سکس با خاله و خواهر

1389/05/22

من بهمن هستم 22 ساله، ساکن تهران.ماجرایی که می خوام براتون تعریف کنم همین چند ماه پیش اتفاق افتاده (تابستان امسال) و بعد از این ماجرا زندگی من به کلی دگرگون شده.

من یه خواهر دارم به اسم نسیم که 18 سالشه ولی چون یه کمی درشت اندام و خوش هیکله هم سن من به نظر میاد. یه خاله هم به اسم مریم دارم که اون هم 30 سالشه و حدود 5 سال پیش به علت مشکل نازایی از شوهرش طلاق گرفته والان با پدربزرگ و مادربزرگم زندگی میکنه.
مدتها پیش وقتی با سایت سکس خانوادگی آشنا شدم نظرم در مورد افراد خانواده و فامیل به کلی عوض شد. مخصوصا در مورد خواهرم و خاله ام. آخه من با این دو تا خیلی نزدیک و صمیمی بودم وهم اینکه بیشتر اوقاتم رو با اونها می گذروندم، از همه مهمتر اینکه اونها برای من از همه محرمتر بودن و به نظر من (بر اساس نتایجی که اینجانب بعد از مطالعه ی سایت سکس خانوادگی گرفتم) سکس با محارم (مخصوصا خواهر) لذتبخشترین چیزیه که تو دنیا پیدا میشه. همیشه وقتی در مورد مسئله ی سکس با خواهر و خالم با خودم فکر می کردم شرمم میشد و یه توسری به خودم تو ذهنم میزدم و می گفتم که بهتره این فکرهای فاسد رو از تو فکرم بندازم بیرون. روزگار طبق روال عادی داشت میگذشت که عجیب ترین اتفاق عمرم به وقوع پیوست .

پدر و مادرم به همراه برادر کوچکترم برای زیارت چند روزی رو رفته بودن به مشهد و من و خواهرم تنها تو خونه مونده بودیم. یه روز صبح از خونه اومدم بیرون و همراه دوستام که از قبل با هم قرار داشتیم رفتیم پی گردش و تفریح و استخروخوشگذرانی. بالاخره کارم بیرون تموم شد و بعدازظهر خسته و کوفته اومدم خونه. وقتی به خونه رسیدم دیدم کسی خونه نیست و خلوته. بعد اینکه لباسامو عوض کردم با خودم گفتم شاید خواهرم تو اتاقش باشه. برای همین به طرف اتاقش رفتم و بدون اینکه در بزنم وارد اتاق شدم واز صحنه ای که جلوی چشمام دیدم سرجام میخکوب شدم. کم مونده بود سکته کنم. خالم و خواهرم رو دیدم که لخت مادر زاد تو تخت افتادن و دارن با هم حال می کنن. اولین باری بود که لز دو تا زن رو از نزدیک می دیدم. اونام با دیدن من هول شدن و خالم دستپاچه زود ملافه رو کشید رو خودش و خواهرم تا من بدن لختشون رو نبینم. قبلا هم متوجه شده بودم که این دو تا همیشه تو اتاق یواشکی یه کارایی می کنن ولی اصلا فکرش رو هم نمی کردم که این دوتا این کاره باشن. آخه خالم زن متین و مومنی بود. خواهرم هم همین طور.منم که هاج و واج داشتم به اونها نگاه میکردم، یک دفعه فکرهای خوبی به ذهنم رسید. رفتم به طرفشون و ملافه رو گرفتم و کشیدم به طرف خودم ولی خواهرم ملافه رو به زور چسبید و نگذاشت. یه دفعه دیگه محکمتر زور زدم و ملافه رو از روشون ورداشتم و انداختم کنار. هر دوشون با یه دستشون جلوی کس وبا یه دست دیگشون جلوی سینه هاشون رو گرفتن تا من نبینم و شروع کردن به جیغ زدن. گفتم داشتین چیکار می کردین. خالم گفت هیچی، از اتاق برو بیرون تا بعدا با هم صحبت کنیم. گفتم خیال کردین، هیچ خجالت نمی کشین.خواهرم گفت بهمن تو رو خدا از اتاق برو بیرون تا ما لباسامون رو بپوشیم بعد می آییم با هم صحبت میکنیم. من هم که بهترین فرصت زندگیم رو بدست آورده بودم و نمی خواستم فرصت رو از دست بدم فکرای جالبی به ذهنم اومد. گفتم من هم تو بازی هستم. دو تاشون هم یه نگاهی به من انداختن و گفتن بهمن تو رو به خدا برو و دیوونه بازی در نیار. به حرفاشون توجهی نکردم و شروع کردم به درآوردن لباسام. خواهرم یه جیغی زد و گفت دیوونه شدی بهمن. به حرفها و التماسهاشون توجهی نکردم و تمام لباسام رو در آوردم.

فقط یه شورت تنم بود. دیگه چیزی نمی گفتن و آروم شده بودن. رفتم نشستم بغل خالم و بازوهاشو گرفتم . اولش خودش رو عقب می کشید ولی من با زور کشیدمش به طرف خودم و یه لب ازش گرفتم. تو همون حال با دستام تند تند لمسش می کردم. اونم داشت کم کم راه میومد. خواهرم هم از اون طرف داشت ما رو نگاه می کرد. یواش یواش شورتمو هم درآوردم و شدم مثل اونها. حالا کم کم داشت کارمون شروع می شد. دیگه این موضوع داشت برامون عادی می شد. انگار نه انگار که ما داریم با هم چه کاری رو انجام می دیم. با خنده یه نگاهی به خالم انداختم و اون هم که دیگه کاملا تو خط افتاده بود سرش رو آروم خم کرد و کیرم رو با دستش گرفت وشروع کرد به خوردن کیرم. داشتم از لذت و خوشحالی پرواز میکردم. بعد چند لحظه یه فکری به نظرم رسید. خالم رو زدم کنار و بلند شدم و رو تخت خوابیدم. طوری که سر و یه کمی هم از بالای کمرم رو به دیوار تکیه دادم. بعد به خالم گفتم که بیاد و کارش رو ادامه بده اونم از خدا خواسته اومد و شروع کرد به ساک زدن کیر خواهرزاده اش. یه نگاهی به خواهرم انداختم و بهش اشاره کردم بیاد به طرف من. اون هم زورکی و با خجالت خودش رو به من رسوند. دستش رو گرفتم و بهش گفتم رو من بشینه. اون هم همین کار رو کرد و من هم شروع کردم به خوردن پستوناش.از این کار داشت لذت می برد. تو یه عالم دیگه ای بودم . از یه طرف خالم داشت کیرمن رو میخورد و از طرف دیگه من هم داشتم سینه های خواهرم رو با ولع تمام میخوردم. تو اون لحظات دیگه هیچ آرزویی نداشتم. کم کم احساس کردم داره آبم میآد. خواهرم رو از روم زدم کنار و کیرم رو از دهن خالم آوردم بیرون و بهش گفتم که به پشت رو تخت بخوابه. اون هم همین کار رو کرد من هم روش خم شدم و به خواهرم گفتم که اون هم از عقب کیر من رو ساک بزنه. اولش امتناع کرد و گفت که از این کار بدش میاد ولی بالاخره با حرفهای خالم و اصرار اون راضی شد که این کار رو برام بکنه. اول کار با اکراه کیرم رو تو دهنش کرد و با چندش تمام و ناز و افاده چند تا ساک کوچیک به کیرم زد ولی کم کم اوضاع براش عادی شد و مثل حرفه ایها شروع کرد به خوردن کیرم ومنو به لذتی عمیق و فراموش نشدنی رسوند. من هم بی کار ننشستم و شروع کردم به لب گرفتن و خوردن صورت و گردن خالم که زیر من دراز کشیده بود. اول حسابی ازش لب گرفتم و گردن و صورتش رو خوردم، بعد یواش یواش اومدم پایینتر و از بالای سینش شروع کردم به لیسیدن تا رسیدم به پستوناش. پستوناش شیپوری بودن و آدمو حشری میکردن. رو پستوناش زیاد مکث کردم و حسابی اونارو دیوانه وار خوردم.کم کم داشت صداش در می اومد. بعد پستوناش اومدم پایینتر و شکم و نافش رو حسابی لیس زدم. کم کم داشتم به کسش میرسیدم. کس واقعا زیبایی داشت. تپل و گوشتی و تنگ. کسش کاملا بی مو بود. کس خواهرم هم همین طور. مثل اینکه از قبل به خودشون رسیده بودن. بدنشون یه مو هم نداشت. کس هردو تاشون صاف صاف بود. یه لیس محکمی به کس خاله مریم زدم و اون هم با یه آه بلند جواب محبتم رو داد. بعد نشستم و پاهاشو زدم بالا و شروع کردم به لیس زدن ساقهاش. از نوک انگشتهای پاش مرتب لیسیدم تا انتهای رونهاش. آه و نالش بلند شده بود. همه جای بدنش رو لیس زدم . از لاله ی گوشش گرفته تا نوک انگشتای پاش. حتی زیر بغلاش رو هم حسابی خوردم. از این کار خیلی لذت برد. حالا دیگه نوبت کسش بود. خم شدم رو کس خالم وبه خواهرم گفتم که ساک زدنش رو از عقب ادامه بده.اونم دست به کار شد و به کارش ادامه داد. من هم شروع کردم به خوردن کس خاله جان و حالا نخور کی بخور. دیوونه وار داشتم کسش رو میخوردم. اون هم از شدت لذت دیوونه وار آه و ناله می کرد. لبهای کسش رو تماما انداخته بودم تو دهنم و داشتم می مکیدم. بعد با دستام کسش رو از هم وا کردم و زبونم رو انداختم اون تو و شروع کردم به لیسیدن لای کسش. زبونم رو محکم مثل کیر توی کسش فشار میدادم ومی خواستم همه اش رو تا ته بکنم اون تو. بعد رفتم سراغ چوچوله ی کسش و چند لحظه با زبونم اونو بازی دادم. خاله ام از این کار خیلی خوشش اومده بود. دیگه حسابی از خوردن کسش سیر شده بودم. بلند شدم و با خودم گفتم دیگه وقتشه که مرحله ی نهایی و اصلی کار رو انجام بدم. همون طوری که خاله ام رو تخت به پشت خوابیده بود جلوش نشستم ، پاهاش رو از هم وا کردم ، رفتم وسط پاهاش و پاهاش رو انداختم رو شونه هام. با لبخند یه نگاهی به خاله ام کردم و بدون اینکه چیزی بگم کیر شق کرده ام رو کذاشتم جلوی دروازه ی کسش و آروم فشار دادم تو. (اولین بار تو عمرم بود که کس میکردم. اصلا راستش رو بخواهید این اولین سکس من بود. وهر چی یاد داشتم از فیلم سوپر و داستانها و از این جور جاها یاد گرفته بودم.) اولای راه کیرم به سختی تو میرفت. کسش خیلی تنگ بود. آخه پنج سال پیش که از شوهرش طلاق گرفته بود از اون به بعد کسش دست نخورده مونده بود. وای چه کس تنگی. هیچ کسی جای کس تنگ رو نمی تونه بگیره. پاهاش رو از شونه هام اناختم پایین و روش خوابیدم و کیرم رو دوباره به داخل کسش هدایت کردم. یه کم که بیشتر فشار دادم کیرم بیشتر رفت تو و احساس عجیبی بهم دست داد. انگار که کیرم رو توی روغن یا کرم کرده باشم. اونقدر تنگ بود که احساس میکردم انگار یکی محکم داره با دستش کیرمو فشار میده. بعد در حالی که خاله ام داشت از شدت لذت فریاد میزد شروع کردم آروم به تلمبه زدن. بیچاره بعد پنج سال دوباره به یه نوایی رسیده بود. همون طور داشتم آروم تلمبه میزدم که داد و فریاد خاله ام بیشتر شد. فهمیدم که میخواد ارضا بشه. من هم داشت کم کم آبم می اومد. برای همین تلمبه رو سریعتر کردم و بعد از چند لحظه خاله ام یه جیغ کوتاه با یه آه بلند کشید و به اوج لذت ممکنه یعنی ارگاسم رسید. موقع ارگاسم کسش خیلی داغ شده بود. سرازیر شدن آب کسش رو هم رو کیرم احساس کردم. بعدش من هم با یه کمی فشار کیرم رو بیشتر دادم تو و با فشار هر چه تمامتر آب درونم رو تو کس و شکم خاله ام خالی کردم.احساس فراموش نشدنی بود. همون طور بی حال روی خاله ام افتاده بودم. بعد چند لحظه از روش بلند شدم و یه نگاهی بهش کردم. هردوتامون خندیدیم. بعد یه نگاهی به نسیم که اون ور ایستاده بود انداختم و فهمیدم که هنوز کارم تموم نشده. بلند شدم و گرفتمش کشیدم به طرف خودم. اونم با ناز خودش و عقب می کشید و هی امتناع می کرد. فکر کنم که یه کمی شرمش می شد. خاله ام به شوخی گفت خجالت نمی کشی می خوای خواهر خودت رو بکنی. گفتم من دو ساعته دارم سینه های اینو میخورم و این هم دو ساعته کیرمو برای من ساک زده، حالا دیگه چیزی برای خجالت نمونده. در ثانی خاله ام رو که شما باشین کردم،حالا از کردن خواهرم خجالت بکشم؟ نسیم رو کشیدم رو تخت و خالم از جاش بلند شد. خواهرمو به پشت خوابوندم و خودم هم رفتم روش. اولش خیلی امتناع میکرد ولی وقتی دید که من دارم عصبانی می شم دیگه چیزی نگفت. شروع کردم به لب گرفتن ازش. تمام صورت وگردنشو حسابی خوردم. نسیم رو هم مثل خالم از لاله ی گوش تا نوک انگشتهای پاش لیس زدم. خیلی حال میکرد. سینه هاش خیلی حال داد. سفت و محکم و برجسته بودن. مثل توپ تنیس. بعد برش گردوندم و رو شکم خوابوندمش و شروع کردم به لیس زدن کمرش. از پشت گردنش تا باسنش رو حسابی لیس زدم. به کونش که رسیدم یه کم هیجان زده شده بودم. لمبه های کونش رو گرفتم و حسابی خوردم . چنان با ولع کونش رو می خوردم که دلم می خواست تمام لمبه هاش رو بکنم تو دهنم. چند تا گاز هم از کونش گرفتم. بعد بهش گفتم که چهار زانو بشه. اونم همین کار رو کرد و من رفتم سراغ اون کون قمبل کرده و دهنم رو به کار انداختم. یه لیس بزرگ از خط کونش تا ته کسش زدم. دیگه هردومون داشتیم دیوونه می شدیم. نوک زبونمو کردم تو سوراخ تنگ کونش و چند دفعه اونجا چرخوندمش. چند دقیقه ای همین طور رو سوراخ کونش زبونمو بازی دادم.بعد ازهمون عقب رفتم سراغ کسش. وای چه کسی، چه کونی، یکی از یکی زیباتر و باحالتر و تپل تر. حیف که نمی تونستم بکنمش. آخه اون هنوز باکره بود. خوش به حال کسی که این کس و کون نصیب اون می خواد بشه. بعد اینکه یه کمی از پشت، اون کس نازش رو خوردم تصمیم گرفتم که از کون بکنمش. اینو بهش گفتم ولی اون امتناع کرد و اجازه نداد. خالمم گفت که بهتره که این کارو نکنم. من هم قبول کردمو به گفته ی خواهر عزیزم احترام گذاشتم. بهش گفتم به پشت بخوابه. بعد پاهاش رو گرفتم انداختم رو شونه هام وکیرم رو گذاشتم رو کسش. زود دستش رو گذاشت رو کسش و گفت می خوای چیکارکنی؟ گفتم نگران نباش فقط می خوام یه کمی کیرمو به کست بمالم. کار دیگه ای نمی کنم. یه کمی کیرمو به کسش مالیدم.آه و نالش بلند شده بود. کمرش یه جا بند نمی شد.
هی خودش رو تکون تکون میداد. سرکیرمو گذاشتم تو دهانه ی کسش و یه کمی هلش دادم تو. خالم گفت بهمن مواظب باش. گفتم نترس، نمی خوام که خواهر خودمو بدبخت کنم. فقط سرشه. همون طور که سر کیرم اون تو بود تند تند چند تا تلمبه ی الکی زدم تا خواهر جونم بیشتر لذت ببره. وجدانی بگم تنها هدفم از مالیدن کیرم به کسش این بود که می خواستم بهش بیشتر لذت بدم. در همان حین یه فکر تازه ای به ذهنم رسید. سر کیرمو گذاشتم تو کسش و بعد بلافاصله سریع کشیدمش بیرون. چنیدن بار این کارو تکرار کردم. دیگه نسیم داشت دیوونه می شد. کم مونده بود بگه بکن تو کسم. با صدای خیلی بلند داشت داد و فریاد میکرد. بلند شدمو پاهاشو از هم وا کردمو خم شدم رو کسش و شروع کردم به خوردن کسش. دیوونه وار و با اشتهای تمام کسش رو می خوردم و اون هم داد و فریاد می کرد. بعد اینکه حسابی از خوردن کسش سیر شدم با دستام چوچولشو پیدا کردم و چند لحظه با زبونم بازیش دادم. با لبام هی می گرفتم و می کشیدمش.از این کار خیلی خوشش اومده بود. دیگه کم کم داشت به ارگاسم میرسید. خالم هم بیکار نمونده بود و رفته بود از پشت داشت کیر منو بازی میدادو گاهی هم برام ساک میزد. بهش گفتم بیاد اینطرف کمک من تا نسیمو به ارگاسم برسونیم. اونم بلند شد اومد و شروع کرد به مالوندن و خوردن سینه های نسیم. منم دوباره رفتم سراغ کس و چوچولش. با لبام چند دفعه چوچولشه کشیدم. بعد وقتی که آه و ناله ی نسیم به اوج خودش رسید با دندونام چوچولش رو گرفتم و محکم کشیدمش. دو سه بار که این کارو کردم دیگه نسیم طاقت نیاورد و یه جیغ بلندی کشید و به ارگاسم رسید و بی حال افتاد. آب کسش سرازیر شده بود. یه لیس از روی کسش زدم. خوش طعم و خوش بو بود. کلا کسش بوی خیلی خوبی می داد. حالا دیگه نوبت من بود که آبمو خالی کنم. دلم می خواست آبمو رو یه جایی از بدن خواهرم خالی کنم. بهش گفتم اجازه بده تا یه کمی از کیرمو، فقط سرشو بکنم تو کونت و آبمو اونجا خالی کنم. ولی قبول نکرد. منم دیگه بی خیالش شدم و روش خوابیدمو تمام آبمو رو شکمش خالی کردم و همون جا روش بی حال خوابیدم. هر دومون به خواب رفته بودیم. بعد حدودا نیم ساعت خالم که رفته بود حموم اومد مارو از خواب بیدار کرد و گفت که پاشیم بریم حموم. بلند شدیم و یه نگاهی به هم انداختیم و هر سه مون خندیدیم. بعد اون ماجرا من و خواهرم رومون نمی شد توصورت همدیگه نگاه کنیم ولی رابطه ام با خالم عادی بود. البته بعد از مدتی روابط من و نسیم هم به حالت عادی برگشت.

بعد این ماجرا زندگی من کلا تغییر کرده. این عظیمترین واقعه ی زندگی من بود. از اون ماجرا به بعد تا حالا من و خالم و نسیم خواهرم باز هم با هم دیگه سکس میکنیم و از هم دیگه لذت میبریم. گاهی دو تایی (من و خالم یا من و نسیم) و گاهی هم اگه امکانش باشه هر سه تایی باهم. مثل زن و شوهرها هستیم. هر وقت که دلمون بخواد با هم سکس میکنیم. البته با خواهرم بیشتر سکس دارم چون تو یه خونه هستیم و دسترسیمون به همدیگه آسونه. یه روز خواهرم از من پرسید که بزرگترین آرزوت چیه؟ گفتم ازدواج با تو بزرگترین آرزوی منه. این رو از ته دل گفتم. ای کاش می تونستم با نسیم ازدواج کنم. هیچ دختری رو به اندازه ی اون دوست ندارم. من میتونم با اون خوشبخت بشم. آرزومه که پرده ی کسش رو من پاره کنم. ولی حیف که به هیچ یک از این آرزوهام هیچوقت نمی تونم برسم. ولی بعد از اینکه ازدواج کرد و راه کسش باز شد میتونم به یکی از آرزوهام که کردن کسشه برسم و از راه کس بکنمش. البته علاقه ی من به خواهرم برای ازدواج با اون تنها به خاطر سکس نیست. بلکه از ته دل به اون علاقه ی معنوی شدیدی دارم. یعنی بهتره بگم که من عاشق نسیم خواهرم هستم.
از نظر من آدم میتونه با نزدیکترین افراد خانواده اش سکس داشته باشه. با مادر، خواهر، خاله،عمه و … . چه ایرادی داره. خوب اونها هم زن هستن ومن هم مرد. من یه کیر دارم و اونها هم یه کس. پس می تونیم از همدیگه به بهترین وجه لذت ببریم. و از بدن همدیگه، این نعمت بزرگ استفاده کنیم. چرا بریم با غریبه ها سکس داشته باشیم و بدنمون رو در اختیار اغیار بگذاریم

نوشته: King


👍 16
👎 10
658959 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

265624
2010-10-09 01:18:32 +0330 +0330
NA

مسخره بود }:)

3 ❤️

265625
2011-03-22 07:09:55 +0430 +0430

وای من عاشق سکس با خوارم
یا دوست دارم سکس خواهرمو ببینم

0 ❤️

265626
2011-06-28 05:14:33 +0430 +0430
NA

به نظرم تو بچهگی خیلی جق زدی خیال تورو برداشته
دفعه بدی چشم باز جق بزن بهتر میشی
شاید کونت تو آینه دیدی آبت اومد کون ندیده
به کونت نگاه کون اگه جواب داد یه ساک
همبرای من بزن
دستت درد نکنه که زحمت کیر ما هم افتاد گردن شما

0 ❤️

265627
2012-10-29 10:35:15 +0330 +0330

چاقال داستان ندزد
قبلا جای دیگه به اسم خواهر وعمه خونده بودم

0 ❤️

265628
2014-08-10 01:21:21 +0430 +0430
NA

مرسی باحال بود اما در نوشتن مطالبت دقتی داشته باش
و بهتره که یکم غیرت داشته باشی به هر خال خوب بود متشکرم

0 ❤️

265629
2014-08-27 02:09:09 +0430 +0430
NA

وای چه گناه بزرگی مرتکب شدی ازخدا ون متعال خجالت نمیکشی زودتوبه کن ودیگه سراغ این کارهای زشت نرووگرنه سیاه بخت میشی به روزی می افتی که از حیوان کثیفترمیشی

0 ❤️

265630
2014-08-27 02:09:41 +0430 +0430
NA

وای چه گناه بزرگی مرتکب شدی ازخداوند متعال خجالت نمیکشی زودتوبه کن ودیگه سراغ این کارهای زشت نرووگرنه سیاه بخت میشی به روزی می افتی که از حیوان کثیفترمیشی

0 ❤️

265631
2014-09-06 08:03:51 +0430 +0430

دوست خوب رو کمک منم برای کردن خواهر و خاله ت می تونی حساب کنی!

0 ❤️

265634
2015-05-12 15:17:03 +0430 +0430
NA

اشغال عوضی دو خط بیشتر نخوندم اخه چی بگم از خوک هم کثافت هستی مادر ننه قبه همه چیز diablo diablo

0 ❤️

265635
2015-11-03 07:05:04 +0330 +0330

ولی خودمونیم همش دروغ بود ها؛ولی عیب نداره ما هم باور کردیم

0 ❤️

536824
2016-04-10 11:59:15 +0430 +0430

وقتی خاله ات چند دقیقه ساک زد داشت ابت میومد بعد اون وقت موقع خوردن بدن خاله ات خواهرت اینهمه ساک میزد ابت نیود تازه بعدش تونستی خالت رو هم بکنی؟نه به دفعه اول که دودقیقه ای نزدیک بود بیاد نه به دفعه دوم که نیم ساعت بود نمیومد!باید بیشتر دقت کنی و حافظت هم تقویت کنی.تجسم فضایی سه بعدی ضعیفی هم داری چون گفتی وقتی از بالاتا پایین بدن خالتو میلیسیدی خواهرت از عقب برات ساک میزد این حالت اصلا امکان پذیر نیست مگر به شرایط خاص ارتفاع بالای خاله ات و انعطاف زیاد بدن تو و خواهرت که در همه این شرایط باز هم حالت پایداری نیست،مگر اینکه کیرت تو موقعیت کونت بوده باشه.
دوست عزیز با توجه به نکات بالا شما کلا اساس مهم نویسندگی که باعت ارتباط نوشته با خواننده و باور پذیر شدن نوشته میشه رو زیرپا گذاشتی و همینطور اینکه ابتکاری در داستانت نبود جز چند جزء کوچک و بقیه اش اپین اف داستان دیگه بود که خیلی ها از روی base اون داستان کپی زدن.

1 ❤️

536829
2016-04-10 12:09:50 +0430 +0430

داستانت اسپین اف داستان دیگه ای بود و همینطور بیس داستانت هم قدیمی تکراری بود که خیلی ها روی این بیس نوشتن.توصیه میکنم کمی خلاق باشی و همینطور اگه خواستی رو بیس کس دیگه ای بنوسی روی اونهایی بنویس که قبلا استفاده نشدن و حتما بگو که تغییر داده ی داستان دیگه ایه و منبع رو هم بگو تا فحش نخوری.
با تشکر Xwriter

2 ❤️

540565
2016-05-11 06:56:34 +0430 +0430

(wanking)حرومزاده (erection) ****

0 ❤️

564275
2016-11-12 22:36:50 +0330 +0330

ماشالا بتونی تووووو…باره اول چ کنری

0 ❤️

641404
2017-07-23 20:06:49 +0430 +0430

همه آدما خواهراشونو دوست دارن و این یه عشق الهیه و مقدس و دلیل نمیشه این دوست داشتن رو قاطی آرزوهای بیغرتیت بکنی و به زبون بیاری یا بنویسیشون.من نمیگم نیست و نداریم چون فرض محال، محاله!ولی دوست داشتن خواهر مقدسه نفهم…

0 ❤️

663994
2017-12-03 09:12:53 +0330 +0330

این داستان رو تو همین سایت خوندم اما این ابو تابش بیشتره اسم داستانش هم شیما و خواهرم بو

0 ❤️

666947
2017-12-25 22:07:43 +0330 +0330

یعنی واقعا اینقده بی غیرتی و عقب افتادگی…
یعنی امثال تو واقعا حیووونن حتی از حیووون پست تر…
سکس با خواهر!!!
بابا شماها دیگه کی هستین
ی عده جقی بدبخت که عقده هاتون رو با تفکر سکس در هنگام جق با محارمتون پیش میبرید…

0 ❤️

680809
2018-04-07 16:10:53 +0430 +0430

به نظره خودت خوبه

0 ❤️

692923
2018-06-08 13:52:55 +0430 +0430

عالی بود هم موضوع هم تصویر سازی

0 ❤️

739648
2019-01-05 15:12:56 +0330 +0330
NA

پسر خوب از خواهر و خاله محرمتر پدرته و چون فکر میکنی هر چه محرم نزدیکتر باشه لذتش بیشتر بهت پیشنهاد میدم یه کون هم به پدرت بده تا به اوج لذت برسی خخخخخ

0 ❤️

749246
2019-02-19 18:01:18 +0330 +0330

مغزت پریود نشد اینهمه حجم از کصشعر رو تلاوت کردی ملعون

0 ❤️

810350
2021-05-18 09:33:47 +0430 +0430

حیف وقت گذاشتم به‌چرندیاتت کوس کش جقی یه‌ نمره منفی ام بهت دادم خواهرتو بیار تا لذت واقعی کردن خواهرتو ببینی دیوث

0 ❤️

831891
2021-09-13 00:44:31 +0430 +0430

مجلوق

0 ❤️

904317
2022-11-26 22:52:46 +0330 +0330

به امید روزی که دایی و پسر دایی و پسر خاله ات بیوفتن به جون مادرت،مادرتو بگان کسکش خر
بهرقول خودت اوناهم یه کیر دارن مادرتم یه کس،کس کش بی منطق

0 ❤️