سکس با دختر بلندقد دبیرستانی (۱)

1391/02/04

سلام.
اسم من سیاوش.این خاطره رو برای این مینویسم که خودم کاری کردم که اگر میدونستم هیچ وقت انجامش نمیدادم.
متاسفانه این موضوع واقعییه .
من الان 30 سالمه 3 سال که از همسرم جدا شدم و ادم گرم ودیر ارضایی هستم.چون زنم یک ادم سردی بود که تو سکس همیشه کم میاورد و خسته میشود منم مجبور بودم ارضا بشم چون سکس رو ول میکرد و میخوابید.
هیچ وقت لحظه سکسی خوبی نداشتم با زنم با اینکه ما زمانی که ازدواج کردیم من21 و زنم 18 سالش بود.
همیشه فکر با یک دختر کم سن و سال که داغ واسم ارزو بود چون کارم زیاد بود وقتی نداشتم که خودمو در گیر مسایل سکسی کنم تا اینکه 2 ماه بعد طلاقم خیلی دلم سکس میخواست.رفتم تو چت و با یک دختر 2 دبیرستانی دوست شدم. اولش بهم دروغ گفت سنشو بخاطر همین باهاش چت کردم ولی بعدا اعتراف کرد که چرا دروغ گفته.
حرفامون تو چت ادامه دار بود منم از خودم میگفتم اونم همش سوال میکرد.شمارمو گرفت و فرداش زنگ زد صدا از جای شلوغی میومد مثل بازار یا مترو اون موقع حدسم به مدرسه نمیرفت…اسم دختره تینا بود و با شیطونی و خنده های مسخره پشت تلفن عصابمو خرد میکرد.
به در و دیوار میخندید الکی .دیگه به مغزش شک کرده بودم و حس کردم این سنش کمه.
اصرار میکرد که سنش 25 ساله ولی بهش نمیخورد شک داشتم تا اینکه باهم قرار گذاشتیم .هیچ وقت تینا رو نمیتونم فراموش کنم چون هیکل سکسی اون حالمو بد میکرد و همیشه زیر شلوار لی کیرم درد میگرفت جوری که بعدا شلواره پارچه ای میپوشیدم.
یک هیکل تو پر برنزه وزن حدود 60 قد در حدود 167 لبای درشت و دستای کشیده و ناخن بلند که همیشه لاک میزد و این کارو بخاطر من میکرد جون بخاطر مدرسه نمیتونست و باید پاک میکرد خلاصه کون برجسته و سینه سفت و درشت و نوک دار که زیر مانتو معلوم بود.
احساس کردم که بچه است ولی بعدا دیدم ازش نمیتونم بگذرم اونم تو این مدت که با من صحبت با تل میکرد به من وابسته شده بود و چون اوضا خوبی نداشت تو خونه و کسی بهش محبت نمیکرد از من خوشش اومده بود.

روز اول که تو ماشین دستمو گرفت منم که حالم بد بود و چیزی نمیشود و چیزی هم در مورد سکس نگفتیم.
وقتی که رسوندمش بهش گفتم سنت کمه و نمیتونم باشم و بمونم چون میدونستم درد سر میشه ولی اون عاشق شده بود .وکار از کار گذشته بود.
ورفت وقتی رفتم خونه بهم زنگ زد و تینا گفت همه جوره باهام میمونه و نمیخواد که برم.
منم بهانه اوردم که منصرف بشه.همه چی گفتم ولی کار ساز نبود تا اینکه بهش گفتم اگر سکس باشه بازم هستی ؟تینا هم گفت اره .دیگه بهانه نداشتم. بهش گفتم کی وقت داری و میای خونمون اونم با یکم مکث جواب داد که میام ولی تنها باشیم و فیلم و عکس هم نباشه .منم گفتم باشه.
3 روز بعد 5 شنبه زود تعطیل میشود.گفت نمیخوام با لباس مدرسه ببینمش بخاطر همین 1 ساعت دیر تر اومد سر قرار .ساعت حدود 4 بود و منم کلا شب تنها بودم.
اونم به بهانه سینما با دوستاش تا 8 رو از خونه اجازه گرفته بود.اون روز رو فراموش نمیکنم.
وقتی اومد تو ماشین کفش پاشنه دار 7 سانت مانتو تنگ کوتاه شلوار لی راسته و یک شال صورتی انداخته بود باور کنید هنوز که این خاطررو میگم نفسم حبس میشه از خدا چی میخواستمو چی شد.
فاصله نیم ساعته تا خونرو دست تو دست بودیم اون بخاطر خجالتی بودنش بهم دست نمیزد و قرمز شده بود چند باری هم به پاشو سینش دست زدم تا اینکه رسیدیم خونه من سعی میکردم اروم باشم .اون اول با مانتو و همون لباس های تو ماشین نشست تا عادت کنه بعدش واسش اب میوه اوردم و کنارش نشستم و گله کردم که چرا سنشو بهم دروغ گفته اونم شرو عکرد به توجیح که چون نمیخواسته من برم دروغ گفته
خلاصه تینا رو ازش پرسیدم که مانتو شو در بیاره اونم قبول کرد و روسریشم برداشت.
وای
چی بود زنم تو اون چند سال اینقدر واسم خوشگل نکرده بود که تینا برای بار اول پیشم اینقدر خوشگل کرده بود موی بلند و چشمای درشت و گوشواره بزرگ حلقه ای و لبهای درشت ماتیک صورتی و تنه برنز و تاپ صورتی نصفه اصلا جلو خودمو نمیتونستم بگیرم دستمو انداختم پشت سرش و شروع کردم از زیر گردنش نفس کشیدن و صورتمو بهش میکشیدم دیدم نفس نفس میزنه و دستمو بردم رو شکمش و شروع کردم به اروم مالیدن چشماشو نگاه کردم دیدم حشری شده دستمو بردم لای پاش و مالیدم دیدم شروع کرد به ناله بلند منم دیدم شاید کسی بشنوه تو راه پله اوردمش تو اتاقم بهم گفت کسی نیاد یهو تا من گفتم نه عزیزم اه بلندی کشیدو افتاد رو تخت منم از خدا خواسته لباسامو در اوردم و اونم که همش ناله میکرد و صدام میزد. من فقط شرتمو در نیاوردم بهم گفت سیاوش من تا حالا تجربه نداشتم تورو خدا اذیتم نکنی منم گفتم نه عزیزم جاتون خالی بود من از رو لبش شروع کردم رفتم تا گردنش چنان ناله ای میکرد که حال منو هم بد کرده بود چه برسه اون بد بختی که صدامونو میشنید. منم اومدم تا قفسه سینش سینه دروشتو نوک دارش بهم چراغ میزد با اون دستم سینشو گرفتم و شرو کردم مالیدم سینه سفتش عالی بود تاپشو زدم بالا دیدم ی سوتین توری خط دار تنشه که مشکی بود و بندش دور گردنش گول خورده بودم چون بند دور گردنش مال سوتین بود نه تابش چه میدونستم والا خلاصه بند دور گردنشو باز کردم و سینه هاشو لمس کردم و لیس زدم به نوکه سینش که رسیدم از خود بی خود شودو از رو شورتم کیر نازنینمو سفت گرفت اول دردم گرفت بد یواش تر واسم مالید منم به کارم ادامه دادم شورتم خیس شده بود از پیش ابم منم یواش یواش رفتم پایین دکمه شلوار لیشو باز کردمو زیپ رو کشیدم پایین انگار خواب میدیدم سعی میکرد پاشو سفت کنه اینقدر لیسش زدم که پاشو باز کرد وقتی شلوارشو کشیدم یواش یواش ی شورت خطی توری که ست بود با سوتینش دیوونه داشتم میشدم لبه شورتشو که زدم کنار اینقدر ازش اب اومده بود که خجالت میکشید من ببینم منم که از کیر درد حالم بدو یک دختر اینجوری رو اگر دیونش نمیکردم تو حشری کردنش ول کن نبودم مخصوصا اینکه اولین بارش هم باشه اون دختره خلاصه چنان از لای کسش خوردمو اون ناله کرد که منو کشید بالا شروع کرد ساک زدن واقعا داشت ابم میومد و داشتم مقاومت میکردم که گفتم میخوام بره توش اونم گفت هر کاری میخوای بکنی بکن فقط دردم نگیره منم از پشت این کیر نازنینو کردم داخل کونش که چشمام خمار شد اون ناله بلندی کردو منم کیرمو خیسس میکردم که راحت تر بره اینقدر تنگ بود که نفسم بند میومد جایی که خودم میخواستم بکشم عقب اون نمیذاشت دستمو میکشیدم رو تنه سفتش و سینشو میک میزدم تختو چنگ میزدو همش صدا میزد منم هی جواب میدادم که جون چی میخوای اون چشماش خمار بود و هر کاری میخواستم تو هر حالتی انجام میداد من خوابیدم و اون نشست از کون سره کیرم که تا داشت میرفت توش ناله منم در امده بود سینشو میمالوندمو اونم چنان ارضا شد که جیق زد منم ابمو ریختم تو کونش اون روز گذشت وقتی به سکسمون فکر میکردم حالم بد میشود چند باری باهم سکس داشتیم ولی از پشت . اونم یک جورایی ول کن من نبود خوشش اومده بود اینقدر که تو مدرسه واسه هم کلاسی هاش تعریف کرده بود از من از سکس نه ولی از خوبی و مهربونی این چیزا که خودم باور کردم فرشتم وخبر نداشتم .
تو دوستای تینا 1 دوست حسود بود که به تینا حسودی میکرد و جوری که من فهمیده بودم باور نکرده بود حرف تینا رو که دوستی بنام سیاوش پیدا کرده داستان اصلی من از اینجا به بعد شروع میشه که حسادت دخترا بعضی وقتا روح ادمو زنده میکنه .

تا اینجا بگم که یک روز زنگ تفریح تینا موبایلشو تو کلاس جا میزاره و همون دختر حسوده که اسمش پریسا بوده شمارمو بر میداره و تو گوشیش نگه میداره تا فضولی کنه.
ادامه داستان رو بعدا میگم

تا بعد سیاوش


👍 1
👎 1
181055 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

317469
2012-04-23 02:57:00 +0430 +0430

فقط یه سوال
هر کاری میکنم درک کردنش برام سخته
تو چطوری داشتی کونشو میگاییدی و همزمان پستوناشو میمکیدی؟
بچه خواهشا یکی توضیح منم یاد بگیرم ببینم میشه

0 ❤️

317470
2012-04-23 03:44:58 +0430 +0430

خیلی باحال نبود . فقط قابل فحش خوردن نیستی.

0 ❤️

317471
2012-04-23 03:48:48 +0430 +0430
NA

خواهشا کم کس و شر بنویس بابا کیری

0 ❤️

317472
2012-04-23 07:39:58 +0430 +0430
NA

عجببببببب!!!داستانت خوب بود امااااا فقط یه داستان بود!موفق باشی

0 ❤️

317473
2012-04-23 09:38:26 +0430 +0430

جمش کن بابا. کیر قحطیه که همشون به تینا حسودی کنن.

0 ❤️

317474
2012-04-23 10:43:02 +0430 +0430
NA

به سکستون که فکر میکنی حالت بد میشود؟!
من هم به وقتی که برای جفنگیات تو گذاشتم فکر میکنم حالم بد میشود
نمیدونم چرا مدل جفنگ نویسیت هم اون وسط مسطا افغانی میشود
جان هر کی دوست داری از بقیه دوستان تینا کوسخل ننویس دیگه

0 ❤️

317475
2012-04-23 10:53:14 +0430 +0430
NA

سلام سیاوش
داستانت خوب بود، همین قضیه واسه خودمم پیش اومد!!!

0 ❤️

317476
2012-04-23 11:53:31 +0430 +0430
NA

اونلا بگم داستانت خوب بود.
حالا بریم سراغ اونایی که زر میزنن:
یه عده احساس میکنن خیلی آدم هستن و میخوان رو هر داستانی نظر بدن و بگن که آره ما هم هستیم.از همین تریبون اعلام میکنم که خواهر /برادر من.خواهشا زر مفت نزن.به تو چه که راسته یا دروغه.اون خواسته بنویسه.چرا فکر میکنید عقل کلید و میخوایید از همه داستانا ایراد بگیرید.
اگه واقعی بود اسمش رو بذارید خاطره سکسی اگه دروغ بود بذارید داستان سکسی و خواهشا ادای منتقد ها رو در نیارید!

0 ❤️

317477
2012-04-23 14:48:02 +0430 +0430

خوشم نیومد ولی بنویس . . . . . . . .
کلا حال نداد. اولش میگی چون زنت تو سکس کم میاورد طلاقش دادی بعدش نوشتی که “چون کارم زیاد بود وقتی نداشتم که خودمو در گیر مسایل سکسی کنم”. جلقو جان بالاخره تو مشکل داشتی یا همسرت؟ معلومه که تو کیرت بلند نمیشده و زنت ولت کرده و بعدش هم افتادی دنبال کون دخترا. واسه همین داستانت رو تخمی تشخیص دادم. امیدوارم که دنباله داستانت حرفی برای گفتن داشته باشه کله کیری.

0 ❤️

317478
2012-04-23 15:30:22 +0430 +0430
NA

یه کون داری شاه نداره
سوراخی داری چاه نداره
به من نشونش نمیدی
واسه من تکونش نمیدی
به کسی میدی عرب باشه
دور کیرش 90 باشه

0 ❤️

317479
2012-04-23 17:42:19 +0430 +0430
NA

لطفا دیگه ادامه نده
زیاد جالب نبود

0 ❤️

317481
2012-04-24 00:48:02 +0430 +0430
NA

سلام به همه دوستان،نميدونم چرا ولي نظرمو جلب نكرد،كاري به راست يا دروغش ندارم ولي يه نمه خود شيفتگي زيادي خرابش كرده بخصوص اونجاييكه از حسودي دوستاي تينا مينويسي و در واقع براي قسمت بعدي داستانت سوژه جور ميكني،ضمنا آهاي پسر قزويني شما نيومده براي ديگران شاخ نشو و تعيين تكليف نكن واسه همه،اينجا در فضاي مجازي هركس آزاده بياد و
حرف دلشو بدون رودرواسي بزنه همينطور كه خودت نظرتو ميگي واسه ديگران هم اين حق را قائل شو

0 ❤️

317482
2012-04-24 03:51:13 +0430 +0430
NA

dada saeed بشین سر جات بذار بزرگترا نظر بدن!
من از داستان تعریف نکردم و نگفتم تعریف کنید.میل خودتون.خوشتون بیاد یا نه!
میگم الکی ادای منتقدا رو در نیارید.کدومتون تا حالا یه داستان نوشتید که مورد پسند بقیه باشه!
بازم اینایی که مینویسن جرات نوشتن دارن!شما چی؟

0 ❤️

317483
2012-08-14 07:04:45 +0430 +0430

نباید بترسی از نوشتن
بد نمی نویسی
بیشتر بخون که بتونی بهتر بنویسی

0 ❤️

317484
2014-03-20 08:12:26 +0330 +0330
NA

به دور از این کس کلک بازیها.
میتونم بگم خوب بود.البته قسمت دومش باید ببینیم چی میشه.

0 ❤️

727331
2018-10-31 05:03:05 +0330 +0330
NA

ببین عزیز جان متن خوبی بود اما با این سناریو الکی نتیجه نمیگیرید
متخصص فیلم نامه نویسیه برازرز

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها