سلام خاطره ای ک میخوام بگم ماله 2 سال پیشه الان 19 سالمه سال اول دبیرستان با یه دختری اشنا شدم تقریبا 3 سال و خورده ای باش بودم تا 2 سال اول نهایت کاری که کردم یه لب بود و دیگه هیچ حتی یک بارم نمالیدمش.یه بار بش گفتم بیا خونمون گفت نه 2 3 هفته فقط بش گفتیم بیا تا راضی شد بیاد گفت هر موقع موقعیتش جور شد بهت میگم.

ی روز همه خانواده خواستن برن بیرون منم فکرم فقط این بود ک دوست دخترمو بیارم خونه ولی ن ب قصد سکس اصلا تو ابن خیالا نبودم.ب بابام گفتم نمیام بعد کل غر زدن ک ارررررره تو فقط میخوای تنها تو خونه باشی هر کار دوس داشتی بکنی و… .اقا رفتن بابام اینا من تنها موندم زنگ زدم بش گفتم میتونی بیایی گفت اره خودم تاکسی گرفتم رفتم دنبالش اوردمش خونه ساعت 4ونیم 5 عصر بود اومد خونمون 8ونیم این چیزا بود رفت.اومد تو و مانتوشو در اورد ی تاپ قرمز پوشیده بود .اولاش ک اومد ففط ی چایی اوردم براش نشستیم خوردیم حتی پیش همم ننشستیم فیلم عروسی داداشمو گذاشتم براش دید من دراز کشیده بودم اون رو مبل.وقتی تموم شد نگاه کردم بش یخورده حرف زدیم بعد اومد نشست پیشم دستمونو داده بودیم ب هم حرف میزدیم.ی بوسش کردم اروم اروم شروع کردیم لب گرفتن من دراز کشیدم اون اومد رو شکمم نشست ادامه لبو رفتیم ی 10 مین فقط سرمون تو لبو گردنه هم بود کیرمم شق شده بود ولی خب میدونستم فهمیده کیرم شق شده چون هی میمالید بش منم دست کردم زیر تاپش میکشیدم ب کمرش.گردنه منو مک میزد جوری ک خون مرده شده بود دو طرف گردنم منم دیگه تو فضا بودم هیچی نمیفهمیدم دستمو بردم رو کونش یکم کشیدم دیدم چیزی نمیگه ادمه دادم یکم مالیدمش بلند شد دیدم خیلی خماره چشاش یکم قربون صدقش رفتم.اومد از رو شکمم پایین خوابید پیشم چسبیدم بش دوباره کونشو میمالیدم این بار جرئت پیدا کردم دست بذارم رو سینش مالیدم سینشو ولی سوتین داشت اصلا نرمی سینشو حس نمیکردم چون با سوتین سفت بود بهش گفتم میذاری پیرنتو در بیارم؟هیچی نگفت فقط سرش تو گردنه من بود خودم پاشدم تاپشو در اوردم سوتینشو خواستم باز کنم ولی غیر از این سوتینایی بود ک دیده بودم بش گفتم پس این از کجا باز میشه خندید گفت دیونههه این از جلو باز میشه گفتم کفت مگه من سوتین دارم ک حالا بدونم از تو از کجاش باز میشه من والا فقط دیدم اکثرا از پشت باز میشه سوتینشو در اوردم شروع کردم مالیدن سینش زیاد بزرگ نبودن 70 یا 75 بود یکم خوردم سینشو دیدم دست برد سمت کیرم اخه ضایع ضایع بود کیرم چون شلوار لی داشتم معلوم بود کیرمم 16 سانته دیگه داشتم میمیردم از شق درد دکمه شلوارشو باز کردم بش گفتم پاشو درش بیارم ولی اصلا انگار ن انگار بلند نشد هر کار کردم مجبور شدم همونجوری دست بکنم تو شرتش.دست کردم تو شرتش کسشو مالیدم انگشتم خیسه خیس شد از ابش بش گفتم اووووو سیل نیاد گفت زهر مار.پاشدم شلوار خودمو کندم با شرت نشستم پیشش دوباره دست کردم تو شرتش مالدم کسشو.اونم کیر منو میمالید از رو شرت بعد شرتمو رد کرد کیرمو درورد بیرون.خوابیدم جلوش ب منظور اینکه بخوره کیرمو اونم فهمید قصدم چیه شرو کرد خوردن کیرمو تا ته نمیخورد فقط سرشو یکم پایین ترشو میکرد تو دهنش مک میزد ولی دندوناش خیلی میخورد ب کیرم.وفتی میخورد سرشو بلند کردم گفتم در بیارم شلوارتو؟سرشو انداخت پایین گفتم ب خدا کاری نمیکنم قربونت برم.بازم هیچی نگفت خودم شلوارش در اوردم ولی بلند نشد همونجوری ک نشسته بود در اوردم خوابوندمش پاهاشو یکم باز کردم شرتشو رد کردم یکم لیس زدم ب کسش ولی تا زبونم خورد سرمو هول داد عقب.بش گفتم نترس کاری ک نمیکنم.شروع کردم کسشو خوردن ولی هنوزم میترسید چون بعضی وقتا هم خودشو میکشید عقب هم گاهی سر منو هول میداد عقب دستم میذاشتم ب کسش دستمو سریع با دستش میگرف ک مبادا بکنم تو.ولی منم نمیخواستم که پاره کنم پردشو.ب پشت خوابوندمش رفتم روش خوابیدم کیرمو وسط لپای کونش بالا پایین میکردم.ی 5 مین این کارو کردم دیدم صداش درومد فهمیدم خوشش میاد کیرمو تف زدم بش گذاشتم لای پاش بالا پایین کردم تند تند عقب جلو میکردم.صداشم ثانیه ب ثانیه میرفت بالا.دوبار تف زدم ب سر کیرم با سوراخه کونش تنظبم کردم یکم فشار دادم خودش کشید جلو ک نره.گفتم ااااا اروم میکنم.گفت ن درد داره.گفتم یکم دیگه اروم میکنم.هیچی نگفت دستشو گذاشت رو سرش.اروم فشار دادم دوباره دیدم داره صداش میره بالا بیشتر کردم فشارو ولی بازم نمیرفت تو لپای کونشو کشیدم فشار دادم سرش رفت تو دیدم دیگه میخواد جیغ برنه میگفت ترو خدا درش بیار دارم میمیرم گفتم بش باشه یکم صبر کن الان درش میارم.یکم فشار دادم تو اروم اروم فرستادمش تا ته تو ولی دیگه میخواست جیغ بزنه.کلا 3یا 4 بار تلمبه زدم تو دیدم ابم داره میاد کیرمو در اوردم با دست ی کم مالیدم ابم اومد ریختم لای کونش بش گفتم کوفت چقد داد میزنی گفت خب درد دارهههه.ی دستمال اوردم ابمو ار و کونش پاک کردم لباسامونو پوشیدیم میوه اوردیم خوردیم ولی خجالت میکشید تو صورتم نگاه کنه دیگه.ساعت 8ونیم شد گفت باید برم چون مامانشم داشت زنگ میزد ی تاکسی تلفنی گرفتم براش رفت خونشون ک وقتی رسید گفت مامانم خیلی دعوام کرد واسه دیر اومدنم.اون اولین سکسو اخرین سکسم بود الان من جدا شدم ازش 1سالو نیم بعدشم با هم بودیم ولی دیگه موقعیت سکس جور نشد و فقط دیگه لب میگرفتمو میمالیدمش.بعد 1سالو نیمم یهو تلفنش خاموش شد ک از دوستش پرسیدم گفت خواستگاد اومد براش خطشو عوض کرد با اوددم گفتم پیداش کنم ابروشو میریزم ولی خواستگارش اهوازی بود رفت اهواز چون دوست دختر خودمم اهوازی بود همه فامیلاشون اونجا بودن فقط خودشون شهر ما بودن اونم ب خاطر کار باباش بعدها دوستش گفت ک زن داییش این دوست دخترتو معرفی کرده به این خواستگاره بعدشم فهمیدم ازدواج کرده و تو اهواز خونه دارن.6 ماهه جداشدیم از هم تو این 6 ماه هر شب تو ذهنه منه حتی اون اولا تا دوماهه اول از بس گریه کردم مردم چون خیلی عادت کردم بش.

از اون ب بعد یاد گرفتم ب کسی وابسته نشم چون اخرش این میشه.الان با یکی دیگم ولی سعی میکنم بش وابسته نشم.دوماهه با دوست دختر جدیدمم.امیدوارم خوشتون اومده باشه هرچیم گفتم عین حقیقته در صورتی ک کامنت میذارن مرتیکه ملجوقی.کامنت همه اینایی ک داستان مینویسن اینه امکان نداره کسی فحش نده نگه مرتیکه ملجوقی خخخخ.با اجازه عزت زیاد

نوشته: nevermore