خاطره ام مربوط به 6 یا 7سال پیشه که قرار بود با تفاق خانواده با جناقم به یه عروسی کلاس بالا بریم انهم دریک تالار عروسی تو هتل نزدیک به خونمون . واسه همین مراسم ارایش خانمها افتاد خونه ما . یادم رفت بگم من 42 سالمه وتیپ وقیافه ام بد نیست و مهمتر اینکه کیر 25سانتی دارم که هر زنی رو به هوس می ندازه. من با خواهرزنم حس خاصی نسبت به هم داریم و اصلا قبل از عروسی با زنم قرار بود با اون عروسی کنم اما اون دوسه سال ازم بزرگتر بود و جور نشد ولی خیلی خوشکله و با بدنی کاملا سکسی . خلاصله انروز عصر تا غروب من به بهانه ای بیرون نرفتم وبهر بهانه ایی دیدش میزدم واقعا خوشکل شده بود و البته عشوه گری هم می کرد . خلاصه غروب که قرار بود به طرف تالار بریم با شوهرش حرفش شد و اون لج کرد و نیومد ومن موندم و خواهرزن خوشکلم. اوایل پاییز بود و هوا زوبه سرما ولی برای مراسم فضای باغ رو گرفته بودن. شام رو که خوردیم رفتیم تو باغ ویهو خواهرزنم شوکه شد و گفت که گردنبدش خونه ما جا گذاشته لباسش رو هم بهانه کرد که خیلی سکسی بود و سردشه .قرار شد سر یع بیارمش خونه که لبلسهاشو عوض کنه و گردن بندشو بندازه. منم از خدا خواسته راه افتادم سفارش زن وبچه ام را به عمویش که اونهم دعوت بود کردم و سریع راه افتادم . تو ماشین کار خاصی نکردیم ولی من چون ویسکی زده بودم و سرم گرم بود باهاش شوخی می کردم واونهم می خندید. خونه که رسیدیم گفتم من نمیام توبرو زود بیا ودرو براش باز کردم اما چند لحظه بعدش دیدم دستشویی دارم ورفتم تو وقتی وارد هال شدم دیدم لخت مادر زاد جلو دستشویی بهم زل زده بود. نتونستم بهش نگاه نکنم یا بهش نزدیک نشم وای چه صحنه ایی شد در سکوت کامل درعرض یکدقیقه انقدر لب هدیگه رو گاز زدیم و …رفتیم رو تخت .با لذت و حال عجیبیب برام ساک میزد و من هم تو هرفرصتی سینه هاشو میخوردمو با دست چوچولشو تحریک می کردم با وجود دو زایمان و سن45 سال واقعا بدنش رو فرم و عالی بود اصلا هیچ کداممون اختیاری از خودمون نداشتیم ولی چشم باز کردم دیدم 10 دقیقه گذشته بود اون قمبل کرده بود و من به روش سگی از پشت بشدت تلمبه میزدم و اون اخ واوف میکرد وداشت ارضامیشد من که همیشه دیر ارضا میشم از هول موقعیت خطرناکی که داشتیم نزدیک بود که ارضابشم که در گوشم گفت بریز تو کسم دارم میسوزم نترس جلو گیری می کنم من هم ترسم کمی ریخت بعد چندتاتلمبه اساسی ابمو تمام و کمال ریختم تو کسش .سریع بلند شدیم رفت خودشو شست و لباسهاشو عوض کرد و طلاشو انداخت من هم از تو یخچال دو تا قرص دوپینگی وانرژی زا اوردم باهم خوردیم و جلو ایینه خودشو مرتب کرد و سریع سوار ماشین شدیم و برگشتیم تالار . ما که رسیدیم داشتند عروس رو می اوردن وشلوغ شد واسه همین زنم فرصت نکرد گیر بده چرا دیر کردید و از این حرفها.از اون ماجرا 7 سال گذشته اما ما دونفر بشدت عاشق همیم و از فرصتی برای سکس استفاده می کنیم وهردو راضی . البته چندبار هم از کون کردمش ولی کسش یه چیز دیگه اس
نوشته: فریبرز
7 سال پیش با خانمی 45 ساله سکس کردی که از 2 سال از تو بزرگتر؟به جا این جلقیات،جمع و تفریق کار کن.
ye soal!
to tahala khatkesh, metr , ya kolan vahede andaze giri didi?
mituni 25sant yani chi?
ta jayi ke man etela daram kire khar25sante
to 42 salet bud.khahar zanet 2sal az to bozorgtar bud bad mishod 45salesh?
bache kodum dehati?
باجناقت هم دعوا رو بهانه کرده بود تا با زن تو باشه فریبرز جان!
گفتی خودت پرستار اورژانسی، خواهر خانمت راننده آمبولانسه … یا برعکس :دی
کس گفتی مگه چه خبره وای لاش باز کردوگفت بکن توش اح اح
داستان منم مال 6یا7سال پیشه.
من برادر زاده ناتنی ای داشتم به اسم فریبرز.
داستان به زنش و من مربوط میشه.
یه روز دعوت عروسی بودم تو باغ.
همه اومده بودن حتی برادرزاده من.
از اونجایی که برادر زاده (ناتنی)من یه آدمه متوهمه جقی بود و توی توهماتش میدید که خواهر زن نداشتشو میگاد و این حالت هرچند وقت یه بار بهش دست میداد از شانس ما هم اونروز باز توهم اومد سراغش.زنشم که از این خل بازیاش جونش به لبش رسیده بود یه چشمکی به من انداختو منم قضیه رو گرفتم.زود سوییچ ماشینو دادم دست فریبرز و گفتم :عمو جون برو خونه باهاش سکس کن…اینجا بده جلو چشم مردم…
فریبرز : نه عمو جون…آخه 2ساعت…نه 2ماه…نه نه2سال از من بزرگتره…نمیتونم بکنمش…
منم گفتم گمشو کیرم دهنت …و چون ناجور ازم میترسید(بچگیش چند بار زورگیرش کرده بودم…“بخاطر اینکه روانپزشکم”) زود رفت.
همینکه رفت زن فریبرز بهم اس داد و گفت بیا ته باغ.بقیشم که دیگه همتون از اساتید محترم هستید و خودتون میدونید.
((عموی ناتنیه فریبرز))
من واقعا موندم این زنهای توی داستانها چطور دقیقا تو فرصت کم وسط عروسیها و جشنها و غیره اینقدر سریع لب میدن، ساک میزنن و سکس میکنن و سریع برمیگردن!!! با این اوصاف که سه ساعت دوباره باس وایستن آرایششون رو درست کنن که!
حوصله ندارم بهت گیر بدم وگرنه ابروی خانوادگیت رو به فاک میدادم…
حساب سال ها و سن ها کاملا اشتباه بود
کس مخ
تو الان 42 سالته و هفت سال پیش با زنی که از تو دو سه سال بزرگتره سکس کردی و اون همون موقع 45 سالش بود؟؟؟؟؟؟
آخر تو تالار بود عروسی یا باغ؟ از کی تا حالا تو تالار عروسی ها مختلط شده تو ایران؟ بطری ویسکی درسته تو حلقت جوری که بزنه به مهره های گردنت و دستت از کار بیافته و دیگه نتونی مزخرفات تایپ کنی و جلق بزنی .
کُسکشانه بود، ننویس . . . . . . . . . . . . . . . .
کله کیری، هتل مجلل بود ولی عروسی توی باغش بود؟ همه زن و مرد قاطی و لباس سکسی؟ دیوث به زن دیگری چشم داری؟ خاک تو سرت. مراسم آرایش؟ واقعا چیزی به اسم مراسم آرایش داریم؟ همه زنها موقع عروسی به آرایشگاه میرن. خیلی کله کیری هستی. افکارت هم کیریه. اسهال خونی کفتار حامله تو حلقت، دیگه ننویس.
به خواهر زن اگر شهوت بریزی
زنت تقدیم کند بر ما یه چیزی
نکن بر مال مردم دست درازی
که مالت هی بگردد زیر میزی
خائن کثیف ، ریدی به خودت، عروسی مجلل تو باغ کنار خونمون #یعنی حواستون باشه من پولدارم#
برایت مینویسم یادگاری
چراکه لایق کیر درازی
به اندی سال کردی خیانت
به خواهرزن به مادر به برادر
زنت را میسپاری دست مردم
چرا که خواجه هستی مرد کسخل
کسکش زنه 45 ساله شوهر دار که از حامله شدنش نمیترسه. کونی اگه احیانا هم حامله بشه میگن واسه شوهرشه. خو با چوب وایسادن دم سولاخه کونت که یا بنویس یا میکنیمت که کسشعر تحویل ملت میدی. کله عمود برقهای کوچمون تو کس زن ایندت زن جنده…
نوش جونت
نمیدونم چرا گاییدن خواهرزن اینقدر لذت بخشه
قرص دوپینگی چه کوفتی بود ؟ اون همه خوردین مالیدبن کردین باز با همون تیپ رفتین تالار ؟؟
اتفاقأ باجناقتم يه داستان اينجورى توسايت داره