی زد گفت نامزدش حالا اگه شد دفعه بعد اون داستانو میگم ولی تروخدا فوش ندین ویا بگین اینا یمشت دهه هشتادی جقین که این داستارو ساختن من این خاطرمو گفتم واسمی از کسی نبردم چون خودتون میدونید ولی خداییش نگید یارو جقیه و کسشعر نوشت با تشکر از ادمین سایت
نوشته: اسب سوار کیر کج
اسب سوارکیرکج خخخ دیگ سواراسب نشوکیر راست شده ت اذیتش میکنه درمورد داستانتم بگم باعرض معذرت حال داستان خوندن ندارم ب مولا
نکته ی جالب اینه که مشخصه کص شر بود چون با بیست سال سن دهه هشتادی بود نویسنده
دوست عزیز قلمی که دستت میگیری واسه نوشتن و حای ریدنم مشخص، لطف کن دیگه ننویس که کلمات رو بگای عظما دادی.
(dash) جقی تر از من تویی
اخه کونده دهه هشتادی تو چه به کس شعر نویسی (dash)
اخه دهه هشتادی کسمغز جقی ما انقلاب کردیم تو گلابی کیون ادم شی دخترخالتو بکنی
الکی خار نداشتتو گاییدم دختر خالتم روش کیر همسایه دربون دبیرستانی که توش درس خوندی تو کونت با این داستانت من نمیدونم از کی دخترا با گفتن دوستی با جنسه مخالف اماده دادن به این راحتی میشن ظرف کمتر از ۲۴ ساعت اونم تو حمومه خونه وای وای عزیز جنده هم باشه اینطور نمیاد بده.من از بقیه خواهش میکنم به این دهه هشتادی جقی قرمساق کسکش مغز پریودی فحش ندین جاکش دلگیر میشه داستان بعدی رو تعریف نمیکنه
اخه نفله جقی تو کف دختر خالتی باش چرا با داستان خیالیت وقت ما رو می گیری اینطوری پیش بره کل ایران خوشکل و جنده هستن
عاخه کصمغز کله کیری حداقل سرکلاس ریاضی جغ نزن که وقتی سنتو میگی ۲۰ نیای بگی دهه هشتادی.دیوث پفیوز متولد سال کیری ۸۰ ام باشی ۱۶ سالته با کدوم لپ کونت حساب کردی شدی ۲۰.ارواح ننت اومدی داستان بنویسی وسط دیدی خودت حشری شدی یه جغ فنگ زدی کل کلماتو به لهجه ی تخمیت نوشتی.برو درستو بخون قرمساق که حداقل وقتی کصشعر میگی املاشو بلد باشی???
شما چجوری فک و فامیلتون را میکنید؟من بعد از شش سال عاشقی بهش گفتم با من ازدواج کن .کلا بلاکم کرد و دیگه بهم محل نمیذاره
Dus pesaram chand mah ba kunam var raft ta betune kiresho bokone tu
Chejuri avalinbar kardi tu akhe???
Oskol
یعنی تابلوعه جغی هستیااااااا
ولی اینقدر جق زدی که مغزتو سائیدی
تابلوعه دهه هشتادی هم هستی
بچه پسفردا میخوای بری مدرست
اینجا چه گلی میخوری
بعد درآوردی واست “مسواک” زد؟؟؟
بعد این اصطلاحِ جاباز کردنو کدوم کیر مغزی یاده تو داده؟ هنده مگه آخه جغی؟؟؟؟