سلام دوستان مینا هستم 32ساله،میخوام قسمت دوم داستانمو تعریف کنم،توصیه میکنم به کسانی که قسمت اول و مطالعه نکردن اول برن سراغ قسمت اول بخوننش و برگردن،یه صحبتیم داشتم با عزیزانی که وقت گذاشتن و داستان منو خوندن و کامنت گذاشتن،سپاس از وقتی که گذاشتین و یه توضیح،منم مثل همه شما میدونم که خیانت بدترین کار دنیاس و بدترین کاری که یه فرد میتونه با شریک زندگیش بکنه،باور کنید منم خیلی ناخواسته تو این رابطه قرار گرفتم،الان حدود یکسال از اون روزام میگذره،بازم خدارو شکر که تونستم با سختی رابطه مون رو کات کنم،سختیش از بابت وابستگی و دلدادگی بود که تو این 3ماه بینمون بوجود اومده بود،هم برای من راحت نبود هم برای کامی،اینم واسه اون دسته از ادمایی گفتم که تو کامنتا فرموده بودن چطور اینا که تا دیروز عکس میدادن و میگرفتن باهم رابطه داشتن به این راحتی تونستن جدا شن،خواستم بگم اصلا راحت نبود،و در جواب کسایی که واسه من آرزوی خیانت از جانب همسرم رو کرده بودن باید بگم اگه قرار بود اینجور بشه که نصف بیشتر خانوما باید مثل مرداشون به سمت خیانت میرفتن،من کارمو توجیه نمیکنم ولی من ناخواسته تو این رابطه افتادم.
حالا بریم سراغ سکس دوم و اخرم با کامی،بعداز سکس اول همچنان رابطه ما ادامه داشت و با ولع و وابستگی بیشتر،مزه همو چشیده بودیم بیقرار واسه یه قرار دیگه،خب تو هفته شاید یه بار تا دوبار من میتونستم بپیچونم و برم سراغ کامی،ولی نمیخواستیم اینجوری باشه نباید بی گدار به اب میزدیم چون دراونصورت پایان خوشی در انتظارمون نبود،علی بعداز ظهرا بعد از اومدنش از سرکار باشگاه میرفت،یه شنبه بود و باشگاه بود،شام قرار بود کامی بیاد خونمون،کامی میدونست علی تو این ساعت باشگاه داره،با علی تماس گرفته بود و گفته بود من نزدیک خونتون هستم کجایی کی میای،علی گفته بود تا یه ساعت دیگه باشگاهم،کامی هم گفته بود تو این یه ساعت من چیکار کنم،علی بهش گفته بود برو ماشین و بزار جلوی در بیا اینجا باهم برمیگردیم،منم تو خونه بی خبر از همه جا،زنگ مون و زدن،تو ایفون نگاه کردم کامی بود،جواب دادم گفت باز کن،نمیدونستم قراره بیاد،لباس خونه ای تنم بود،تاپ و شلوارک،نه اینکه نخوام لباسامو عوض کنم ولی نشد وقت نکردم،در ورودی رو باز کردم اومد تو یه نگاه به اینور و اونور کرد و بوسید گونه مو،همینجور داشتم نگاش میکردم که بفهمم اینجا چیکار میکنه و کارش چیه،رفت سمت دستشویی و شروع کرد صحبت از قرارش با علی،اومده بود ماشین و گذاشته بود جلوی در،بره دستشویی و بره،از دستشویی اومد بیرون تو روشویی داشت دستاشو میشست،شروع کرد قربون صدقه من رفتن و زبون ریختن،اومدم تو درگاه در وایستادم دستاشو شست اومد سمتم بوسیدیم همو،دوباره و دوباره،گفت کیان کجاست (پسرم) گفتم دار بازی میکنه تو اتاقش،گفت برو درو ببند روش و بیا گفتم نه میترسه یه وقت میخواد بیاد بیرون نمیتونه و گریه میکنه،یه ذره نگام کرد و کشیدم تو دستشویی و گفت پس تو بیا اینجا،شروع کردیم از هم لب گرفتن و بوسیدن هم،چسبیده بودیم به هم،تو گردن و لب و گوشام مبچرخید،دستشو رد کرد از تو سوتینمو همونطور که داشتیم لب بازی میکردیم گذاشت رو سینه مو فشارش داد،لبامو میخورد و با زبونش تو دهنم بازی میکرد،دستشو از تو سینه ام برداشت و کرد تو شورتم و از پشت باسنم و گرفت تو مشتشو فشارم میداد به خودش،ابم داشت میومد کسم خیس شده بود،کیرش نیمه راست بود،حسش میکردم،استرس داشتم داشتم حال میکردم ولی دوس داشتم زود تموم شه و بره،گفتم برو کامی بسه به وقت علی میاد،گفت نمیاد گفت یه ساعت دیگه کار دارم منتظره برم پیشش،گفت بکنمت بعد برم،مگه منتظر فرصت نبودی اینم فرصت،شورت و شلوارکمو در اورد،گفت دستاتو بزار رو توالت فرنگیو قمبل کن،خودشم شلوارشو تا نیمه داد پایین،دستامو گذاشتم رو صفحه بسته توالت و کونم مماس کیر کامی بود،کیرشو فشار داد لای کونم،خیس خیس بود لای پام،یه دست کشید لای پام،گفت جوون میبینم که هنوز هیچی نشه خیس کردی مینا خانوم،یه تف انداخت سر کیرش و یه کمم مالید دم سوراخ کونمو گذاشت دم سوراخم،یه ذره بازیش داد،همینجور داشت ابم میومد،کرد تو کونم،دیووونه شدم،شروع کرد جلو عقب کردن و تلمبه زدن تو کونم،اوووووف،داشتم حال میکردم،تلمبه میزد و قربون صدقه ام میرفت،کس و کونت و قربون بشم،کونت فقط مال منه،فقط من باید بکنمش دیگه به علی از کون نده،کونت فقط مال خودمه،حس کردم که داره ابش میاد تندتر کرد ضربه هاشو،آبش اومد خالیش کرد تو کونم،اییییییی،یه چند ثانیه تو اون حالت موند بعد درش آورد،دولا شد کونمو بوسید،بلند شدم منم،چندتا دیگه ازم لب گرفت و رفت بیرون و تو روشویی کیرشو شست،منم تو دستشویی خودمو شستم و شلوارک مو پوشیدم و اومدم بیرون،نشسته بود پشت میز ناهار خوری،براش چای ریختم و با خرما گذاشتم جلوش،اشاره کرد به خرماهه و گفت اینو گذاشتی که بخورم کمرم پرشه دوباره بکنمت،خندیدم،چایشو خورد وبعد چندتا بوس دیگه رفت که با علی برگرده،خیلی حال نکردم هم استرس داشتم هم اینکه فقط کرده بود منو ورفته بود اصلا ارگاسم نشدم،اونشب بدون هبچ اتفاق خاصی گذشت،عذاب وجدان گرفته بودم همش تو خیالم میومد که اگه همینکارو علی بکنه و من بفهمم چیکار میکنم،فکرشم نمیتونستم بکنم،به کامی گفتم حس مو اونم دنباله حرفمو گرفت و گفت منم حسم خوب نیست،علی رو میبینم خجالت میکشم اون خیلی منو دوس داره درست نیست من باهاش اینکارو کردم،همون روز قرار گذاشتیم که بیخیال هم بشیم،چند بار من و چند بار بیشترم کامی زیر قولش زدو باز به هم پیام دادیم و سکس چت،ولی بلاخره با سختی زیاد تونستیم رابطه مون و تموم کنیم،اینم بزار به حساب یه شیطونی و یه پنهونیه زنونه،بازم میگم از اول اصلا قصد هیچکدوممون این نبود،پیش اومد،خیلی آروم و ناخواسته،ولی الان خداروشکر نزدیک یه سال میشه که دیگه هیچی بینمون نیست،چندبار باهم برخورد داشتیم چندبارم تلفنی صحبت کردیم ولی خیلی معمولی و عادی انگار که نه یه روزی کیرشو گذاشت دهنم و براش خوردم و بهش التماس میکردم که منو بکنههههه…
یه تذکر قضاوت نکنیم همو روزی میرسه که خودمون تو اون موقعیت و جایگاه قرار میگیریم،یه خانمی رو میشناختم با دوست صمیمی همسرش رابطه داشت به نظرم کارش خیلی زشت و مسخره میومد هیچوقت فکر نمیکردم خودمم تو همچین موقعیتی قرار بگیرم،ممنون که وقت گذاشتین و داستانمو خوندید،بدرودددددد
نوشته: میناااا
تعداد دیسلایک ها تو قسمت قبلی دو برابر لایک بوده پس نباید جالب باشه
خیانت واقعیتی که خیلی از همسرها باید تجربه کنند تا بفهمند چیه و بعد بذارنش کنار
من خیانت نکردم چون مجردم ولی با زن شوهردار بودم… به تجربه فهمیدم که برای زنهای شوهردار از بیرون و قبل از خیانت کردن، سکس با غریبه یا به طور بهتر بگم سکس با نامحرم خیلی جذابه ولی بعد از ارگاسم و یک سری اتفاقات مثل خجالت کشیدن از شوهر، تبدیل میشه به سرخوردگی و البته یک تجربه خوب که بفهمند خیانت چیه و چه مزه ای میده و بعدا این تجربه براشون درس عبرت بشه که همه چیز به جذابی که از بیرون میبینن نیست…
اینم بگم که قضاوت نکنین… من خیلی از دوستای دختر و پسر و زن و مردمو دیدم که خیانت را قبیح میدونستن ولی خودشون مرتکب شدند…
راستش انسان و گرایشات جنسی انسان بقدری پیچیده هستند که هرکی بگه اونارو میشناسه در واقع به نادانی خودش اعتراف کرده.نمیدونم،شاید خیلی از ماها هم که اینجا عملت رو محکوم میکنیم در شرایط مشابه همون کاری رو بکنیم که تو کردی،بقول اسکلت جان، قاعده ای در کار نیست.
همین که به اشتباهت رسیدی ارزش داره
خیانت به هیچ وجه توجیه وعاقبت نداره
به راست و دروغش کاری ندارم ولی میدونم در سکس مقعدی اگه از قبل امادگی نداشته باشی و توی کونتو نشسته باشی،کثافت کاری میشه
کــلــیــد اســرار
ایــن داســتــان : قضاوت خانومی که با دوست صمیمی شوهرش رابطه داشت !!
خوب شد که نوشتی دستتو روی صفحه بسته توالت فرنگی گذاشتی.وگرنه فکر می کردم دستات گوهی شده ? ? ?
از معدود داستانی هایی که خوش اومد و جالب بود خوندنش همین بود.
خوشحالم که تصمیم درستی گرفتی مینا خانوم.
شاید بتونی این تجربتو در اختیار دیگران هم بزاری توی فضای مجازی.
هر دوتاشو خوندم
اره، ی وقتهایی ادم ناخواسته میره تو ی رابطه.
خوبع حالا جلوشو گرفتی
ب پیام های دیگران توجه نکن،
همه شون جانماز اب میکشن
مخصوصا اونایی ک دم از خیانت نکردن میزنن
سلا.واقعن خیانت بزرگترین خنجریه که انسان ها در روابط شون به قلب هم وارد میکنن!اما یه جایی هست که یه انگل هایی تو جامعه و زندگی میبینی (مثل باهات ۲۵ سال دوستی و رفاقت و ادعای برادری میکنه و بعد ۲۵ سال خیانت میکنه و مال کلانی ازت کش میره و بعدن بهت بی حرمتی هم میکنه)خوب این خنجره که اونجا یکم قلب آدم رو تسکین میده .
وقتی که برای انتقام زن و دخترش مثل فاحشه ها زیرت باشه اون وقته که میتونی انتقامت رو تو بدن زن و بچه اش خالی کنی!
اما حیف که دوباره به خانواده خودت خیانت کردی !
کاش خانم میتونستن این نوع انتقام ناخواسته رو ((خیانت))حساب نکنن!
کاش!
بقول ی قدیمی
گناه گناهه
کوچیک بزرگم نداره
خیانت توام خیانته ناخواسته و خواسته نداره
شهوت بدترین چیزیه ک ادم نمیتونه خودشو با اون کنترل کنه درکت میکنم ک نتونستی جلو خودتو بگیری
ولی
درک نمیکنم ک چرا باوجود این ک ی شوهر ایده ال داشتی(ازنظر سکس)رفتی ب ی غریبه دادی
خیلی سخته برا من یکی قابل هضم نیست
مثل بقیه ام فحشت نمیدم
چون فحش خوردنم لیاقت میخواد
داستانتو کامل خوندم. گاهی اوقات انسان وارد یه رابطه اینطوری میشه و منظورتو از ناخواسته درک میکنم. و اینکه خودتو شناختی و کات کردی قابل احترام. نه اینکه مثل دیگر دوستان که توهین میکنن. هر چیزیو که عیب کنید به وقتش واسه خود ما رقم میخوره
چرا خودت رو گول میزنی واسمش رو میزاری شیطونی اون فقط می خواسته رو بکنه توهم به خاطر تنوع خیانت کردی وباز هم میکنی اون کس کش که زن رفیقش رو کرده حرومزاده است
خیلی عالی بود، خوب نوشتی… همه اینایی که فحش میدن یه مشت آدم پرادعای جانماز آب کشی هستن که از خر نر هم نمیگذرن چه برسه به معشوقه. آب گیرشون نمیاد. من خودم خیلی دوست دارم زنم علاوه بر خودم با دوستم سکس کنه چون مطمئنم هیچ ربطی به زندگیمون نداره و به خاطر وفاداریش هرگز چشمش دنبال کسی نیست ولی خودم دوست دارم یه حال جدیدی بهش بدم و یه تنوع واسش ایجاد کنم.
قشنگ بود منم خوشم اومد و ايرادي بهت نمي گيرم چون ممكنه برا هر كسي پيش بياد
داستانت عالی بود چند بار خوندمش از بس جذاب بود و واقعی. خیلی دوست داشتم نقش علی رو میداشتم و زنم اهل شیطونی میبود ولی حیف که نیست ازت راهنمایی میخوام تو پیویم بیا
من که نخوندم نه قسمت اول نه دومک!
ولی 18 سانت دور کیر مکنم تو کست کنار کیر کامیت
تا کست جرش بدم بری زیرم
بابا خیانت چیه، الان سه ساله یه زن شوهر دارو میکنم ، زندگیشون سرد بود ازون.وقت کانونشون داغ شده ، دیگه قاتع شده.که دوتا شوهر داره ، ولی انصافا خیلی هوای زندگیشو.دارم که ابروش نره ، و چون اون بهم اطمینان داره با خیال راحت بهم کس میده ، اگه از روی هوس بده زود پشیمون میشه ولی وقتی از جون ودل بکنی هیچ وقت سیر نمی شین
هااااااا
امیدوارم شوهرتو رو مامانت پیدا کنی
عا ره
حق داری گاهی کارا جوری پیش میره که اصلا انتظارش رو نداری
البته خوده من با دوتا خانم شوهردار به اسم مینا هر دوشون اسموش مینا بود سکس کردم چه کس تنگی داشتن میدونم تو از از همونایی تنگ و خوشگل بازم میگم نوش جونت میبوسمت
من پشیمونی توت ندیدم و فقط ترسیدی
البته که از تعریفش هم لذت بردی
اگه شوهرت دو هفته بره سفر میتونی نری پیش کامی ؟؟
خسته نباشی همین امثال شماست میرید میدید بعد میایید میگید اووف اووف چقدر نامرد خیانت کرد اصلاً خیار چنبر تو کونت خائن حیف علی بره سگ بگاد از تو بهتره
خسته نباشی همین امثال شماست میرید میدید بعد میایید میگید اووف اووف چقدر نامرد خیانت کرد اصلاً خیار چنبر تو کونت خائن حیف علی بره سگ بگاد از تو بهتره
در نهایت میگم برو بجایی این خاطرات کییییونیت یکم فک کن دوباره نیایی برا ما داستام دادنخاتو بنویسی خانم کونی مقام
داستان اولتو خوندم این یکی رو نه…فقط خواستم تاکید بکنم که یادت نره،،تو یه جنده هستی
کیره مسعود روشن پژوه مجری مسابقه محله از پهنا تو کیون خیانت کارت (wanking) (erection)