سکس با خواهرم شمیم

1400/09/15

سلام
دوست دارم خاطره سکسم با خواهرم شمیم رو از سیر تا پیاز باهاتون به اشتراک بذارم
چون دلم میخواد!!!
کسایی هستن که عاشق شندینش باشن
ما یه خانواده 5 نفری هستیم منو بابام و مامانم و شمیم و شیرین که خواهر بزرگم هست متاهل شده سال 93 که یک سال بعد شوهرش مهراد ریخت توش و ازش یه بچه کشید بیرون
بذار از اولش بگم. تفاوت سنی من و خواهرم شمیم 7 سال هست البته شمیم از من بزرگتره. سال95 بود که خواهرم دانشگاه قبول شد. کجا! بماند. شمیم قبل ازاینکه بره دانشگاه معمولی بود نه آرایشی چیزی منم اصن بهش نگاه سکسی نداشتم نه ب خاطر عذاب وجدانش کلا. **** خواهرم شمیم بعد از چند ماه از دانشگاه  برا اولین بار که اومد خونه خیلی عوض شده بود نحو صحبت کردنش نگاهش و پوشش.و آرایش های غلیظی هم می‌کرد. از اونجا که بابا یکم سنتی بود دوست نداشت خواهرم شمیم دانشگاه بره میگفت محیط خوبی نیست دلش شور میزد که بی جهت هم نبود اما مامانم اسرار داشت که شمیم دانشگاه بره و مدرک تحصیلی بگیره شمیم 1 سال از دانشگاه گذشت واسه تابستون اومد خونه کونش رشد خیلی عجیبی داشت خیلی بزرگ شده بود نه من حتی دختر خاله هام هم که بعضی موقع ها میومدن خونه یواشکی شوخی هاشونو می‌شنیدم میگفتن شمیم کونت چرا انقد بزرگ شده نکنه سویس یا چیزی میکنی توش و میخندیدن منم که شک برم داشته بود پیش خودم میگفتم احتمالا دوست پسر پیدا کرده تو دانشگاه

خلاصه شمیم 3 سال دانشگاه گذروند تا سال 98 شد منم مدرسم تموم شد و چشم گوشم به همه جا  بازشد. خواهرم شمیم تو این 3 سال دانشگاه خیلی تغییرات فیزیکی تو بدنش ایجاد شده بود و این منو خیلی مشکوک به شمیم کرده بود. از یه طرف میگفتم بابا شمیم که نماز میخونه روزه میگیره قرآن میخونه محال از این کارا بکنه از یه طرف هم میگفتم چرا باسنش و سینه هاش رشد کردن و هیکلش فرق کرده. منم تصمیم گرفتم یه سرنخی از خواهرم پیدا کنم تو گوشیش به بهونه های مختلفی گوشیش میگرفتم اما چیزی گیرم نمیومد تا یه روز به صورت اتفاقی گوشی خواهرم تو خونه خورد به چشمم فکنم  نزدیک عید بود که یه پیام رو گوشی دیدم نوشته بود. شمیم خانوم  خیلی خودتو میگیری من شماره تو از بچه های کلاس گرفتم خواستم احوالتو بپرسم.
اینجا یکم شوکه شدم فهمیدم که داره مخ خواهرمو میزنه. شمیم که دیگه دانشگاه نمیره قصد داشت بره آرایشگاه و آرایشگر بشه که بتونه پول در بیاره مستقل بشه بعد از عید که رفتیم مسافرت اومدیم شمیم شروع کرد به آرایشگاه رفتن.
یه روز اتفاقی با ماشین تو خیابون بودم خواهرم شمیم دیدم گفتم عه شمیم اینجا چیکار  میکنه باید آرایشگاه باشه یه لحظه با خودم فکر کردم. بعد با گوشی به خواهرم زنگ زدم گفتم میتونی از تو خیابون برا ظهر نون بگیری بیایی که با کمال تعجب بهم گفت نه داداش نمیتونم آخه وقت نمیکنم برم خیابون سرم شلوغه تو آرایشگاه. که اینجا دیگه واقعا 2 هزاریم جا افتاد که یه ریگی به کفشش هست. من رفتم خونه. ‌شمیم 1 ساعت بعد از من رسید سریع رفت یه دوش گرفت و اومد. تو خونه یه جوری راه می‌رفت انگار لگنش در رفته بود لنگ لنگ راه می‌رفت بهش گفتم چرا چت شد؟ گفت تو آرایشگاه پام پیچ خورده ولی باورم نشد گفتم اوکی. مشخص بود که یه سکس وحشی داشته از قرمزی گردنش و کبود شدن لب هاش مشخص بود. همون روز مامانم از مدرسه اومد سریع رفت تو اتاق خواهرم درم بست خیلی عصبی بود رفتم فال گوش وایستادم که با عصبانیت میگفت تو خیابون چیکار میکردی من به پدرت گفتم فقط میذارم بره آرایشگاه نه جایی دیگه خلاصه مامانم گوشی خواهرم گرفت اومد بیرون و وسط حال گوشیشو شکست و گفت حق نداری بری آرایشگاه دیگه. شمیم که عصبانی شد رفت تو اتاق درم بست منم خورده های گوشیشو جمع کردم رفتم اتاقم سیمکارتش رو برداشتم قائم کردم. بعد از چند روز ازم گوشیشو خواست که دادمش و گفتم سیم کارتت رو ندیدم. بعد از یک هفته سیم کارت شمیم رو گذاشتم رو گوشیم دیدم چندتا پیام اومد رو گوشیم که
شمیم عشقم کجای
دلم برا بدنت تنگ شده
باهام قهری
این پیام ها اومد که دیگه شکم یقین شد که دوست پسر داره از اون روز به بعد یه جوری دیگه خواهرم رو میدیدم. شمیم واقعا خیلی خوشگل و جذاب هست با اون لب لوچه سکسیش  به شمیم کم کم حس پیدا کردم منو شمیم مثه بقیه خواهر برادرا باهم جر بحث و اختلاف سلیقه داشتیم اما به موقعش هم باهم مهربون بودیم
خلاصه طولی نکشید که شمیم با لجبازی و یه دنده بازی دوباره رفت آرایشگاه و گوشی خرید بعد از 1 ماه. شمیم تو ماه تیر تولدش بود تو یه کافی شاپ تولدش گرفت که من با ماشین، خواهرم و دوستاشو بردم کافی شاپ که منم پام به این کافی شاپ باز شد. گه گاهی میرفتیم این کافی شاپ یه چیزی با دوستام میخوردم
یه شب مامانم و خواهرم شمیم رو  با ماشین  باید میبردم عروسی تو تالار چون لباس هاشون یکم لختی بود با اژانس نمیتونستن برن که من بردمشون رسوندمشون منکه غریب بودم حوصله نداشتم تو عروسی بمونم به محض اینکه رسوندمشون اومدم همون کافی شاپ که تولد شمیم داخلش گرفت 1 ساعتی نشستم که موقعش بود زنگ بزن به مامانم که بگم آماده اید بیام دنبالتون. گوشی خودم شارژ نداشت به صاحب کافی شاپ میثم گفتم با گوشیت اجازه هست زنگ بزنم گفت بفرما! منم شماره شمیم گرفتم زنگ بزنم دیدم عه شماره شمیم که تو گوشیش سیو هست “شمیم جون” سریع شماره رو از تو لیست پاک کردم و شماره مامانم رو گرفتم و صحبت کردم.
فرداش با گوشی شمیم هم چک کردم دیدم تو گوشی شمیم هم سیو هست شماره میثم و فهمیدم رابطه دارن. تازه بعدا فهمیدم میثم تو مجتمع کناری ما زندگی میکنن.
بعد از چند روز داشتم از کنجکاوی میمردم که آیا شمیم و میثم باهم سکس کردن یا نه؟؟
مونده بودم چجوری بفهمم که یهو یه فکری زد به سرم. رفتم خونه به شمیم گفتم گوشیت بده زنگ بزنم. همینکه گوشیشو گرفتم سریع کد احراض هویت شو  گرفتم و رو تلگرام خودم انداختم و دیگه شاهد تمام پیام هاش هستم. آخر شب ساعت 3 بود که یه پیام اومد از طرف میثم که نوشته بود
_ شمیم چند شب پیش داداشت گوشی من گرفت فکنم متوجه شد شماره ت تو گوشی من سیو هست

  • بدرک که بفهمه چیزی بگی خفش میکنم
    _شمیم دردسر نشه جلو خونه ما آبروریزی کنه
  • نه بابا عشقم نترس اولا که نفهمیده دومن گوه میخوره کاری کنه
    ادامه داستان
    که فهمیدم آره بابا اینا باهم در ارتباط هستن دیگه از اون شب شاهد سکس چت هاشون بودم و عکس های سکسی واسه هم می‌فرستادن
    خدایش شمیم کص، پستون، کون،خوبی هم داره پستون هاش رو به بالا هستن
    فقط موندم چجوری کیر گنده میثم رو جا میداد  خخخخخ آخه عکس کیرش دیدم برا خواهرم فرستاد
    منم گفتم چرا خودم شمیم رو نکنم من برادرشم و هیچوقت هم در حقش خیانت نمیکنم من در الویت هستم برا شمیم تا زمانی مجرد هست باید من بکنمش. تصمیم گرفتم برم خونه میثم و تهدیدش کنم ولی میترسیدم خلاصه از بس با خودم کلنجار رفتم تا یه روز ظهر  رفتم مجتمع میثم و خونش پیدا کردم و رفتم داخل ساختمون و زنگ خونشون زدم که یه زن جون خوشگل در رو باز کرد. گفتم ببخشید داداشت میثم هست که با لب خندون گفت آره هست و درضمن میثم شوهرمه که من یه لحظه هنگ کردم و فهمیدم که میثم متاهل هست خلاصه میثم اومد دم در و تو قیافش میدیدم که میدونست برا چی اومدم با قیافه بهت زده یه تارف زد بیام تو منم سریع رفتم داخل خونشون
    رفتیم باهم نشستیم و بعد از کلی احوال پرسی و حرف های مثه جخبر، خوبی، چیکار میکنی، در چه حالی، رفتم سر اصل مطلب اول با قیافه جدی و محکم گفتم خجالت نمیکشی
    میثم : جان چی گفتی
    من: میگم تو خجالت نمیکشی زن داری و بعد با خواهر من رفاقت میکنی
    که میثم اولش جا زد و حاشا کرد که با با لحن محکم گفتم میخوای مدرک نشون بدم و زنت هم ببینه
    و  بابام بفهمه که وای به حالت که دیدم به تته پپته افتاد و گفت بخدا من مقصر نیستم و خواهرت شمیم اول پیشنهاد داد و…  هزار تا داستان الکی دیگه

که من یهو با لحنی آروم و صمیمانه گفتم تقصیر تو نیست بابا شمیم خیلی سکسی هست و کون گنده ای داره که همه رو حشری میکه. که میثم دوباره جا خورد گفت متوجه نمیشم چی میگی که بهش گفتم من میدونم خواهرم شمیم با تو دوسته و سکس میکنین باهم و اگه تو نشد با یکی دیگه دوست میشه و سکس میکنه
درواقع میخوام بهت بگم من میدونم باهم هستین فقط اومدم بگم که  خواهرمو اذیت نمیکنی و یه وقت با دوستات چند نفری خواهرمو نکنین  خلاصه هوای خواهرمو داشته باشی میثمم از خدا خواسته قبول کرد آخرسر گفتم چند بار باهم سکس کردین گفت 4 بار تا الان گفتم راست میگی گفت به جان بچه ام آره و  چایی خوردم اومدم خونه مون

یه روز شمیم از آرایشگاه اومد خونه گفتم چرا انقد دیر اومدی گفت آرایشگاه کارم طول کشید
زنگ زدم میثم گفتم امروز پیش تو بود گفت آره
گفتم خوب جرش دادی خندید و گفت جیغشو در اوردم
گفتم از پشت کردی یا جلو؟
گفت از پشت نمیذاره شلافه بازی در میاره
گفتم از جلو کردی توش گفت اره
خیلی تعجب کردم فهمیدم میثم پرده خواهرمو زده
بهش گفتم میثم چرا ابرو خواهرم شمیم رو بردی پرده شو زدی میثم گفت بقران من پرده شو نزدم با من دوست شد پرده نداشت
فهمیدم پس میثم دوست پسر اولیش نیست
شب که شد با میثم تو واتس صحبت می‌کردم ترسوندمش بهش گفتم من بابا سر ناموسش خون میریزه پس خواست باشه که کسی چیزی نفهمه که میثم گفت مطمئن باش از همه چی
از میثم پرسیدم تاحالا به کسیم راجب خواهرم گفتی فقط راسشو بگو ناراحت نمیشم گفت داداش بخدا نه به کسی چیزی نگفتم از ترس ابرو خودم
خیلی حشری میشدم به شمیم و بدنش فک میکردم از میثم خواستم تعریف کنه از بدن خواهرم و چجوری میکنتش
میثم میگفت نوک پستونش و خط کصش صورتی و سفیده خیلی بو خوبهم میده
گفتم شمیمُ چقد میکنی گفت 45 یا 55 دیقه با تاخیری
گفتم میخوام ببینم چجوری میکنیش از سکستون برام فیلم بگیره
میثم گفت نمیشه نمیذاره می‌ترسه گفتم من نمیدونم من باید ببینم… بهم گفت دوست داری خواهرتو بکنی منم با لحن محکم گفتم آره تو مشکلی داری گفت نه انشالله که بکنیش خندید
گفتم میخوام موقع سکستون بیام خونتون گفت مطمئنی یه دفعه غیرتی نشی وسط کار گفتم نه بابا این چه حرفیه قبول کرد گفت صبح شنبه ساعت 6 بیا خونه گفتم چرا ساعت 6 صبح گفت اکثر وقت ها شمیم صبح میخواد بره سرکار   واسم آرایش میکنه  میاد خونه من بهم کص میده و میره و زنمم صبح ها زود سرویس مدارس و ارگان های دولتی هست  تا ساعت 11 نمیاد و بچمم مدرسه هست گفتم خوب کلکی هم هستی خندیدو گفت چیکار کنیم من صبر کردم تا صبح شنبه
شبش خوابم نبرد از هیجان تا صبح بیدار بودم خلاصه صبح شنبه رفتم خونه میثم که من رسیدم زنش داشت میرفت
رفتم تو با میثم صحبت کردیم با میثم خیلی راحت شده بودم گفتم این دفعه از کون هم بکنش دوست دارم ببینم چجوری کون میده گفت اگه گذاشت باشه
به شمیم زنگ زد گفتم عشقم کجایی شمیم گفت 5 دیقه دیگه میرسم
گفت تو انباری میبرمش سکس میکنیم هم تخت هست همم پنجره داره از تو اتاق خواب خودم میتونی ببینی من رفتم
دیدم بعد چند دیقه زنگ خونشون خورد که گفت برو تو اتاق من رفتم
میثم رفت درو باز کرد شمیم اومد داخل اومدن تو حال نشستن میثم گفت شمیم جون چایی میخوری گفت آره بیار
میثم ‌رفت چایی بیاره
خواهرم شمیم مقعنه شو در آورد گذاشت گوشه بعد از چند دقیقه ام مانتشو درآورد با تاپ مشکی نشست کنار میثم  چشمم خورد به خط وسط سینه اش منو دیونه کرد منم از گوشه در نگاه میکردم که صحبت های معمولی میکردن قربون صدقه هم میرفتن که کم کم کار رفت به جاهای باریک بدن هم دیگه رو لمس میکردن که لب تو لب شدن باهم اون چه لبی میگرفتن زبون همو میکردن تو حلق هم دیگه شون صدای اوممم اوممم شونم میمود که بد جور شق کردم تو دلم گفتم شمیم صبر کن نوبت من برسه پارت میکنم
شمیم میگفت میثم منو چجوری میکنی آروم یا وحشی
میثم میگفت وحشی سرعتی میکنمت جنده من
همچنان لب تو لب بودن دست میثم رفت تو شرت شمیم که یه آه بلند کشید بدنشو تکون داد میگفت میثم آروم دیوونه یکم آرومتر
میثم بلند شد گرفت پاهای خواهرم شمیم رو گرفت بالا از رو کاناپه انداختش پایین که باهم خندیدن شمیم پاهاشو بالا نگه داشت و  دکمه شلوارشو باز کرد میثمم تو یه حرکت شلوارشو از پاشو درآورد و کامل ایستاد و نوبت شمیم بود شلوارشو در بیاره که شمیم با کونش خزید اومد سمت میثم گفت دودل عشقمو بذار. ببینم که شروع کرد به باز کردن دکمه شلوار میثم همزمان شرت شلوارشو کشید پایین کیر میثم مثه ژله تکون خورد شمیم مثه دخترا خارجی گفت واوی جووون میثم گفت با خنده گفت دندون نزنی پلنگ من
شمیم با صدای سکسی گفت میثم با اینکه از ساک زدن بدم میاد ولی میخوام بهت حال اساسی  بدم و بخورم و بچوشمش برات که میثم با یا دست کیرشو گرفت با یه دستم سر شمیمُ کیرشو کرد تو دهن شمیم و دست به کمر شد که شمیم براش ساک مجلسی بزنه  شمیم اول یه لیس از قلمپ کیرش زد تا تهش و کرد تو دهنشو می‌خورد براش میثمم که داشت حال می‌کرد میگفت محکمتر بچوشش محکمتر محکمتر میثم بعد از چندید خم شد و در حال ساک زدن خواهرم شمیم تاپشو کشید بالا درش آورد
میثم گفت  شمیم بیا  زود تمومش کنیم باید برم مغازه شمیم گفت آره موافقم میثم گفت پس بیا بریم تو انباری رو تخت تلمبه بزنم دست خواهرمو گرفت بلندش کرد ایستاد و بغلش کرد لب تو لب رفتن تو انباری
منم رفتم از پنجره نگاه کنم
باهم افتادن روت تخت شمیم سوتینشو در آورد و پرت کرد میثمم از رو تخت افتاد رو شمیم از لباش لیست زد از گردن اومد پایین رسید به سینه هاش یکم گاز بوس مالش دوباره با زبونش لیس زد اومد رو شکم رسید دوباره بوس گاز و زبونشو کرد تو ناف چرخوند اومد رسید به کص صورتی شمیم شرتُ زد کنار کص شمیم رو بوس میزد
‌شمیمم با دوتا دستاش رو آرنج هاش بلند شد با دو انگشتش گرفت دوطرفش کصش کشید بالا گفت میثم بخورش مک بزن میثمم جانانه می‌خورد براش شمیم که بدجور آه ناله می‌کرد میگفت میثم وای میثم وای زبون بکن توش شمیم بدجور صداش گرفت که فکنم ارضا شد خوابید گفت میثم بیا تو بغلم میثم افتاد تو بغل خواهرم هیکل خواهرم پنهون شد زیر بدن میثم آخه میثم هیکلش 3 برابر بدن خواهرم شمیم هست خلاصه با لب تو لبُ ملچ ملوچو این‌چیزا که میثم با دوزانوش نشت شمیمم خزید کص کونشو نزدیک به کیر خایه میثم مرد شمیمم پاهاشو باز میثمم رفتموسط پاهاش شمیم
میثم با دستش کیرشو گرفت با قلمپش رو کص شمیم می‌کشید و تف مینداخت که کیرشو برد سمت سوراخ کون شمیم نوازش می‌کرد
شمیم با لحن اعتراضانه میگفت وای میثم نه درد میاد سوارخ کونم تنگه بخدا اذیت میشم میثم با لحن عاشقانه و لوس گفت شمیم عشقم چرا بهم از پشت نمیدم مگه نمیگی منو دوست داره
شمیم: میثم دردم میاد راه رفتن واسم سخت میشه
میثم: قول میدم آروم بکنم جوری دردت نیاد خواهش میکنم جون من
شمیم: باشه اما خودم با دستم کیرتو میگیرم  می‌کنم‌ش داخل
میثمم گفت باشه خواهرم یه اوفف از عصبانیت گفتُ  تف انداخت کف دستش مالید به سوارخ کونش میثمم دهنشو برد سمت سوارخ کونش یه تف انداخت و شمیم کیر میثم رو گذاشت دم سوارخش و با قلمپ کیر میثم رو سوارخ کونش آروم بالا پاین می‌کرد میثم تواست فشار بده که شمیم گفت هوی چته صبر کن چند ثانیه
گفت حالا آروم آروم فشار بده بره داخل
میثم آروم آروم داشت کیرشون میکرد داخل کون شمیمه شمیم داش نفس نفس میزد که یه لحظه گفت آی آی رفت تو نگهش دار میثم بدجور حشری بود میگفت عیب نداره جا باز میکنه عشقم میثم داشت کل کیرشو می‌کرد تو کونش
شمیمم دستشو از میر میثم برداشت با کف  دوتا دستش گذاشت رو شکم میثم که نذاره بکنه داخله کونش اما زورش نشد همش میگفت آی آی آییی میثم  آی آی آیییی که میثم کرد تو تلمبه میزد شمیم با آه ناله مامانمو صدا می‌کرد آی مامان کمرم وای مامانی کمرم میخواست گریه کنه میثم کیرشو در آورد یه چند دقیقه شمیم با انگشتش گذاشت رو سوارخ کونش داد دردش کم بشه
که ميثم دستای شمیم رو زد کنار افتاد روش کیرشو کرد تو کصش خیلی سریع شروع به تلمبه زدن کرد شمیمم پاهاشو دور کمرمیثم قفل کرد و آه ناله می‌کرد این دفعه با آه ناله میگفت مردم وای آی آی
مثه دخترای 15 ساله آی آی می‌کرد خیلی سکسی بود
دروغ چرا شمیم داشت حال می‌کرد خیلی ناجور داشت تلمبه میزد صدای خیلی بدی میداد انگار میکنه میخوره به کلیه هاش
خلاصه میثم کیرشو درآورد ابشو ریخت رو شکم خواهرم شمیم و افتادن تو بغل هم یکم حرفای سکسی زدن و بلند شدن
میثم شرتش پوشید به شمیم گفت تا تو میری حموم خودتو بشوری منم یه صبحونه کوچولو درست میکنم
شمیم بلند ‌شد رفت حموم خودشو بشوره
و اومد شرت  و سوتینشو پوشید رفت تو حال بقیه لباسشم تنش کرد
باهم دیگه صبحونشون خوردن شمیم رفت بره ارایشگاه

این تا اینجا ماجرا بود ادامه شو بعدا میگم که چجوری من با شمیم سکس کردم دوستان دستم خسته شد دیگه

و به یه سری از دوستان بگم که سکس با محارم رو بعضی ها دوست دارن وبعضی ها هم دوست ندارند
و سکس با محارم هیچ ربطی به غیرت نداره
کسای که با خواهرشون سکس میکنن کسی بخواد به خواهرشون چپ نگاه کنه یا اذیتشون کنه خون به پا میکنن

نوشته: شروین


👍 30
👎 29
186901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

846527
2021-12-06 01:13:05 +0330 +0330

توهم خالی

0 ❤️

846536
2021-12-06 01:37:17 +0330 +0330

خون به پا میکنی زارت نکشیمون جومونگ

6 ❤️

846551
2021-12-06 01:59:34 +0330 +0330

میشه منم خارتو بگام بعد تو بیای بکنیش قول میدم برات راضیش کنم راحتتر بهت بده 😂 😂 😂

5 ❤️

846556
2021-12-06 02:06:12 +0330 +0330

کسای که با خواهرشون سکس میکنن کسی بخواد به خواهرشون چپ نگاه کنه یا اذیتشون کنه خون به پا میکنن
دقیقا مثل خودت.😆

3 ❤️

846557
2021-12-06 02:20:43 +0330 +0330

آره دیدم چقد خون به پا کردی حیف این همه خون

3 ❤️

846586
2021-12-06 08:16:44 +0330 +0330

آقا اجازه ، ممکنه یه نفر که فارسی رو پاس می داره بیاد با رسم شکل توضیح بده که " قلمپ کیر " و " سوارخ کون " کجای بدن انسان قرار داره ؟!


846589
2021-12-06 08:48:01 +0330 +0330

تا اونجا که گفتی اختلاف سنینتون ۷ سال بوده بعد سال سوم دانشگاهش مدرست تموم شده خوندم فهمیدم کسشعر بافتی دیگه نخوندم😆

3 ❤️

846592
2021-12-06 09:38:46 +0330 +0330

دوست داشتم لخونم ولی اینقدر لوده بودی و پررو بازی در اوردی عنم گرفت. چپ و راست: بماند. دوست دارم. شاخم

1 ❤️

846605
2021-12-06 12:44:50 +0330 +0330

ببخشید طیب خانِ آبجی جنده …شب بود سیبیلاتو ندیدیم ! یارو تا دسته یه کیرخرو به ابجیت چنان فرو کرده که بعد از برخورد به دنده های سینه اش …دنده هاش دچار ترک خوردگی و ریزش شدن …چنان که داربست لازم شده . تو هم از دیدن این صحنه خر کیف میشی … اونوقت وقتی از کص دادن ابجیت مینویسی کسی حق نداره یه جون ناقابل هم بگه ؟!! حالا که اینطور شد …جو ن ن ن ن ن ن ن ن ! گَ سیکیمی یِه.
کصمغز فرد اعلا بتو میگن…میثم اول باید تو بچه پرو رو جوری میکرد تا دنده ها که سهله …جناق سینه ات رو دو نیم میکرد چاقال.

2 ❤️

846618
2021-12-06 14:30:40 +0330 +0330

تو جیب مارو نزن خون بپا کردن پیشکش ؛
آنقدر بدم میاد از این آدمهایی که دروغ میگن ؛
کلی که غلط املایی و تایپی داشتی اون هیچ کلی هم دروغ گفتی اونم هیچ ؛
لااقل دیگه بقیه اش رو ننویس تا دروغگوی بزرگ نشی ؛
آدم دروغگو هم میگن کم حافظه میشه ؛
موفق باشی

1 ❤️

846669
2021-12-06 23:39:59 +0330 +0330

از اسمت مشخصه خیلی دیوث و کسکسی بیغیرت بیناموس

0 ❤️

846718
2021-12-07 02:12:06 +0330 +0330

کوس همون خواهرت خندیدی

1 ❤️

846749
2021-12-07 06:15:00 +0330 +0330

خوب شد که میثم وقت نداشت اگه نه تو رو هم میکرد

1 ❤️

846800
2021-12-07 15:07:57 +0330 +0330

چه خونی هم به پا کردی احمق جقی

0 ❤️

846809
2021-12-07 16:30:07 +0330 +0330

دوزاریم افتاد نه دوهزاریم جا افتاد
سال ۹۵ خواهرت دانشگاه قبول شد یعنی ۱۸ سالگی بعد تو ازش ۷سال کوچیکتری یعنی ۱۱ساله
خودت خندت نگرفت حتی فانتزیتو درست بنویسی
در ضمن مغز کجتو گاییدن

0 ❤️

846828
2021-12-07 21:04:15 +0330 +0330

ولی به نظر من یه روز هم جق نزن شاید مغزت درست شد

0 ❤️

846840
2021-12-07 23:46:08 +0330 +0330

نکشیمون غیرتی، خخخخخ

0 ❤️

847052
2021-12-09 05:28:39 +0330 +0330

آقا شروین یا هر کره خر دیگه ای که هستی قرار نیست هر فکر لجنی که باهاش خودارضایی میکنی رو ارسال کنی و ما هم مثل تو خوشمون بیاد

اولا از اونجا که نوشته بودی خواهرم رو دامادمون ریخت توش و یک کره خر مثل خودت ازش کشید بیرون فهمیدم داستان رو یک نفر نوشته که روزی ۳ بار خود ارضایی میکنه و تنها با فانتزیشم دادن خواهراش هست و تا اونجا خوندم که نوشتی خواهرت قرار بود آرایشگر بشه دیگه نخوندم چون ارزش خوندن نداشت
ولی از اون دست دوستانی هستی که کرم فحش داری و وقتی چندتا فحش ناموسی بهت بدن نشئه میشی ولی کور خوندی من فحشت نمیدم تا بسوزی 👍 😒

1 ❤️

847061
2021-12-09 06:41:29 +0330 +0330

بنده خدا خودش میگه دستم درد گرفت. خب لامذهب کمتر بزن همیشه بزن. موقع زدن هم تایپ نکن

0 ❤️

847995
2021-12-15 02:35:06 +0330 +0330

خون به پا نکن شر نشه واست یه وقت
فقط به بکنش بگو از کون خواهرت شمیم نکنه گناه داره حیونکی بعدش مچ کونش پیچ میخوره لنگ میزنه از گشادی زیاد
راستی نگفتی غیرت به چی هست آقای با غیرت

0 ❤️

848426
2021-12-18 00:29:28 +0330 +0330

یه مورد عجیب که هست این ۲۶ نفر که این داستان رو لایک کردن واقعا اینقدر خوششون اومده ؟

البته اگر بابت زحمات نویسنده در نوشتن و تایپ این حجم از نوشتار هست که البته حقش هست ولی چرا برای بعضی از داستانهایی که بنظر من شاید همه رقمه برتر از این هستند چنین سخاوتمند نیستید

من بارها داستانهایی تو سایت خوندم که از نظر نگارش موضوع و همه جوره از این بهتر بودن ولی مثلا تعداد ۳ تا لایک خورده ۳۰ تا دیس لایک
البته من احتمال میدم چون اونا محارم بودن اینجوری مورد بی مهری قرار گرفتن ولی خب اینم محارم هست

نمیدونم شاید من درکم اونقدر نیست که تفاوت داستان بد و خوب رو حالیم نمیشه و اونی که من فکر میکنم خوبه در واقع بده و این داستان که از نظر من جزو داستانهای نچندان خوبه ولی از بهترین ها هست

0 ❤️

849023
2021-12-21 09:20:33 +0330 +0330

با سلام به همه دوستان

راستش من یک عذرخواهی به نویسنده محترم این خاطره بدهکار بودم چون ایشان که گویا خیلی از من عصبانی بودن حتی ای دی تلگرام و شماره بمن دادن که با خواهرشون صحبت کنم و خواهرشون تایید کنه که راست هست یا نه
دوست گرامی من بشما دور از جونتون گفتم کره خر که اقا من صمیمانه از شما معذرت خواهی میکنم ببخشید ، امیدوارم بار آخری باشه که تربیت و ادبمو میزارم تو ویترین چون اگه من شعور داشتم هیچوقت به کسی توهین نمیکردم
جالب اینجاست خود من اگه کسی بهم توهین کنه اینقدر ناراحت میشم که گریه ام میگیره ، ولی اینجا به شما توهین کردم که امیدوارم منو ببخشین و حلال کنین
من بر حسب وظیفه ای که داشتم اینجا به شما توهین کردم و همین جا هم از شما عذرخواهی میکنم

لطفا بقیه داسنانت رو بزار چون اگه ما خوشمون نیومد ولی‌یکی از پر لایک ترین داستانهای اخیر بوده

امیدوارم که منو بخشیده باشیم

و همین جا جلوی همه بچه ها قول میدم دیگه اگه کسی حزف زشت از من شنید فحش بده بهم

1 ❤️

849024
2021-12-21 09:31:48 +0330 +0330

ببخشید اینو فراموش کردم بگم شما نگاهی به متن داستان خودتون بنداز ببینین خودتون مخاطب رو مجاز میکنین بهتون چرت و پرت بگه ، مثلا نوشتین اقا مهرداد زد و ریخت تو خواهرم و یه‌بچه ازش کشید بیرون
درسته داستانت سکسی هست ولی شما نباید به خواهرت توهین کنی ، وقتی لحن داستانت اینجوری هست مخاطب شما رو دور از جون یه ادم ارزال و‌اوباش تصور میکنه

راستش زمانیکه متن پیامتو خوندم برام عجیب بود چون آنقدر با متانت و احترام خطاب به من نوشته بودید که من شرمنده شدم و اصلا به شخصیت مخاطب من نمیخورد چنین ادبیات سخیفی رو بکار ببره

ببینین ادبیات یک نفر خیلی در واکنش مخاطب تاثییر میذاره ببینین ادبیات پیامتون چطور منو شرمنده کرد ؟ چون بسیار شسته رفته و سنگین بود نوشتارتون و اصلا با این ادبیات سخیف و سبک داستانتون قابل قیاس نبود

دوست گلم هر داستانی یکسری موافق داره یکسری مخالف قرار نیست حالا چون من و چند نفر دیگه انتقاد کردیم شما اعتماد بنفستون رو از دست بدین و اونو‌ نیمه کاره رها کنین پس این حدود ۳۰ نفری که لایک کردن چی ؟ آیا اونا برای شما مهم نیست و فقط ما که خوشمون نیومده نظرمون مهم هست ؟
شما کار خودتون رو یکنین فقط اگه‌براتون مهم هست نظر منتقدا رو سعی کنید تو نوشته های بعدیتون ازشون استفاده کنین تا متن بهتری بشه

بازم ببخشد که توهین کردم ، از خواهرتون هم از قول من عذرخواهی کنید

البته قسمت بعدیش رو هم بخواین با این ادبیات سخیف که این قسمت رو نوشته بودی ، بنویسن من همین حالا میگم دیس لایک میدم

0 ❤️

863172
2022-03-10 01:12:26 +0330 +0330

ریدم تو ذهن مجلوقت

0 ❤️

881686
2022-06-26 15:17:19 +0430 +0430

الان بخاطر همین غیرتت زدی میثم و کشتی؟! اگه اینایی ک گفتی حقیقت داشته باشه واقعا چجوری میتونی؟! از خودت بدت نمیاد؟! من خودم روشنفکرم ولی اینایی که اینجا نوشتی واقعا کار یه مریض روانیه

0 ❤️