سکس با خانم آسانسوری

1394/01/24

سلام خسته نباشین این داستان خاطره ی اولین سکس من هستش و امکان داره زیاد نتونم خوب بنویسم چون دفعه ی اولم هست که دارم داستان مینویسم

من اسمم امین 21 سالمه این خاطره مربوط میشه به 1 سال پیش چند وقتی بود بابام گیر داده بود واسه آپارتمانمون که طبقه چهارم آسانسور بزنیم همسایه هارو راضی کردیم و من افتادم دنبال اینکه یه شرکت واسه آسانسور پیدا کنم از تو روزنامه یه چند تا جازنگ زدمو خلاصه سرتونو درد نیارم اومدن اندازه گرفتن شرکت های مختلف که قیمت بدن از میونه همه ی این شرکت ها یه شرکت قیمتش بهتر بود و یه خانم همیشه زنگ میزد و پیگیر کارای من بود جلسه گزاشتیمو رفتم شرکتشون واسه صحبت این خانم کریمی از پای تلفن مشخص بود کونش میخاره چون با لحن تو با من صحبت میکردو شوخی زیاد میکرد منم تیپ زدمو رفتم اونجا من نه زیاد خوش هیکلم نه خوشگل اما یه خورده با نمکم که همون یه خورده بس بود واسه اینکه خانم کریمی بعد جلسه ی اونروز با موبایلش بزنگه به من و بگه بریم کافی شاپ مهمون من واسه صحبت راجع به آسانسور منم از خدا خواسته قبول کردم این زهرا خانومه قصه ی ما قد متوسط اما اندام سکسی باربی مانندی داشت خلاصه رفتیم کافی شاپ هر صحبتی بین ما ردو بدل شد جز حرف کار خلاصه ما با این خانوم 3،4 بار رفتیم بیرونو فهمیدم که بدجور میخواره یکی دوبار در حد مالیدن تو ماشین پیش رفتم اما راه نمیداد که شانس خوب من مامانم نو همون زمان با بابام رفتن کربلا بهر بدبختی که بود کشوندمش خونه بارون میومد خیس آب شده بود وقتی اومد خونمون به هوای خشک شدن لباساش و سرما نخوردنش مانتوشو در آوردم چای ریختم بردمش تو اتاق رو تخت خوابیدیم با هم اما به هیچوجه راه نمیداد حتی لباشو نمیزاشت بخورم اما دستام رو سینه هاش بود چقد نرم بووود میمالیدمشون اما نمدونم چرا ولی راه نمیومد شاید من بلد نبودم به هر بدبختی بود لباشو گرفتم آخه دوستم بم گفته بود لب دخترو که گرفتی تمومه لباشو گرفتم اونم شروع به خوردن لبام کرد میخوردیم اووووووووووووم اما بازم نمیزاشت تاپشو درارم گردنشو شروع کردم به خوردن اه اوهش رفت هوا اما همش میگف امین نکن بدم میاد ولم کن اما من گوشم بدهکار نبود اولین باری یود با یه دختر رو تخت میخوابیدم کیرم راست شده بود داشت میترکید از این میترسیدم قبل سکس آبم بیاد هر کار میکردم راه نمیداد تا لاله گوششو شروع کردم به لیسیدن یهو حس کردم بدنش شل شد گفتم الان وقتشه تاپو سوتینشو باز کردم و دیدم هیچ واکنشی نشون نداد لاله ی گوششو ادامه دادم به لیسیدن بهم گف امین خیلی دیوثی راهشو پیدا کردی منم گفتم نمیزارم سالم بری صداش بلند شده بود آخو اوخ میکرد منم لذت میبردم شلوارشو دراوردمو کس خیسشو شرو کردم به مالیدن از رو شورت و سینه هاشو میخوردم اما از زیر پتو بیزون نمیومد میگف همین زیر خوبه خیس عرق بودم با دستش کیرمو میمالیدو منم سینه هاشو میخوردمو کسشو میمالیدم جوووووووون چه لذتی داشت شورتشو کشیدم پایین نمیزاشت پتورو بدم کنار که کسشو ببینم نمدونم چرا بحر حال من شروع کردم به مالوندن زهرا خانوم اونم تو اوج شهوت همش میگفت جووووون بمال عشقم بماااال دستم یه کوچولو دادم تو دوستم گفته بود واسه تست اپن بودنش این کارو بکنم دیدم هیچ واکنشی انجام نداد کیرمو گرفت رفت زیر پتو شرو کرد به خوردن 2تا میک زد آبم اومد واااای آبروم رفت زد زیر خنده اما من گفتم جرت میدم کیرمو تمیز کردم گزاشتم لب کوسش گفتم بدم تو؟ گفت اوهوم منم منم لیز دادم توش کسش خیلی گشاد بود اما جیغش رفت هوا میگف جوووون چه کیری داری کسکش بکن منو منم تلمب میزدم تند تند اوخ آاااااااه واااای صداش آسمووون بود اومدم پتو بزنم کنار بازم نزاشت واسه همونم نمیشد استایل عوض کنیم با همون استیل تا 15 دقیقه تلمب زدم اونم فقط داااد میزد میگفت بزن بکن منم کردم چنبار انگشتمو کردم تو کونش اما سریع نیزد رو دستم نمیزاشت کاری کنم خوب تلمب زدم اوووونم فقط آاااااه اوووووه میکرد تا یه بار دیگه ارضا شدم امه آبمم ریختم رو شکمش تو بغلش خوابیدم یه سیگار کشیدم یهو به خودش اومد گفت خیلی عوضیی خیلی نفهمی گمشو منو انداخت از اتاق بیرون لباس پوشیدو با گریه رفت بیرون دیگم ندیدمش نمدونم دلیل کارشو اما خوب کسی بود
این بود داستان ما اما نفهمیدم چرا پتورو نزد کنار و چرا با گریه رفت شرمنده اگه بد بود

نوشته: امین


👍 1
👎 3
200635 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

458803
2015-04-13 16:36:25 +0430 +0430
NA

آخرش داستانت یکم لوس بازی بود

0 ❤️

458804
2015-04-13 16:52:30 +0430 +0430
NA

آسانسور نصب کردین ؟

2 ❤️

458805
2015-04-13 17:08:49 +0430 +0430
NA

آسانسور تو کونت دروغگو

1 ❤️

458806
2015-04-13 17:20:08 +0430 +0430

واسه منم چنین اتفاقی افتاده منتها مال من پتو نبود.در عوض شب بود و نذاشت چراغ رو روشن کنم
بعدش از دوستاش شنیدم سرطان خون داره و یه زخمی روی پوستش هست که نمیخواسته ببینمش.
اما خدا شاهده من متوجهش نشدم
فهمیدم که شوهرش بخاطر سرطانش نزدیکش نمیشد که طرف من اومده(برای اولین بار بود خیانت میکرد)
چند روز بعد از اون شب خیلی در هم شکسته بود و چشاش پر از خون بود و با گریه گفت تموم کنیم.
منم قبول کردم
زن زیبا و پولداری بود واقعا

0 ❤️

458807
2015-04-13 18:36:08 +0430 +0430
NA

آغو نوشته حتی نمیذاشت لباساش هم بخورم!! آخه گلابی تو گاو تشریف داری؟؟لباس دختر خوردنی مشنگ؟؟درضمن داستانتم خیلی چرتو پرت بود.دیگه به مغزت فشار نیار،ننویس.برو!! برو عزیزم!! بروو که نبینمتا

0 ❤️

458809
2015-04-13 21:45:28 +0430 +0430
NA

بد کاری کرده آسانسور با قیمت پایین بهت داده ؟ باید بگیری بکنیش ؟ بیشعور !

0 ❤️

458810
2015-04-13 22:50:22 +0430 +0430
NA

بد نبود…افتضاح بود

1 ❤️

458811
2015-04-13 23:50:35 +0430 +0430
NA

دروغ بود…
چون آدم آبش مياد ديگه تا چند دقيقه بعدش حالش از هرچى كسه به هم ميخوره به خصوص وقتى اينجورى با آبروريزى ارضا شدى… حالا همه اينا به كنار، كير ميخوابه
…اونوقت تو آبت اومده بعد بلافاصله تميزش كردى و كردى تو كس

0 ❤️

458812
2015-04-14 00:06:43 +0430 +0430
NA

معمولا آسانسور را به هنگام ساختن ساختمان نصب میکنن!!! شما دوباره چندتا واحدو خراب کردین وآسانسور گذاشتین؟!!! عجب همسایه های خوبی دارین شما که اجازه دادن واحداشون رو خراب کنین وبرای بابای شما آسانسور بزارین.

1 ❤️

458813
2015-04-14 04:31:58 +0430 +0430
NA

اتفاقا منم نظر رضا رو دارم. مگه میشه ساختمونی که از اول آسانسور نداشته باشه رو بعدا براش آسانسور گذاشت؟ چون آسانسور یه فضا نیاز داره و توی ساختمونهای ایرانی معمولا تمام فضا استفاده میشه. یا باید از ساختمونهای اطراف یه زمین بگیرید یا باید واحدها رو خراب کنید و فضاشون رو کم کنید.
در مجموع اینقدر هزینه و دردسر داره که ملت ترجیح میدن ساختمونشون رو بفروشن و برن تو یه ساختمون آسانسور دار تا اینکه برای ساختمون خودشون آسانسور نصب کنن.

1 ❤️

458816
2015-04-14 08:22:53 +0430 +0430
NA

یه خانوم ،،هات میخام واسه دوستی کسی هست خصوصی پیام بده خصوصی

0 ❤️

458819
2015-04-14 15:46:37 +0430 +0430
NA

خوب بود ممنونم

0 ❤️

458821
2015-04-14 19:33:41 +0430 +0430
NA

ما میخواهیم آسانسور نصب کنیم.ولی یه همسایه نمیذاره biggrin

0 ❤️

458822
2015-04-14 19:47:55 +0430 +0430

اونقدر کسشعر بود که نظر ندم!

0 ❤️

458823
2015-04-14 20:54:40 +0430 +0430

شایدیاروایدز داشته بعد هم خودش عذاب وجدان گرفته گریه کنان رفته

0 ❤️

458825
2015-04-15 01:37:21 +0430 +0430
NA

به نظر من خوب بود ولی یه کمی این آسانسوره خرابش کرد

0 ❤️

458827
2015-04-15 06:44:21 +0430 +0430
NA
0 ❤️

458828
2015-04-15 17:31:50 +0430 +0430

ریدم تو این خاطره تعریف کردنت

0 ❤️

458829
2015-04-21 06:24:51 +0430 +0430

http://shahvani.com/users/elnazgogoli
http://shahvani.com/users/rezakavosh
سلام ودرود خدمت همهءعزیزانی که نظراتشون رو نوشتن،بااینکه داستان معمولی متمایل به افتضاح بودوبیشتر داستان به صورت جق نویسی نوشته شده بود ودیگه دوستان کاملا ازخجالت نویسندهءجق نویس دراومدن وچیزی رو نگفته نگذاشتند،
فقط میخواستم یک نکته ای روخدمت دونفرازدوستان عرض کنم چون این دو دوست عزیزومحترم یعنی Rezakavosh و elnazgogoli فرمودندکه اگرساختمانی ازابتدا آسانسورنداشته باشه وبعدبخواهندبراش آسانسورنصب کنندبایدیاچندتاازواحدهاروخراب
کنندیااینکه ازقواره های چسبیده به ساختمان زمین بگیرندتافضای کافی برای نصب آسانسورمحیاشوددرصورتیکه درخیلی ازساختمانهامخصوصا4طبقه هاکه گذاشتن آسانسوراجباری نیست چشم پله روکمی بزرگترمیگیرندتابعدااگرتصمیم به نصب آسانسورگرفتنددرفضای چشم پله آسانسورنصب میشودوفقط کافیست تادرقسمت پایین جشم پله یعنی هم کف به طول وعرض چشم پله وعمق چندمترحفاری کنند که برای همان چاه آسانسوراست ودراکثرساختمانها نیازی به خراب کردن واحدهایاگرفتن زمین ازهمسایه ها نیست.ممنون که این متن را خواندید.

0 ❤️