سکس با دوس پسرم

1395/10/03

سلام من آرزوم 20 سالمه وقدم 160 و هیکل فوق العاده سکسی دارم و دوس پسرم محمدم 20 سالشه و 190 قدشه و کیر کلفته خیلی . این داستانی ک میخوام بگم ماله تابستونه 95. داستان از اون جایی شروع شد ک من یه روز تل بودم و بی حوصله و داغون تو گروها میچرخیدم ک دیدم یکی اومد پی وی.هرکی میومد بلاک میکردم اما این یکی گفت ارزو خانوم مدیر گروه اصفهانی ها گفتم بفرمایید وگفت لینکشا بده و این حرفا گذشت و اخر شب بود کل گروها تخریب کردم دیدم پسره باز اومد پی ویم.بهش گفتم ه مزاحم شی بلاک میکنم دیدم بدون گوش دادن به حرفم حرفای خودش را میزد خیلی برام جالب بود احه به هرکی میگفتم بلاگت میکنم میگفت نه تروخدا و اینا. گفتم امرت گفت چرا تو گروپ به پسرا نخ میدی.تعجب کردم ک این از کجا فهمیده بود ک من عاشق پسرای غیرتیم.یه چنتا استیکر اخم گذاشت و همون جا بود ک ازش خوشم اومد.گذشت و ی شب بود خیلی کمرم درد میکرد و نزدیکای پریودیم بود.بهش گفتم محمدم کمرم درد میکنه و براش ناز کردم ک دیدم قربون صدقه رفت و یه حرفی زد ک تا چند ثانیه هیچ کدوم تایپ نمیکردیم.گفت ای کاش پیشت بودم قبل پریود شدنت کصتا میخوردم.یه چنتا استیک اخم گذاشتم ک دیدم به غلط کردن افتاد و منم یهو گفتم شوخی میکنم محمدم تو عشقمی و اشکال نداره.گفت بیا و یه بار کنار هم بخوابیم گفتم نه و من نمیکنم همچین کاری گذشت چند روزی دیدم باهام سرده بدجوری منم خیلی عاشقش شده بودم داشتم دیوونه میشدم.بهش گفتم محمد اگ از یکی دیگه خوشت اومده بهم بگو اشکال نداره ک گفت نه عشقم و از این حرفا اما میفهمیدم ک یه چیزی هست.قسم جونما دادم گفتم جون ارزو بگو.گفت میدونی ارزو چیه تو بهم اعتماد نداری و اینا.تا فهمیدم قضیه تو بغل هم خوابیدن و نمیخواستم عشقما از دست بدم گفتم قبوله محمد. گفت پس فردا بیا گفتم فردا ن و پنجشنبه میام. پنجشنبه صبح شد پاشدم برم حموم اب داغ نبود اصلا ظهر شد دیگه پاشدم اب داغ کردم و بردم تو حموم و خودما حسابی برق انداختم چون میدونستم یه اتفاقایی میوفته.اومدم بیرون و سریع یه کرست قرمز جیغ پوشیدم با شرت قرمز و نگاه ساعت کردم 5 بود.6 قرار بود نزدیک ی ایستگاه اتوبوس باشیم.ساعت 5ورب راه افتادم و 5ونیم رسیدم دیدم وایساده برای دفعه اول دیدنه عشقت خیلی هیجاان داشت با خجالت دست دادیم و سوار موتورش شدم.محکم از پشت بغلش کردم و هی سینه هاما بهش میمالیدم ک دیدم یهو گفت همینجاس و این کلیده خونه پدربزرگمه بگیر و برو تو و درا باز بزار منم رفتم تو درا باز گذاشتم دیدم یهو اومد تو.گفتم موتور کو گفت اخر کوچه گذاشتم کسی نبینه.محکم بغلم کرد و لباشا گذاشت رو لبام.لب خوردنمون تموم شد و بغلم کرد باز و از پله ها برد منا بالا کفشاما در اورد و رفتیم تو خونه.دیدم خیلی کوچیکه ک خودش گفت اینجا انباریه اما دسته کمی از خونه ی نقلی نداشت.گفت بشین عشقم و تی وی را برام روشن کرد و رفت از تو یخچال یه کیسه خوراکی اورد.گفتم ناقلا از قبل فکر همه جا را کردی خندید و گفت یه عشق ک ندارم.اومد کنارم نشست و رانی برام باز کرد منم داشتم میخوردم ک یهو حس کردم یه دستی رو کسمه.من بگم ک خیلی رو کسم حساسم بیشتر از هردختری…رانی از دستم افتاد و همش ریخت رو مانتوم.محمد گفت وایییی عشقم ببخشید و بزار پاکش کنم.گفت بزار درش بیارم برات.در اورد و زل زد به سینه هام دماغشا کشیدم و گفتم توله کجا را نگاه میکنی خندید و گفت فک کردم همدونه اوردی با خودتا اروم زدم تو سرش و گفتم بیشول.خندید و مانتوما در اورد و انداخت کنار.گفتم بعله دیدم چقد تمیز کردی خندید و گفت وقت زیاده شالما یهو دراورد و انداخت کنار دستشا تو موهام کرد و بازی میکرد و هی میگفت نکبت تو عشقمی چرا خجالت میکشی دستما گرفت و گذاشت رو کیرش.گفتم محمد نکن زشته گفت زشت نیست و پاشد و شلوارشا دراورد و شرت و همه چیشا.باورتون نمیشع یه کیر 17 سانتی(چون بعدا خودم سانت گرفتم)کلفت.این بار من زل زده بودم ک گفت توله نگاه نکن گفتم محمد این چیه همراهت اوردی.گفت دیدم حالا ک تو هندونه اوردی منم با خودم خیار اوردم.خندیدم ک دیدم پرید کنارم گفت جونه محمد اگه ساک بزنی ناراحت میشم گفتم اووق خفه شو.یهو دیدم رفت تو هم و ناراحت شد.گفتم الکی حرف میزدم ک دیدم نه خیلی ناراحت شد گفتم عشقم ببخشید منظوری نداشتم گفت نه و اشکال نداره.این بار برا این ک از دلش در بیارم دستما گذاشتم رو کیرش و گفتم محمد کوچولو چطوره یهو گفت عالیع گفتم خودش زبون داره.گفت ارزو توهم پاشو لخت شو دیگه گفتم اصلا گفت چرا گفتم چون میخوام عشقم لختم کنه.معلوم بود تو کونش عروسیه پاشدیم و اومد داشت گردنما میخورد و منم اه و اوهم در اومده بود ک در گوشم گفت عاشقتم.منم در گوشش گفتم دست ب شرتم نزنیا کرستما در اورد و شلوارمم همین طور ک نامرد با شرتم باهم کشید پایین ک یهو دیدم فقط داره میخنده گفتم زهره مار و کشیدم بالا .گفت واایییی چرا اینقد خیس کردی و مسخره بازی در میاورد یکی زدم تو کیرش ک پام خورد تو تخماش جیغ کشید و اشکش در اومده بود.نشستم کنارش و گفتم ببخشید و عشقم و منم گریم افتاد.خلاصه کلی گریه کردیم تا خوب شد.گفت مجازاته کارت اینه ک باید بخوری برام.چون فهمیده بود چندشم میشه گفتم محمد و اصرار میکردم ک نه ک میگفت اگه نکنی بات قهر میکنم گفتم باشه با حالت چندشیم رفتم اورد سر کیرشا کردم تو دهنم خیلی باحال بود لیز بود .خوشم اومد کم کم ساک براش میزدم.شبش تو فیلمای پورن استار نگاه کردم و حرفه ای میزدم براش اه و اوهش در اومد و گفت ارزو داره میاد گفتم بریز رو سینم خوابیدم ریخت رو سینم و افتاد روم بعد یک دقیقه پاشد و دوباره شرتما کشید پایین و منم نمیذاشتم بالاخره کشید گفا اوح اوح انگار ارزو کوچولو میدونسته ک قراره محمد سر بهش بزنع رفته ارایشگاه و شروع کرد به خوردن کسم.منم خیلی حشری بودم و از این ک عشقم داره کسما میخوره تو فضا بودم اومد روما گردنما بوس میکرد و منم حشری شدم حسابی و تو گوشش میگفتم محمد بکنم.ک گفت عشقم نه و دردت میاد و دلم نمیاد و منم ک نمیدونستم درد داره.پاهاما داد بالا و انگشتشا توف زد و کرد تو کونمم اونم یکی از انگشتاشا پاهاما بستم و یه جیغ کوچیک کشیدم و گفتم محمد غلط کردم گفت عشقم دیدی گفتم.پاما داد پایین و شروع کرد به خوردن کسم و ابم اومد سرشا کشیدم عقب ک ابما نخوره.و بیهوش افتادم.یهو دیدم پاهام داره قلقک میشه به زور سرما بلند کردم دیدم محمد جوراباما در اورده و داره پاما لیس میزنه منم پاشدم گفتم محمد میکروبه و اه و اینا گفت بگیر بخواب و یه هول کوچیک داد.افتادم رو پشتی دوباره و محمد همینجوری داشت میخورد و منم هم لذت میبردم همم نگرانش بودم خلاصه خیلی وقت خورد یهو نگاه به ساعتم کردم دیدم 8 شده سریع به محمد گفتم عشقم دیر شده ک دیدم محمد نگاه ساعتش کرد و یه جیغ کشید خندیدم ک گفتم واایی مامانم میکشه سریع لباساما بهم پوشوند چون اصلا حال نداشتم و موقع ک جورابما پام کرد یه بوس محکم زد به پاهام و جورابما پام کرد و گوشی و کیفما برداشتم رفتم نزدیک در رو صندلی نشستم محمد سریع پوشید و تو پله ها بغلم کرد و گفت ممنونتم عشقم عاشقتم رفتیم سوار موتور شدیم و تو راهم برام شارژ خرید و منا رسوند نزدیک خونمون اگه دوست داشتین سکس های بعدیمونم میگم. خدافس

نوشته: آرزو


👍 1
👎 17
40456 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

569970
2016-12-23 22:12:14 +0330 +0330

كيرم تو لهجه ت

0 ❤️

569973
2016-12-23 22:24:08 +0330 +0330

فقط خفه شو زر نزن!!!حالم بهم خورد اذت!بخاطر توی لاشی از اصفهانیام حالم بهم خورد!

0 ❤️

569974
2016-12-23 22:39:10 +0330 +0330

قديما ميخواستن كس شعر تف كنند يكم مزش ميكردن اما الان بي مقدمه كس شعرو تف ميكنند روزگار بدي شده

1 ❤️

569989
2016-12-24 00:02:05 +0330 +0330

شما اصفونیا فقط زیر خوابای خوبی برای شهرضاییها هستید.تمام…تو لهجت

1 ❤️

569991
2016-12-24 00:13:42 +0330 +0330

جدیدا چقد راحت لنگا باز میشه…

0 ❤️

569993
2016-12-24 01:03:00 +0330 +0330

وجدانن چجوری با لهجه مینویسید؟؟؟؟دبستانم اینجوری مینوشتی؟؟

0 ❤️

569999
2016-12-24 03:24:06 +0330 +0330

لباشا؟
درا؟
پاهاما؟
کیفما؟
این کلماتو از کجا میاری عووق
چ بد لهجه

0 ❤️

570020
2016-12-24 09:22:45 +0330 +0330

(ظهر شد دیگه پاشدم اب داغ کردم و بردم تو حموم و خودما حسابی برق انداختم)>>>>>آبگرمکن ندارین یعنی؟!!! روو گاز آب داغ میکنین میبرین توو حموم خودتونو میشوورین باهاش؟!! :(
ننویس دیگه حالم بد شد

1 ❤️

570051
2016-12-24 13:03:05 +0330 +0330

شا ر ژ ش چند ی بو د؟

0 ❤️

570052
2016-12-24 13:35:59 +0330 +0330

خدافس

0 ❤️

570063
2016-12-24 15:39:27 +0330 +0330

این خاطره مال سال۱۳۴۳ی اصفهانیه که اون موقع ابگرمکن نبود.ک ک خور.کیر تو لنگت ک همش هواس

0 ❤️

570067
2016-12-24 16:56:22 +0330 +0330

اولش میگی هرکی میومد بلاک میکردم!!بعدش میگی تعجب کردم ک این از کجا فهمیده بود ک من عاشق پسرای غیرتیم
3 خط اول فقط خوندم تو هم یه فاحشه بیش نیستی

0 ❤️

570088
2016-12-24 20:36:49 +0330 +0330

سوای حماسه دلاور 190 دیگر، یاد قصه های مجید افتادم دست و پام یخ کرد، یلحظه رفتم سال 77 78 . با دوران کودکی ما چکار داری اخه یخاطره خوش از لهجه اصفهانی داشتیم اونم نذاشتی دیگه.

0 ❤️

570146
2016-12-25 00:36:42 +0330 +0330

kos kesh to type kardanetam ba lahje type mikoni ?:|

0 ❤️

570184
2016-12-25 10:31:30 +0330 +0330
NA

:\

0 ❤️

572521
2017-01-06 11:49:18 +0330 +0330

بابا داستان ننویس خب مجبوری مگه

0 ❤️