سکس اردلان و شقایق

1392/02/05

سلام
این اولین داستانمه
امیدوارم خوشتون بیاد

(مقدمه)
من اسمم اردلانه. (تعریف از خود نباشه) یه پسر تو دل برو یه کمکی خوشتیپ.به لطف دوستان و آشنایان هم سر و زبونم قـــــــــــده ی چناره
و تو کل کل کم نمیارم. اصولا اوپن مایند هستم و زیاد تو بند و بار +18 و اینا نیستم.
به نظر من دوستی ارزشش خیلی بیشتر از این چیزاست که بخایم بگیم سریع برم با یکی دوست شم این شب جمعه ای یه کمری خالی کنم.از اونایی هم نیستم که فکر کنم که دختر یه ماشینه واسه من که خودم و راحت کنم و نیازم رفع بشه.
نسبت به چیزایی که دیدم و شنیدم و خوندم ، یکم زود ارضا میشم واسه همین سعی میکنم اول طرف ارضا بشه.
ببخشید که سرتون رو درد آوردم.اولین بارمه دیگه ، خودتون ببخشید.

(داستان)
داستان از زمانی شروع شد که من کلاس دوم راهنمایی بودم.من دوتا دایی دارم که هر کدوم دوتا دختر دارن.هر کدوم تو ی شهر زندگی میکنن و مام تو ی شهر دیگه.کلا هر گوشه ی کشور یه فامیل داریم ولی جداییم کلا (همه ی ایران سرای من است :)) )
یه روز که رفته بودیم مسافرت خونه دایی کوچیکم ، بعد از ناهار بزرگا رفتن خونه مامان بزرگم.
خونشون از اون قدیمیاست و مامان بزرگم و داییم با هم زندگی میکنن ، یعنی فقط یه چند متری باهم فاصله داشتیم.
من نشسته بودم رو مبل که دیدم ی دفعه شقایق اومد و نشستش رو پام، بدون هیچ مقدمه ای (شاید خیلیاتون بگین که الان دارم چرت میگم ولی راسته)
این شقایق اون موقع ها اول دوم دبیرستان بودش،آشنا بودش با این چیزا ولی من نه.خیلی عادی بود واسه من.معمولا هم تو خونواده ی مادریم ، همه با هم راحتن ، حالا خالی نمیبندم و نمیگم که با تاپ استریج و شلوارک پلی بوی میومدیم جلو همدیگه ولی خوب زیاد هم شیخی نبودیم.
گذشت و گذشت تا اینکه مام اومدیم تو خط و فهمیدیم که این شقایق خانوم کونش میخاره.
من دوم دبیرستان شدم و اون شده بود بچه کــــــــــــــــــــــــــــونکوری.
مادر بزرگ مادریش تو شهر ما زندگی میکرد ، یه تابستونی واسه عیادتش اومدن.شبی ک رسیدن اومدن خونه ی ما واسه استراحت و رفع خستگی سفر.
من بیرون بودم و داشتم از باشگاه میومدم که تا فهمیدم که داییم اینا رسیدن مثه گرگی که دنبال بره باشه میدویییییدم.
رسیدم خونه.
تا حالا شده تو یه موقعیت تعجبناک قرار بگیرین؟تعجبناکی که خشکتون بزنه؟
تا رسیدم خونه و دیدم که داییم اینا رسیدن (بعد چاق سلامتی ) گشتم دنبال شقایق
ی دفعه چشام نا خود آگاه به ی گوشه خیره شد
8 ثانیه به طور کامل مبهوت وجناتش شده بودم.
هر چی بگم کم گفتم (شقایق تو فامیل به بی بند و باری و دوست پسر فراووووون و … معروف بود واسه همین زیاد نمیدیدمش)
آز آخرین باری که دیدمش 180 درجه که چه عرض کنم ، 540 درجه تغییر کرده بود
موهاشو مش (نمیدونم اسمش چیه ولی خیلی طلایی بلوند نبودش و یکم میل به قهوه ای میزد) کرده بود.ابرو شیطونی ، کلاس ایروبیکی شده بود و مثه جمیله میرقصید و خوش هیکل شده بود.
من اولش از بعد ظاهری فقط به همینا توجه کردم ( تو فکر پلاس ایتین نبودم)
رفتم جلو دستمو دراز کردم و دست دادم ، صورتم و بردم جلو خواستم روبوسی کنم که مامیم با نگاه های خشمناکش منو بلعید
فهمیدم که میگه : کره خر بزرگ شدی دیگه ، جلو ننه و باباش بوسش میکنی؟ ( اینو بعدا بهم گفتش)

چند ساعتکی گذشت و زن داییم فیلش یاد هندستون کرد و گفت باید بره خونه مامانش
مام زیاد اصرار نکردیم ولی بچه هاش گفتن ما میایم و برمیگردیم ، آخه حوصلشون سر میرفتش.قبول کرد و رفتن
ساعتای 12 برگشتن.تو این مدت من همش تو فکر شقایق و هیکش و تیپ و قیلفش بودم
دیگه یواش یواش شیطون داشت میرفت تو جلدم و اصغر هم هی سیخونک میکرد ( اصغر اگه گفتین اسم چیمه؟)
خونه ی ما 3 تا اتاق داره.اتاق داداشم کولر و بخاری و اینا نداشتش و اون شب من و داداشم و دوتا دختر داییام تو اتاق من خوابیدیم
(گفتم که زیاد گیر نبودن خونواده ها)البته من و داداشم رو تخت و اونا رو رخت خواب پایین.
داداشم یه بوهایی برده بودش ولی ب روی خودش نمیاورد.
من هی با خودم کلنجار میرفتم که چ کنم چ نکنم؟
اون مشکلی نداشت یا اگه میداشت با چند دیقه ور رفتن باهاش حل میشدش ولی من همه ی ترسم از اون حرف مامانم بودش و اینکه یهو کار دست خودم ندم.
تصمیم و گرفتم ( تو حین بازی کردن با کامپیوتر ، اون موقع ها تازه بازی hot persiut اومده بودش) گفتم تیری تو تاریکیه دیگه.
ساعتای 1 شده بود که چراغا رو خاموشیدیم و خوابیدیم(اولین بارمون نبود ک بچه ها تو ی اتاق میخوابیدیم)داداشم که مثه جنازه افتادش ، اون دختر دایی کوچیکمم که مثه اینکه تو ماشینشون کوه کنده بود و مردش ، من موندم و شقایق.
داشت با گوشیش اس بازی میکردش و هی صدای تیک و تاک دکمه هاش استرس منو بیشتر میکردش.
یهو گفتم بذار شروع کنم دیگه ، بهش گفتم : بسه بابا اینقده اذیتش نکن بدبخت و ، یه ماچ کوچولو این دفه ک دیدیش بده بهش تا بیخیال شه دیگه.
خندید و گفت : بچه مثبته و واسه شارژ دارمش و از این حرفا.گفتم : ما پسرا چرا تا ی دختر خوشگل و ناز و جیگر ک هات هات میبینیم اینجوری میکنیم؟( حالا تو اون موقعیت اون بهم میگفت هر کاری بکن میکردما، داشتم مقدمه چینی میکردم)
گفتش : دیگه اگه قرار نبود که واسه دختر خوشگلا شارژ بخرین پس واسه کی میخواستین شارژ بخرین؟
از همین چرت و پرتا گفتیم و خوابیدیم.
شقایق ی دختر کاملا خوشگل و هاته.ی صورت گرد و سفید و ناز داره، دماغشم از این کوچولو عملیاست و چونشم از این سوراخیا داره (مثه پرویز پرستویی)و وقتی هم که میخنده رو لپاش چال میفته.
کمر باریک و کون قلمبه ای داره ،سینه هاشم که وااااااااااااای نگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
دوتا سینه لیمویی داره که تیشرتاشو میخواد پاره کنه.بعد از کلاس رفتنش هم کونش قلمبه تر شده هم پاهاش و کمرش باریک تر شدن
یه استایل ناز و مانکنی داره.(اگه شد عکسشو میذارم براتون)
خوابیدیم و یکم که گذشت یهو از خواب بیدار شدم.دیدم ک ب شکم خوابیده و پتو و ملافه هم نداره
آرو از رو تخت اومدم کنار رخت خوابش و یواش یواش دستم و رسوندم طرف رونش
اول رون پاش و ناز کردم تا ببینم بیداره یا نه
دیدم ک خوابه خوابه
یکم جراتم بیشتر شدش و دستم و رسوندم لای پاهاش
یکم دستم و بردم پایین تر ، راحت میتونستم چاک کوسشو با دوتا انگشتم لمس کنم.
یکم انگشتمو بین چاک کوسش آروم آروم بالا و پایین کردم که ترسم ریخت
قشنگ رفتم کنارش و با دستام کونشو میمالوندم.میتونستم شرت تنگی ک پوشیده بود و چسبیده بود به کونش رو حس کنم
یواش یواش روناشو مالوندم و یکم کونش و فشار میدادم که یدفه قشنگ برگشت طرفم
تو اون صحنه (نمیدونم ک شمام داشتین همچین تجربه ای یا نه) میخواستم زمین دهن واکنه و برم تو زمین
هر چی ک خوش حال بودم و اصغرم داشت میشد اکبر ی دفه از کفم در رفت
همونجوری موندم،تا خواست دهنشو وا کنه با خودم گفتم الانه ک دهنشو یاز کنه و جیغ و داد کنه و بدخت شم، گاوت زایـــــــــــــــــد اردلان جان.سرم و انداختم پایین و هیچی نگفتم.
یدفه در کمال ناباوری شنیدم که میگه اردلانی یا سام؟
اینو که گفت دوزاریم جا افتاد که اــــــــــــــــــــــــــــــی جان ، اون مالشا و نرمشای کون و کوسش حسابی سر حالش آورده
گفتم ببخشید اشنباه شد تقصیر من نبودش یه دفه شدش دست خودم نبودش و …
خندید و گفت شیطون بازیا رو از کجا یاد گرفتی؟ من که ب لطف این سایت و مطالب بچه ها کاملا دوزاریم افتاده بود خودمو زدوم ب موش مردگی و یکن اشک ریختم ( البته یکمش هم از ترس بودش) منو ک دید اومدم ی بوش کوچولو گذاشت رو لپم که : عیب نداره داداشی
تو میگی ناخواسته بوده و دست خودت نبوده ، پاک کن اشکاتو خرس گنده.
یکم حرف زد و منم آروم شدم که باز کونش به خارین افتاد و طلب اصغر من و کردش : بیا پیش من بخواب اگه خوابت نمیبره و ناراحتی
ذوق مرگ شدم و مثه چی رفتم بغلش(بغل آدمی زادی نه مثه حشریا) دستم و گذاشتم زیر سرش و و سرش و گذاشت رو دستم و صورتشو آورد طرفم،منم هنوز تریپ موش مردگی بودم.
گفت ناراحت نباش دیگه ، چیزی نشده ک ، هم تو پشیمونی هم من به کسی چیزی نمیگم
اینو ک گفت خیالم راحت تر شدش
دستم و ب طرف خودم خم کردم و با بازوش یکم بازی کردم و گفتم : مرسی گلم . و لبشو خیلی آروم و ی کوچولو بوس کردم
مثه اینکه بوسم خیلی احساسی بودش و آتیشیش کرد
سرمو ک عقب بردم دیدم که چشاشو بست و ی کوچولو لبشو گاز گرفت ، دیگه شیر شدم
دوباره سرم و بردم طرف صورتش و لب بالاییشو گذاشتم بین لبام
حالا نخور کی بخور
خیلی آروم و احساسی داشتیم لبای همدیگه رو میبوسیدیم
اون دستم و آوردم دور گردنش و دستام و دور گردنش حلقه کردم و ی دل سیر لباشو خوردم
اونم با ی دستش کمر منو گرفته بودش و اون دست دیگش هم زیر سر من بودش
داشتم دوتا لب سرخ و قلوه ای و نسبتا باریک و ناز و میخوردم
چند دیقه ای گذشت ک دستم و آوردم رو سینه هاش
آروم آروم از رو لباسش میمالیدمشون
ی تیشرت قرمز پوشیده بود که سینه هاش از بس ک سفت شده بودن داشتن پاره میکردن یقشو
دستم و از تو یقش بردم داخل و از رو سوتین سینه ی چپشو میمالوندم و همزمان لباشو میخوردم
ب کمر خوابوندمش و تیشرتشو در آوردم
هیچ نوع مقاومتی نمیکرد و چشاشو بسته بود و در نهایت همکاری حال میکرد
یه سوتین از این تور توریای قرمز داشت ک نوک صورتی سینه هاش قشنگ سفت شده بودن و معلوم بودش
با دست راستم سینه چپشو گرفتم و با دست چپم سینه ی راستشو
پاهام و دورش انداخته بودم ک بتون راحت ب خودش بپیچه و آروم لباش و میخوردم و سینه هاشو میمالوندم
ی لحظه سرمو آوردم بالا و نیگاش کردم دیدم چشاشو بسته و تو همون حالا لب مونده ، فهمیدم ک الان آخرت حالشه
دستام و بردم زیر کمرشو و گیره های سوتینشو باز کردم ( خانوما محترم اون چنگکای آهنی کوچیکی رو کی ی طرف بند سوتین هست و میره تو یه تیکه های آهنی اون بند سوتین رو گیره میگن دیگه؟)آروم سوتینشو در آوردم و لباشو خوردم باز حتی ی نگاه کوچولو هم نکردم
دیگه اصغر به اکبرتبدیل شده بود و خیلی راحت میتونست کیرمو حس کنه ( نه خیلی سایز غول باشه هـــــــــــــــــــــــا)
دوتا سینه ی لیمویی سفید که نوکشون صورتیه صورتی بودش ، اینقدر که مالیده بودمشونو ال کرده بود که سفت سفت شده بودن و آماده ی خوردن ، سریع سرمو بردم طرف سینه ی چپشو و با دست چپم سینه ی راشتو میمالوندم
نوک صورتی و سفت سینشو تا کردم تو دهنم ی گاز کوچولو گرفتمش و حسابی حال کرد و خندید و گفت : نینی کوچولوی من کی دندون درآوردش؟موظب باشه حالا ک دندون درآورده اگه بازم گاز بگیره ممه های مامانیشو دیگه بهش شیر نمیدما. منم سریع گفتم : سیگارمو ازم بگیرین ولی شیرمو نـــــــــــــــــــــــه(ی عکس هستش ک ی نینی کوچولو همینو میگه،سرچ کنین میبینینش)
خندیدم و باز مشغول شدم.
دوتا سینه ی سربالای لیمویی و صورتی و سفت در اختیارم بود.هی نوک سینشو ی گاز کوچولو میگرفتم و هی بوسش میکردم و سینشو لیس میزدم و با دستمم اون سینشو میمالوندم و اونم چشاشو بسته بود و لباشو از فرط لذت داشت گاز میکرفت و نمیتونس صدایی بده و خودشو خالی کنه
ی لیس از نوک سینش و ی گاز کوچولو و ی نیشگون کوچولو از اون سینش ، شده بود ی ریتم خیلی نـــــــــــــــــــــــــــاز
چند دیقه ای سینشو خوردم ک سرمو هل داد پایین تر، فهمیدم چی میخواد بگه با زبون بیزبونیش ، قبلش آروم زبونم و کردم لای چاک سینه هاش و آروم لیس زدم و بعدشم زیر سینه هاشو لیس زدم (سینه های مدل لیمویی پیدا کنین میفهمین کجارو میگم)
آروم آروم سرمو بردم پایین تر ، هی با زبونم بازی میکردم رو تنش و هی لیسش میزدم تا رسیدم ب کوسش
اول از رو شلوار با انگشت اشارم و شستم کوسشو ی فشار کوچولو دادم و از رو شلوار یکم مالوندمش که کعلوم بود داره حسابی حال میکنه.شلوارشو با هم دیگه در آوردیم ، شورتش یکمکی خیس شده بود ، از رو شرت ی گاز کوچولو از رو کوسش گرفتم ک ی جیغ کوچولو از شدت حال زد و گفت : شیطون پس من اولیش نیستم؟ منه بدبخت هم ک تا حالا طرف کوس دوست دخترامم نرفته بودم و نمیدونستم ک چجوری اون کارا رو میکردم گفتم : چرا بابا هستی ، چطور مگه ؟ گفت : پدر سوخنته چقدر حرفه ای هستی
اینو ک گفت جفتمون خندیدم و لباشو دوباره خوردم و این بار بزور لباشو از لبام کند و سرمو داد ب طرف کوسش
آروم آروم شرتشو در آوردم وااااااااااااااااااااااااااااای چی داشتم میدیم؟ ی کوس سفید ک کلا ی لاخ مو هم نمیشد روش دید، قشنگ پف کرده بود و خیس شده بودش و اماده ی خوردن بودش
اولش زیاد خوشم نیومد از مزش ( خانوما هر کی ی مزه ی میده کوسش آیا؟)ولی بعد ک دیدم شقایق جونم چجوری ب نفس نفس زدن افتاده و نمیتونه سر صدا کنه و لباشو از شدت لذت گاز میگرفت منم هی ترقیب میشدم ک بیشتر و محکم تر بخورم تا اینکه خحودمم حال میکردم دیگه.با دستام سینه هاشو میمالوندم و نیشگون میگرفتم نوک سینه هاشو و با زبونمم کوسش و میخوردم.
زبونم و آروم آروم رو چاک کوسش میکشیدم و ی ذره تو کردم و در میاوردم و یا لیس محکم رو چوچولش میکشدم
وقتی این لیس محکم و میزدم سرمو چنگ میزد و ب طرف کوسش محکم فشار میداد
من دیگه کلا تو فاز لیسیدن کوس شقایقم بودم و چیزی نمیفهمیدم تا اینکه ی دقه تند تند نفس نفس زد و یه مایع سفید شیری غلیظ از کوسش ریخت ، فهمیدم که ارضا شده ولی خودم چی پس ؟
از شق درد داشتم میمردم و هنوز لباسام تنم بودش
چند ثانیه ای گذشت و باز لباشو خوردم
ازش پرسیدم چور بود گلم؟ ک بدون اینکه جواب بده و چیزی بگه، مثه وحشیا از زیرم در اومد و یهو زیر یه خمم رو گرفتم و چپم کرد و اومد روم نشست ، دقیقا مثه ضربه فنی کشتی بودش ، نفهمیدم ک چجوری این کارو کرد ، تا ب خودم اومدم دیدم تیشرتمو در آورد و نوک سینه هامو گاز میگرفت و لیس میزد ( خانوما از این کار خوششون میاد یا آقایون؟من که هیچ حسی بهم دست ندادش)
روم دراز کشیده بود و خودشو میمالوند به کیرم ک داشت میترکید
بهش گفتم : گلم تنبلیت میشه بری پارچه ای دستمالی چیزی بیاری ک خودتو تمییز کنی بگو من برم برات بیارم، همه ی کوستو با شلوارم تمییز کردیا
خندید و گفت : خفه شو بینم حالا حالا ها جایی نمیری تو، همین جوری ک اینارو میگفت بم کیرم و تو دستش گرفته بود و میمالیدش
یهو شرت و شلوارم و با هم درآوردو انداخت رو تخت ؛شانس گند منم افتاد رو سام کره خر ، گفتم الان بیدار میشه ک خوش بختانه هیچی نشدش،با هم خندیدم و ی لب کوچولو گرفتیم و شقایق جونم افتاد ب جون کیر بد بخت من ، حالا نخور کی بخور
جوری ساک میزدش ک اینگار پورن استاره پروفشناله اول سر کیرمو آروم کرد تو دهنش و بعد ی ذره بیشتر کرد تو دهنش
با این کارش حسابی قلقلکم میومدش و حسابی حال میکردم،با دست دیگشم با تخمام بازی میکردش
خیلی خوشم میومدش از این کارش
دیگه خودشم مثه اینکه هیچی نمفهمید و داتش حسابی حال میکردش
کیرمو میکرد تو دهنش و در میاورد و هی ک تکرار میکرد مقدار بیشتریشو میکرد تو دهنش تا اینکه ی دفه حدود چاهار پنجم از کیرمو کرد تو دهنشو ساک میزد برام(15 سانته همش ، کوفت چیه؟ خیلی هم خوبه واسه بچه تو این سن و سال،مرگ نخند)
گفتم بسه گلم ، اصغرم میگه میخوام برم پیش کوبی جون باهم دیگه بازی کنیم
خندیدم و باز ی لب گرفتیم و از روم اومد کنار و ب شکم خوابید و گفت بفرما
وایییییییییییییییییییییییییییی چی داشتم میدیدم؟ی گون سفید و قلمبه با ی سوراخ ناز نازی جلوم بود و منتظر کیرم بود
اصلا نمیتونستم باور کنم ک چی دارم میبینم
گفتم گلم اوپنی؟ (یکی نیست بگه کره خر تو ب چیت مینازی ک سراغ کوس میگیری؟تو تو همین کون کردنش موندی ،کوس هم میخوای؟)خندید و گفت : زر زیادی نزن بچه جان و کارتو بکن
از این حرفش ناراحت شدم و بهم برخورد و خواستم خشک خشک بکنمش ک گفتم حیفه بابا ، کون ب این تمیزی و باحالی بذار قشنگ حال کنیم
دست خودم نبودش ، همیشه تو افکارم از این ک کون دختری ک میخوام بکنم و لیس بزنم بدم میومدش ولی اون شب اینگار ی اردلان دیگه شده بودم
اولش کونشو یکم ناز کردم و یواشکی ی نیشگون گرفتم کونشو ک خودشو ی ذره جم و جور کرد و ی خنده تحویلم داد
آروم آروم سرم و بردم لای کونش و زبونم و رسوندم ب سوراخ کونش
ی سوراخ نرم و داغ ک داشت واسه کیرم آماده میشدش
اومدم ی حالی بهش بدم و اول با انگشت یکم فرو کردم تو کونش
از این کارم ک ب فکرش بودم و ی راست مثه وحشیا نکردمش خیـــــــــــــــــلی خوشش اومد و حسابی حال ب حالی شد و انگشتمو گرفت و کرد تو دهنشو و حسابی خیسش کرد و گفت : قربون پسر عمم برم ک معلوم نیست تا حالا چنتا کون و سرحال آورده،فداشم بشم ک ب کون دختر داییش رحم میکنه
خندم گرفت و انگشتمو کردم تو کونشو آروم تکون میدادم تو کونش
یکم ک گذشت و کونش عادت کرد ، دوتا انگشتمو کردم تو کونش
دیگه حسابی حال میکرد و میگفت :پس منتظر چی هستی دیگه ؟د بگن توش دیگه
دیدم راست میگه دیگه بدبخت،مثه اینه ک ی کوس بیارین و فقط براتون جق بزنه
آروم سر کیرم و ب کونش و کوسش ک خیس بود مالیدم و گذاشتم دم سوراخ کونش
یکم فشار دادم که سر کیرم رفت تو
اولش یکم قلقلکم اومد ولی بعد ک رفت تو کون نرم و داغش قلقلکو فراموش کردم و فقط داشتم حال میکردم.
معلوم بود ک داده قبلا چون هم کیرم زیاد ب فشار نیازی نداشت و هم زیاد آخ و اوخ نمیکردش
فقط داشت حال میکرد
کیرم و بیشتر فشار دادم که نصفش رفت تو کونش
آخرت حال بودش، نصف دیگه رو ی دفه کردم تو کونش ک گفت : وحشی آرومتر بابا (ی سوال : این چرا این و گفتش؟با این حال ک از قبل داده بود؟شایدم نداده بوده و استنباط من بودش)آروم آروم کیرم و درآوردم و اینبار یواش یواش و بدون مکث کیرم کردم تو کونش
هر بار ک در کیاوردو کیرم و میکردم تو کونش خودشم با کمرش ی تکونی میداد ک خیلی خوشم میومدش
دیگه کیرم تا ته میرفت تو کونش و راحت تلمبه میزدم و اونم داشت حسابی حال میکردش
هی من تلمبه میزدم تو کون شقایق جونم و با برخورد ب کونش ، کونش هی موج برمیداشت و منم داشتم حسابی حال میکردم
بهش گفتم دراز نکش و یکم شکمشو بده بالا (شبه داگ استایل)
تو کونش تلبمه میزدم و با ی دستم کوسش و میملوندم و با دست دیگم سینشو فشار میدادم
خیلی داشت حال میکرد دیگه دست خودش نبود و آه آهش بلند شده بود
با هر آه گفتنش من بیشتر تحریک میشدم و سریع تر تلمبه میزدم(البته اینم بگم ک مثه فیلما نبودشـــــــــــــــــــــــــا، تو حین کردنش چند باری هم کیرم در اومد از کونش)
4 دیقه ای ک تلمبه زئم احساس کردم ک آبم میخواد بیاد
گفتم گلم داره میاد چ کنم؟
گفت بریز توم
منم از خدا خواسته چند تا تلمبه ی آخر و با آخرین توانم محکم و سریع زدم ک گفتم الانه ک با صداش بیدار شن ملت
آبم و ریختم تو کون شقایق جونو همون جوری روش دراز کشیدم
آبم ک ب طور کامل ریخت تو کون شقایق جونم از روش بلند شدم و رفتم کنارش دراز کشیدم و کشیدمش رو خودم
آروم لباشو بوسیدم و گفتم مرسی گلم
گفت قابلتو نداره فدات شم
از این به بعد هم هر وقت خواستی با آنتن رادیو رو بگیری ب خودم بگو
زدیم زیر خنده
(جوک مرتبط با این حرفش : حاجی داشته شب جمعه ای با خانومش ور میرفته ک بفهمونه باباب بسم الله پاشو دست ب کار شیم، زنه میگه چیه حاجی داری چیکار میکنی؟حاجی میگه هیچی میخوام رادیو بی بی سی رو بگیرم ، زنش میگه با این آنتی ک تو داری رادیو پیام رو هم نمیشه گرفت)

پایان

اگه خوب بود بگین تا لز بقیه ی داستان هام هم بذارم
ببخشید اگه مشکل داشتش

نوشته : اردلان


👍 1
👎 0
50285 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

377237
2013-04-26 18:15:26 +0430 +0430
NA

on 2ta khabe khersam dashte bashan bayad hokman Bddar mishodana,kiret tou konesh dastet rou kosesh baad un yki dastet rou sinash?ajab taadoli dari

0 ❤️

377238
2013-04-26 20:37:44 +0430 +0430
NA

Joke bahal tar az dastane bod
chert bod nakhondam

0 ❤️

377239
2013-04-26 22:07:59 +0430 +0430
NA

bishtar az dastanet ba harfat hal kardam kheil ba mazeii

0 ❤️

377240
2013-04-27 01:09:51 +0430 +0430
NA

سلام به به به اين ميگن داستان يادبگيريد نويسندگان محترم فك كنم اين دوست كره خرمون به قول خودش سنندجيه وكردم هستش اردلان جون دستت دردنكنه؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.سنندج؟

0 ❤️

377241
2013-04-27 01:46:50 +0430 +0430
NA

مرسی از داستان خوبت
همیشه سکسی و حشری باشید !

زیبا ترین عکسهای اروتیک رو از بدن زیباتون ثبت کنید
مرکز تخصصی عکاسی حرفه ای اروتیک / نود / سکسی

0 ❤️

377242
2013-04-27 03:13:03 +0430 +0430
NA

زیاددرموردجزئیات گفتی

0 ❤️

377243
2013-04-27 05:59:29 +0430 +0430
NA

خيلي تاكيد داشتي كه خواننده باور كنه بعدشم داداشت و خواهر اون مرده بودن؟ كسكش جقي خيلي تو كف دختر داييتي؟بي ناموس

0 ❤️

377244
2013-04-27 06:18:44 +0430 +0430
NA

کاش ماهم دختر دایی داشتیم

0 ❤️

377245
2013-04-27 07:09:28 +0430 +0430
NA

عزیزم برو ازدواج کن اینقدر به مخت فشار نیار این همه توهم و بعدش جلق کار دستت میده برو ازدواج کن آفرین پسر گلم

0 ❤️

377246
2013-04-27 08:18:07 +0430 +0430
NA

خيليم خوب بود

0 ❤️

377247
2013-04-27 12:29:05 +0430 +0430
NA

کمتر دروغ بگو
مگه میشه شما دوتا توی اون چنین کارایی کرده باشین و اون دو نفر دیگه متوجه نشده باشن؟

0 ❤️

377248
2013-04-27 13:10:35 +0430 +0430
NA

برو برو مامانتو بگاه به جای دخترمردم

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها