سپیده دختر تپل و بانمک

1397/08/28

سلام

امیدوارم حال همتون خوب باشه
مهران هستم ۳۴ ساله
من حداقل سه سالی هست که تو سایت شهوانیم.ولی تا حالا داستان ننوشتم.خیلی داستان خوندم.از دختر همسایه و فامیل و …
ولی همیشه از سکس با محارم بدم میومد.
نمیدونم نیازه از خودم بگم یا نه که فکر نمیکنم دوستان خیلی مایل باشن از قد و وزنم بدونن.

محرم سه سال قبل بود که با پسرداییم قدم میزدیم و صحبت میکردیم که چشمم به دختری با حجاب و چادری و البته زیبا افتاد.منم دیگه چون وقت ازدواجم بود و خودم دوست داشتم سر و سامان بگیرم بهش گفتم میتونم چند لحظه وقتتون رو بگیرم.بخدا قصد مزاحمت ندارم که واقعا هم نداشتم.برام جذاب بود.رفتیم داخل کوچه و من بهش پیشنهاد دادم و چون گوشیمو دزدیده بودن شماره پسرداییمو دادم و بهش گفتم اگر تماس گرفتید و نظرتون مثبت بود به پسرداییم بگید که بهم اطلاع بده.قبول کرد و رفتیم.البته اینم بگم.من اصلا آدمی نیستم که بخوام مزاحم دختری بشم.بعد از مدت کوتاهی پسرداییم زنگ زد و گفت دختره تماس گرفته ولی حرفی نزده فقط سلام و علیک ساده و قطع کرده.شمارشو بهم داد و من باهاش تماس گرفتم که بعد از سلام و احوالپرسی گفت شما منم گفتم همونیم که باهاتون صحبت کردم.نشناخت و گفت آقا مزاحم نشو نامزد دارم.منم معذرت خواهی کردم و قطع کردم.خیلی برام سوال بود که چیشده؟خدامیدونه بعد از قطع شدن حتی یک دونه اس ام اس هم بهش ندادم.بعد از چند روز زنگ زد.سلام کرد و گفت آقا چرا اذیت میکنی من که گفتم نامزد دارم.میگم حتی بهش پیام هم نداده بودم.که خلاصه بعد از کمی صحبت و آشنا شدن و گفتش که نامزدش ترکش کرده تازه فهمیدم که این دختر اصلا اونی نبود که ازش درخواست آشنایی کرده بودم.یه دختر تپل و بامزه و شیطون که شیطونی کرده بود و یه شماره گرفته بود و به پسرداییم زنگ زده بود.خلاصه ما با هم آشنا شدیم و بعد از یکسال بالاخره یک روز صبح رفتم دنبالش که بیایم خونمون.اونم بخاطر علاقه به من قبول کرد.اومد و نشست رو مبل و منم براش میوه آوردم و مشغول تماشای تلویزیون شدیم.کم کم باهم صحبت میکردیم و میگفت پدرش اذیتش میکنه و …

البته سنشم کم بود.روزی که اومد خونمون ۲۰ سالش شده بود.چند روز قبلش تولدش بود.گفتم نمیخوای آزادتر باشی که مانتوشو درآورد و با یک تیشرت سبز و یه شلوار کشی معمولی نشست.قلبم تندتند میزد.دستشو گرفتم و با دست دیگه انداختم رو دوشش و یکم به خودم نزدیکترش کردم.یه بوس از لبش کردم و دیدم چیزی نگفت چندتا بوس دیگه کردم.بعد از چند دقیقه بهش گفتم بریم رو تخت دراز بکشیم که قبول کرد.دراز کشیدیم و با گوشیم آهنگ قمیشی که عاشق قمیشی هستم گذاشتم.

اون آهنگی که میگه…

وقتی دستام خالی باشه
وقتی باشم عاشق تو
غیر دل چیزی ندارم
که بدونم لایق تو

راستی اینم بگم که هم من تک فرزند هستم هم اون.بغلش کردم و نگاش میکردم و بوسش میکردم.کم کم دستمو بردم سمت سینه هاش و یکم گرفتم سینشو.دستمو از زیر تیشرتش بردم و سوتینشو دادم بالا و نوک سینشو گرفتم.چون سنش کم بود یه جوری شد.تیشرتشو دادم بالا و سوتینش هم همینطور و نوک سینشو گذاشتم دهنم و میک زدم.چشماشو بسته بود و هیچی نمیگفت.بهش گفتم بلند میشی تیشرتتو در بیارم.سریع پاشد و تیشرت و سوتینشو درآورد.دراز کشید کنارم.هرچقدر سینشو میخوردم سیر نمیشدم.بهش گفتم میشه شلوارتم در بیارم.اونم قبول کرد و شلوار و شرتشو درآوردم.اونایی که سکس کردن میدونن دخترایی که سنشون پایینه خیلی شهوتین.رفتم وسط پاهاش دیدم که کس خوشگل و کمی خیس که انقدر خوشگل بود گذاشتم دهنمو و یکم لیس زدم براش.چشماشو بسته بود و هیچی نمیگفت.با دستم سینشو گرفته بودم و داشتم براش میخوردم.بهش گفتم که تو هم میخوری گفت نه بذار دفعه بعد.منم قبول کردم و گفتم میشه برگردی.برگشت و بعد از اینکه باسنشو با دستم باز کردم دیدم یه سوراخ خیلی تنگ جلوم بود.از بغل تخت کرم برداشتم و انگشتمو کرمی کردم و داخل کونش کردم.یه آخ گفت.منم حداقل یک ربعی انگشت میکردم.به خیال خودم که باز شده به کیرم کرم زدم و سرشو گذاشتم دم سوراخ فشار دادم.با خودم میگفتم الان تا ته میره ولی نگو بعد از کلی فشار و دردی که گرفته بودش فقط نصف کیرم رفته بود.سپیده هم درد داشت.ولی به حدی تنگ بود انگار که کیرم لای گیره باشه.فکر کنم حدودا ده تا تلمبه نزده بودم که یه لحظه یه آخ بلند گفت.وایسادم ببینم چیشده که گفت مهران رفت تو کسم.بلند شدم نگاه کردم دیدم در حین انجام کار دراومده و رفته تو کسش.دیدم بعععله مقداری خون وسط پاهاش ریخته.شروع کرد به گریه کردن.هرچی بهش میگفتم اشکال نداره من نامرد نیستم که بخوام بزنم زیر همه چی.مقصرم و تا آخرشم هستم.زنگ زدم آژانس رفتیم درمانگاه.بعد از اینکه نوبتمون شد رفت تو و بعد از یکربع اومد و ازش پرسیدم دکتر گفته بود حلقوی بوده و فقط کمی خراش پیدا کرده.خیالش راحت شده بود.بعد از اینکه دیدم راحت شده گفتم من برم قبول کرد و چون خونشون نزدیک بود اونم راه افتاد.من نمیدونستم که این آخرین دیدارمون بود.نه دیگه دیدمش و نه صداشو شنیدم.گوشیش خاموش بود.هنوزم ازش خبری ندارم و امیدوارم هرجا که هست و اگر ازدواج کرده سالم و خوشحال باشه.

امیدوارم همگی موفق باشید…

مهران…


👍 1
👎 9
27195 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

731256
2018-11-19 21:47:57 +0330 +0330

نویسنده در تمام عمرش حتی فیلم سوپرم گیرش نیومده یعنی ببینه شوته شوت!!!

4 ❤️

731262
2018-11-19 21:51:55 +0330 +0330
NA

این داستان کسشر گوی اعظم وارد میشود پردشو زدی رفت دیگه پیداش نشد نمیدونم چرا همه حلوقی میشن? کیر ادمین تو کون ادم خالی بند

0 ❤️

731264
2018-11-19 21:58:59 +0330 +0330
NA

خراش برداشته ؟؟ نه مگه داریم خراش برداشته ؟؟ از تو کونش رفته تو کسش ؟؟؟ شاه ایکس راست میگه راستش دهنت برو برازرس فیلم سوپر ببین یکم

1 ❤️

731310
2018-11-20 04:32:19 +0330 +0330

اقا این داستان 100% جعل و چاخانه چون توش شربت نیوردن بخورن
شربت اوردن ویژگی مشترک همه داستانهای شهوانیه لامصب نمیدونم چه اثری داره که هر کی میخوره سه سوته میده

0 ❤️

731317
2018-11-20 05:44:39 +0330 +0330
NA

سلام.من نویسنده داستانم.تواین سالها که تو شهوانیم یکبار ندیدم کسی از داستانی تعریف کنه.بلانصبت باشخصیتا آخه بیشعورنفهم اولا این داستان اسمش دوما نیازی نیست به تو اسگل پلشت ثابت کنم راست یادروغه که واقعا راسته.یکم فهم و شعورداشته باش در دستشوییتوبازنکن ازدهن کثیفت هرچی خواستی بریز بیرون.چه دلیلی داره به آدمای اینجا دروغ بگم.اسگل خودت پاهای دختروببینی سکته لاپایی میزنی.درحدی نیستی تشخیص راست و دروغ بدی.پس زرنزن فقط داستانتوبخون

0 ❤️

731322
2018-11-20 06:18:11 +0330 +0330

:( نویسنده بی اعصاب!دیجه دوشت ندالم! ? (dash) یاد مهتا افتادم، 🙄

1 ❤️

731323
2018-11-20 06:26:42 +0330 +0330

سلام تینتو براس
سلام کارگردان فیلم سوپر
سلام کسی که داری اینجا هدر میشی

1 ❤️

731326
2018-11-20 06:36:30 +0330 +0330
NA

بخدا تو این چندسال بخاطر همین حرفا داستان نمیذاشتم.جدیدا مد شده طرف تولیست نگاه میکنه تا داستان جدید آپ میشه میره فحش میده.بسه دیگه.همیشه باید از همه دنیاعقب مونده تر باشیم.اسگل بازی بسه دیگه.نه تو کارگردان فیلم سوپری.اصلاتوعموجانی.تو بکن روزگار خوبه.عین اتفاقی که افتاده بود نوشتم و تموم.میخایدباورکنید نمیخواید نکنید فقط جون عزیزاتون بس کنید فحش دادن و توهین به خواهرومادر نویسنده رو.ببخشید اگر حرفی زدم اعصابم خورد بود

0 ❤️

731339
2018-11-20 07:54:56 +0330 +0330

کشته مرده کامنتام.چه دعوایی شده.مهران!داداش یواش.

0 ❤️

731343
2018-11-20 08:21:12 +0330 +0330
NA

حیف نظرم چاپ نشد.ببخشید فحش دادم.ولی فقط دوست دارم یکی در دستشویشوبازکنه فحش بده شیرفلکروبازمیکنم میرینم بهش.اگرراست میگی ایرادموبگودفعه بعدبهتر بنویسم نه فحش بدی

0 ❤️

731362
2018-11-20 11:03:46 +0330 +0330
NA

صابونت عوض کن جقی

0 ❤️

731391
2018-11-20 14:16:08 +0330 +0330
NA

ای چاخان باز جلق زدی؟ (dash) (dash) (dash)

0 ❤️

731392
2018-11-20 14:25:22 +0330 +0330
NA

مهران ابنه ای بچه هایی که اینجان همه شون آخرت فحشن پس زر نزن.یه گهی خوردی دور دهنتو تمیز کن.کوس پدر مگه دودولت خار داشت که خراش داده بود؟هی زر میزنی هیچی نمیگم.آخه بی پدر الاغ بیست سال کم سن محسوب میشه؟اونوقت کم سنها حشرین؟عوضی دکتری سکس داری؟گم میشی میری تو افق محو میشیا!مگه تو سوراخ کونت کیر وارد نکردم؟چه جوری می خوای با کون کیرتوش برینی به همه؟کثافت آشغال بی تربیت.فقط خفه شو زر زیادی نزن.تو کیر خوردی که اومدی چاخان نوشتی ?

0 ❤️

731409
2018-11-20 18:57:12 +0330 +0330
NA

سیکتیر بابااسگل پلشت.گوه اضافی نخور دیگه.سیرابی تو قبرستونی که ازش اومدی بیست سال پیرزن میشه آره؟تک تک چیزایی که نوشتم عین حقیقت بود.آب جقی تخم باباتی بنویس یه داستان تابا ان یکیت کنم.جق نبات کونده پدر.دیگه گوه نخور زیادمیخوره هیکلت بهم میخوره یادمه گفتی رژیم داری.گوه زیادی میخوری چاق میشی برای سلامتیت بده

0 ❤️

731551
2018-11-21 21:59:55 +0330 +0330

دادا از وقتی داستانتو برای دوس دخترم خوندم میگه منم میخوام کصم خراش برداره تو بلد نیستی حالا هی بهش میگم بابا جان اصلا اینجور چیزی نیست میگه نه تو بلد نیستی بیا بهمون یاد بده چه جوری و با چه زاویه ای باید کصو خراش بدیم

0 ❤️

731688
2018-11-22 20:16:20 +0330 +0330

حقشه که عمو کاندومی تو کونت چهچهه بزنه
نه بخاطر کستان مزخرفت، بخاطر احترام به آرمانهای عمو

0 ❤️