سلام من پیمان هستم 19 سالمه این داستان بر میگرده به 2 سال پیش که من17 سالم بود
من یه خاله داشتم که حدود 40 سالش بود و یه 5 ماهی بود از شوهرش جدا بود و یه دختره 20 ساله هم داشت که ایران نبود به خاطر همین تنها زندگی میکرد .
از بچگی منو خیلی دوست داشت اسم منم اون انتخاب کرده بود اکثر روزا من میرفتم پیش که تنها نباشه به هر حال زن تنها توی یه خونه میترسه دیگه . همیشه هم خیلی دلم میخواست با این سکس داشته باشم خیلی هم خونشون راحت بودم از یخچال هر چی میخواستم بر میداشتم خلاصه خونه دوم بود نصف هفته رو اونجا بودم
خالم معمولا تو خونه از این شلوارای تنگ میپوشه که مثل ساپورته ولی مخملیه و تمام اندامش معلومه سینه هاشم خیلی بزرگه فک کنم 90 همیشه هم دنبال جراحی سینه بود
من خیلی تو فکر خالم جق میزدم مثلا جلوی تلوزیون دراز میکشید کونشون از پشت اون شلوارا قومبول می شد منم همون تو فکرم سیو میکردم میرفتم دستشویی خونش و جق میزدم
من خالم روی یه تخت میخوابیدیم چون خالم تا دیر وقت تو لاین بود و ازم سوال میکردم چون زیاد بلد نبودم چند بار رفته بودم سر گوشیش فهمیدم که با مردا زیاد چت میکنه مخصوصا با یه مرده به اسم کیوان که خالم بهش میگفت خیلی دلم آغوشتو میخواد فهمیدم کون خالم میخاره .
یکی از همین شبا بود من و خالم روی تخت بودیم اون با گوشیش ور میرفت منم داشتم اهنگ گوش میدادم هر چند دقیقه یه بار سوال میکرد که چجوری استیکر دانلود کنه و …
دیگه من گوشیم خاموش کرده بودم و خوابم میومد از تاریک شدن اتاق فهمیدم خالم هم گوشیشو خاموش کرده
خالم عادت داشت با من شوخی میکرد گوشمو گاز میگرفت من داشت خوابم میبرد دیدم گوشمو گاز گرفت (هر بارم که میگرفت من سیخ میشدم ) گفت تو دستشویی چی کار میکنی ها ها؟ مو های تنم سیخ شد و خواب از سرم پرید خودمو زدم به اون راه گفتم همون کاری که همه میکنن مگه شما چی کار میکنه؟(دستشویی خونه خالم درش آلمینیومی و نازک و صدا راحت رد میشه فک کنم پشت در واستاده بود و صدای تالاپ و تالاپ مایع دستشویی شنیده بود) اون شب گذشت و بعد سه روز دوباره رفتم خونشون کولرشون خراب بود خیلی خونشون گرم شده بود چله تابستون بود اخر ب وقتی میخواستیم بخوابیم گفت چه قدر گرمه و شلوارشو در آورد و
سریع رفت زیر پتو و برق خاموش کرد یه چند ساعتی گذشت خیلی سخت بود اونی که دلت میخواسته بکنیش لخت بغلت خوابیده هعی سعی میکردم خودمو بهش نزدیک کنم خالمم هیکلی بود و چه رونایی داشت خلاصه حسابی شق بودم داشتم هعی کیرمو میمالیدم بهش یه دفعه از جا بلند شد به دونه که حرفی بزنه رفت سمت اشپز خونه از صدای باز کردن در یخچال فهمیدم داره اب میخوره برگشت برق اتاق خاموش بود به هوای اینکه نمیبینه جایی روی همین جور خودشو پرت کرد رو تخت دقیقا دستش خورد رو کیر شق من من داد زدم گفتم خاله کلیه ام گفت اون که کلیله ات نیست چه کلیه کلفتی دیگه حرفی نزدم اونم خوابید بعد نیم ساعت
دیدم دوباره شروع کرد و گوشمو به شوخی گاز میگره میگه قوربون خالم برم یه دفعه دیدم سر کیرمو گرفت و وای وای چه خبره منم خودمو به خواب زدم گفت میدونم بیداری گفتم خاله زشته بخواب
گفت چه زشتی میخوای با پسر خواهرم حال کنم بعد هعی یه پاشو که لخت بود انداخت روم منم دیگه طافت نیاوردم پریدم روش گفت بلند شو دارم خفه میشم بهش همون ندادم شروع کردم به لب گرفتن اونم داشت لبامو میخوردم بلند شدم لباسامو در اوردم شروع کردم به لیسیدن پاهاش وای همین جوری میرفت بالا انقدر حشری بودم شورتشم لیس میزدم شورتشو کندم و شروع کردم لیسیدن کسش صدای اه هوی کل اتاق گرفته بود بلند شدم سر پا واستادم رو تخت اونم گفتم زانو بزن ثریا (پر رو شده بودم به اسم صدا میزدم) زانو زد و گفتم بخور شروع کرد به ساک زدن تو عمرم ندیده بودم کسی اینجوری ساک بزنه انگار کیر ندیده بود تو عمرش خوابوندمش رو تخت و نشستم روش کیرمو کردم لای سینه هاش خیلی بزرگ بود نمیدونم 90 بود یا 95 خیلی گنده بود اونم داشت این خر کیف میکردم گفتم خاله قمبل میخوام بر گشت و سگی نشست منم داشتم میکردمش انگشتم تو کونش بود خیلی تنگ بود اونم هعی آه و آه میکرد می گفت قوربون شومبول کلفتت پیمان بکن بکن فک کنم به شوهر از کون نداده بود که داشتم به اون اوج احساس میرسیدم که ایشالله قسمت همتون بشه و کشیدم بیرون دادم برام ساک زد باز و آبم ریخت روی سینه های گندش
خالم یکم وسواسه گفت بریم حموم خودمون بشوریم رفتیم حموم خودمون شستیم و کاری با هم نکردیم چون هر دوتامون ارضا شده بودیم و فردا صبح یکم از هم لب گرفتیم یکم مالیدیم و من رفتم مدرسه
داستان از کون کردنش تو روزا بعد توی داستان های بعدی
دیگه واقعی بودن یا نبودن داستان مهم نیست مهم اینکه من حالمو کردم
منتظر داستان بعدی باشین
نوشته: پیمان
آقا ننویس،جان مادرت محارم ننویس،اونقدر میگم تا شاید این میخ آهنی برود در سنگ…اما برادر نویسنده،از خدا چیزای بهتری میتونی آرزو کنی،آرزوهای زیبا و قشنگ!آخه اینم شد آرزو؟ : ایشالله!قسمت همتون بکنه! …نه داداش!میخوام صد سال سیاه سکس با محارم و خانواده رو قسمتم نکنه.طفلک خالهٔ نازنینم که عاشقش بودم،دکترای بیسواد نتونستن معالجه اش کنن و تو غربت از دنیا رفت…اصلا همهٔ خاله ها عزیز و نازنینن،نه؟ندیدم تا حالا حتی یک نفر بگه خاله مو دوست ندارم…حتی فکرشم نمیتونم بکنم چه برسه برم تو دستشویی و به یادش …!!! ننویس آقا فضاحتم حد و اندازه داره (البته برای بعضیا انگار این واژه وجود خارجی نداره!)… برادر همشهوانی،خواهر همشهوانی،هر مرام و مسلکی که داری،نیا بنویس : من نمیدونم اینایی که مدام میگن محارم ننویس،خب نخون،زورت که نکردن بخونی!؟؟؟ دوست عزیز مرگ خوبه برای همسایه؟ خودت دوست داری تو خانوادهٔ خودت محارمهای مختلف پیش بیاد؟مثلا خواهرت با عموت،عمه ات با پدرت،داداشت با پسر عمه ات،خودت با مثلا بابا بزرگت؟(طفلی پیرمرد)…یا حتی وحشتناکتر از اینا مثلا مادربزگت با آبجی کوچیکت که فقط 8 سال و چهار ماهشه؟؟؟!!! الآن که دیگه مد هم شده که میریم لز کنیم! …ننویس آقا،ننویس خانم،اینهمه انواع کوفتی سکس هست برید سراغ یه ورژن دیگه اش خب!..
این قسمت دوم از سری تحریم محارم بود! (خدا به داد برسه،سوژه که فراوونه،عمره رو شک دارم قد بده!)
ایول جان درست میگی،اما گفتم من شروع کنم اگه بچه های خوب سایت هم پشتیبانی کنن بریم ببینیم چی میشه و خدا چی میخواد،هر چیزی اندازه داره،حتی سکسم اگه از تعادل خارج بشه شدیدا مضره (البته اینجا خیلی به ندرت میشه این تعادله رو پیدا کرد) ?
کسکش جقی خالت لیلا بود ثریا از کجا پیدا شد کیرم تو اون مغز گوزیدت
داداش جان آدمی که خاله یا عمشو بکنه خیلی کم پیدا میشه اما این سایت موضوعاتش هدایت شده هستش برای به هم زدن افکار جوونا. مثلا سکسایی که یارو میاد زنشو میده یکی دیگه بکنه. تو باور میکنی؟؟؟ یا یارو میاد میگه دیدم فلانی داره مادرمو میکنه وایسادم جق زدم. باباااااااااااااا خب معلومه پشت این داستانا چه خبره؟؟؟
سینه 95 (liar)
تف تو ذات بیشرفت اوبی سیب زمینی
اسم داستان خاله لیلاست بعد تو ثریا صداش کردی جالق
کیری خاله حکم ننه رو داره،ننت جندست بده بکونیم،،،،،،کیرم تو گوشت تا هر وقت خالت هوس کرد گازش بگیره
اسم داستان خاله لیلا نوشته بعد ثریا صداش میکردی
سینش ۹۰ هست بعد دنبال جراحی سینه هم هست
مادرت و گاییدم جقی
اینجا همه خاله عمه دختر خاله … دوست دختر و … دارن اما من بدبخت هیچی ندارم.!!!
این سایت که جای نصیحت نیست،اسمش روشه،شهوانی
ولی واقعا کسانی هستن که عاشق سکس با محارمن و از دیدن گاییده شدن همسر یا.محارمشون لذت میبرن،مردهای همجنس باز،زن های همجنس.باز،کسانی که با اسب و سگ و خوک و …حال میکنن
همه جور ادم تو کره خاکی هست.قرار نیست اینجا کسی رو ادب کنیم.فقط بپذیریم که عقیده هر کسی مادامی که واسه ما مزاحمتی ایجاد نکرده،محترمه
لاشی ثریا از کجا اومد.در حین داستان نوشتن جق میزنی .کیرم به اون ذهنیات سوپر تخمیت بره
تو خونشون خیلی راحتی میری سر یخچال هرچی دوس داری بر میداری، ننویس مجلوق توهمی، ننویس دیگه، ریدم به تخیلات سکسی ت،اینم شد داستان آخه،خیلی وقته ی داستان خوب نخوندم، چرا همه شرو ور میگن آخه
من مطمئنم ما ایرانی ها و حتی خود نویسنده این داستان کاملا مزخرف اونقدر شرف دارن که با محارم رابطه جنسی نداشته باشن ولی این که چرا سایت پر شده از این داستانا بحثش جداست. ضمنا به نظرم درست نیست نوشته های چند نفر آدم منحرف عقده ای رو به همه ایرانیا یا حتی اکثرشون نسبت داد و گفت مغزشون آکبندیه. همین که اعضای سایت به داستانای محارم اینقدر واکنش نشون میدن خودش همه چیو نشون میده
خدا لعنتت کنه که سکس با محارم داری بیان میکنی یه لحظه هم به اون پسری فک کن که تو سن بلوغه بیاد اینا رو بخونه چی بر سرش میاد .
کیرم تو مغز پریودت جقول بدبخت