سلام دوستای گلم متنی که میخونید داستان نیست یک واقعیت محض که 2سال قبل برام اتفاق افتاد و عزیزانی که بی ادبند فوش و ناسزا می گند من به دل نمی گیرم اما صد درصد با خانواده خودشون هستند.اگر بد نوشتم ببخشید چون اولین بار مثل بعضیا بلد نیستم انگار فیلم جنگیه چیز اضافه کنم بازم ببخشید.
موضوع از اینجا شروع شد که من عضو هلال احمر لنجان شدم در استان اصفهان
اونجا با زنی به اسم شراره آشنا شدم که شوهر داشت ولی شوهرش 40سال از خودش بزرگتر بود و دیگه قدرت رابط جنسی رو نداشت بعد از گذروندن دو سه تا همایش و مانور بیشتر با هم آشنا شدیم و همو داداش و آجی صدا میکردیم یک روز خونمون خالی بود ازش خواستم بیاد خونمون و با هزار مکفات قبول کرد که ناهار بیاد خونمون منم توی یه آشپزی کار کرده بودم بلند شدم سریع غذای مورد علاقش جوجه بود درست کردم که اومد آماده باشه جاتون خالی اومد و ناهار رو خوردیم بعد نشستیم به حرف زدن که ازش خواستم برای اینکه هوا گرمه و کولر خرابه (البته سالم بود نمیخواستم روشن کنم)یه صیغه موقت بخونیم که اونم لباسای اضافشو در بیاره که اذیت نشه اونم قبول کرد چون بهم اعتماد داشت خلاصه لباسای اضافشو در آورد و فقط با شلوار و یه تاپ کوتاه نشست جلوی من منم بی ضرفیت و توکف سریع سیخ کردم البته شلوارم گشاد بود معلوم نشد خیلی خوش اندام بود.سر بحث سکس رو باهاش باز کردم کمکم بهش نزدیک شدم فکر کنم فهمید چون یکم چهرش درهم شد منم صبر کردم ادامه دادیم تا بهش گفتم یه لب میدی چون میدونستم اونم تو کفه ولی نمیخواست بروی خودش بیاره ولی من بیشتر بخاطر اون میخواستم شروع کنم کار رو ،گفت که چی بشه گفتم قرار چیزی بشه فقط میخوام ببوسمت گفت چرا لب گفتم چون دلم میخواد لبت رو اونم گفت بیا بایه حسی اومد جلو و لباش رو روی لبام قفل کرد که دیگه جدا نشد تا جائی که خواستم لختش کنم که مقاومتی نکرد اول اونو لخت کردم بعد خومو،لخت که شدیم دوبار لبامون قفل شد و من در حین لب گرفتن سینه هاشم می مالیدم که خودش گفت بسه فکر کردم میخواد لباساشا بپوش خورد تو ذوقم نشستم عقب که اومد جلوم نشست و خم شد رو کیرم و شروع به ساک زدن کرد من چنان کیفی داشتم میکردم که حواسم نبود چند دقیقه شد یهو آبم اومد پاشید تو دهنش همشو ریخت بیرون و فوشم داد رفت دهنشو شست و اومد با اخم نشست دوباره جلوم گفت بی ظرفیت کاندوم که داری احیانا گفتم نه گفت منم نمیدم گفتم میدی خوابوندمش رو کمر و خودمم از وسط پاهاش رفتم و افتادم به خوردن سینه هاش چند دقیقه ای شد که کیرم دوباره سیخ شد بدون اینکه بهش بگم به بهونه خواروندن تخمام چون وسط پاهاش بودم پاهاش باز بود یهو کیرمو هل دادم توکسش که یه جیغ ناز زدگفت نامرد حداقل بگو بعد این کیر خر رو بکن تو کس من که 5سال کیر ندیده واقعا هم تنگ بود بعد گفت من کُردم زود باردار می شم نریزی توش گفتم نترس شروع کردم تلمبه زدم که صدای اونم دراومد فقط آه میکشید و نفس میزد هیچی نمی گفت 5دقیقه تلمبه زدم که گفتم حالت سگی شو اونم شد و یکم با آب کسش سوراخ کونشو خیس کردم که گفت نمیگم نکن ولی یواش منم کیرم چون تو کسش بود خیس شد بود حسابی دیگه نیازی به تف نبود با یه حس خاصی که خودمم نمیدونم از کجا اومده بود سر کیرم رو گذاشتم رو سوراخش و یکم هل دادم سرش رفت تو در آوردم دوباره زدم بار دوم نصفش و بار سوم همش رفت توش که دوباره جیغش دراومد اعتراض نمیکرد ولی میفهمیدم دردش میاد یکم که زدم خودش گفت دربیار درد داره در آوردم یکم چشمام از درد قرمز شد بود منو خوابوند و دوبار برام ساک زد یکم که زد گفتم ارضا نشدی باور نکردنی بود برام بعد از حدودا20دقیقه هنوز نشده بود گفت کُردا خیلی دیر ارضا میشن ولی آخرش گفت که ترامادول خورده بود خلاصه نشست رو کیر ما از عقب کرد تو شروع کرد نمیدونید تو آسمونا بودم که گفتم آبم داره میاد گفت اشکال نداره یکم که تلمبه زد بلند شد و رفت یخ آورد مالید به کیر من حسم خوابید دوبار نسشت اینبار کرد تو کسش گفتم علت این کارت گفت 10دقیق تاخیر دادم بهت گفتم من اینطوری بدم میاد بلند شو بخواد رو شیکم خوابید پاهاشو بازکردم بدون معطلی با سرعت پائین ولی پر قدرت از عقب زدم جا که چنان جیغی زد که گفتم الان همه میرزین تو خونمون شروع کردم به تلمبه ایندفعه مینالید منم انصافا کیرم بزرگه آخه من عربم دقیقا سر 10 دقیقه ارضا شدم و همشو توش خالی کردم و ولو شدم روش وقتی پاشدم به انداز کیرم سوراخش باز مونده بود چون نای کردن نداشتم رفتم یه بادمجون آوردم و افتادم ب جون کسش وبعد از 10دقیق تلمبه که از اول کار تا الان که دقیقا40دقیقه شده بود خانوم ارضا شدند و با یه حموم حسابی و پوشیدن لباس از هم خداحافظی کردیم ودیگه ندیدمش نه تو هلال احمر نه جای دیگه خطشم خاموش کرد
ممنونم که خوندید
نوشته: ؟
تخمی بود، دیگه ننویس . . . . . . . . . . . . .
نمیدونستم که کردها دیر ارضا میشن. کله کیری این چی بود نوشتی؟ اولش تو داشتی تلمبه میزدی ولی آخرش اون داشت تلمبه میزد. متوجه نشدم که تو داشتی اون رو میکردی یا اون داشت تورو میگایید؟ کاملا ریدی، آفتابه وجود نداره، آب هم قطع شده، برق هم رفته تو تاریکی نشستی. شاشیدم تو دیر ارضائیت، دیگه ننویس. خیلی کُس خلی که فکر میکنی برای زن شوهردار میتونی صیغه بخونی، جداً کُسخلی. دیگه ننویس.
تلمبه میزدم بی جار و جنجال
ولیکن نعره زد چون ببر بنگال
زنک کونش بشد مانند غاری
به جایش کیر من مانند چنگال
اشخاصی که داستان مینویسن حالا بر فرض اینکه واقعی باشه اینقدر دقیق گرا ندن که من کجا استخدام شدم اون خانم اسمش این بود سنش فلان بود و غیره . اونقد مشخصات مینویسن که اگه یه نقر فامیل اون خانم باشه و عضو این سایت هم باشه میتونه تشخیص بده خانمه کیه و این یعنی بازی کردن با ابروی مردم . به عنوان یه کاربر از نویسندگان داستنها تقاضا دارم اسامی و روابط و محل ها و شهر ها رو مستعار بزنن .
به قول یکی از بزرگان :
بهتراست دهان خود را ببنديد و ابله به نظر برسيد تا اينكه ان را بازكنيد و همه ترديدها را از بين ببريد.
ای خاک بر سر بی شرفت بی ناموس ؛ تو ادم نيستی اشغال تو كه اون چشای كور شدت پاک نيست بی جا میکنی بهش میگی ابجی و اونم بهت ميگه داداش بی شرفه لجن تو كه حرمت هيچ چيرو نميدونی و نمی تونی نگه داری غلط اضافی میکنی كه اين کلمه رو به دهن نجست مياری تو كه شعور ادم بودن و نداری كسی اجبارت نكرده خريتت رو همه جا جار بزنی واقا كه خر شرف داره به تو بیشرف اون هلاله هلال احمر تو فی خال… هر جفتتون
کیر هرچی کرده الاخصوص خودم تو کوس خواهره نازنینت و مامانه کوس گشاده عربت
ما رو باش با کی ها شدیم هفتاد میلیون نفر :))
حتما باچهل سال بزرگتر ازخودش ازدواج کرده و بعدش اومده سر کار که خرج اون پیرمرد بدبختوبده هر هر هر هر و دوباره هر هر و اما صیغه اش کرده زن شوهردار رو هر هر هر هر هر . . . و دیگر هیچ
بچه ي مجلوق لنجان :
اسمه اين تاپيك هست : داستان… فلذا اگر نميتواني بنويسي؛ گه ميخوري وارد اين تاپيك ميشي .
اگر امكان صيغه موقت زن شوهر دار در ولايت شما فراهم است ؛ اينجانب متقاضي صيغه كردن مادر جنابعالي جهت گائيدن كون مباركشان هستم .
از کی تا حالا زنا کمر سفت میکنن اونم با ترامادول؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بکردم خارش خایه بهانه
نمودم من کسش را عاشقانه
نمیدونم چرا آبش نیومد؟
شراره دختر سقز یا بانه