سکس با بنفشه

1391/09/29

سلام؛ من سیاوش هستم ۲۱ سالمه و داستانی که می خوام براتون بنویسم، داستان یکی از بزرگترین حماقت های من توی زندگیمه…!
لازم نیست بگم که این داستان واقعیه، چون از نوع نگارش به سادگی میشه این رو فهمید.
من ۴ سال پیش با دختری به اسم کارن آشنا شدم. اولش واسم مثل بقیه دخترا بود و حتی فکرش رو هم نمی کردم که روزی برسه که این جوری بهش دل ببندم. تو رابطه ما دو تا قهر و جنگ و دعوا خیلی زیاد اتفاق افتاد؛ حتی بعضی وقتا کار به جدایی هم ختم میشد. ولی در نهایت بازم با هم آشتی می کردیم. چون واقعا هر دومون هم دیگه رو دوست داشتیم. من تو این مدت که با کارن دوست بودم دختر بازی نمی کردم. واقعا به جایی رسیده بودم که هیچ دختری واسم به اندازه اون جذاب نبود. یه جاهایی یه کم شیطونی می کردم ولی تا می دیدم قضیه داره به شماره بازی و این حرفا میرسه خودمو جمع و جور می کردم. خلاصه دیگه همه اطرافیانم، از بابا و مامانم بگیر تا دور ترین دوستام همه فهمیده بودن که من دوست دختر فابریک دارم. یه روز با یکی از دوستام که اسمش میلاده، رفتیم نیاوران غذا بخوریم، یه دختره اومد کنار میلاد و شروع کرد با میلاد لاس زدن. خلاصه کارشون به شماره بازی کشید ولی چون میلاد پشت فرمون بود من شماره دختره رو توی گوشیم سیو کردم. به میلاد گفتم کسخل اسمشو نپرسیدی؟ میلاد گفت حالا چه فرقی می کنه. منم خندیدم و گفتم پس به اسم جنده سیوش می کنم تا یاد بگیره وقتی شماره میده اسمشم بگه.
از این قضیه حدود یه هفته گدشت و من هم اصلا به کل یادم رفته بود که شماره این جنده خانوم تو گوشیم سیوه. (اونم با اسم جنده)
کارن اومده بود خونمون و گوشیمو برداشت و به شوخی گفت الان چکش می کنم ببینم کیا بهت زنگ زدن. من هم بی خبر از این که چه فاجعه ای در حال رخ دادنه خندیدم و گفتم چک کن. چون داستان داره زیادی طولانی میشه دیگه توضیح نمیدم که چی گفت و چی گفتم فقط همینو بگم که کارن زد زیر گریه و از خونه رفت بیرون و همه چی تموم شد.
خیلی زور داره که کاری نکرده باشی و نتونی ثابت کنی که کاری نکردی. شانس تخمی من میلاد هم مثل من دوست دختر فابریک داشت و اگه حقیقت رو به کارن می گفتم ، اونم می رفت به دوست دختر میلاد می گفت و رابطه اونا کیری میشد. از افسردگی داشتم دق می کردم. داغون شده بودم. تا یه مدت تنها تفریحم شده بود مشروب خوردن. حتی بعضی وقتا تنهایی می رفتم مشروب می خریدم و تا جا داشتم می خوردم. تا این که یک روز…
توی خلوت خودم داشتم به این فکر می کردم که واقعا من مقصر بودم یا کارن ؟ اصلا فرض کنیم من بهش خیانت کردم؛ اون نباید به حرفم گوش می داد؟ …
در نهایت به این نتیجه رسیدم که کارن در حق من ظلم کرده و نشستم ببینم چی کار کنم که این کارشو تلافی کنم. کارن یه دختر خاله داشت که اسمش بنفشه بود. بنفشه حدودا ۲۸ سالش بود و با شوهرش مشکل داشت. بنفشه همیشه واسم مثل یه خواهر بود. مدتی بود که بنفشه و کارن سر یه مسائلی رابطشون خراب شده بود و دیگه با هم رابطه نداشتن. یه دفعه به این فکر افتادم که این بهترین کاریه که می تونم انجام بدم. مخ بنفشه رو میزنم و باهاش سکس می کنم و بعدش هم خیالم راحت میشه که دیگه هیچ راه برگشتی نیست و واسه همیشه قید کارن رو می زنم. (آخ که چه قدر احمق بودم؛ آخه این چه استدلالی بود؟)
به بنفشه زنگ زدم…
_سلام
_سلام، شما؟
_دستت درد نکنه آبجی! منم دیگه سیاوش
_سلااااام چطوری؟ بی معرفت تو هم که مثل کارن دیگه سراغی از ما نمی گیری!
(اشک تو چشام جمع شد)
_بنفشه! کارن رفت، واسه همیشه رفت
_نگران نباش مثل همیشه بازم بر می گرده
_نه بنفشه، دیگه بر نمی گرده! یعنی اگر هم برگرده دیگه من نمی خوام!
_چرا؟ مگه چی کار کرده؟
_ولش کن نمی خوام در موردش صحبت کنم. خودت خوبی؟ دلم خیلی برات تنگ شده
_مرسی خوبم. من هم همین طور عزیزم. از مهران هم طلاقمو گرفتم. خودم اومدم تهرانپارس خونه اجاره کردم.
_جدی میگی؟ مبارک باشه پس بالاخره راضی شد طلاقت بده؟
_آره راضیش کردم.
**** خوب دیگه این مکالمه رو تا آخر بخوام بگم زیادی طولانی میشه. خلاصه اش این که گفتم دعوتم نمی کنی خونه جدیدت؟ اونم گفت همین فردا شب پاشو بیا . فرداش ماشینو برداشتم و رفتم یه شیشه ودکای حرفه ای خریدم و رفتم سمت خونه اش.
از در که رفتم تو، گفت این چیه دستت؟ گفتم وقتی آدم میاد خونه کسی نمیشه که دست خالی بیاد… اون هم خندید و گفت پس بذارش تو فریزر که با هم بخوریم. من هم گذاشتمش تو فریزر و هنوز ۵ دقیقه نگذشته بود گفتم بیار بخوریمش. گفت هنوز که گرمه! گفتم مهم نیست یخ می ریزیم توش؛ من خیلی دلم مشروب می خواد. خلاصه با هر بدبختی بود یه کم از مشروب رو خوردیم. من رفتم نشستم رو کاناپه و یه کم حرف زدیم. در مورد همه چی، کارن، کار، درس ، زندگی…
دیگه فکر این که باید بنفشه رو بزنم زمین داشت مغزمو منفجر می کرد. واقعا هم روم نمی شد حرکتی بکنم. خلاصه همین جوری که رو کاناپه نشسته بودم بهش گفتم، دلم برات تنگ شده بود؛ اونم گفت منم همین طور ، خیلی خوب کردی اومدی.
گفتم، دلم می خواد بغلت کنم.
بنفشه یه کم شوکه شد ولی سعی کرد به روی خودش نیاره و گفت: خوب بغل کن. من که از تو نمی ترسم.
(تو دلم گفتم، ولی اگه من جای تو بودم می ترسیدم)
روبروی من روی صندلی چرخ دار نشسته بود. دستمو گرفتم به صندلی و کشیدمش سمت خودم و محکم بغلش کردم. دستمو دور کمرش حلقه کردم. کم کم دستمو بردم زیر لباسش و کمرشو لمس کردم. حدس میزنم تو اون لحظه بنفشه با خودش فکر می کرده که من اتفاقی دستم رفته زیر لباسش و خودم بی خبرم.
کم کم متوجه شدم که تو این پوزیشن نمی تونم صورتمو به گردنش برسونم؛ چون ارتفاع کاناپه کوتاه تر از صندلی بنفشه بود. همون طوری که دو تا دستم رو پشت کمرش حلقه کرده بودم محکم کشیدمش به سمت خودم. بنفشه تقریبا رو پای من نشسته بود ولی اگر دستامو از پشتش بر می داشتم می افتاد. روم نمی شد تو چشماش نگاه کنم چون مطمئن بودم الان دو تا شاخ در آورده از تعجب. با یک دستم نگهش داشتم که نیفته و با دست دیگه ام پاهاشو دور خودم حلقه کردم. داشت سرشو می کشید عقب تا بهم نگاه کنه ولی من محکم سرشو به سمت خودم کشیدم و صورتمو بردم روی گردنش و شروع کردم به لیسیدن گردنش، بنفشه مقاومت نمی کرد ولی معلوم بود که هنوز مطمئن نیست چه اتفاقی داره می افته. کم کم دهنم رو بردم سمت گوشش و شروع کردم به نفس کشیدن؛ (من همیشه با این روش دخترا رو حشری می کنم) دیگه بنفشه از صدای نفس های حشری من مطمئن شد که چی تو سرمه و در حالی که داشت تلاش می کرد منو پس بزنه می گفت: سیاوش، دیوونه شدی؟ ولی من محکم چسبیده بودمش و به کارم ادامه می دادم. کم کم بنفشه سست شد و دیگه مقاومت نمی کرد. اما هنوز با صدای حشری می گفت : دیوونه شدی؟ و من هیچ جوابی نمی دادم.
وقتی مطمئن شدم که حسابی حشری شده؛ صورتشو آوردم جلوی صورتم و شروع کردم به خوردن لب هاش. اونم دیگه هیچی نمی گفت و مجذوب من شده بود.
همون طوری که روی پام نشسته بود آروم بلندش کردم و خوابوندمش روی کاناپه و خودم هم خوابیدم روش. همون طوری که ازش لب می گرفتم دستمو بردم زیر لباسش و از روی سوتینش سینه هاشو فشار دادم. وای سینه هاش فوق العاده بودن. بدن بنفشه واقعا حرف نداشت. می خواستم لباسشو در بیارم اما می ترسیدم اگه لبامو از رو لباش بردارم فرصت کنه باهام مخالفت کنه. همون طور که ازش لب می گرفتم لباسشو تا بالای سینه هاش کشیدم بالا بعد سرمو از روی لبش برداشتم و سریع رفتم سراغ سینه هاش و شروع کردم به مکیدن اونها. تو این فاصله که بنفشه داشت آه و اوه می کرد لباسشو کامل از تنش در آوردم و خیالم راحت شد که حالا دیگه قسمت سختش تموم شد. وقتی داشتم سینه هاشو می خوردم سریع تی شرتمو از تنم در آوردم. وقتی سینه هاشو کاملا لیسیدم و حسابی حشریش کردم سرمو بردم پایین تر و شکمشو لیسیدم. صدای آه و اوهش رفت هوا و فهمیدم که به شکمش خیلی حساسه. حسابی حشری شده بود. البته نا گفته نماند که خودم داشتم از شهوت می ترکیدم. ولی یه دفعه با خودم گفتم : نکنه این پریوده که صداش تا الان در نیومده و گذاشته تا اینجا پیش برم؟!!! نکنه وقتی میام شلوارشو بکشم پایین بگه پریودم و همه چی خراب بشه…
تو صدم ثانیه تصمیم گرفتم که اول شلوار خودمو در بیارم تا اگه پریوده اون موقع بگه تا کمتر ضایع بشم. (مسخره نکنید، تو اون شرایط هر کسی باشه استدلال هاش در همین حده)
همون طوری که شکمشو لیس می زدم آروم سرمو آوردم نزدیک صورتش و همزمان با دستم سعی کردم تا دکمه های شلوارمو باز کنم. نهایت تلاشمو می کردم که تو این فاصله که من دارم شلوارمو در میارم از شهوتش کم نشه و بالاخره موفق شدم و شلوارم و شورتمو از پام در آوردم. صداش در نیومد. یه نفس راحت کشیدم و خیالم از بابت پریود نبودنش راحت شد. کیرمو از روی شلوار به کسش می مالیدم و اون هم محکم بغلم کرده بود. دستمو انداختم روی شلوارش. خوشبختانه شلوارش نه زیپ داشت نه دکمه ولی تا دلتون بخواد تنگ بود. با هر بدبختی بود شلوارشو تا نصفه از پاش در آوردم . مطمئن شدم که تو این حالت غیرممکنه که بتونم شلوارشو از پاش در بیارم. آروم در گوشش یه نیشخند کوچیک زدم و گفتم شلوارت خیلی تنگه. نمی تونم درش بیارم. بنفشه بلند شد و زود شلوار و شورتشو در آورد. اون هم مثل من روش نمیشد تو چشمام نگاه کنه و بلافاصله محکم بغلم کرد تا صورتمو نبینه. من هم خوابیدم روش و کیرمو گذاشتم روی کسش. نفس هاش تند تر و تند تر می شد. احساس می کردم داره التماسم می کنه که کیرمو بکنم تو کسش.
آروم کیرمو گذاشتم دم سوراخش . می شنیدم که زیر لب می گفت : آروم، تو رو خدا آروم. من هم خیلی آروم کیرمو هل دادم تو کسش و یه آه کوتاه کشیدم. بنفشه آروم در گوشم آه می کشید و محکم منو به سمت خودش فشار می داد. بدنش فوق العاده بود. من هم تا جایی که می تونستم آروم نلمبه می زدم. مشکل اینجا بود که کاناپه ای که روش خوابیده بودیم خیلی کوچیک بود و هر لحظه امکان داشت از اون بالا بیفتیم رو زمین. به این نتیجه رسیدم که این طوری نمی تونیم سکس کنیم. در گوشش گفتم. تخت داری؟ گفت نه! گفتم رخت خوابت کجاس ؟ گفت تو اتاق. من هم از ترس این که شهوتمون فروکش کنه با نهایت سرعت پریدم تو اتاقش و یه پتو پیدا کردم و انداختم رو زمین و رفتم بنفشه رو از رو کاناپه بلند کردم و خوابوندمش رو زمین. از حرکت خودم خنده ام گرفته بود. ولی جلوی خندمو می گرفتم.
دوباره محکم بغلش کردم و اون هم محکم چسبید به من. پاهاشو دادم بالا و کیرمو هل دادم تو کسش. شروع کردم با سرعت تلمبه زدن. هر دومون صدای آه و ناله مون بلند شده بود. من از این می ترسیدم که همسایه هاش صدامونو بشنون. ولی وقتی می دیدم بنفشه این طوری داره آه می کشه نمی تونستم جلوی خودمو بگیرم. همین طوری که داشتم تلمبه می زدم احساس کردم دارم ارضا می شم. به بنفشه گفتم من دارم ارضا میشم. کجا بریزم؟ گفت وایسا بهت دستمال بدم. (آخه آدم عاقل تو اون موقعیت میگه وایسا بهت دستمال بدم؟) من هم به تلمبه زدن ادامه دادم و به محض این که دیدم آبم داره میاد کیرمو کشیدم بیرون و آبمو ریخت رو شکمش. بعد هم افتادم روش و یه بوس کوچیک از گردنش کردم. همین طور که داشتم آروم تر میشدم به این فکر می کردم که حالا چه جوری تو صورتش نگاه کنم. بعد از یه ربع بنفشه بلند شد و گفت پاشو بریم. خندیدم و گفتم کجا؟ گفت کجا؟ حمووووووووووم! گفتم چی؟ الان؟ صبح میریم دیگه من دارم می میرم از خواب. اومد دستمو گرفت و منو کشید تو حموم . خندید و دوش رو گرفت رو کیر من و گفت خودتو بشور. گفتم پس تو چی کاره ای؟ خندید و گفت پر رو نشو دیگه! خودمو تمیز کردم و گفت حالا برو بیرون من خودمو بشورم. گفتم چی مونده که من ندیدم آخه؟ راستشو بگو چی کار می خوای بکنی؟ گفت حتما باید بگم؟ خندیدم و اومدم بیرون و نشستم رو کاناپه و ژست آدمای برنده رو به خودم گرفتم و یه سیگار روشن کردم.
صبح که شد جفتمون از همدیگه خجالت می کشیدیم. انگار رومون نمیشد به دیشبش فکر کنیم. بعد از اون که ازش جدا شدم بهش زنگ زدم. به جورایی دلم می خواست این رابطه رو ادامه بدم. ولی از حرفاش فهمیدم که از کاری که کرده پشیمونه و نمی خواد دوست دخترم باشه( هر چی باشه ۷ سال ازم بزرگتر بود) من هم که نمی خواستم خودمو جلو کسی کوچیک کنم بی خیالش شدم و رفتم به دختر بازی و زندگی عادی خودم ادامه دادم. اما بعد از یه مدت دوباره با کارن آشتی کردم و الان هم کار داره کم کم به ازدواج می کشه و این راز همچنان بین من و بنفشه باقی مونده. مثل سگ از کاری که اون روز کردم پشیمونم. خوشحال میشم توی نظرات غیر ار فحش های همیشگیتون که استثنا هم نداره و شتریه که در خونه هر کسی می خوابه :دی راهنماییم کنید که اگه جای من بودید چی کار می کردید.
در ضمن من توی اون مدت که کارن نبود از این سکس های عجیب و غریب ۲ تا دیگه هم داشتم که اگه دوست داشته باشید و وقت کنم براتون می نویسم. البته اگر دنبال داستان سکس با خواهر و مادر و عمه و خاله می گردید من از این تجربه ها هیچ وقت نداشتم(خوشبختانه!)

نوشته: سیاوش


👍 0
👎 0
80193 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

348988
2012-12-19 02:03:54 +0330 +0330

:? chi begam?az shoma pesara har kari bar miyad.be morgh rahm nemikonin

0 ❤️

348989
2012-12-19 02:28:44 +0330 +0330
NA

alan mikhonam miam

0 ❤️

348990
2012-12-19 03:32:20 +0330 +0330

آیا این کارن با اون کارن همایونفر آهنگساز معروف نسبتی دارن؟

بگو به غرعان!!!

0 ❤️

348991
2012-12-19 06:00:34 +0330 +0330
NA

چيشد که باز آشتی کردی؟
البته بنفشه هم خيلی جنده بوده که إنقد راحت کشيد پايين بزنی توش؛ در كل 60 درصد کس گفتی اما اگه جای تو بودم ميرفتم اون جنده که تو گوشيت ذخيره کرده بوديو از کون میکردم و بس؛
كوسخول

0 ❤️

348992
2012-12-19 06:53:45 +0330 +0330
NA

Kheili jalebe har gozo boland mishe dastan minevise mashrub khor az ab dar miad sigari az ab dar miad
akhe gozo to ke enqad kambude shakhsiat dari ke oqdehato ba in tashakhos haye alaki taskin midi kami talash kun adam bashy
bekhoda ba kamy talash adam mishy
unvaqt dg majbur nisti vase tahrike man o amsale man arajif o muhmalat bebafi

0 ❤️

348993
2012-12-19 07:41:34 +0330 +0330

همه دنیا منتظر وایسادن که تو کس مشنگ بری ترتیبشونو بدی هان؟ مرده شور ریخت خود شیفته ات. (با چه اعتماد به نفسی هم میگه: “با خوندنش واضح میشه که واقعیت داره”)
راستی کره خر، کارن اسم پسره نه دختر. پس داستانت از base مشکل داره.

0 ❤️

348994
2012-12-19 08:16:02 +0330 +0330

بزرگترین حماقتت این بودکه این کسشعرارونوشتی بچه جون…درخت کاکتوس ایالت تگزاس توکونت کون گلابی <):)

0 ❤️

348995
2012-12-19 08:29:08 +0330 +0330
NA

نگارش و توصیفت از لحظات بد نبود ولی دوست عزیز کارن اسم پسره! البته شاید هم از اون اسمهای مشترک باشه مثل “نصرت” ولی من تابحال نشنیدم.
روی هم رفته بد نبود. اگر واقعا" همچین اتفاقی برات افتاده و نوشته هات حقیقت دارن بهتره جریان این سکس را به کفنت سنجاق کنی و با خودت به زیر خاک ببریش.
از زندگیت با “کارن”!!! لذت ببر و هیچوقت بهش خیانت نکن حتی اگر دلیل منطقی برای خودت داشتی چون به نظر من خیانت هیچ منطقی را در بر نمیگیره.
پیروز و تندرست باشی آقای سیاوش.
Pentagon U.S.Armi (رامین)

0 ❤️

348996
2012-12-19 09:23:22 +0330 +0330
NA

[( [(

0 ❤️

348999
2012-12-19 15:05:36 +0330 +0330
NA

من اول به اقای golden sharkمیگم خوب نیست 1 پسریا که بهر امیدی اومده و داره کس شعر میگه خرابش کنی چون به قول خودش الان سیگاری و مشروب خوره.
اما به خاطر این حرف تو میره معتادم میشه.
دوما اخه کس گلابی اخه چرا مزخرف تحویل ماها میخوای بدی؟!!!؟؟؟
فکر کردی دستمونا به سیم برقا گرفتیم و اومدیم تو شهر؟
پپپییییییههههههه تازه میگه بخونید میفهمید واقعیته. Ajabzzzzz

0 ❤️

349000
2012-12-20 05:01:17 +0330 +0330

خوب بود
کاری هم لازم نیس بکنی
هیچ اتفاق بدی نیفتاده راحت باش

0 ❤️

349001
2012-12-20 08:15:25 +0330 +0330
NA

وقتى واسه کارن تعريف کنى که چکار کردى مىبينى که اونم کلى داستان در زمان نبودن تو داره که واست بگه … اينه دوست من … بعلههههه …

0 ❤️

349002
2012-12-20 09:58:00 +0330 +0330
NA

Kolbe98کس گفتی موءمن.این چرت و پرتا چیه میگی اولا که زمانه پیامبر اصلا شراب حروم نبوده هنوز .بعدش حرام شده.اینکه تو گفتی باید در وصف پیغمبرا بگی نه مردم عادی خدا از معجزها برا ادمهای عادی نمیکنه. خودش کم داستان ساختگی هست حالا تو بیا اینم بگو

0 ❤️

349003
2012-12-21 08:56:00 +0330 +0330
NA

کس مشنگ بی منطق… خوب که رفته کس بازیاشو کرده اومده میگه چه کنم. وجدان درد گرفتی؟
این دوستان هم بیخیال حروم و حلالی شراب بشن. بابا اسلام حالا یه گهی خورد… شما چرا به دل می گیری؟ عرقتو بخور حال کن.

0 ❤️