سلام،من میلادم 22 سالمه،ساکن تهران.از نظر ظاهری معمولیه مایل به خوبم.
یه دوست صمیمی دارم به اسم امیر که از دورهی دبستان باهم دوستیم تا الان.
ما زیاد خونهی همدیگه میریم،اون یه خواهر داره به اسم سارا که تقریبا 3سال از ما بزرگتره.
سارا خیلی به ورزش علاقه داره،صورت و هیکل فوقالعاده خوبیم داره ولی نسبتا ساده لباس میپوشه و ساده آرایش میکنه.3سال پیش خونهی جدید گرفتن و منم به عنوان به دوست رفته بودم کمکشون برای جابهجاییه وسایل.خانوادمم رفته بودن عیادت فامیلای بابام.سارا باید میرفت دانشگاه اما اصلا حوصلهی درس و کلاس نداشت.به اصرار باباش مجبور شد بره.منم میخاستم یه سری وسیله از خونمون ببارم خونه امیر اینا،واسه همین به سارا گفتم بیا تو رو هم سر راه برسونم دانشگاه.
وقتی سوار ماشین شدیم سارا گفت نریم دانشگاه،خیلی خستهم.قرار شد بریم خونهی ما اول که وسیله هارو برداریم.رفتیم خونه،همین طورکه مشغول جمع کردن بودم،بهم گفت اونقدر خسته شدم،شونه هام درد میکنه،من رفتم پشتش یکم براش ماساژ دادم ناخودآگاه کیرم راست شد،نتونستم خودمو کنترل کنم کیرمو فشار دادم به بدنش،با خودم گفتم الان به چیزی بهم میگه آبروم میره،دیدم خودش بیشتر داره بهم فشار میده.محکم بغلش کردم چند لباشو گردنشو لیس زدم.فوری مانتو و بلیزشو دراوردم.چند دقیقهای چاک سینه هاشو زیر بغلشو خوردم.اصلا مو نداشت،خوشبو و خوشمزه بود.از اونجا که وقت زیادی نداشتیم و ممکن بود خانواده بیان،شلوار و شرتشو تا بالای زانو هاش کشیدم پایین،یکم واسم ساک زد اما اونقدر کونش تنگ بود نرفت تو.خیلی سریع سوراخ کونشو با زبون پر تف کردم،حسابی لیز شده بود،کیرمو فرو کردم تو کونش چندتایی تلمبه زدم تا آبم اومد.تو کونش خالی کرذم.سریع لباس پوشیدیم اومدیم از خونه بیرون. نزدیکای خونشون پیادش کردم گفتم به دوری بزن یه ساعت دیگه بیا که مثلا دانشگاه بودی.منم رفتم خونه امیر اینا.بعد این ماجرا دیگه سکس نداشتیم اما گاهی وقتا به هم پی ام میدیم.
،
نوشته: Devilred
کاری به اسباب کشی ندارم
آخه چرا همشون ورزشکارن؟ (dash)
راست میگه امیر
چرا همشون خوشگل و ورزشکار و خوش هیکلن
بعد در ضمن همشونم آماده دادن هستن
والا ما چند ماه با دختره دوست بودیم دست گذاشتیم رو پاش چشم غره ای رفت که یاد مادر فولاد زره افتادم
يكم واسم ساك زد اما انقد كونش تنگ بود كه نرفت تو (dash)
مگه داريم مگه ميشه اين حجم از كصخلي در يك نفر جمع شده باشه
اونوقت ميگيد دلار ٤٨٠٠ شده
خو اينا هستن كه نميزارن دلار بياد پايين
كير ترامپ تو كونت
داستان رو مينوشتي داشتن انگوشتت ميكردن ؟
عجب اونوقت بابای امیر به زور دخترشو فرستاد دانشگاه بعدم امیرو به زور فرستاد سوپری بعدم تو رو به زور…
این نه یک داستان بود نه یک فانتزی بلکه یک کلام بود از مادر عروس حرفی ندارم
کاری ندارم کردی یا کردنت
به فرض که کردی معرفت میدونی به پی میگن؟؟؟
لابد خیلی ام خشحالی
ن جونم نارو زدی ب رفیقت
البته اگه راس باشه ک نیس
دیوث پدر ماهارو خر فرض کردی مثل خودت اگه جنده هزارتومنی ام باشه نمیگه شونه هام دردمیکنه که بعد تو سریع بدون تعارف بری ماساژ بدی بعد راست کنی بعد بکنی ملجوق فیلمای عمو جانی رو زیاد نگاه نکن که بعد بیای واسه ما تعریف کنی
شاعر میگه وقتی کس میگی فک نکن راست میگی مرتیکه جقی (dash)
دیروز مریم مقدس اومد خونمون، گفت خوابم میاد، خوابوندمش رو پاهام، بعد برام ساک زد، خواستم از عقب بکنم گفت حلقویه حاجی، خلاصه چندتا تلمبه زدم تا آبم اومد.
بهش گفتم به عیساتون بگو پیش خدا بودی داداش برات بیاره.
مشتی داستان من از تو واقعی تر بود (dash)
واقعا عجله داشتی که داستانتو اینقد با عجله و کیری تموم کردی
کسایی که داستان هارو میخونن حشری هستن ولی دیگه کسخل که نیستن، کسشرم می خوای بنویسی یکم زور بزن یه کُسی بگو ک بگنجه
امیر اینا اسباب کشی کردن رفتن خونه جدید بعد تو رفتی از خونه خودتون وسائل ببری خونه اونا؟؟ چه ربطی داشت!! معلومه موقع کون دادن به امیر سرت زیادی به دیوار خورده که کلا زمانو مکانو کی کیو کرده رو با هم قاطی کردی!! ?