اسم من وحید(مستعار) 27 ساله شاغل هستم. که با توجه به نوع شغلم با تعدادی از دختران و پسرانی که بصورت پاره وقت و اغلب دانشجو هستند کار میکنم.
داستان من از اونجایی شروع شد که با یکی از دخترها با نام مرجان که حدودا 5 سال از من بزرگتر بود رابطه پیامکی پیدا کردم ابتدا چون بعنوان مسئولش بودم در مناسبت ها برای هم پیامک میدادیم بعد شعر و جمله های عاشقانه و… تا آخر به جایی رسید که تو اغلب داستان ها وجود داره.
بیشتر شب ها به هم پیامک میزدیم و از خواسته های هم میگفتیم. مرجان بارها بهم گفت که عاشق من هستش اما فاصله سنی و سنت های خانواده ها اجازه نمیده ما به هم برسیم. من هم که دوست داشتم با اون یه رابطه سکسی داشته باشم این حرفشو بعنوان نقطه ضعف اون قرادادم و بارها ازش خواستم که عشقشو به من ثابت کنه.که اونم هر بار در جوابم میگفت که هر طوری من بگم اون ثابت میکنه. چندین بار غیر مستقیم بهش گفتم که دوست دارم باهاش سکس داشته باشم اما بخاطر اعتقاداتی که داشت مخالفت میکرد. تا اینکه من بهش گفتم اگر واقعا عاشق منه و منو دوست داره باید با من رابطه ای هرچند مختصر داشته باشه. که اونم قبول کرد. ابتدا چند بار تو محیط کارم در بوسیدن و لب دادن بود و چند بار هم که به بهونه رسوندن سوار ماشینش کرد در حد لب گرفتن و مالیدن سینه هاش از روی لباس بود. یک روز بهش پیشنهاد دادم که بریم خونه یکی از بچه که تو کرج بود که اونم برای اینکه تو عشقش به من کم نیاره قبول کرد.خونه دوستم یه خونه مجردی دانشجویی بودو وقتی که رسیدیم به خونه شروع کردیم به صحبت کردن بعد از گذشت نیم ساعت طاقت نیاوردم و رفتم به سمتش و شروع کردم به لب گرفتن بعد شروع کردم به مالیدن سینه هاش و قتی دیدم مخالفتی نداره دکمه های مانتوشو باز کردم یه تاب قرمز تنش بود از روی تاب دوباره سینه هاشو مایدم و بهش گفتم اگر تمایل داره تابشو خودش در بیاره اونم بدون زدن هیچ حرفی در آورد. سینه های کوچیکی داشت در کل اندام لاغری داشت .منم ارز فرصت استفاده کردم و بازدن سوتینش به بالا شروع کردم به خوردن سینه هاش.و قتی دیدم که با خوردن سینه هاش در حال خودش نیست دستشو گرفتم و بردم سمت کیرم ابتدا از روی خجالت ممانعت میکرد ام کم کم شروع به مالیدن کرد .همزمان که سینه هاشو میخوردم دکمه شلوارشو باز کردم و زیب شلوارشو پایین کشیدم وقتی دیدم حرفی نزد یا ناراحات نشد شلوار و شرتشو با هم کشیدم پایین. کوس کوچیک و نرمی داشت شروع کردم به خوردن کوسش که دیدم یواش یواش نالش بلند شد وقتی دیدم داره لذت میبره منم شروع کردم به لخت شدن. کیر زیاد بزرگی ندارم ازش خواستم کیرمو بخوره اما قبول نکرد.بعد به پشت خوابوندمش و دم کونشو خیس کردم اروم سرشو گذاشتم دم سوراخش که بزارم تو دیدم حرفی نمیزنه اما داره پتویی که زیرش بود و چنگ میزنه. منم سریع در آوردم . گذاشتم لای پاش که بعد از حدود 2 دقیقه آبم اومد و ریختم تو دستمالی که از قبل تهیه کرده بودم.
بعد از تمیز کردن کیرم بلند شدم رفتم دستشویی و بعد از چند دقیقه که برگشتم دیدم مرجان نیست.بعد از چند دقیقه بهم پیام داد که دیگه هیچ وقت دوست نداره هیچ رابطه ای بین ما باشه.بعد از کمی فکرکردن به این نتیجه رسیدم که مرجان فقط بخاطر عشق به من حاضر شد تن به این کار بده اما من لحظه ای اینو درک نکردم…
نوشته: وحید
از مقدمه اولش که بگذریم با اندکی تسامح میشد باور کرد…آخر چی بگم نمیشه دوستان در نوشتن ارقام یکم دقت کنند… شما 27 ساله اونم5سال از شما بزرگتر که میشه32 سال و این باورش یکم سخته که تو اون سن یه خانم دانشجو باشه که البته میشه تو مقاطع بالاتر باشه ولی غیر قابل باوریش تو اینه که دختری تو سن 32 سالگی به این راحتی به یه پسر 5سال کوچکتر از خودش پا بده اونم بخاطر عشق :? :?
خوب الان به این پیامکت چی نظر بدم؟
فقط قسمت مثبت رو خوب امدی کیرت بزرگ نبود…
نظر دیگه ندارم
بنظر من مسایلی مثل بزرگ نبودن کیر و …یک نکته مثبت نمیتون بحساب بیاد بعضی ها واسه واقعی جلوه دادن داستان از اینا استفاده میکنن
دروغ بود، دیگه ننویس . . . . . . . . . . .
وقتی نوشتی “کیر زیاد بزرگی ندارم” فهمیدم دروغ میگی. اینجا همه کیر با سایز 25 به بالا دارن. اگه واقعا راست میگی و مال تو کوچیکه دیگه فایده نداره و دیگه ننویس. داستان بعدی رو با کیر 30 سانتی بیا و دوست دخترت هم حتما باید کونش اندازه بشکه یاشه تا قبول کنیم. دیگه ننویس. راستی 32 سال سنش بود و دانشجو هم بود؟ لابد پزشکی میخوند. اونجا هم حتما ترتیبش رو دانشجوهای پزشکی میدن. این رو گفتم که وجدانت ناراجت نباشه. نوش جونت که لاپایی رفتی. ولی خاک تو سرت که همش تو فکر کردنش بودی. بویی از احساس و عشق و این کُسشعرها نبردی، دیگه ننویس.
حروم لقمه سو استفاده چی.