سکس با غزل

1391/11/20

سلام خدمت تمامی دوستان شهوانی
اسم من باربد هستو 21 سالمه دانشجویه رشته نرم افزار این اولین داستانی هست که دارم می نویسم پس دیگه به بزرگواری خودتون ببخشید . بریم سر اصل مطلب من یه عمو دارم که سه تا دختر داره که یکیشون 20 ساله شه و اون دو تای دیگه از من 5 6 سال کوچیکترند . اون دختر 20 ساله که اسمش غزل زیاد عموم رو اذیت می کنه چون لباس های نا جور با ارایش های خفن خیلی زیاد می کنه
ولی سادس و فقط پر سر صدا و پر جنب جوش ولی اون دو تا خواهراش خیلی زیرکی کاراشون رو می کنن و من زیاد ازشون خوشم نمیاد بخاطر این مارمولک بازیشون . به منم امار میدن یعنی به همه امار میدن زیرکی ولی من کیرشون می کنم یه جوری با عرض شرمندگی به خاطر بد دهنی . می گم امار نه این که یعنی بیا منو بکن امارای کس شر مثلا هی اس میدن که اذیت کنند یا با یه شماره دیگه می خوان اس کننو ار این جور کس شعرا خلاصه 26 مرداد بودو تولد داداش من بود که 17 سالش تموم می شد و من از شهرستان به تهران خونمون اومدم (من تو شیراز دانشگاه میرم تابستون هم نمی خواستم برگردم ولی بخاطر داداشم برگشتم 2 3 روز) من تو شیراز دوست دختر داشتم و دارم و با چندتاشون سکس معمولی داشتم ولی چیز طبیعی برام بود چون بابا و مامانم روم گیر نبودن و بهم اعتماد کامل داشتن و من ازاد بودم زیاد هم تو کف نبودم و داستان ها به فامیل رو که می خوندم برام یه چیز تقریبا غیر ممکنی بود ولی خوب زیاد هم دور دست نبود من تو شیراز شنا کار کی کردم و بگی نگی هیکم معمولیه و چون قدم بلند یه کم لاغر به نظر می یام . خلاصه رفت شب تولد فرا رسید که یه دفعه عموم اینا اومدن و دیدیم غزل رو نیووردن که همه یه ذره حالمون گرفته شد چون غزل همیشه یه جوری مجلس رو گرم می کرد بابام به عموم گفت پ غزل کو عموم گفت دعوامون شد در رو قفل کردم نیووردمش
بابام هم ناراحت شد گفت باو بیخیال یه شبه دیگه خلاصه همه مخ عموم رو شست و شو دادیم و قرار شد یکی بره بیارتش چون خونه ما تا خونه ی عموم یه رب را بود بدون ترافیک اینا خلاصه هیچ کس کون رفتن نداشتو هیچ کس هم نمی تونست بره داداشم که گواهینامه نداشتو تولدش بود نا سلامتی عموم هم که عمرا می رفت بابام هم که یه ذره مست بود نمی تونست رانندگی کنه و حال نداشت بره بهونه اورد که مسته و من رو فرستادن . من واقعا دوست نداشتم برم و عمرا فکر سکس با غزل رو نمی کردم و کونم هم گوشاد بود ولی به زور زن عمومو بقیه سویچ ماشین بابام رو گرفتمو رفتم (ماشین خودم شیراز بود) سریع رسیدمو کلید عموم رو که بهم داده بود انداختم عین گاو رفتم تو که دیدم غزل رو مبل نشسته داره فیلم میبینه سلام کردمو گفتم باو پاشو حاضر شو اس کردی مارو که گفت من نمیامو از این جور حرفا که گفتم مگه با مامانت صحبت نکردی تلفنیو از این جور حرفا که گفتم به خاطر علی (داداشم) پاشو بیا که قبول کرد و رفت حاضر شه . من اصلا تا اون لحظه خواب سکسم با غزل نمیدیدم ولی خوب ازش هم خوشم می یومد چون دختر پر جنبو جوشو شلوغی بود خلاصه داشتن با گوشیم بازی می کردم که اومد رفت تو حموم چیزی برداره که یه دفعه نا تصادفی (بدون هیچ قصدی یا چیزی) نظرم به بدتش جلب شد یه شلوار کرم تا زیر زانو پوشیده بود با یه لباس ساین بلند زرد . نمی خوام مثل بقیه چرت بگم که پستوناش گنده بودو اینو اون . کونش خیلی خوش فرم و سکسی بود ولی زیاد گنده نبود و گستوناش هم خوش فرم و گرد بود ولی زیاد گنده نبود . بریم تو داستان - بعد به خودم اومدم و ونم رفت تو اتاق بعد 10 15 مین فکر کردم حاضر دیگه رفتم درو وا کردم یه دفعخ برق سه فاز از کونم پرید یه باد سردی تو بدنم پی چید دیدم دلا شده از تو کمد دنبال شلوارش می گرده که به حالت قنبل به من تو فاصله 3 4 متری در اتاق تا کمد با یه شورت مشکی ممولی بود که لباسشم عوض کرده بود یه تاپ فوق تنگ سفید با یه سوتین مشکی که خطاش ملوم بود تنش بود که به خودم تو 2 3 ثانیه گفتم حتما الان یه جیغ می زنه و میره پشت در کمد قایم میشه که دیدم یه دفعه برگشت و یه جیغ خیلی خیلی کوچیک زد و عین کیر واستاد منو نگاه کرد و من دیدم اوضاع یه جوریه یه ببخشید گفتم رفتم از اتاق بیرون . من با دوست دخترم سکس داشتم و لخت دیده بودمش ولی خوب اون موقع امادگی داشتم و می دونستم اوضاع از چه قراره ولی الان یا هر وقت دیگه ای به غزل فکر نمیکردم تا اون ثانیه خلاصه رفتم دست شویی بشاشم کارم که تموم شد دستام رو داشتم می شستمو خشک می کردم که درو وا کردم بیام بیرون یه دفعه غزل هم می خواست بیاد تو چیزی برداره خوردیم بهم و پستوناش خورد به زیر سینه منو من یه حالت خوبی بهم دست داد ولی چون 1 2 ثانیه بود زیاد اتفاقی رخ ندادو (دو نقطه دی) غزل یه خنده کردو یه معذرت خواهی رفت من نشسته بودم اماده تا غزل اماده شه که یه دفعه یادم افتاد مکه عموم گفت کیف سی دی شو بیارم براش در رو باز کردم رفتم تو اتاق غزل چون کامپیوترشون با سی دی اینا اونجا بود در حالی که داشتم می گشتم غزل رفت بیرون چیزی برداره و من داشتم با کیف سی دی میومدم بیرون و وقتی پاشدم فکر کردم غزل بیرونه نگو دمه کمد و میز هم جایی بود که باید از دمه کمد رد می شدی چون تخت نمیذاشت رد شی مستقیم به سمت در خلاشه من پاشدم که برم در حال رفتن سرم به مانیتور بود که ببینم مارکش چیه (دو نقطه دی) یه دفعه کیرم تو چند ثانیه یه چیز نرم حس کرد . دیدم غزل یه جوری نگام کرد که فکر کرده بود از قصد این کارو کردم ولی فکر کنم خوشش اومد رفتم بیرون با یه ببخشید که بعد 1 مین صدام کرد گفت بیا این جای موم رو بگیر می خواست اتو بکشه مو هاش بلند بود تا یه ذره بالای کونش بعد همین جور که می گقت مو هاش رو می گرفتم یا اتو براش بعضی از جا هارو می کشیدم که یه دفعه دستم سر خورد خورد به نزدیکای سینه هاش که من کسخل به جای یانکه دستمو بردارم کپ کردم دستم رو همون جا گذاشتم که از تو اینه یه جوری نگام کرد که قند تو دلم اب شد خیلی خوشش اومد و شرایط یه جوری شد که اودم پایین و با دو تا دستام سیته هاشو گرفتم و گردنشو می بوسیدم که یه دفعه انکار یکی از پشت کیرشو کرد تو کونم که دیدم گوشیم تو جیبم داره زنگ می خوره مامانم بود برداشتم گفتم ترافیک بود غزل هم که میشناسی دیگه گفت باشه زود بیاید قطع کردم که دیدم غزل پاشد رفت رو تخت و تاپشو با شلوار جین تنگشو در اورد منم بلیزم رو در اوردم افتادم روش لب بازی و با دستم هی کسشو می مالوندم خیلی حال میداد بعد شلوارمو در اوردم کیرم راست راست شده بود اونم با یه شورت و سوتین مشکی جلوم بعد اون سوتینشو دروورد من با این صحنه قدرتم بیشتر شد و سینه هاشو اروم اروم می خودم و می بوسدم و اونم خیلی اروم ناله میکردبعد بلند شد و شورتشو در حالی که به سمت من دلا بود کشید پایین و منم امدم سمتش و نشته رو لبه تخت بودم که کیرم رو برام داشت ساک میزد
داشتم میمردم یه 20 30 ثانیه برام ساک زد و بعد من زیر بقلشو گرفتمو نشوندمش رو کیرم و داشتم لاپایی حال میکردم که گفت من با حمید سکس داشتن اپنم راحت باش عزیزم ( دوست پسرش بود حمید) منم از رو خودم بلندش کردم و به حالت قتبل گذاشتمش رو تخت و کیرمو اروم کردم تو کسش ملوم بود چند وقتی میشه نداده تنگ بود خیلی حال داد و داشتم تلنبه می زدم که اونم یه ذره بلند تر اه اه میکرد که من در حال تلنبه زدن سهنشو گرفته بودم و بدتمو کامل چسبونده بودم بهش و بعد 2 3 مین اون اروم شد و من من هم کیرمو کشیدم بیرون و گذاشتم رو خط کونش و با فشار ابمو ریختم لای کونش و کمرش خیلی خیلی حال داد یه لب ازش گرفتم و رفتیم حموم دوباره 20 مین طول کشید که جفتمون حاضر شیم و رفتیم خونه بدون ترافیک این سکس با تمام جزییات در کل شاید 20 تا 30 مین بود ولی چون 20 مین حموم اینا طول کشید داشت بگایی می شد منم وقتی رفتیم خونه گفتم غزل رفته بود حموم بعد هم برگشتنی دیدم کارت سوخت هست رفتم بنزین زدم که کسی شک نکرد
ممنون از وقتی که گذاشتید . من این داستانو نوشتن چون این برام یه سکس خاص بود سکس با کسی که هرگز فکر نمی کردم این جوری بشه . خاطره کاملا واقعی بود و همین طور که خوندید زیاد سکسی نبود و شرمنده در این باره ولی من چیزی اضافه نکردم که بخوام چرت و پرت بگم . من از این کارم زیاد راضی نیستم ولی خوب سکس برای هر کس لذت بخش من دیگخ با غزل سکس نداشتم و این اولین و اخرین سکس من با فامیل بود
ممنون از همه

نوشته: باربد


👍 1
👎 0
57234 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

359170
2013-02-08 05:21:25 +0330 +0330
NA

پر بدک نبود

0 ❤️

359172
2013-02-08 06:00:15 +0330 +0330
NA

خوب بود فقط داش شمارش بده ماهم فیض ببریم بخدا صواب میکنی ها

بهت نمره خوبی دادم

0 ❤️

359173
2013-02-08 07:03:34 +0330 +0330
NA

آورده اند به وقت شباب میرزا تورز خانی بود بس زبل که جلقی نبوده و زیدی از برای خود داشته پس ایشان را دختر عموهایی بوده بس جنده که یکیشان دو دهه عمر بکردی و مورد توجه قرار بگرفتی، به تهران آمدی چون برای تولد برادر خویش و عمو و اهل اولاد خویش بر منزل ایشان فرود آمدی جهت تولد تولد تولدت مبارک …
خانواده ایشان را آهو همراهی نکردی چون به غریبه کس بدادندی و پدر بفهمیدی پس پدر در طویله را روی ایشان قفل بکردی ، سپس التماس بکردندی که آهوی تیز پا باید ببودندی پدر مست بودندی ، برادر ,گواهینامه نداشتنئی و عمو کون گشاد بودندی , چون اسب تیز پای خویش را از شیراز به تهران منتقل نکردندی کلید طویله را از پدر بگرفتی تا با الاغ ایشان به پیش آهو روند ، وقتی پستون های آهو با ایشان برخوورد کردندی و مارک مونیتور ایشان ال جی بودندی ایشان را امان ندادی و لب بکرفتی پس چون بکارت ایشان را حمیــــــــــــــد تبرک بزدندی ایشات آلت خویش را فرو کرده ناگهان از خواب بیدار شدندی و جای خویش خیس نمودندی پس به شهوانی امدندی تا بنویسند بس دروغ تا تبلیغی شود جهت کیسه های جدید سامی شهوتی پس ایشان را دهم بنده دست بزرکواران تا باشد که رستکار شوند

0 ❤️

359174
2013-02-08 07:30:51 +0330 +0330
NA

اینقدر غلط داشت که نتونستم بخونم

0 ❤️

359175
2013-02-08 10:58:46 +0330 +0330
NA

شاعر جونور میفرماید:
یادش به خیر بچگی ،چه خاطراتی داریم
هر چی که دلخوشیه از اون وقتامون داریم
دلامون بیکینه بود،یکرنگ وبا صداقت
دلامون پاک پاک بود بدون هیچ قضاوت
همه رو 10 تا دوست داشتیم،قهرمون تا قیامت
دنیا زود تموم میشد ،شروع میشد رفاقت
دنیامون خیلی کوچیک اما دلامون بزرگ
مثل الان نبودیم یه عده کفتار و گرگ
خونه ها صفایی داشت ،شب نشینی زمستون
پا زیر کرسی دراز آجیل و خنده هامون
خونواده باهم بود همه لبخند میزدن
الان شب یلداها فقط آجیل میخرن
شب یلدا اونوقتا 3 ساعت اضافه داشت
اون سه ساعت بی بی جون واسمون قصه ها داشت
صفای بچگی مرد با بزرگ شدن و پول
عکسای اونوقتامون یه مشت آدم شنگول
تو محلمون نبود پسر هیشکی معتاد
همه داش مشتی بودن ،کسی نبودش اوباش
حجب حیای دختر زیر چادر داد میزد
پسر خواهر دوستو خواهرم صدا میکرد
الان ولی فرق کرده،مثل قدیما نیستیم
یه عده باکتری که در حال رشد و زیستیم
اون وقتا یارانه ها ،کُپن بود واسه کالا
اکترونیکی نبود مجهز مثل حالا
ماهی چهل تومن بدن ،دولا پهنا بگیرن
اونوقتا کسی نمیشنید ،آدما از فقر بمیرن
ولی حالا علم پیشرفت کرده،گوشا عادتشونه
بشنون جنازه ملت سمت قبر شد روونه
ای کاش من زود میمردم،یا که فراموش میشد
آخر دعوای آدما با آغوش تموم میشد
ولی حالا چی؟،کی از کینه میگذره
مطمئنم که حالا از 10 سال بعد هم بهتره
الهی به حق خود خلق ایران و شاد کن
یا بفرست یک مرضی همه رو مرده باد کن

0 ❤️

359176
2013-02-08 11:19:45 +0330 +0330
NA

عافرین داثطانط الی بود اثلا قلت املایی نداشت من کع خیلی خوشم عومد

0 ❤️

359177
2013-02-08 11:29:23 +0330 +0330
NA

خوب بود از اول معلوم بود دختره کسش میخاره

0 ❤️

359179
2013-02-09 18:10:31 +0330 +0330
NA

کیرم تو دهنت کونی جقی…
اومدی داستان بنویسی یا ادعا کنی!؟
کیر همه برو بچ تو کون جقی ت…

0 ❤️

359180
2013-02-10 08:53:11 +0330 +0330
NA

پاشو پاشو صبح شد پاشو غار غار پاشو پاشو صبح شد غار غار!ریدم بهت

0 ❤️