سکس اتفاقی با کراشم

1399/11/29

سلام من ممدم و 19 سالمه ماجرایی که میخوام براتون بگم مال 3 روز پیشه که میشه گفت تو گیرو دار نامزدی و عقد کنون پسر عموم بودیم کراش من یه دختر 18 سالس به اسم سحر که از طرفی میشه دختر خاله پسر عموی من که چند سال پیش تو یکی از همین مهمونیا باهاش اشنا شدم و ازش واقعا خوشم اومده بود و دنبال یه فرصت مناسب میگشتم واسه درخواست دوستی و بقیه داستان

خلاصه پریروز بود که از سرکار اومدم خونه و یه دوش گرفتمو به امید دیدار سحر سوار ماشین شدمو رفتم خونه پسر عموم اینا برای مراسماتو این داستانا برای اینکه بتونم ببینمش باید میرفتم قسمت زنونه باس همینم کتری چایی رو به بهونه پر کردنش گرفتم دستمو رفتم تو زنونه تا چایی ببرم برا مردا که دیدم سحر کنار دختر عموم تو اشپزخونه نزدیک ظرفشویی ایستاده و پشت به من داره استکانا رو میشوره واقعا چه بدن رو فرم و جذابی داشت این بشر اینم از دختر عموم در موردش میپرسدم میگفت کلاس شنا میره و بخاطر همین بود که بدنش رو فرم بودو خوش هیکل نزدیکشون شدم کتری رو گذاشتم روی اپن و سلام کردم که باعث شد هر دو یهو برگردن دختر عموم با لبخند جوابمو داد ولی من قفلی زدم تو چشای سحر اونم با تعجب داشت نگام میکرد چون از قبل دختر عموم مارو بهم معرفی کرد و از علاقه من نسبت به سحر بهش گفته بود اینجام یه تیکه انداخت و گفت اه اه اه حالم بهم خورد چتونه عین این ندید پدیدا چشاتونو کردین تو حلقوم هم که من خندیدم و سرمو برگردوندم ولی متوجه شدم که سحر یکمی سرخ شد خلاصه فکر و ذکرم شده بود زدن مخ اون لعنتی کتری چایی رو پر کردم و رفتم تو مردونه کمی که گذشت موقع ناهار شد و جمعیت قاطی شدن منم سریع رفتم سمت دختر عمومو سحر و بینشون قرار گرفتمو گفتم کمک نمیخواین دختر عموم گفت معلومه که میخوایم همراهمون بیا منم رفتم افتادم پشت سرشون و نگاهمو دوختم به کون خوش فرم سحر که موقع راه رفتن خیلی ناز و وسوسه انگیز بالا و پایین میرفت رسیدیم به دیگ های غذا که زن عمومو مادرمو زن های دیگه پشتش بودن و داشتن تو ظرفا غذا و گوشتو خورشت میریختن دختر عموم یکی از سینی هارو گرفت و رفت سمت سفره تا پخششون کنه سحر بعد اون خم شد تا سینی بعدی غذا رو برداره که چشمتون روز بد نبینه شلوارش تنگ که بود هیچ اون خط کص لعنتیش دیگه داشت دیوانم میکرد اخه یه پیراهن تنش بود و یه ساپورت که لنگه هاش تا ساق پاش بود تقریبا شبیه شلوارک بود تا شلوار بعد یهو متوجه نگاه یواشکیش همراه با یه خنده شیطونش از لای دوتا پاش به خودم شدم که خودمو زود جمعو جور کردمو رفتم سینی که میخواست بلند کنه رو از دستش گرفتم و از قصد و جوری که زن عموم اینا هم نفهمن خودمو بهش چشبوندمو دستمو کشیدم رو دستش که یه لبخند زدو دستشو برداشت منم یه چشمک زدمو سینی رو بردم تو دلم کیلو کیلو قند اب میشد از بس خر کیف شدم به خاطر همین چند ثانیع اونایی که با کراششون جور شدن میفهمن چی میگم ناهارو توی سکو جدای از جمع خوردیم و کلی سر ناهار هواشو داشتم براش نوشابه وا کردم بهش گوشت دادم سبزیو ماست تعارفش کردم که انقد کارام ضایع بود که پیشخدمتا (اونایی که تو پخش غذا کمک کردن) داشتن از خنده غش میکردن اونم با لبخندو خجالت و سر به زیری تشکر میکردو تعارفمو میگرفت خلاصه بعد ناهار که دیگه کلا مردونه زنونه جدا شد و زنا به رقصیدن مشغول بودنو مردا به صحبتو بگو بخند منم که کلا تو کف سحر بودم تا کم کم ملت خسته شدنو یکی یکی شروع به رفتن کردن ما هم کمک کردیم پیش دستی ها و ظرفای میوه این جور خرتو پرتا رو جمعو جور کردیم راستی بگم که سحر مادرش که بشه خاله پسر عموم یا دختر عموم فوت کرده بودو پدرش هم تو نظام بود و تو ماموریت و قرار بود فرداش بیاد اون روز هم کسی نبود سحرو ببره خونه که دختر عموم منو کشید کنارو گفت میتونیرسحرو تا خونه برسونی چون کسی نیس ببردش این وقت هم تاکسی تلفنی گیر نمیاد لب جاده هم خطر داره منم خوشحال گفتم چرا که نه خب معلومه که میبرمش
خلاصه هماهنگ شدیمو خدافظی از عروسو دوماد کردیم و ساعت برنامه فردا رو پرسیدمو زدیم بیرون رفتیم تو ماشین از دم در که رد میشدم دختر عموم گفت ممد یه وقت نخوریش که منم خندیدمو چیزی نگفتم سحرم لبشو گاز گرفتو سرشو دوباره انداخت پایین یه بوق دادمو حرکت کردیم تقریبا نیم ساعت تا خونع سحر شون فاصله بود و منم از قصد یواش یواش میرفتم سر صحبتو باز کردمو گفتم که نظرت راجب من و تعریفای دختر عموم چیه سحر میدونی که ازت خوشم میاد اونم گفت خب خب منم ازت بدم نیومده حس خوبی باهات دارم منم خندیدمو گفتم خب خدا رو شکر بعدش کمی حرف زدیمو بهش گفتم که شمارتو میتونم داشته باشم که اونم اول یکم مکث کردو بعد گفت اره مشکلی نداره همین که شمارشو میزد تو گوشیم گفتم راستی بابت اون نگاه امروز ببخشید دست خودم نبود اخه خیلی خوش هیکلی
اونم گفت نه اتفاقا راستشو بخوای خوشم اومده بود گفتم تا حالا دوس پسر داشتی گفت نه فقط یکی بود که قبلا باهاش فقط چت میکرده گفتم پس مث من سابقه سکس نداشتی هم خودش و هم من جا خوردیم از این کلمه با تته پته جواب داد نه من تجربشو نداشتم منم گفتم تا تنور داغه بچسبونم یه نگاه بهش کردم انگار استرس داشت ولی لبخند رو لبش بود دلو زدم به دریا و گفتم ببخشید که خیلی هول هولکی میگم ولی چون حرفش پیش اومد میپرسم دلت میخواد تجربه سکسو داشتی باشی کهذمث برق زده ها برگشت سمتمو گفت چیییییی گفتم اگه ناراحتت کردم منظوری نداشتم فقط پیشنهاد بود یه لحظه از ترس به خودم ریدم گفتم الانه که همچی خراب شه یکم سکوت کرد نزدیک به دو سه دقیقه بعدشم گفت قول میدی فقط منو تو با هم بمونیم تا اخر با هم رابطه داشته باشیم چون دوس ندارم تجربه های زیادی تو زندگیم داشته باشم از این اعتمادش خوشحال شدمو گفتم جدای از رابطه جنسی من کلا خودتو کلی دوست دارم و عاشقت شدم پس اگ تو بمونی منم تا تهش میمونم که گفت الان مکانی چیزی داری سریع تمومش کنیم و بریم خونه گفتم احتمالا خونه شما خالیه؟؟ که گفت اره راس میگی فقط زود باش منم گازو جفت کردم تا خونشون فقط نگاه هم میکردیمو میخندیدیم رسیدیم خونشون انقد این فیلمای عاشقانه خارجیو دیده بودم که اصن تو ذهنم بود که چیکار کنم جذاب شه از در که زدیم تو بغلش کردمو دوتا پاهاشو گرفتم دستمو بوسیدمش اونم دستشو دور گردنم حلقه کردو باهام همراه شد منم کم کم اومدم سراغ گردنش و اروم اروم میبوسیدمش که گفت نمیریم سمت تخت؟ گذاشتمش پایین اونم دستمو گرفتو کشوندم سمت اتاق خوابش بعدم خودشو انداخت رو تختو مانتوش رو در اورد منم سویشرتمو در اوردمو رفتم روش و خابوندمش کلی لب ازش گرفتم که فک کنم لباش کبود شد از بس مکیدمشون دکمه های پیراهنشو باز کردم سینه هاش زیاد درشت نبود ولی عاشقشون شدم نوک های صورتی بدن سفید خود نمایی میکرد با ولع مالیدمو مکیدمشون دیگه کم کم دیدم صدای ناله سحرم بلند شد اونم بلوزمو از تنم در اوردوسرمو نزدیک سرش کردو رو چشمام بوسه میزاشت منم یه بوسه از لیاش گرفتمو رفتم سراغ ساپورتش فک کردم شورت نداشت کع خط کصش افتاده بود ولی ازین شرتای دخترونه نازک داشت که سفید و یکدست بود و لنگه داشت شرتشو کشیدم تا ساق پاهاش پایین که دستشو گذاشت رو کصش با تعجب نگاش کردمو گفتم چیشد یهو گفت خجالت میکشمو یکم خندید گفتم دیگه کار از کار گذشت و دستشو زدم کنار یکم کصشو مالوندم براش ولی نخوردم چوون زیاد خوشم نمیومد اسراری هم نکردم برای ساک زدن ولی خودش یخورده کله کیرمو با زبوش خیس کردو برام مالوندش بهش گفتم از کون بکنم که گفت اگه دردم اومد دیگه ادامه ندیا حال ندارم بعدش درد بکشم گفتم باشه مشکلی نیس ازش خواستم یه کرمی چیری برام بیاره که اونم از تو میز کنار تختش یه ظرف کوچیک داد دستمو گفت این چربه خوبه منم یخورده ازش مالیدم در کونش نمیگم بدون مو بود ولی انقد ریز و کم بود و کون سفیدی دلشت که اصلا به چشم نمیومد ولی یخورده که اصلا به دید نمیومد مو داشت اونم نه موهای سیاه موهاش هم به سفیدو طلایی میزد و خیلی کوتاه بود (مو های کونش) یخورده دستمو چرب کردمو انگشتش کردم که یه تکونی خوردو گفت اخ که اروم انگشتمو توش بازی دادم و وقتش بود دومیو بکنم تو کونش و همین کارو اروم کردم با یه دستم جغ میزدمو با دست دیگم انگشتش میکردم انقد با حوصله انجام دادم که اعتراضی نکنه و پشیمون نشع چون مجبور میشدم زوری بکنمش که اونجوری بد میشد دیدم دوتا انگشتم راحت تو کونش جابه جا میشه گفتم درد نداری که گفت نه تازه داره حالم میده یکم دیگه کرم زدم به دستمو اگشت اشاره و انگش شصتو انگشت فاکمو جمع کردمو با هم کردم تو کونش و یواش یواش شروع کردم از همون دم به عقب جلو کردن و خیلی اروم انجامش میدادم تا کم کم براش عادی شد و داشت لذت میبرد کیرم تقریبا 18 سانته و کلفتیش هم به 3 سانت و چهار سانت میرسه نه خیلی بزرگه نه کوچیک معمولیه کیرمو تنظیم کردمو از گردن سحر یه بوس گرفتمو کلشو کردم تو که یه اه کشید و گفت یواش یواش یواش منم با حوصله و شهوت زیاد داشتم اروم میکردمش تو بعد تقریبا 1 دقیقه کل کیرم تو کونش جا شد یخورده گذاشتم توش بمونه اونایی که کون کردن الان میدونن که گرماش چه لذت خارقلعاده ای داره واقعا لذت بخش بود اون صحنه کل وجودم گرم شد دوتا دستمو گذاشتم رو کونشو شروع کردم عقب جلو کردن که بهم گفت میشه کصمم بمالی منم بدون حرف این کارو حدود یه دقیقه همرا تلمبه زدن تو کونش براش انجام دادم دیگه قشنگ جا باز کرده بودو کلا برا هر دومون شده بود لذت داشتیم به معنای واقعی حال میکردیم که بعد اون همه مالیدنای کسش کلی اهو ناله کرد و انداخت خودشو رو تختو سرشو تو تشک فرو کردو بلند اه میکشید که متوجه شدم ارضا شده منم سریع روش خوابیدمو کیرمو کردم تو کونش بعد یک یا دو دقیقه مستقیم تلمبه زدن (البته اروم اروم میکردم نه تند تند) ابم اومد و همشو ریختم تو کونش اونم خندش گرفت منم الکی باهاش خندیدم گفت میای همینجا حموم من گفتم اجازه میدی بیام؟ که گفت اره بیا عب نداره با هم رفتیم حموم خیلی عاشقونه دوش گرفتیمو تن همو شستیمو لب بازی کردیم امدیم بیرون منم لباسامو از اول پوشیدمو گفتم شب بیاد تا باهم تو واتساپ صحبت کنیم و رفتم دم در اونم بدرقم کرد که گفتم نیاد بیرون سرما میخوری اونم لبخند زدو بوسیدمشو اومدم بیرون ماشینو گرفتمو خوشحال اومدم سمت خونه و الان بعد دو روز داره رابطمون جدای از سکس صمیمی میشه هنوز اولین سکسمون همین بود و ادامه دارد اگه دوس دارین از سکسای دیگمون بزارم بهم بگید سعی کردم اصلا دروغ تو کار نباشه و نبود برای همین هم طولانی شد ببخشید که سرتونو درد اوردم
ایام به کام

نوشته: محمد


👍 3
👎 12
30501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

792285
2021-02-17 00:55:08 +0330 +0330

یعنی شما همون روزی که ابراز علاقه کردین طرفو بردین کردین؟؟ اونم کسی که اینکاره نبوده؟ یا اون خیلی جندس یا شما در مصرف صابون زیاده روی کردید!! 😁


792351
2021-02-17 05:04:17 +0330 +0330

کسکش اول با ماشین رسوندیش ، بعد ماشینو گرفتیو اومدی خونه؟؟؟

4 ❤️

792370
2021-02-17 08:17:27 +0330 +0330

عاقا ما مخ هرکیو خواستیم بزنیم نتونستیم تا دو ماه حرفی از سکس بزنیم ناموصن ورد میخونین که تو یه روز هم مخ میزنین هم طرفو میکنین؟

نزن دوست عزیز جق خانمان سوزه

1 ❤️

792376
2021-02-17 09:09:19 +0330 +0330

جدا از کسشعر بودن داستان من به کراشم ریکوئست فالو دادم حتی نگا نکرد بعد این دیوث کراششو یه روزه کرده من تو خیالاتم انقد پیشرفت نمیکنم میزارم یکی دو روز بگذره
😶😐😑

2 ❤️

792416
2021-02-17 14:29:11 +0330 +0330

بعد دو روز داره رابطمون جدای از سکس صمیمی میشه هنوز اولین سکسمون همین بود و ادامه دارد اگه دوس دارین از سکسای دیگمون بزارم بهم بگید
پلشت دو روز از اولین سکستون گذشته و تنها رابطتون بوده ، سکسای دیگتون کی اتفاق افتاده دقیقا؟
با لیدوکائین میزنی ؟

1 ❤️

792446
2021-02-17 18:02:53 +0330 +0330

اولش داشتی راست پیش میرفتی. بعد یهو نمیدونم چه اتفاقی در افکارت افتاد که زدی تو خالی بندی و دروغ گفتن.

1 ❤️

792475
2021-02-17 22:20:01 +0330 +0330

به نام خدا خیلی کیری بود سپاس

2 ❤️

792529
2021-02-18 03:34:11 +0330 +0330

آخه 19 ساله که تازه موقع دادنشه تو حالا حالاها باید بدی

1 ❤️

792687
2021-02-19 03:33:02 +0330 +0330

به موسی قسم که تو یه جقزده ای بیش نیستی

1 ❤️

792801
2021-02-20 01:01:13 +0330 +0330

مردم اول کراش میزنن بعد دوست میشن بعد صمیمی میشن و بعدش شاید برسن به سکس،که همین پروسه چن ماه طول میکشه
شما اول طرفو کردی بعد شناختیش کیه حالا تازه دارین صمیمی میشین…
کصی گفتی که تو هیچ شرتی جا نمیشه…

0 ❤️

797361
2021-03-15 12:33:51 +0330 +0330

😂👎

0 ❤️