سکس با ساناز

1392/12/05

سلام
این مطلبی که پیش روی شما خوانندگان محترم هست به هیچ عنوان یک داستان نیست یا افکار مغشوش شب گذشته کسی که در کف سکس میسوزه
این یک خاطره ست با جزئیاتی که سعی کردم مختصر و مفید باشه
دلیل نوشتن هم سوالی هست که در پایان مطرح میکنم
سوالی که جوابش رو نمیدونم و برام مهمه همچنین سر دو راهی هستم و امیدوارم با نظرات حاکی از لطف شما دوستان و زمانی که بخاطر من گذاشتین بتونم تصمیمم رو بگیرم تصمیمی که در اینده ازش پشیمون نشم و شما هم از خاطره هم لذت ببرین
پیشاپیش ممنونم از خواننده محترم و نظر دهندگان عزیز
اگه خواستین ناسزا هم بدین فقط به خودم بگین و اسم کسی رو نیارین
اول شروع میکنم از روز آشنایی
۶ سال پیش بود که برای اولین بار ساناز رو دیدم وقتی با دوستم(علی) که به همراه دوست دخترش(سمیرا) میخواستن برن شمال منم رفتم و ساناز هم که دوست صمیمی سمیرا بود اومده بود خوب طبیعی بود که وقتی من باشم ساناز هم باشه ما با هم مشغول گفتگو بشیم و کمی بیشتر فرصت برای شناخت همدیگه داشته باشیم
ساناز دختر زیبایی و خوش اندام و جذابی بود ولی من چشمی بهش نداشتم چون خودم دوست دختر داشتم و هرچی میخواستم بهم میداد نیازی نداشتم که از ساناز سکس بخوام در عین حال فکر نمیکردم ساناز رو زیاد ببینم واسه همین در اون چند روز مسافرت کاری باهاش نداشتم نهایت کاری که کردیم این بود که دست هم رو میگرفتیم و هم قدم شدیم و اینم بخاطر ساناز بود که نمیخواست در برابر سمیرا کم بیاره وگرنه برای من که لذتی نداشت.
دوستی ما بعد از اون مسافرت ادامه پیدا کرد ولی نه به صورت عادی اولش ساناز همش از این میگفت که با پسرها خیلی نزدیک نمیشه و راحت کنارشون رد میشه ولی با گذشت زمان کم کم دیدم لحن ساناز داره تغییر میکنه که حاکی از قصدش ازدواج با من بود منم ازش فاصله گرفتم جوری که ماهی 1 بار هم برای دیدنش نمیرفتم
مدتی که این اوضاع رو ساناز دید فهمید نمیخوامش برام شروع کرد از دوست پسرهاش تعریف کردن که مثلا امروز رفتیم بیرون جات خالی بود یا فلان غذا رو خوردیم ولی در مقابل من هیچ وقت از دوست دخترم نمیگفتم چون ربطی به ساناز نداشت
این رابطه نصفه نیمه ما ادامه داشت تا 2 سال قبل که من نامزد کردم و از اون روز ساناز دوباره حضورش با پیام ها و میل و کامنت فیس بوک در زندگی مجازی من بیشتر شد
از روابط خصوصی ما میپرسید با هم چیکار میکنین بوسش کردی سایز سینه هاش چنده عکسش رو بده ببینم و کلا حرف هایی که همش بوی کنجکاوی میداد منم راستش رو میگفتم چون کلا از دروغ متنفرم و به نظرم کار ادم های ضعیف هست
اونم هرچی رو من براش تعریف میکردم فردا تحویل خودم میداد که با دوست پسرش همون کارها رو کرده و برام تعریف میکرد که دوست پسرش یه خونه خالی داره و تقریبا هر روز میرفتن و از هم لب میگرفتن وقتی بهش میگفتم فقط لب میگفت اره فقط لب و به تمام مقدسات عالم قسم میخورد راستش منم باور میکردم چون ساناز دوست دوران بچگی سمیرا بود و من اینو از علی پرسیدم که سابقه ساناز رو از سمیرا بپرسه و اونم تایید کرد که ساناز کم دوست پسر نداشته ولی تا امروز هیچ کدوم اونها انقدر بهش نزدیک نشدن که بهشون سکس بده منم ساناز رو اینجوری باور کرده بودم که اهل حال دادن به پسرها نیست و هر کس بخواد بهش نزدیک بشه فوری حذفش میکنه البته برای من فرقی نمیکرد چون دیگه نامزد داشتم .این شرایط برقرار بود تا دوران 5 ماهه نامزدی من تموم شد و من از نامزدم جدا شدم با پخش شدن این خبر ساناز اومد سراغم و گفت حرف جدی باهات دارم
رفتیم یه کافه و مشغول صحبت شدیم و ساناز با این جمله شروع کرد
میخوام عزیزت بشم
امادگی شنیدنش رو داشتم و گفتم تو دوست خوبم هستی برام خیلی عزیزی
گفت نه میخوام واسه همیشه عزیزت باشم میخوام زنت بشم
منم گفتم بعد از روزهای خیلی سختی که نامزد قبلیم برام ساخته روحیه و امادگی ازدواج مجدد ندارم
حرفم اصلا دروغ نبود ولی خجالت کشیدم بهش بگم اگه هم قصد داشتم دوباره ازدواج کنم تو اصلا گزینه من نبودی
اصلا نمیدونم ساناز با اون سابقه ای که خودش برام تعریف کرده بود چطور روش میشد بیاد بگه منو بگیر
با شنیدن این جمله که امادگی ندارم گفت حق داری من پیش تو خیلی خود زنی کردم
دیگه نمیخوام ببینمت هیچ وقت بهم زنگ نزن و سراغم رو نگیر
منم گفتم باشه و باهاش دست دادم و رفتم
این گذشت تا چند ماه بعد که کاری برای ساناز پیش اومد که من با توجه به تخصص کاری و رشته تحصیلی ساناز ازم کمک خواست
این شروعی دوباره بود و ساناز که دید من بعد از این مدت واقعا ازدواج نکردم فهمید بهش دروغ نگفتم با کمال میل منو پذیرفت
در شروع سری جدید دوستی با ساناز دیگه من تغییرات زیادی کرده بودم و دیگه اون پسر سربه زیر ۶ سال قبل که اولین روز اشنایی با ساناز بود نبودم و شیطون شده بودم
البته هنوز هم در فکر سکس با ساناز نبودم فقط دوست داشتم ازش لب بگیرم اخه لب هاش ادم رو دیوونه میکرد بس که خوشکل بود
یه روز گرم تابستون سال 92 خونه ما برای چند وقت خالی بود زنگ زدم به ساناز میای بریم بیرون
گفت اره میام بهش گفتم خونه ما کسی نیست میای پیشم گفت به شریطی که بچه ها هم باشن میام
گفتم از چی میترسی بیا کاریت ندارم گفت میام ولی با سمیرا خلاصه قرار بود شد فردا صبح زود بجای اینکه بره سرکار بیاد پیش من و تا ساعت 4 که تایم اداری بود بمونه و ناهار هم با هم بخوریم بعد بره
صبح زود روز بعد وقتی رفتم سرقرار که ساناز و سمیرا رو بیارم خونه دیدم ساناز تنهاست و با ذوق گفت که موفق شده سمیرا رو بپیچونه تا تنها باشیم راستش من انقدر به اینکه ساناز دختر دست نخورده ای هست و با اطمینان هم گفته بود که سمیرا هم میاد همچنین تنبلی هم بهشون اضافه کردم که خودم رو تمیز نکردم و به خودم بگفتم حالا تمیز کنی که چی بشه ساناز که نمیزاره بهش دست بزنی تو هم که انقدر پر رو نیستی یه هو بزاریش تو عمل انجام شده ،به اتفاق ساناز اومدیم خونه و اتاق خواهرم رو بهش نشون دادم تا بره لباس عوض کنه
وقتی برگشت دیدم تجدید ارایش کرده و یه تی شرت پوشیده به همراه یه ساپورت مشکی به پاش
لباسش سکسی بود ولی تابلو نبود که آیا منظورش از پوشیدن اون لباس ها چی هست مخصوصا در نگاه من که تصور سکس با ساناز رو اصلا در تخیلم هم نداشتم تحریک کننده نبود
ولی نمیشه منکر این شد که سینه های سایز 70 ساناز توی اون تی شرت قرمز خوش فرم تر از همیشه به نظر میرسید و ران های کلفتش توی اون ساپورت مشکی تنگ خیلی جذاب بود
وقتی از اتاق اومد بیرون رفت جلوی اینه تا دستی به موهاش بکشه و اونها رو پریشون کنه
برگشت و دستش رو به کمرش گذاشت و یه لبخند شیطنت امیز زد و من رفتم سمتش
بغلش کردم و ازش تشکر کردم که اومده پیشم و دعوتش کردم به صبحانه بعد با هم رفتیم اتاقم رو نشونش بدم
وقتی اومد توی اتاقم و مشغول تماشا و دستکاری وسایل اتاق من بود منم مشغول دستکاری ساناز شدم
اول بهش گفتم ساناز من ازت یه لب میخوام گفت ما که دوست دختر دوست پسر نیستیم که لب بهت بدم خیر نمیدم
منم بهش گفتم حالا که اینجوری شد باید لب بدی و با رضایت هم باید لب بدی
شروع کردم به بوسیدن گونه های سرخ و سفیدش ساناز پوست خیلی خوش رنگی داره
حدود دو ساعت هرچی من اسرار میکردم اون رضایت نمیداد که لب بده همش میخندید و صورتش رو برمیگردوند نشستیم روی تخت و بغلش کردم و با ولع و تند تند مشغول بوسیدن گونه هاش شدم مرتب بهش اسرار میکردم که لب میخوام
گفت تو که این همه منو بوسیدی و داری ادامه میدی دیگه لب میخوای چیکار گفتم نه فقط طعم لب های خوشکلته که ارومم میکنه در این مدت که داشتم راضی ایش میکردم که لب بده بهش گفتم چرا شما دخترا دوست دارین همه چی براتون اتفاق بیوفتهاگه یکی بهتون بگه لب میخوام دو ساعت سرکارش میزارین که لب نمیدم ولی اگه بجای اینکه بهت بگم همون اول که اومده بودی پیشم لب رو لبت گذاشته بودم دیگه همه چی تموم شده بود اونم گفت خیلی تجربه ات زیاد شده ها و خنده شیطنت امیز شیرینی زد که دلم لرزید
اخه ساناز به یاد داشت که من اون اولین باری که هم رو دیدیم چقدر بی خیال دخترا بودم اصلا دنبال مخ زنی نبودم حالا میدید حرف های جدیدی میزنم(بگذریم)یه بار کلی بهش اصرار کردم و گونه خودم رو جلوش گذاشتم تا راضی شد منو بوس کنه ولی باز لب نمیداد
خلاصه بعد از دو ساعت اصرار و گاهی خواهش و یاداوری خاطره های خوبی که با هم داشتیم یه بار هم بهش گفتم فکر کردی حالا لب بدی مثلا چه اتفاقی می افته هیچی نمیشه این که میبینی بعد از لب قلب میاد بالاسرشون و عاشق میشن فقط مال فیلم هاست حرفم نتیجه معکوس داد و بهش برخورد بازم کارم عقب افتاد
بلاخره به زبون اورد که راضیه لب بده و همزمان به هم نزدیک شدیم و یه لب خیلی شیرین و طولانی بهم داد و واقعا دلچسب بود
اون شروع لب گرفتن های ما بود بعد از اولین لب که بسیار لذت داشت لذتی که هیچ ربطی به لذت سکس نداره
این لذتی ست که مربوط به لبی ست که شما سال هاست میبینی و زیبایی چشم نوازش رو لبخند هاش رو عزیزم گفتن هاش رو شیرین زبونی هاش و گاهی تلخی و دلخوری هاشو میبینی و هیچ وقت تا این اندازه نتونستی بهش نزدیک باشی و امروز داری طعم این لب رو نرمی این لب رو گرمای این لب رو حس میکنی لمس میکنی و میچشی
این خاص ترین لبی بود که من در طول عمرم گرفته بودم
من همیشه دوست دختر داشتم تعدادشون زیاد نبوده ۳ دختر که باهاشون سکس داشتم ولی با هرکدوم تعداد خیلی زیادی تجربه ام در سکس و تحریک دخترا کافیه
با شروع لب دادن های ساناز سرعت من در پیشرفت به سمتش زیاد نشد بخاطر همون تصوری که عرض کردم و دیدگاهی که داشتم ولی این روند با حرکات ساناز تغییر کرد
چشم هاش خمار شده بود و لبخند هاش و حالات صورتش ، تا حالا کسی رو انقدر شهوانی ندیده بودم
با تمام حرکات و ادا اطفارش داد میزد بیا به سمت من، هنگامی کاملا مطما شدم که وقت لب گرفتن لب منو مک زد بار اول گفتم هواسش نبوده ولی دیدم مرتب تکرار میکنه و بعد از اون زبونش رو کرد تو دهنم که میک بزنم منم با قدرت براش خواسته اش رو انجام دادم و با قدرتی میک زدم که زنش داشت کنده میشد سرم رو گذاشتم رو پاش و از روی لباس سینه هاش رو بوس میکردم عکس العمل ساناز فقط لبخند شیطنت امیز بود
ب تا پا شدم ساناز گفت خوابم میاد و سرش رو گذاشت رو پام وقتی اولین لب رو گرفتم سرم رو اوردم بالا دیدم ساناز با زبونش گوشه لب خودش رو لیسید بعد تکرار این عمل فهمیدم همه جوره اماده سکسه و واجب شد بهش دست بزنم
حالا من انقدر بیضه درد داشتم که در عمرم تجربه اش نکرده بودم 4 ساعت تحریک شدید بدون هچ سکسی از خدام بود یه جوری ابم بیاد در این حالت که ساناز سرش رو پام بود و لب میگرفتیم و تحریک میشدم یه هو حس کردم ابم داره میاد در عرض یک ثانیه باید تصمیم می گرفتم آیا خودم رو جلوی ساناز بشکنم یا توی شورتم خالیش کنم و ساناز نفهمه بعد گفتم ممکنه بوش بلند بشه ولی گفتم هنوزش بو بفهمه بهتره تا بگم از رو پام بلند شوهمین کارم کردم ابم اومد و خیس عرق شدم و ساناز که سرش روی پام بود تغییر رو حس وگفت حالت خوبه قلبت خیلی تند میزنه ولی خوشبختانه نفهمید علتش چیه بعد از چند دقیقه که فقط موهاش رو نوازش کردم اماده سکس مجدد شدم
لخت کردن دختری که برای اولین باره میخوای بدنش رو ببینی هیجانی داره شبیه باز کردن کادو تولد 8 سالگی
انقدر ادم رو به وجد میاره که امادگی برای سکس بیشتر از چند دقیقه زمان لازم نداره
بلافاصله دست بردم و سینه هاش رو گرفتم دیدم چشم هاش رو بسته و گوشه لبش رو می لیسه و اماده ست منم دست بردم زیر تاپ و سینه هاش رو نوازش کردم چشم هاش رو باز نکرد منم تاپش رو در اوردم تنش سفید بود انگار که تا الان هیچ وقت دست نخورده نرم و لطیف مثل یک نوزاد یک ساله
یه سوتین مشکی زیر اون تاپ پوشیده بود سوتین رو زدم بالا و سینه های رسیده مثل هلو ساناز نمایان شد دهن ساناز باز بود و برای خورده شدن سینه هاش لحظه شماری میکرد منم خیلی منتظرش نگذاشتم و سرم رو بردم نزدیک از سینه هاش اول بو کشیدم بوی خوش عطر تنش رو میداد مست شدم با اون بو اروم سینه چپش رو با زبونم لمس کردم با اولین لمس صدای اه ساناز شروع شد اولین باری بود که میدیدم دختری با خوردن سینه هاش اه میکشه و انقدر شهوتش بالاس و روی خودش هیچ کنترلی نداره
منم خدایی نه به خاطر خودم فقط بخاطر ساناز با تمام قدرت و تجربه ای که داشتم کمر به حال دادن به ساناز بستم
هنوز چشمای سبز ساناز بسته بود و خودش رو ول کرده بودی روی پای من
دیدم روی پام باشه درست حسابی نمیتونم بخورم واسه همین پام رو از زیر کمرش بیرون کشیدم و خم شدم روش و همزمان که سینه اش رو میخوردم اون یکی رو مالش میدادم که صدای ساناز بدجور رفته بود بالا جوری که گفتم الانه همسایه ها بفهمن منم با دست بیکارم دهنش رو گرفتم
بعد از سینه هاش شکمش رو خوردم و لیس زدم و داشتم میرفتم سمت کوس توپولش که گفت نه بسته
منم ادامه ندادم و در عوض دست ساناز رو از روی شلوار گذاشتم روی کیرم ساناز هم رد نکرد ولی زیاد هم نشون نداد که خوشش اومده یا نه منم که شورتم پر منی بود اصلا اصرار نکردم چون زمانش برای لخت شدن مناسب نبود شرایط حکم میکرد دوباره برم سراغ سینه های جذابش و بازم خوردن رو اغاز کردم و بازم ساناز کنترل خودش رو از دست داد و گفت رامتین بخواب روم و منم خوابیدم روش جوری که کیرم روی کوسش قرار بگیره و ازش لب میگرفتم و در همین لحظه شروع به خوردن لاله گوشش کردم ساناز انقدر تحریک شده بود که همش خواهش میکرد بس کنم و گوشش رو نخوردم ولی من توجه نمیکردم دست ساناز روی پهلوهای من بود و یک حالت تشنج بهش دست داده بود چون بی اختیار انگشت هاش یه فشار جزئی به بدن من میداد و ول میکرد و ناخن هاش بلندش توی گوشت تنم میرفت فکر کنم بخاطر تحریک خیلی شدید این حالت براش اتفاق افتاده بود
دیدم این کار کافیه پا شدم و گفتم بریم نهار بخوریم و ساناز هم خواست تاپ بپوشه که بهش ندادم فقط سوتین پوشید در این زمان که داشتیم با هم سوسیس واسه نهار درست میکردیم من از فرصت استفاده کردم و شورتم رو عوض کردم
ساناز نشسته بود روی اوپن و پاهاش رو باز کرده منم تا وقتی پیدا میکردم از لبش بوسه میچیدم و اونم با کمال میل و خنده و شادی تقدیم میکرد
نهار که تموم شد هم خستگی مون رفع شده بود هم تجدید انرژی شده بود
دوباره به ساناز نزدیک شدم
ولی این بار با اعتماد به نفس بیشتری دست ساناز رو گذاشتم رو کیرم و اونم بیشتر تحویل گرفت خودم شلوارم رو کشیدم پایین و ساناز کیرم رو توی شورت دید و چشماش برق میزد
گفتم میخوای ببینیش؟ گفت نه ! گفتم چرا ؟ گفت خطرناکه
گفتم ولی من شجاعم از کوس تو نمیترسم میخوام ببینمش
گفت رامتین خجالت بکش نه، زشته
دیدم با زبون خوش حالیش نمیشه الان میخواد فیلم لب صبح رو دوباره سرم پیاده کنه منم از روش معمول استفاده کردم و رفتم سراغ تحریکش
با دوتا لب و چند با مک از گوش و مالش سینه کاملا اماده لخت شدن شد
دیگه اجازه بی اجازه کسی که زبون خوش حالیش نمیشه باید به شیوه خودش عمل کرد
اول ساپورت رو کشیدم پایین شورتش مشکی بود ست سوتین
پاهاش سفید بود جوری که سفیدیش چشمم رو میزد
یک مو هم نداشت انگار اصلا پوستش مو نداشته باشه
خیلی نرم بود خیلی
مخصوصا کشاله رونش رو وقتی دیدم زیبایی خیره کننده اش از یادم برد واسه چی ساپورتش رو کشیدم پایین ساناز روی تخت دراز کشیده بود و با چشم بسته و دست روی سینه های خودش و پاهای باز و منتظر حرکات من
با بوسه های مکرر و تند تند از کشاله رونش اغاز کردم و بعد لیسیدن ازهر دو طرف داشتم به سمت بالا میرفتم
ساناز میخواست جیغ بزنه منم لبه پتو رو کردم تو دهنش اخه داشت ابروم رو میبرد
شورتش خیس شده بود و دقیقا سوراخ کوسش معلوم بود
با دندون هام چوچوله اش رو گاز گرفتم که ساناز اه بلندی کشید و گفت رامتین دیگه نمیتونم تحمل کنم یه کاری کن اروم بشم
شورتش رو کشیدم پایین و کوسش که به نظر میرسید تا امروز دستی بهش نخورده مثل غنچه نمایان شد نمیتونم زیبایی ایش رو توصیف کنم سفید و گوشتی بود داخلش صورتی و خودش هم دقیقا رنگش با رنگ باقی بدنش یکی بود
بازش کردم زبونم رو توش گردوندم ابش حسابی سرازیر شده بود و من با زبونم بالا پایین ش میکردم اخه من با اب کوس مشکلی ندارم و از این کار لذت میبرم
همین جورکه میخوردمش با یه انگشت چوچوله اش رو مالیدم با یه دست هم سینه هاش رو که دیدم ساناز از اه اه افتاد و ساکت شد
بهش گفتم ساناز جون حالت خوبه گفت اره عزیزم اروم شدم
از کوسش که اب ویژه ای نیومد یا به قول بعضی که میگن تکون خورد من از این علائم ندیدم ولی رفتار ساناز به نظر میرسید که ارضا شده باشه
واسه همین برش گردوندم و سوراخ کونش رو خیس کردم و انگشتم رو اروم روش فشار دادم تا کم کم رفت تو و شروع کردم به جلو عقب کردنش و بازم اه ساناز رفت بالا
منم انقدر تحریک شده بودم که دیگه بیخیال همسایه ها شدم و فقط به حال کردن ساناز و خودم فکر میکردم
دراز کشیدم و بهش گفتم بشین رو صورتم و کوست رو تو دهنم فشار بده
تا شروع کرد دیدم خودش خم شد و به حالت ۶۹ شورتم رو در اورد و سر کیرم رو گذاشت تو دهنش ولی فقط چند لحظه این کار رو کرد چون جوری که از کوس لیسی من از خود بی خود شده بود که فقط کیرم رو تو دستش گرفته بود و در کل مدت یه انگشتم تو کونش بود
از رو صورتم بلندش کردم رفتم یه کاندوم اوردم ، ساناز اصلا نگفت میخوای چیکار کنی خودش هم همینو میخواست
کاندوم رو کشیدم روش و خوابیدم روی ساناز سوراخ کونش خیلی تنگ بود و تا خواستم بکنم توش گفت آآآآآآآآخ خ خ خ
منم که نمیخواستم اذیتش کنم بلند شدم بهش گفتم ۴ دست و پا بشه و کونش رو قنبل کنه که بتونم بکنمش اینجوری یواش یواش و با قربون صدقه و حرف های تحریک کننده و کمی حوصله تونستم سرش رو بفرستم توی کون سفیدش وقتی رفت تو خودم از بالا به صحنه نگاه کردم که کیر سبزه من توی کون سفید ساناز چه حالی میکنه هنوز هم اون تصویر در ذهن من نقش بسته خیلی لذت داشت خیلی
خلاصه ۴ دست و پا کردمش ولی نه تا ته بعد خوابیدم و گفتم بشین روش و با این کار دیگه تا ته فرستادمش داخل کونش و تلمبه زدم و ساناز هم بس کل عمرش جیغ و داد کرد و با هر جیغ اون حال و تحریک من بیشتر میشد اصلا کل لذتش به جیغ های ساناز بود دستم رو سینه هاش بود و بالا پایین میشد روی کیرم
خوابید روم و ازم لب گرفت و هنوز داشتم میکردمش که ابم اومد و گفتم پاشو که نریزه بهت اخه خوشم نمیاد ابم رو روی دخترا بریزم
رفتم دستشویی و ساناز هم اومد تا ابم رو تماشا کنه بهش گفتم بیا منو بشور اونم با خنده اومد و با دستای نرمش کیرم رو شست و خودش هم جلوی من جیش کرد و منم اونو شستم
ساعت حدود رفتن بود
حسابی عرق کرده بودیم و شلخته شده بودیم ولی وقت حموم نبود با هم از خونه زدیم بیرون و رسوندمش مترو و ازش تشکر کردم
حالا سوال که در اول متن عرض شد
یکی دو روز بعد بهم گفت بیا با هم ازدواج کنیم و خیلی هم اینو مظلومانه گفت و منم فقط یک لبخند به علامت جوابم منفیه تحویلش دادم
ساناز هم فقط یک کلمه گفت و رفت گفت فقط واسه خودم متاسفم
سوال اول ساناز اون روز واقعا قصدش حال کردن بود که اومد خونه یا بخاطر تحریک زیاد کنترل خودش رو از دست و سکس براش اتفاق افتاد و قصد قبلی براش نداشت؟
سوال دوم : اون وقتی که داشت شروع به حال میکردیم در فکر این بوده که این رو به عنوان وسیله ای برای جذب من به قصد ازدواجش استفاده کنه یا بعد به این نتیجه رسیده که سنگ مفت گنجشک مفت
الانم باهام قطع رابطه کرده و اس هام رو هم جواب نمیده
خیلی تو کف دوباره کردنش هستم و از طرفی دلم نمیاد الکی بهش بگم میگیرمت که دوباره بکنمش
خیلی شک دارم که ایا این دروغ رو بهش بگم یا نه
اخه من از دروغ گفتن مخصوصا جوری که روی اینده کسی اثر بزاره متنفرم
شما جای من بودین چیکار میکردین؟

نوشته: رامتین


👍 0
👎 0
42228 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

413572
2014-02-24 00:35:07 +0330 +0330
NA
1458424_236570076503673_998240415_a_0.jpg
0 ❤️

413573
2014-02-24 06:33:43 +0330 +0330
NA

کسخل دختره میمره برات اونوقت تو هم مثل یه گاو نشستی نگاه کردی تا اون بره ؟
فکر میکنی بهتر از اون گیرت میاد ؟خیلی خری اگه از دستش بدی.اخه دیوونه دختره عاشقته.بدو تا از دستت نرفته.واقعا احمقی اگه بذاری بره ،عشقی که اون به تو داره با میلیونها تومن پول بدست نمیاد.حرفایی هم که از دوست پسراش زده دروغ بوده میخواسته تو رو آدم کنه.از ما گفتن بود.

0 ❤️

413574
2014-02-24 06:50:28 +0330 +0330
NA

تابلو بود قیافه کیری داری که هیچ دختری بهت پا نمیده دیوث پ خفه بیا کیرمو بخور

0 ❤️

413575
2015-05-11 17:53:38 +0430 +0430
NA

راست,یا دروغش با خودت.اما اگر راست ؛عشق صافو ساده کسی بهت شاید یه بار بیشتر اتفاق نیفته پس قدر بدون…من از تو خیلی حساس ترم تو این مساعل.اما به هرکسی گفتم و مشورت کردم گفته تو این زمونه انتظارات عجیبو لیلیو مجنونی نباید داشت.همینیکه بعد با تو بودن خیانت نکنه و قدر احساستو بدونه و فقط باتو باشه,یه دنیاست.اینو یه,پسر سی ساله با تحصیلات عالیه و با تجربه چندسال تنها زندگی کردن و همچنان تنها بودن بهت میگه.سن که بگذره منطقی میشی و هرچیم,شرایطت خوب باشه انقد بی حسو حال,میشی که میگی وامیستم تا خودش بیاد!!!هر چقد م که هات,باشی…
موفق باشی

0 ❤️