سکس با خاله نازی

1399/11/18

اسمم سینا هست ،32سالمه و هنوز مجردم ،سه تا خاله دارم که کوچیکترینشون خاله نازیم هست که 50سالشه الان و خیلی هم خوشگل و تو پره, و قضیه ما برمیگرده به ده سال پیش که اون چهل سالش بود ،ولی مثل زن 30ساله بود و من 22،خالم یه پسر داشت و دو تا دختر که دختراش کوچبک بودن و پسرش هم از من چهار سالی کوچیک بود ،با این خالم اینا زیاد رفت و آمد داشتیم و صمیمی بودیم ،و من بعضی وقتا که میرفتیم اونجا بعد شام هانوادم میومدن و من میموندم خونه اونا و یا وقتی اونا میومدن پسر خالم میموند خونه ما, اینم بگم که با پسر خالم که میشه گفت کونی منه رابطه خوبی داشتم و از وقتی معنی میر و فهمیدیم رابطه داشتیم و مجبوری برای رازی کردنش لاپایی را میدادم ،چون لامصب بدنش مثل بدن دختر سفید و نرم و بی مو بود, خلاصه بگذریم زیاد کش ندم ،حدود ده سال پیش عروسی داداشم بود و همه جمع شده بودن خونمون که منم دانشجو بودم یه روز مونده به عروسی به زور خودمو رسوندم خونه و وقتی رسیدم دیدم فامیلای نزدیک همه جمع شدن که کارای عروسی رو رو به راه کنن و کمک کننن ،خلاصه وقتی رسیدم بچه های خواهرم لدو بدو رفتن داخل و خبر دادن ،و تو حیاط با مامان و خواهرام و خاله هام رو بوسی و فلان , یکمم شوخی کرد خاله نازیم که تو که داشتی میومدی زن آینده ات رو هم میاوردی لااقل همه میدیدم و فلان و شوخی کردیم و خندیدیم, تا شب خونه ما بودن و فرداش هم عروسی بود دیر وقت بود مردا رفتن خونه داداشم چند تاشون, برا مواد کشیدن و عرق خوردن و پاسور بازی کردن و شبم اونجا میموندن ،منم چون دلم برا کردن پسر خالم تنگ شده بود به بهونه ای گفتم من خسته ام باید بخوابم و فلان رفتیم خونه خالم شب خالم بود و منو پسرش ،دختراش هم خونه ما خواب بودن ،،خلاصه منو پسر خالم رفتیم تو اتاقش و لکم دری وری گفتن و کس شعر گفتن ،و مالش و ماساژ اروم خزیدم زیر لحافش و شرو کردیم و یواش یواش سکسمون رو شرو کردیم و گرم سکس بودیم, ساعت دو شب بود و اصلا فکرشو نمیکردیم که خاله نازی بیدار باشه ،از فرصت استفاده کردم و اول من دادم به پسر خالم و ارضا شد ،لاپایی زیاد میزد چون پر مو هست بدنم و کونمم که چشتون روز بد نبینه،بعد نوبت من شد و از لبش خوردم تا سبنه هاش و کونشو میمالیدم و دیگه تو حال خودم نبودم دو بار سکس کردیم موقع سکس زیاده روی کردم و اشک پسر خالم در آومد چون تا ته که کردم دردش اومد ،اینجا مثل خر عمل کردم که خودمم ناراحت شدم ،و بیچاره رو به زور آرومش کردم و خوابیدیم صبح خالم اومد بیدارمون کنه و خسته کوفته افتاده بودیم ،اومد گفت پاشید برید حموم کنید دیره،من دوزاریم نیوفتاد از حرفش ولی پسر خالم گفت من میرم اون رفت ،خالم حوله شوهرش رو داد بهم گفت بعد اون تو برو که گفتم نه من نمیرم و فلان گفت کثافت برو تا قاطی نکردم 👀🙄از این حرف خالم جا خوردم و منگ بودم تا حالا اینجوری بهم نگفته بود ،پسر خالم اومد و خالم گفت برو نون تازه بگیر برا صبحونه اونم رفت بعد خالم گفت گمشو برو حموم, منم برا اینکه دلیل این حرفاشو بفهمم رفتم بقلش کردم و بوسش کردم خاله جون چرا همچین میکنی امروز ،برگشب بهم گفت خوب میدونی چیم شده ،منم گیج و منگ گفتم نکنه دیشب موقع کردن پسر خالم فهمیده ،خلاصه رفتم حموم و صبحونه رو خوردیم و بعد رفتیم عروسی ،بعد عروسی من رفتم دانشگاه یه روز شب هوس سکس کرده بودم و دلم میخواست که گفتم بزار با پسر خالم یکم سکس چت کنم و سلام احوال پرسی کردم ساعت دوازده شب بود بوس و استیکر سکسی فرستادم و قربون صدقه اش رفتم و چندتا حرف رکیک سکسی زدم دیدم سرد جوابم رو داد و گفتم عکس بده از خودت ببینمت قربون اون کون نازت برم که چند لحظه بد یه چیزی فرستاد که هنگ کردم دیدم عکس خالم اومد فک کردم شوخیش گرفته و گفتم کوس خالمو نخور اگه قرار بر خوردن باشه خودم میخورم من عکس خودتو میخوام نه خاله بعدش یه وویس فرستاد که دنیا رو سرم خراب شد دیدم خالم وویس داد مطمنی که کس منو میخوری من دیگه لال شدم جواب پیامشو ندادم و زود تاریخچه رو پاک کردم ،یکم دیگه دیدم اسکرین شات گرفته از پیامها و از گوشی پسرش به خودش فرستاده و گفت خر خودتی ،پیدم این جنده زرنگ تر از این حرفاست و جوابشو ندادم ،تا صبح نتونستم بخوابم گفتم اگه به مامانم بگه و فلان وووو هزاران فکر دیگه, آبروم میره .

دو روز از قضیه گذشت که مامانم زنگ زد و احوال پرس که گفت پسرم چرا زنگ نمیزنی حالمو بپرسی و فلان و منم عادی حرف میزدم که یهو گفت خاله نازیت هم اینجاست سلام میرسونه ،من گفتم بیچاره شدم ، بعد خدا حافظی دل تو دلم نبود و خدا خدا میکردم چیزی نگه تا اینکه شب شد و خبری نشد و گفتم خالم چیزی نگفه اگه میگفت مامانم الان زنگ زده بود که من به خالم پیام دادم گه جوابش نوشت فردا 9صبح پیام بده الان شوهر خالت پیشمه نمیتونم صحبت کنم ،منم فرداش زنگ زدم و احوال پرسی و فلان و تشکر کردم که آبرو برام نگه داشته که همه چی رو بهم گفت که شوهرش برا کنترل پسر خالم یه دوربین مخفی تو اتاق پسر خالم جا سازی کرده تا کنترلش کنه تا کنکور برا اینکه نره دنبال چت و فیم و هزار کوفت دیگه ،که من دیگه ریده بودم ولی از خجالت حرفی نداشتم بگم که میگفت اون شب کامپیوتر شوهرش رو باز میکنه و شانسی کنترل میکنه و میبینه ما داریم سکس میکنیم و , منم التماس و تشکر میکردم که یهو گفت شرط داره گفتم هر چی باشه قبول گفت رو حرفت هستی گفتم کذگدوم گفت اون شب که گفتی میخورم, من سبکوت کردم ،گفت فیلم و اسکرین شات هات هستن, تو دستم فکراتو بکن ،من گفتم هر چی تو بگی خاله جون گفت پس حله ،این دفعه اومدی برنامه میزاریم, گذشت و چند هفته بد اومد خونه ،پسرش چون درس میخوند, شوهرش هم کارمند بانک بود ،به مامانم زنگ زد و گفت سینا رو بفرست منو ببره باغ میخوام برم سبزی خوردنی ها رو بچینم ،مامانمم بهم گفت منم گفتم بهش بگو میرم حموم میام که دیدم پیام داد بعدش پدر سگ خوب شیو کن دارم برات ،بعد حموم رفتم از مغازه دوستم یه ویاگرا گرفتم و با یه ترامادول 100که نصفش رو انداختم و رفتم خالم رو سوار کردم از خونشون رو رفتیم به سمت باغ که تو راه عادی و خیلی مهربون باهام برخورد میکرد و منم خجالت زده خلاصه رسیدیم و در و باز کر رفتیم تو بعد درای باغ رو بست بهم گفت بیا تو خونه باغ رفتم داخل دیدم خالم لپاش سرخ شده ،اومد طرف من و اروم دستاشو دور کمرم حلقه کرد گفت خوب شروع کن ببینم چند مرد حلاجی منم سرخ شده بودم لباشو گذاشت رو لبام و کمکم یخم آب شد و همراهی کردم و آروم از پشت دیتمو لردم طرف کونش و مالیدم که آه ارومی کشید و منو هل داد طرف لحاف تشک های خونه باغ و شرو کرد پرده ها رو کشیو و درم قفل کرد, یهو مانتوش ذو در آورد اب دهنم خشک شد زیر اون مانتو دراز فقط کرست داشت با شلوار که دکمه شلوارش و باز کرد و از تنش در آورد و با یه شورت و سوتین سیاه اومد طرف من منم اروم تیشرتمو با شلوارم در اوردم و رفتم طرفش که منو باز هل داد رو لباسا و اومد طرفم و دست کشید رو کیرم و درش آورد و سرشو گذاشت دهنش و لیسش زد که من اه و اوفم در اومده بود که نزاشت حرکت کنم زود شورتش رو د آورد و 69شد و کوسش رو گذاشت دهنم و منم شرو کردم به لیس زدن اولش اصلا از طعمش خوشم نمیومد ،هر چند اینجا خیلی از مادر جنده ها میگن خوش مزه هست و فلان ،مجبور بودم خوردم و اه و نالش در آمده بود و داشت حال میکرد که زبونمو تو کوسش عقب و جلو میکردم چوچولش رو زبون میزدم که کسش آبش راه افتاده بود بعد دو سه دقیقه ساک و کوس لیسس بلند شد و من پریدم روش و وسط پاهاش سر کیرم میخورد به دهانه کوسش و جون جون میگفت ولی من نمیکردم توش, سوتینش رو باز کردم و سینه های 90رو اونقدر خوردم که سفت شده بودن ،بعد چند دقیقه, پاهاشو باز کرد و گفت سینا عزیزم بزار توش خالت چند ساله از کیر محروم شده و من شرو کردم به تلمه زدن ،سینه هاشو چنگ میزدم و توش تلمبه میزدم ،لمبرای کونشو میمالیدم, تند میکردم بهد آروم ،کیرم تو کوسش عقب جلو میکردم و خم میشدم لباشو میمکیدم
یا لب پاییین یا لب بالا ،اوفففف
خلاصه وسط برنامه ده دقیقه یا بیشتر, که دیدم خاله نازیم داره غرضا میشه کونشو میزنه زمین و ماهیچه هاش دارن سفت میشن و چشاش پر اشک شدن و گریه اش گرفت که من خم شدم لبشو بخورم که پاهاشو دو کمرم قفل کرد و آروم ناله کنان گفت آخ سینا صبر کن قربونت برم اومدم, بدنشم داشت میلرزید ،تو اوج بود و تند تند نفس میزد ،بعد یه دقیقه که اروم شد گفت قربونت برم باید جبران کنم برات من دراز کشیدم و اومد رو کیرم نشست و تا نصفه رفته بود توش که گفتم خاله ،کفت جونم گفتم من از کون میخوام که گفت نه دفعه بد امروز نمیشه و من گفتم باشه, رو کیرم داشت مانور میداد و بشین پاشو میکرد ،که سینه هامو چنگ میزد من واقعیتش محوش شده بودم چون خالم بود و اصلا انتظار همچین روزی رو نمیکردم و منگ بودم و گیج که بلند شد گفت خسته شدم و مدل سگی شد که بکنم و امدم پشتش و کردم توش و اونقد تلمبه زدم که دیگه کیرم داغ شده بود که کفتم خاله جون دارم میام گفت قربونت برم بریز توش و منم سرعتم رو بالا بردم و خم شدم لبام و گذاشتم گردنش و سینه اش رو میمالیدم که بعد چند لحظه آبم اومد و ریختم توش و بیحال افتادم روش اونم دراز کشید زمین منم پشتش بودم گفت در نیار بزار بمونه توش خودش در بباد در اومدنش لذت میده بهم ،بعد که حالمون جا اومد و بلند شد خالم رفت یکم سبزی چید, موقع چیدن ازش پرسیدم خاله چرا موقع سکس گفتی کیر نرفته و ندیدم و فلان گفت, قربونت برم عموت مشکل جنسی پیدا کرده ، و دیگه نعوظ نداره و من دو ساله تحت فشارم ، هیچ کسی هم نمیدونه جز تو, فوقش با مالیدن و انگشت کردن یک دلخوشم میکنه بعد که تموم شدیم, موقع خروج از باغ گفتم خاله میشه بریم داخل خونه گفت چرا گفتم کار دارم در و باز حرد و چسبوندمش به دیوار چند دقیقه لب همو خوردیم و کوسش رو از رو شلوار مالیدم, که گفت نه به اون اولش که منگ بودی و یخ زده بودی نه به الان،بعد خندیدیم و برگشتیم شهر ، اگه غلط املایی هم باشه به بزرگی خودتون ببخشین دفعه بعد راجب سکسمون تو سیزده بدر که از کون کردمش رو براتون مینویسم 💋😘

نوشته: Sina


👍 18
👎 18
104301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

790392
2021-02-06 00:35:31 +0330 +0330

جقی بودن تو سن ۳۲ سالگی درد خیلی بزرگیه


790413
2021-02-06 01:08:35 +0330 +0330

32 سالته هنوز به یاد زنای فامیل میزنی؟ خوب کونی یه سر برو پارک محل یه کس واسه خودت جور کن جق مال تینیجراست…

5 ❤️

790416
2021-02-06 01:15:50 +0330 +0330

داداش خالت تورو گاییده نه تو خالتو

0 ❤️

790422
2021-02-06 01:27:13 +0330 +0330

فقط به من بگو کدوم اپلیکیشن ده سال پیش هیستوری پاک میکرد

8 ❤️

790445
2021-02-06 02:38:17 +0330 +0330

تو دیگه اخر هرچی بدبختی داشتم میخوندم کستان تورو تا جایی که به خواننده داستان توهین کردی ،هرکسی هر حسی داره به تو مربوط نیست اسکول دیگه ادامه ندادم.

0 ❤️

790464
2021-02-06 05:19:31 +0330 +0330

نتونستم تا آخر بخونم ، وجدانی کودکانه‌س!!!

0 ❤️

790467
2021-02-06 06:43:51 +0330 +0330

چجوری میشه داگی کرد بعد خم شد لب برسه به گردن

0 ❤️

790485
2021-02-06 09:53:14 +0330 +0330

جقی بدبخت خاله تو چرا کشیدی وسط

0 ❤️

790488
2021-02-06 10:07:23 +0330 +0330

نویسنده پسر جقی ۳۲ ساله

0 ❤️

790495
2021-02-06 10:35:03 +0330 +0330

تلگرام ده سال پیش هیستوری پاک میکرد؟
عجببببببببب
چه قدر اراجیف زیاد شدن

2 ❤️

790509
2021-02-06 13:30:17 +0330 +0330

کصکش دستتو از شورتت دربیار بعد بنویس . پر غلط . دیس

0 ❤️

790516
2021-02-06 14:15:15 +0330 +0330

کس مشنگ اسب ۱۰ سال پیش میشه ۸۹ اونموقع فقط گوشی‌های ساده بود که باهاش اس میدادیم وقتی هم که اس میرفت و توش چرت نوشته بودی معنیش به گا رفتن بود میفهمی اینو؟؟؟؟؟؟اسکرین شات؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خوار این جقو گاییدم که مغز جوونارو آب کرده

3 ❤️

790520
2021-02-06 15:26:38 +0330 +0330

یه روز شب هوس سکس کردم!!!
عجب!!!

0 ❤️

790527
2021-02-06 16:00:27 +0330 +0330

اخه دیگه ازت گزشته نمیشه بهت گفت ارزو بر جوانان عیب نیست
ولی کمتر بزن تا به گا نری یه دفه

0 ❤️

790528
2021-02-06 16:22:35 +0330 +0330

جق زیادی مغزتو اب کرده 😑😑😑😑

1 ❤️

790535
2021-02-06 17:48:06 +0330 +0330

پسر خالت یه جوری کونت گذاشته زمین و زمان گم کردی کونی بی ناموس

1 ❤️

790567
2021-02-06 20:45:50 +0330 +0330

چجوریه ده سال پیش اسکرین شات گرفته و براتوفرستاده 😳

1 ❤️

790582
2021-02-06 23:57:00 +0330 +0330

سینا جون 32ساله از دهات هنوز هم وقتی پسرخاله ات میکنتت بقول خودت غرضا میشی

0 ❤️

790590
2021-02-07 00:43:52 +0330 +0330

جقتو بزن تا کور نشدی ننه کونی،کصشعر گفتنت پیشکش

0 ❤️

790754
2021-02-07 23:12:01 +0330 +0330

کیرم تو مغزت، خالت بوده بعد آخرش میگه عموت راس نمیکنه؟
ایتقدر جقیدی که مغزت گوزیده

1 ❤️

790799
2021-02-08 09:59:05 +0330 +0330

شبای قبلم که داشتی پسرخالتو میکردی باباش دیده بودت و کونت گزاشته بود توام برا اینکه کونت سوخته گفتی خالمو کردم
خاک تو سر کونیت
تو دانشگاه کیا کونت گذاشتن تا حالا

0 ❤️

790801
2021-02-08 10:45:01 +0330 +0330

دوست دختر پایه میخوام تهران 28 سالمه

0 ❤️

790860
2021-02-08 22:32:23 +0330 +0330

نوش جونت کردنی روباید کرد

0 ❤️

860261
2022-02-20 20:26:39 +0330 +0330

جقی بدبخت خاله تو چرا کشیدی وسط 😂 😂

0 ❤️