سکس با ماساژور و فهمیدن شوهرم

1399/10/13

_شیما بریم ماساژ؟؟
+جای خوب سراغ داری؟؟؟اخه فقط اقایون خووب ماساژ میدن هه
(کاری ک همیشه بنیامین انجام میداد)
_اره یه جا هست فلان خیابون کارشونم خیلی خوبه …وقت میگیرم
+باشه

گفت فردا بعدازظهر بیاین…
حدودا ساعت 5نوبتمون بود مث اینکه فقط یه اپراتور بود …
به زهرا گفتم اول تو برو بعد من میرم…

بیست دقیقه بعد زهرا اومد و نوبت من شد…

همزمان ک داشتم لباسمو در میاوردم زهرا اومد داخل اتاق
_من میرم با مهرداد کارم داره تو تموم شدی زنگ بزن بیام
+اوکی …

با شورت سوتین دراز کشیده بودم…نازی ا‌ومد داخل
_عزیزم شورت و سوتینتو درار
دراوردم ب شکم دراز کشیده بودم،روغناشو نام برد و منم چرب ترین و بهترینشو انتخاب کردم ک ترکیب چندتا روغن بود…

از کف پام شروع کرد ب ماساژ دادن ،دیگ خودتون میدونین چ لذتی داره…یه جاهایی محکم فشار میداد
+آخخخخ
_دردت میگیره؟؟دوس نداری؟؟
+اره نمیخوام درد داشته باشم ،ملایم باشه لطفا
_چشم

وقتی ساق پامو ماساژ میداد عضلاتم منقبض میشد انگار یه چی از وجودم داشت خارج میشد من عجیب روی پاهام حساسم
کم کم رفت روی باسنم …نرمی دستاش با روغن داشت با روح و روانم بازی میکرد …
خلاصه رسید ب کمر و شونه هام …

_برگرد
رومو برگردوندم سینه های 75 نمایان شد
(وزنمم 75کبلو)
خیلی خجالت کشیدم …احساس کردم نگاهش متفاوته اما ترجیح دادم خونسرد باشم و چشامو ببندم و لذت ببرم
سینه هامو ماساژ میدا‌د نوکشون سیخ شده بود
شکمم ماساژ داد دوباره رسید ب رونم
پاهامو کمی باز کرد و کشاله های رونمو ماساژ میداد…
تموم بدنمو قفل کرده بودم صدای اه و ناله ازم درنیاد…ازبس داشتم لذت میبردم
میترسیدم خیس کنم ابروم بره…
بعد چند دقیقه احساس کردم طریقه ماساژ دادنش سکسی شد
با خودم گفتم این همه دختر میان ‌پیشش عادیه …زهرا چندبار اومده بوده مث اینکه…

_عزیزم دوباره ب شکم بخواب
برگشتم و راحت شدم چون چش تو چش ک میشدم خجالت میکشیدم
دوس داشتم تموم کنه سریع
نگاه ب ساعت انداختم نیم ساعت شده بود درحالی ک بیست دقیقه باید میبود…

یه حجم زیاد از روغن داغ ریخت روی پاسنم شروع کرد ب ماساژ دادن
کم کم دستشو میبرد کشاله رونمو ماساژ میداد
انگشتشو اروم اروم میکشید رو کوسم…منم نفسمو حبس کرده بودم صدام درنیاد…
سوراخ کونمو نوازش میکرد …با یه دستشم هی کوسمو ماساژ میداد
دیگ دست خودم نبود خییس شده بود…
اون دختر داشت دیوونم میکرد…پاهامو بازتر کرد روغن مستقیم ریخت روی کوسم…داشتم دیونه میشدم دیگ با صدای بلند نفس میکشیدم…
_چه تپله…شوهر داری؟؟
+ارهه
_خوشبحالش زنش اینقد بدنش خوبه

تو همین حس بودم زبونشو روی کوسم احساس کردم
کوسم داغ داااغ شده بود…ب خودم تکون دادم
اروم اروم زبونشو میکشید روش با زبون کوسمو ماساژ میداد…
نمیدونسم لذت بردنم درسته یا نه من هیچوقت لز دوس نداشتم اما نازی کارشو خیلی خوب بلد بود…
هر لحظه لیس زدناش محکم و تر با ولع میشد…

چند دقیقه گذشت…
_میشه بیای لبه تخت
بدون اینکه بهش نگاه کنم همون حالت ب شکم خودمو رسوندم لبه تخت پاهامو جمع کردم با پوزیشن داگی اما خوابیده …
کوس و کونم از تخت بیرون بود روی صندلی پایین تخت نشست
مث وحشیا افتاد ب جون کوسم داااشتم میییمردم از شهوت …
صدام هرلحظه بلند تر میشد ،،خودم‌و برگردوندم دراز کشیدم ب پشت پاهامم جلوش باز کردم
کل کوسمو توو دهنش کرده بووود …دقیقا مث بنیامین وقتی وحشی میشد…
نگاهش نمیکردم چون دختر بود حسم کم میشد
چشامو میبستم و فقط حس میگرفتم
کل اتاق شده بود صدای لیسیدن و مکیدن نازی…
پاهامو گذاشته بودم روی شونش …
چشامو باز کردم با هم چش تو چش شدیم انگشتای پامو مالوندم ب صورتش…اما بازم من دلم ته ریش میخواست…
انگشتامو کرد تووی دهنش…با عشوه و شهوت از دهنش کشیدم بیرون و انگشت شستمو ب لبش میمالوندم…
اومد بالا شکممو مک میزد سرشو توو دستام گرفتم میکشیدمش بالا نمیخواستم کبود کنه…
سینه هامو چنگ میزد و مک میزد …
+کبود نکن شوهرم میبینه دیوونه
توجهی نمیکرد و وحشیانه میک میزد
دستمو برد بالا زیر بغلمو لیس میزد…
تموم‌ سینه هام و شکمم کبود شده بود…
+بسس کن دیگ
(درحالی ک داشت دوباره میرفت پایین)
_همه جات خوردنیه دیوونم کرده
+خب بسته دیگ
سعی کردم بشینم …پاهامو کشید سمتش دوباره شروع کرد ب خوردن
صدای اووم اووم کردنش ک انگار داشت قورمه سبزی مامانشو میخورد
حشریم کرد دوباره…

_برای همه اینقد خوب میخوری؟؟
درحالی ک زبونش روی کوسم بود گفت
+نه من مال تورو دوس دارم
_چراا؟؟
+خوردنیه
_دوس داری بازم بدم بخوری؟؟
+میمیرم براش…آبتو میخوام
_ابمو میخوای خوب بیارش
+کلشو میخورم

تموم حرفام از روی شهوتی بود ک امادگیشو‌ نداشتم
تپش قلبم شروع شد نفسام کوتاه شد…دست و پامو منقبض کرده بودم درحالی ک بدنم فقط میلرزید
ابم همچنان داشت میپاشید
انگشتاشو از توی کوسم پس میزد
دوتا انگشتشو دراورد …سفید سفید بود از ابم کرد توو دهنش با لذت انگشتشو مک میزد
دیگ بهش خیره بودم چشم ازش برنمیداشتم
ابم مث فواره میزد بیرون قطره قطره بالای کوسمم میپاشید از شدتش
دیگ کامل ارضا شده بودم …
دست و پام بیی حس
+عاالی بود بسه
خودمو جمع و جور کردم…
+میخوای ارضاشی توام؟؟(اگرم میخواست محال بود من لب ب کوسش بزنم)
_من از لحظه ای ک ماساژت دادم شورتم پر اب شد …الان خیس خیس حتی شلوارم

پاشدم لباسامو تنم کردم…
بیشتر از حقش کارت کشیدم اما اون اصلا طرف دستگاه پز نیومد هنوز توو اتاق بود…
_میشه بیای بازم؟؟
+من الان نمیدونم کبودیارو چیکار کنم…بعدا فکر میکنم…خدافظ

تا مسیر خونه دنبال بهونه بودم ک بنیامین برای سکس طرفم نیاد …
بهم زنک زد
_سلام خانمم
+سلام عشق من
_صدبار زنگ زدم چرا جواب نمیدی قرار بود بیست دقیقه ای بری ماساژ یک و نیم ساعت شد
+ببخشید عشقم دیگ طول کشید شلوغ بود
_میدونی من دیوونه میشم یه ساعت نباشی و اینکه میدونی دووس ندارم دست کسی بهت بخوره اونجام نیستم توام هی اذیت کن…من ساعت 10بابلم
(اخه رفته بود یه روز ماموریت)
شوهرم ب شدت حساسه…
(بنیامین 29سالشه،و مازندرانیه اما من اصالتا تهرانم)کلی استرس و ترس داشتم …
رفتم خونه سریع دوش گرفتم …
یه جاهایی از کبودی ب سیاهی رسیده بود…یا کلی لوازم ارایشی و اسپری فیکس و پودر فیکس بازم کاور نشده بود کامل
بعضی جاها بهتر بود …
هرکار کردم بزور تونستم تقریبا کاور کنم…
اطراف رونم کبود کرده بود همش رد گاز بود …شکم و سینه ک دیگ نگم…
پشیمون شده بودم عجیب…

ساعت 10:30بود بنیامین رسید…
بهتره ک خلاصه کنم برم سر اصل مطلب…
روی مبل نشسته بودیم بعد شام…
زبون‌میکشید رو گردنم…یه بوسه ریز ب لباش زدم…
از روو مبل پا شدم ب بهونه ای برم سمت اشپزخونه
انداختم روو مبل…
+بنیامین امشب نه…
همچنان داشت گردن و گوشمو مک میزد بدنم فشار میداد
+بنیامینم با شمام
دکمه هامو شروع کرد ب باز کردن من پیراهن دکمه دار و تنگ تنم بود
همزمان بالای سینمم مک میزد
صورتشو بین دستام گرفتم اوردمش روبروی صورتم
تا میخواستم صحبت کنم …لبامو کرد توو دهنش…
_زبونتو بده
+گووش کن اول
_میگم زبونتو دربیار
+طبق معمول زبونمو اوردم بیرون،اینقد محکم مک‌میزد احساس میکردم الان از حلقم درمیاد…
_تف بده
طبق عادت باید زبونمو پر تفم میکردم ک بنیامین بخوره

+میگم امشب نهه ای بااابا
_ینی چی این چ طرزه حرف زدنه
+خب عزیزم خسته ای توام برو استراحت کن فرداا
(درحالی ک میدونستم اون کبودیا ب این زودی خوب نمیشه)

با دوتا دست پیراهنمو جر داد دکمه هاش پرت شدن
افتاد ب جون سینه هام از استرس یخ کرده بودم

+باااشه پس پاشو بریم توو اتاق
بغلم‌کرد گذاشتم رووتخت
+بنیامین
_جون دلم
+خاموش کن لامپو
_میخوام بدن خوشگلتو ببینم عروسکم
+لطفااا
_چشم
بعد خوردن سینه هام سریع رفت سراغ کوسم
کاره همیشگیش بود برای من (کاش بیشتر میموند روی سینم اخه گردنمو کبود کرده بود …سینمم مینداختم گردنش)
تا کوسمو کرد دهنش اخ بلندی گفتم
چون آزرده شده بود از مکیدنای نازنین
_چیشد؟؟
+جوون هیچی ادامه بده

بعد چند دقیقه:
_شیما چرا کوست خییس نمیشه؟؟؟من آب خوشمزتو میخوام عشقم
+میشه عزیزدلم
اومد روم شروع کردیم ب لب گرفتن
_دوس نداری امشب؟
+اگ برای فردا شب میذاشتیم بهتر بود
چشامو بوسید
_باشه عمرمن
بعد دو دقیقه دوباره رفت پایین
_من نمیتونم از کوست بگذرم ببخشید
وحشیانه مک‌ میزد منم واقعا درد داشتم با صدای بلند اخ میگفتم
یهو دیدم چراغ خواب اتاقو روشن کرد
وااای من …
همینطور ک داشت لیس میزد چشمش خورد ب شکمم ک کرمام با تماس بدن بنیامین پاک شده بود
_این چیه؟؟
+چی؟؟
_شکمت چیشده؟؟
+هاا؟؟
با سرعت رفت چراغو روشن کرد

_اینا چیه رو بدنت؟؟؟
+کبودیه دیگ …کارای خودته
_من امشب ب شکمت فقط یه لیس زدم این کبوده شیما ینی چی
سینه هات چرا اینقد کبوده؟؟
(لال شده بودم میدونستم حرف بزنم صدام میلرزه)
اومد نزدیکم متوجه شد با کرم کاورشون کر‌دم
من خیلی از شوهرم میترسیدم از قد و هیکلش .خیلی کوچولو بودم در برابرش …
_اینا چیه شیما؟؟؟؟(در حالی ک صدای خودشم میلرزید)
+اونجور تو فکر میکنی نیس

یهو گوشم سوووت کشید ،صورتم شروع کرد ب سوختن.صورتم مث نبض میپرید از درد
اشک توی چشام جمع شده بود
_چه غلطی کردییی شیماا (درحالی ک داد میزد)
+بنیامین خواهش میکنم اروم باش بهت توضیح میدم
دستاش میلرزید اشک از چشاش سرازیر شد
_چیکار کردی لعنتی ؟ممممگگه مییشه بدنت کبود باشه ،یعنی چی؟؟
تو امروز یک و نیم ساعت کدوم گوری بودی؟؟
ضربه دومی ک ب صورتم خورد لب و دهنمو خونی کرد
میدونسم سرخ شده صورتم
_میکشمت …میکشمت امشب
دستمو کشید و هولم داد سمت درب اتاق
+بخدا امروز ماساژ بودم دختره این کارو کرد بخدااا قرار نبود اینجوریشه من فقط برای ماساژ رفتم
مشت خیییلی محکمی کبوند ب دیوار
+بنیامین بخدا دختره این کارو کرد گفت ازت خوشم اومده
سرشو محکم زد ب دیوار
+گوه خوردم ،میدونم اشتباه کردم ببخشید اینجورری نکن توروخدا بهت ثابت میکنم ک کار دختره بود
_زنگ بزن بهش زووود باش …شیما امشب هم تورومیکشم هم خودمو…زنگ بزن…گمشو اول لباس تنت کن نبینمت…

زنگ زدم ب زهرا شمارشو گرفتم
_گریه نکنی چیزی بفهمه
+الو نازنین
_بله
+شیمام امروز پیشت بودم
_جوون خوردنیه من
نگاهم قفل مشت بنیامین بود ک ب کف دستش میزد
+فردا سالنی،؟
_اره بیاا مزت هنوز زیر زبونمه خوشمزه…خوشت اومده اره؟؟
فحشای بنیامین شروع شد و حمله کردنش ب گوشی ک من گوشیو قطع کردم اما مطمئن بودم نازی شنیده

_خوشت اوومده؟؟؟تو داشتی با این جنده حال میکردی؟؟؟ب من فکر نکردی؟؟
نمیدونستم باید چی بگم
+اینجور ک فکر میکنی نیس
_گووووه خورد بدن تورو کبود کرد ،گوه خورد زبونشو ب بدن تو زد،مگ نگفته بودم اینا فقط مال منه؟؟؟چطور اجازه دادی ها؟؟پرتم کرد روی تخت…
(فکر میکردم اگ بدونه دختره دیگ اوکی میشه اما فقط باعث شد ب کشتنم فکر نکنه)
لباس شب ک دورم گرفته بودم و باز کرد
درحالی ک داشت گریه میکرد کمبربندشو از تووی کمد اورد
قلبم وایساده بود من تحمل درد نداشتم تا حالا هیچوقت کتک نخورده بودم…
+توروخدا اینجوری نکن با من ببخشید
_تو بود و نبود منی همه چیه تو سهم منه مال منه بااید اینو بفهمی ک ماااله منی نذاری دهن کثیف کسی ب سینه و کوسی ک من با عشق میخورمش بخوره…
محکم زد روی پام با کمربند
خودمو جمع کردم سه چهار بار زد روی باسن و پشت رونم بی حس شده بود تنم از درد
گریه میکردم پنج بار دیگ ضربه زد …درد تموم‌وجودمو گرفت…حالم ازش بهم میخورد …
_گررریه نکن
دهنمو از پشت گرفت با شدت کیرشو کرد توی کوسم ده برابر شد دردم
پشت گردنمو گاز میگرفت همزمان اینقد محکم مکشید ب قصد کندن گوشتم …
شهوت و خشونتش قاطی شده بود
_مگ اون بهتر از من کوستو خورد ک همچین اجازه دادی؟؟؟
چرا گذاشتی زبون بزنه بهت ؟؟
کیرشو از کوسم در میاورد میکرد توو کونم ‌ و وحشیانه ترین حالت ممکنه تلمبه میزد تموم بدنم رد انگشتاش بود چنگ میکشید پوستم خونی میشد
دیگ از حال رفتم افتاده بودم روی تخت
نشست پایین تخت شروع کرد ب گریه کردن
_چرا شیما باعث شدی بهت اسیب برسونم من نمیتونم ببینم اشکتو اما نمیتونمم ببینم دست کسی بهت بخوره منکه از وجودم واست مایه میذارم چرا گذاشتی این کارو کنه؟؟؟
با صدای بلند هق هق میزد گریه میکرد…

بزور خودمو بلند کردم رفتم طرف حموم…

دووید اومد سمتم
_بذار من میشورمت
جیغ کشیدم از جیغای بنفش ترسناک
وللللم کن
(دیگ عصبی شده بودم خیلی سخت تموم شد واسم اینکه بزنتم منم زورشو نداشته باشم )
محکم بغلم کرد فشارم داد
_الهی بمیرم برات
دوباره شروع کردم ب گریه
دوشو باز کردم خودمو‌ کمی خیس کردم
زانو زد جلوی پام تک تک جاهای بدنمو میبوسید،هولش دادم رفتم بشینم روی سنگ بالای وان
از پشت گرفتم کونمو میبوسید
باز رفت روی کوسم ک عجیب درد میکرد لییس میزد
_این مال منه ، دیگ نمیذارم دست کسی بهش برسه دیگ حق نداری جایی بری
سرشو هول دادم گفتم
+گمشو عوضی
نشستم روی سنگ پاهامو میبوسید
_تااخر عمر نوکریتو میکنم ،خودم کوس لیستم خودم خرتم خودم واست مث سگ له له میزنم تو فقط مال من باشه

خلاصه شروع کرد ب شستنم …صورتم خونی بود …تموم بدنم کبود گردنم خونی …داغون بود اوضاعم
تا یه مدت حبسم کرد توی خونه بدتر گیر شد و عجیبا حساس
نصف سالن اون دختره بیچاررم ب اتیش کشیدن
خلاصه گرفتاریای دیگ

حالا جای تعجب اینجاس بعضیا میان چ داستانا از شوهراشون‌مینویسن یا اینکه چ حال میکنن از کوس دادن زنشون…

نوشته: شین


👍 27
👎 29
227501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

784457
2021-01-02 00:44:50 +0330 +0330

نمیخوام فحش بدم آخه بد مصب چطور روغن داغ ریخت رو کست بعد شروع کرد به خوردن ترکیب اون روغن ها طوریه که بخوری ۱۰دقیقه بعد اسهالی ضمن اینکه اصلا نباید استعمال داخلی بشن.
یه چیزی میگفتی که بگنجه.

6 ❤️

784461
2021-01-02 00:53:11 +0330 +0330

اگه از اینکارت خوشش نیومده بود چجوری تونست همون لحظه راست کنه و سکس کنه باهات؟

2 ❤️

784475
2021-01-02 01:33:38 +0330 +0330

ببخشید دیگه شوهرت از حد خودش تجاوز کرده چون طرفت دختر بوده بنظرم وحشی بازی درآورده از خودش

1 ❤️

784476
2021-01-02 01:40:06 +0330 +0330

تو زندگیه مدرن توسط زنهای دهاتی داره تو همین تهرونم اجرا میشه …اما چرا زنان دهاتی گفتم چون اینا همونایی هستن تو زندگیشون فقط یه قیافه دارن و اونم به وراثت برمیگرده و دست خودشون نیس اینا توسط مردایی که فقط پول دارن و از سواد و شعور چیزی به ارث نبردن به عنوان زن گرفته میشن … در صحنه ای از داستانت زن بعد از کتک خوردن برمیگرده میگه گمشو عوضی!!! یعنی چندان از کاری که کردم پشیمونم نیستم … هیچ اتفاقی جز طلاق دادن نمیتونه جوابش باشه البته در شرایطی که زن مهریه شم ببخشه در قبال عنوان نکردن اشتباهش از جانب مرد …این وضعیت رو خدا نسیب گرگ بیابونم نکنه …پاینده باد زنان پاک سرزمینم 😪

0 ❤️

784478
2021-01-02 01:44:22 +0330 +0330

بی جنبه ی کصکش حالا دیگه همجنسع

0 ❤️

784481
2021-01-02 02:00:42 +0330 +0330

لات کسلیس ندیده بودیم که دیدیم 😂 شوهرت احیانا جز دار و دسته پیکی بلایندرز نیست؟ 🤣

3 ❤️

784483
2021-01-02 02:10:08 +0330 +0330

آخر داستانت رو بیشتر دوست داشتم چون توصیفاتش قابل قبول تر بود، به قول دوستمون نمیشه بدنی که روغن اونم واسه استعمال خارجی ریخته شده روش رو لیسید.

1 ❤️

784486
2021-01-02 02:38:49 +0330 +0330

ازدواج تو ذهن خیلی ها یعنی مالکیت .
زن مال مرد با برعکس .
عشق کیلو چنده .
فقط مالکیت : این زن منه یعنی این مال منه . مثل ماشین من ، خونه من و …
خاک تو سر این نوع ازدواج ها که اکثرا همینه .

4 ❤️

784500
2021-01-02 05:28:36 +0330 +0330

وقتی اونجا که گفتی بنیامین برای کجاس …تا تهشو خوندم
آدمای گوز گپ زنن همشون و عقده ای
و یه مرد نفهم که وقتی اون لحظه زنه میگه نه امشب نه اون مثل یا اسب دوباره ادامه میده
کاری ندارم که این داستان بود
ولی مردای اینجوری کم نیستن

1 ❤️

784502
2021-01-02 06:47:26 +0330 +0330

پر از دروغ بود فقط میخواستی یه چیزی نوشته باشی که با احساس ادم بازی کنه.

0 ❤️

784504
2021-01-02 07:36:49 +0330 +0330

عجیبه که فکر میکنی چون طرف دختر بوده پس مشکلی نیست.خیانت خیانته…اینکه شما باکسی غیراز اونکسی که بهش تعهد داری تحریک بشی وسکس کنی خیانته شوهرت خشونت به خرج داده ولی تواینجور موقعیتی خیلی سخته آدم خودشو کنترل کنه.

1 ❤️

784507
2021-01-02 07:58:09 +0330 +0330

البته بهترین لطفی که در حق خودش میتونست بکنه این بود که بیخیالت بشه بدون دعوا و… چون هیچ کدوم از این کارایی که کرد نمیتونه باعث بشه تو این کار رو دوباره انجام ندی از طرز صحبت کردنت هم پیداست طلبکار هم هستی از اون بنده خدا که چرا خشن شده بعد از فهمیدن ماجرا.تواگه بودی وشوهری رو که دوست داشتی باهات اینکار رو میکرد و زورت بهش میرسید چکار میکردی؟

0 ❤️

784511
2021-01-02 09:03:36 +0330 +0330

Sinop عزیز داری به سهری بودنت مینازی؟
مگه شهری بودن چی داره که دهاتی نداره؟

1 ❤️

784514
2021-01-02 09:23:44 +0330 +0330

این که چرت بود و کاری ندارم.
بدن به این راحتی و با چهار تا میک زدن کبود نمیشه.
ولی واقعا الان کدوم زنی با شوهری میمونه که کتکش میزنه؟
تازه لذتم ببره؟
مگر اینکه خودش مشکل روانی داشته باشه.
این مزخرفات رو ترویج ندید.
در اخر پی پی گراز تو دهنت تا دیگه نتونی دروغ بگی

1 ❤️

784527
2021-01-02 10:36:02 +0330 +0330

مرد بودن ، تعصب ، غیرت، ایا اینجوره که بزنی با مشت و لگد به کسیکه ترو پشتیبان و پناه خودش میدونه و ضعیف تر از خودته؟ حالا بعضیااا ادا اون لوطی ا و مردها را در نیارن بگن خا خیانت کرده بود!!! عزیز خیانت، درد اورترین چیزی هست که مرد هیچ وقت نمیتونه دیگه کمرش رو راست نگه داره اما باز این دلیل نمیشه اونجور بدون اینکه حتی اجازه حرف زدن بدی با مشت و لگد… طلاق بده ، خواهرت که نیست نتونی طلاق بدی، مادرت که نیست اجازه اون دست بابات باشه ، دخترت که نیست . بفهم اینو اگر تو مرد باشی به والا هیچ زنی حتی فکر خیانت نمیتونه کنه چون مرد داره چون میدونه تمام نیازهاش را تو برای او تمام و کامل برطرف کردی نه فقط س ک س نه حتی همون ترسی را که باید با چشم و ابرو اون بترسه را هم باید دریغ نکنی ، گیر بدی اما در حد درست ، که بدونه دوستش داری.
مرد بودن به زور بازو نیست، به اسم مردونه نیست، به آلت کلفت و دراز نیست به جنسیت مذکر نیست … تونستي از حق ت دفاع كني مردي تونستي فروتن و سربزير باشي تونستي احترام مونث را نگه داری ووووو تو مرد هستي.
اگر داستان تو واقعی باشه متاسفم که اجازه دادی هم اون زن اینکارو کنه و بدتر بعد از کتک موندی خونه یک حیوان.

3 ❤️

784528
2021-01-02 10:37:58 +0330 +0330

با اینا شدیم یه ایران

1 ❤️

784540
2021-01-02 12:26:21 +0330 +0330

بهت تبریک میگم با این توصیفات با یه روانی زندگی میکنی

1 ❤️

784554
2021-01-02 17:23:42 +0330 +0330

خیلی قشنگ بود ای ول

0 ❤️

784559
2021-01-02 18:44:37 +0330 +0330

با تشکر از داستان فوق کیری

0 ❤️

784578
2021-01-02 23:21:09 +0330 +0330

کس شعر

0 ❤️

784593
2021-01-03 00:46:07 +0330 +0330

جالب بود و واقعی

0 ❤️

784645
2021-01-03 05:40:15 +0330 +0330

زاااارت

0 ❤️

784651
2021-01-03 09:37:20 +0330 +0330

Saeed-ni2000 آی گفتی. دمت گرم.

آخه یعنی چی که
دهاتی ها یا روستا نشینها رو یک سری افراد که بسیار هم زیاد داره میشه
این بنده خداها رو کردن نماد
بی فرهنگی
نماد بیکلاسی و هزار تا چرت و پرت دیگه.
در حالی که
خدا رو شاهد میگیرم روستا نشینهایی بسیاری داریم که از منه شهری نشین و بسیاری از دیگر شهری نشینها با ادبتر ،با غیرت تر با مرامتر و بسیار با کلاس و مهمتر باسواد ترن

ولی متاسفانه
نمیدونم چرا بهشون در جامعه بی حرمتی و مورد متلک و مسخره شدن قرار میگیرن

0 ❤️

784676
2021-01-03 15:05:21 +0330 +0330

به نظرم اگر داستان برگرفته از واقعیت باشه ، علت پشیمونی شوهر بعد از اون کتک کاری مفصل عذاب وجدانش بابت سکس چت و لاس زدن و هیز بازی و حتی سکس های خائنانه خودش بوده! 😎

1 ❤️

785286
2021-01-07 15:07:20 +0330 +0330

خیلی مزخرف خوب حالا به یه زن رابطه داشتی مگه چیه، با مرد که نبوده

0 ❤️

785912
2021-01-11 14:19:54 +0330 +0330

دیگ عصبانی شد؟دیگ عصبانی میشه؟خیلی اوضاع خیطه

0 ❤️

854020
2022-01-18 02:33:43 +0330 +0330

من فقط برام یه سوال پیش اومده چندین بار دیدم تو داستانهای لز یا غیره در مورد ماساژ و روغن زدن به بدن و بعدش لیس زدن همون بدن چرب نوشتن راستش دقیقا نمیدونم ترکیبات این روغنها چیه و آیا شیمیایی هست یا طبیعی ولی هرچیزی باشه بنظرم خوراکی نیست و با لیس زدن بدن چرب (البته در صورتی که فرض کنیم بشه اون بدن روغن زده را خورد و لیس زد و طعم و مزه اون روغنها قابل تحمل باشه)احتمال بسیار زیاد سیستم گوارشی بدن کلا بهم میریزه و قاطی میکنه گفتم البته در این مورد تجربه خاصی ندارم و اینو حدس زدم اما دوست دارم اگه کسی اطلاعات کاملی داره حتما‌بگه تا بدونم

1 ❤️