سکس با سردبیر روزنامه

1393/07/22

سلام دوستان من اولین بارمه دارم خاطره در شهوانی می گذارم اگه غلط املائی یا انشائی داشت ببخشید
من نیما 39 سالمه اندام ورزشکاری و قیافه خوشگلی دارم و خودمم هم مهندسی کامپیوتر تموم کردم . خاطره بر می گرده به 2 سال پیش که تو جایی که من کار میکنم هم مسئول کامپیوترم و هم مسئول روابط عمومی روزی از روزا تو اتاقم نشسته بودم که رئیسم زنگ زد و گفت بیا اتاق من من هم رفتم وقتی وارد شدم یه دختر خانوم حدودای 27 سال با چشای درشت و تپل سبزه نشسته بود تا من وارد اتاق شدم پشمامون به هم افتاد که این خانوم یه تبسمی کرد و من نشستم رئیس گفت که مریم خانوم (اسم مستعار) سردبیر روزنامه برای تهیه خبر اومدن و من شما رو معرفی کردم حالا بقیه اش با خودت بعد از آشنایی مختصر اومدیم اتاق من و نشستیم من چایی خواستم برا مهمونم چون در کل آدمی با روابط عمومی خوبی هستم و شوخ تشریف دارم از همون ابتدا سر شوخی را باز کردم اولا میریم خانوم قیافه جدی به خودش میگرفت کم کم دید که من دست بردار نیستم قاطی من شدو و چون من قیافه ام سنم و کمتر از واقیت نشون میده خلاصه کلی اطلاعات در مورد خبرا دادم بهش موقع رفتنش من یه سیب قرمز بزرگ تو کشوم داشتم این و دادم به مریم خانوم و گفت می دونین سیب قرمز نشانه چیه گفتم نه گفت نشانه علاقه و عشقه گفتم من نمی دونستم ببخشید گفت نه عیب نداره بعد قرار شد من برم دفترش و هم کامپیوترش و یه نگاهی بکنم و هم خبرا را چک کنیم من بعد از ظهر که همیشه عادتم هستش اسپورت و تو دل برو و از این حرفا راهی قرار دفتر و پیدا کردم و رفتم تو رفتم دیدم یه خانوم با قیافه خوشگل مانتو کوتاه اندامی و شال با مانتو ست و موها از جلو و عقب بیرون و خلاصه یه جیگر سبزه خوشگل اول نشناختم بعد که اومد جلو و خوش امد گویی تازه دیدم مریم جونه خدایا صبح با مانتو بلند و گشاد سیاه و محجبه الان …

خلاصه بعد کلی گفتگو و کار و بحث رسیدم سر سیبه قرمز که چرا به من دادی منم که زمینه رو فراهم و جا را خالی دل و زدم به دریاوو گفتم همونی که خودتون حدس زدین بعد رفت در دفتر و بست و اومد نشست پیش من و گفت از خودت بگو منم هر پی پرسید و راستش و بهش گفتم همینجوری که حرف می زدیم گفت اینجا گرم نیست گفتم چرا یهو شالشو کند و انداخت موهای مشکی بلندی داشت که من میمیرم براشون من دیگه کم کم داشتم شق میکردم بعد مانتورا کند دیدم وای اینا چیه سینه های بزرگ و رونای پر گوشت یه بلوز مشکی استین کوتا تنگ تنش بود با شلوار لی تنگ وقتی پاشد آبمیوه بریزه کون گنده پر گوشتش بیشتر از همه جاش توجهمو جلب کرد که یهو برگشت و دید که من بد جوری تو کف کونه رفتم گفت به پشم بد نگاه نکنی ها هیپی نگفتم داستم از شق درد میمردم اومد نشست گفت چیه از اندامم خوشت نیومد سری تکون دادم و به نشانه رضایت چشمک زدم خندید و دستمو گرفت منم دستشو برا بوسه آوردم جلو لبامو یه بوس نصفه طولانی شهوتی زدم به دستش بعد گفتم ناراحت که نمیشی گفت نا من یه دختر الارجیم راحت باش تا این و گفت یه دسته دیگمو انداختم گردنش و سرشو آوردم جلو گفت می خوای چیکار کنی هیچی نگفتم تا دید لباش رو لبامه چشاشو بست و خودشو ول کردم تو بغلم یه آهی کشیدو با من همرا شد حدود 2 یا 3 دقیقه لبای همدیگر و با ولع تمام میخوردیم که تلفنش زنگ خورد تلفن و ورداشت صحبت کرد بعد گفت حیف شد داداشمه داره میاد دنبالم تا برا تولد مامانم یه چیزایی باید بگبریم من حسابی حالم گرفته شد زود پا شد لباساشو پوشید و در و باز گذاشت منم که حالم گرفته شد پا شدم گفتم اگه کاری ندارین من برم فردا میام شمام به کاراتون برسین بعد شمارمو گرفت و گفت شب بهت زنگ می زنم گفتم باشه دست دادم و اومدم تا شب تو خیابونها پرسه زدم و بعد دیدم خبری نسد رفتم خونه نصفه های شب بود دیدم یه اس اومد برداشتم دیدم یه شماره ناشناس . سلام شما مریمم ا چه عجب بابا ببخشید کارمون زیاد طول کشید خواهش خانومی می خوای بخوابی نه مگه میتونم چرا خوب اون چشا و لبا و موهاو و روناوو … خوشت اومد به خوشم اومدم دیونم کردن بازم میای پیشم اگه الان بگی میام بیام نه فردا ساعت 5 تو دفتر چشم گلم خلاصه کلی تعارف و بعد من سر حرف و باز کردم که از چی خوست میاد … بعد نوشتم یه چیز بپرسم ناراحت نمی شی گفت بپرس نه از سکس خوشت میاد گفت من آخه دخترم نمیشه که گفتم اگه بخوای میشه خلاصه کلی کوس شعر و دری وری تا مخش و تلیت کردم . فردا یه دسته گل گرفتم بدو رفتم دفتر در و رو که زدم کسی جواب نداد رفیتم تو دفتر دو تا اتاق و یه حال و دستشویی و آشپز خانه اوپن داشت وارد اتاق کارش که شدم یکم تاریک بود پرده ها کلا کشیده شده بودن وارد اتاق که شدم یهو گفت در دفتر و ببند بیا بستم و اومدم خواست چراغ و روشن کنم گفت نکن در و ببند بیا تا پاشد دیگه دیونه شدم وای خدایا چشام درست میدید نه اون مریم تو اداره و نه دیروزی حوری عشوه گران اومد به طرفم دسته گلو دادم بهش اومد جلو دستم و گرفت کشید به طرف خودش و بدون هیچ مقدمه ای لبای همدیگرو گرفتیم یه موزیک آرام رمانتیک داشت نوا می داد محفل و دوبرابر رمانتیک کرده بود ناخود آگاه دستم رفت به طرف باسن گنده پر گوشتش تا گرفتم از دو طرفش لبامو ول کرد و نگام به پشام زل زد گفت میخوای پیکار کنی شیطون گفتم هیچی نگو فط همراهیم کن همه پی به نفعته اونم از خدا خواسته این کار و کرد تا به خودمون بیایم هردو لخت لخت توبغل هم رو مبل راحتی بودیم سینه های گندوشه تا لیس زدم آهش به آسمون رفت اومدم پایین تر پاهای گوشتی و خوش تراششو بغل کردم و دادم هوا وای په کوسی سبزه و گوشتی از اونا که من میمردم واسش بی معطلی زبونو رو چچولش چرخوندم که موهامو چنگ می زدو فشار می داد رو کشس منهم حسابی خوردم دیدم می خواد ارضا بشه که پا شدم کیرمو به طرف صورتش گرفتم تا چشش به کیر کلفت 20 سانتی افتاد کم مونده بود پشاشا از کاسه در بیاد این چیه مصنوعیه گفتم امتحانش کن من از اینا فقط تو فیلما دیدم خلاصه با زور کلشه کرد تو دهنش که حق زد گفتم نمی خاد یه کرم لی دو کایین با خودم برده بودم در آوردم گفت این چیه گفتم بر گرد گفت نه من به این کیر کون نمی دم جر می خورم نه گفتم با انگشم بی حسش و بازش می کنم نترس گفت خیلی حرفه ای هستی نا قلا خلاصه با هزار زحمت قنبل کرد همزمان با کوسش بازی میکردم که به خودش میپیچد و یه انگشتمم تو سوراخ کونش بود بعد گفتم به رو بخوا ب تا خوابید کونش نیم متری هوابود کیر رو چربش کردم تا مالیدم رو کسش صدای آهو اوهش در اومد بعد سر کیر و گذاشتم در سوراکون گنده یه فشار کوچلو سرش رفت تو که دیدم دارو بازور بر میگرده گفتم تکون نخور الان دردش کم میشه یکم همینجوری نگر داشتم دیدم دیگه شکایت نمی کنه تا نصفه دادم تو که یه تکونی خوردی جیغی کشید دیگه تکون نخورد و صدایی نیومد ترسیدم صداش کردم جواب نداد روش و برکردوندم دیدم چشاشو بسته چند لحظه ای همینجوری موندیم بعد گفت نترس یه کم فشارم افتاده کارتو بکن تا این و گفت فهمیدم دیگه دردش کم شده و خوشش میاد یواش یواش تلمبه زدم گفت می خوام بر گردم برگردوندمش و پاهاش و زدم هوا کیرو مالوندم در کوسش یهو گفت یکم میدی تو کسم گفتم آخه خطر داره گفت فقط سرشو گفتم باید مواظب باشسم یکم سرش و که دادم تو گفت ببر و بیار دو سه بار این کار و کردم تا دیدم پاهاش و جمع کرد و چند تا تکون خوردو سست شد فهمیدم که ارضا شده بعد یه بوس ازش برداشتم و از پایین دادم تو کونش تا ته فرستادم تو یکی دو تا جیغ میغو بعد سرعت تلمبه هام زیادتر کردم دیدم داره آآه اوه میکنه محکم کمرش و گرفتم و هی تلمبه زدم وای داشتم تو آسمونا می دوییدم اون اندام زیبا و سکسی در عرض دو روز انگار داشتم کون جنیفر و میکردم بعد از 15 دقیقه تلمبه زدن دیگه خیس عرق بودم که دیدم برا بار دوم مربم ارضا شد تا لرزید منم داشت آبم میومد گفتم کجا بریزم گفتم تو خالی کن خیلی حال می ده بهم تمام آبم و خالی کردم تو کونش و سست شدم افتادم تو بغلش بوسش کردم و گفت حال کردی حسابی گفتم نه این که تو نکردی …
امیدوارم خوشتون بیا بپه ها نظر بدین تا از سکسهای دو ساعته از مریم و بقه بهتون بنویسم

نوشته: نیما


👍 2
👎 0
45803 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

440478
2014-10-14 16:33:57 +0330 +0330
NA

riiiiiiiidiii ba ein neveshtanet

0 ❤️

440479
2014-10-14 16:45:35 +0330 +0330
NA

کمتر جق بزن عزیز جون … …

0 ❤️

440480
2014-10-14 16:50:20 +0330 +0330
NA

ریدم بهت کونی.نمیدونم چرا همه دخترا کونی ان.این چیزایی که الان سوژه جقه قبلا خاطرات من با والده محترم بوده.لاشی همه که مث تو کونی نیستن.انهایی مث شمان که دخترا امنیت ندارن تا یه کون گنده میبینید دست به کیر میشید.کونی کونی
اخیش خالی شدم.کونی کونی

0 ❤️

440481
2014-10-14 19:25:27 +0330 +0330
NA

خواهرتم تو اداره ما کار میکنه هر روز از کون میکنمش
اینم گفتم بفهمی نباید هر کی رو دیدی زود راس کنی وگر نه داستانت ارزش نظرم نداشت

0 ❤️

440482
2014-10-14 20:49:09 +0330 +0330
NA

معانی لغات
سیب قرمز.میخوام بکنمت
لارج.به همه میدم
کارمند.جنده
اداره.جنده خونه
راییس.مسیول جنده خونه
سر دبیر.سرجنده

0 ❤️

440483
2014-10-14 20:51:46 +0330 +0330
NA

تو شهوانی همه مردا بدن ساز و فیتنس کارن
زنا هم کون قلمبه و ممه هشتاد
من نمیدونم این کیری هایی که من تو شهر میبینم رو وارد میکنیم یا اینطوری خودشون رو نشون میدن ریا نشه

0 ❤️

440484
2014-10-14 21:02:56 +0330 +0330
NA

باحال بود مرسی

0 ❤️

440486
2014-10-15 13:20:32 +0330 +0330
NA

دروغ چاخان تخیل خنده دار

0 ❤️

440487
2014-10-15 14:20:08 +0330 +0330
NA

فرصت کردی کی بردتو عوض کن آقا مهندس

0 ❤️

440488
2014-10-15 14:53:00 +0330 +0330

سواد یعنی چی؟اخه چرا گاهی بجای چ در کلمات پ گذاشتی؟وقتی پشمامون …اخ چه قدر خندیدم نمیدونم ولی روزنامه نگاری و بیسوادی منافاتی با هم ندارن دارن؟

0 ❤️

440489
2014-10-15 14:54:52 +0330 +0330

باحال ندیدی اخه خانوم جهنمی بیا باحال و بهت نشون بدم تا بشی خانوم بهشتی.کجاش باحال بود ؟

0 ❤️

440490
2014-10-16 00:48:51 +0330 +0330
NA

جالب بود…من ازش خوشم اومد
مرسى

0 ❤️

655900
2017-10-03 20:03:21 +0330 +0330

من تا اونجاییی خوندم که نوشتی “پشمامون” به هم افتاد
راستش پشمام ریخت …
آخه چجوری ؟؟؟
مگه میشه؟؟؟
مگه داریم ؟؟؟
پشماتون چجور به هم افتاد؟؟؟
من برم جارو برقی بیارم پشمام رو جمع کنم…

0 ❤️

655901
2017-10-03 20:08:00 +0330 +0330

آقا این جنسش خوبه… چی میزنی داداچ
این قسمت داستان رو من تکرار میکنم …
"و نگام به پشام زل زد گفت می خواهی پیکار کنی "
مگه میشه ؟؟؟
مگه داریم ؟؟؟

0 ❤️

766576
2019-05-10 16:39:49 +0430 +0430
NA

کیرم دهنت کم از خودت تعریف کن. کونیه تو دل برو

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها