سکس با مامان دوستم داخل حیاط

1390/05/26

من عرفان هستم الان 18 سالمه امسال کنکور دادم یه رفیق هم دارم به اسم نادر که اونم هم سن منه و با هم همکلاس هستیم.
دوستی من و نادر از کلاس دبیرستان شروع میشه.از اول دبیرستان تا الان با هم دوست هستیم شاید باورتون نشه ولی تو این چهار سال اصلا از هم جدا نشدیم. دیگه شدیم مثل دوتا داداش. نادر همیشه میومد خونه ما تو اتاق من باهم فیلم میدیدم و بازی کامپیوتری میکردیم و من خیلی خیلی کم میرفتم خونشون چون کامپیوتر نداشت و دلیلی نداشتم برم خونشون فقط یه وقتایی بهم اصرار میکرد بیا داخل بشین منم میرفتم. با اینکه نادر تقریبا دوسال بود هرروز میومد خونه ما ولی مامانم اسمشم نمیدونست و هیچوقت از من سوال هم نمیکرد که این کیه. ولی مامان نادر اسم منو میدونست . چون هروقت نادر خونه ما بود مامانش بهش زنگ میزد میگفت کجایی میگفت پیش عرفانم. من همیشه میرفتم دم در خونه نادر در میزدم و بعضی وقتا که مامانش درو باز میکرد سلام که میکردم فقط جواب سلامم رو ساده میداد (یه سلام ساده) بعد من میگفتم نادر خونست اونم جوابم رو میداد و میرفت داخل. مامان نادر یه زن حدودا 40 ساله است و خیلی خوشگل وبدنش بد نبود.سینه خیلی بزرگی داشت و کونش هم همینطور.

خلاصه همیشه مامانشو میدیدم و هیچ نظری هم بهش نداشتم. تا یه روز رفتم دم در سلام که کردم در جوابم گفت سلام آقاعرفان حالت چطوره. من گفتم خیلی ممنون دوباره گفت خانواده خوبن و بعد گفت بفرما داخل و از این جور حرفا . من شاخ درآورده بودم . پیش خودم گفتم این چش بود این که روزای قبل اصلا مارو تحویل نمیگرفت تا منو میدید نادر رو صدا میکرد بیاد دم در.خلاصه همش توفکر همین بودم که یه دفعه نادر زد پس کلم گفت چته توفکری؟. روزای بعد هم که میومدم همینطور بود خیلی احوالمو میپرسید.منم خیلی خوشحال بودم گفتم حتما رومن حساب کرده . میفهمه که رفیق جونجونیه بچشم. تا یه روز که قرار شد نادر بره شمال خونه خالش و یه 15 روزی بمونه منم عصابم خورد شد وقتی اینو بهم گفت . هرچی هم اصرار کردم نرو قبول نکرد و گفت باید برم. اینم بگم که نادر یه موتورداشت که بیشتر وقتا دست من بود و کاراشو براش انجام میدادم.خلاصه روز سفر فرا رسید تقریبا شب بود که نادر بهم زنگ زد گفت بیا برسونم ترمینال منم رفتم دم درشون درزدم نادر درو باز کرد گفت بیا داخل تا شام بخورم بعد میریم . منم که ناراحت بودم گفتم همینجا میمونم تا بیای. خیلی اصرار کرد که بیام داخل ولی نرفتم داخل تا اینکه اونم عصبانی شد و گفت اصلا نمیخواد منو برسونی خودم پیاده میرم. اینو که گفت گفتم باشه میام داخل. رفتم داخل مامانش داشت لباساشو توساک جا میداد سلام کردم مامانش جواب سلام منو داد گفت: سلام آقاعرفان دیگه غریبه شدی به زور میای داخل خونه ما.خلاصه رفتم نشستم و تا نادر شام خورد و آماده شد . بعد رسوندمش ترمینال هنوز اتوبوس نیومده بود . کمی پیشش نشستم باهم حرف میزدیم که یه دفعه فهمید که کیف پولش خونه یادش رفته . به من گفت زود باش برو خونه کیف پولمو بیار. منم باسرعت رفتم خونشون در زدم گفتم مامانش با چادر اومد دم در گفت آقا عرفان چی شده دوباره برگشتی گفتم نادر کیف پولشو جاگذاشته . همینو که گفتم دوید داخل خونه بعد چند لحظه صدام کرد عرفان بیا داخل منم رفتم داخل حیاط دیدم مامان نادر بایه شلوار تنگ و یه تاپ که شکاف سینه هاش کاملا داخلش معلوم بود تو حیاط ایستاده. به خاطر همین نیومد دم در.من که داخل حیاط شدم جا خوردم یه لحظه چشام باز شد .نگاهم رفت طرف سینه هاش و پاهاش که گفت بگیر اینم کیف پولش فقط زود بهش برسون جا نمونه. منم کیف و بردم برای نادر . که هنوز اتوبوس نیومده بود.دوباره پیشش نشستم تا اتوبوس بیاد . که نادر بهم گفت شمارتو دادم به مامانم اگه کاری داره بهت زنگ بزنه. گفتم مگه بابات کجاست ؟ گفت رفته ماموریت یه چند روزی نیستش.(نادر یه برادر بزرگتر از خودش داشت که زن و بچه داره و مستقل از اونا داخل هرمزگان زندگی میکنن و یه خواهرکه شوهر کرده و پیش اونا زندگی نمیکنه) منم گفتم باشه حتما.اتوبوس اومد و نادر رفت.دور روز گذشت ساعت ده صبح بود که مامان نادر زنگ زد رو گوشیم گفت میشه بری برامون سبزی بگیری. منم رفتم سبزی گرفتم بردم خونشون مامانش اومد سبزی ها رو گرفت یه تشکر مشتی کردو گفت بیا داخل استراحت کن کسی خونه نیست.

من یه لحظه جا خوردم پیش خودم گفتم چرا میگه کسی خونه نیست. ولی هر کاری کرد نرفتم داخل. بعد از این بود که دیگه رفتم تو فکر سکس با مامان نادر. اون روز همش تو فکرش بودم .پیش خودم میگفتم حتما دلش میخواد من بکنمش .گفتم اینجوری هم که نمیشه اون بگه بیا داخل منم برم داخل من وقتی که نادر بود به زور میرفتم داخل حالا چطوری برم.اون روز گذشت تا فرا صبح دوباره بهم زنگ گفت :سلام عرفان .منم سلام کردم و گفت بیکاری گفتم آره . گفت میتونی یه سر بیای تا خونمون کارت دارم گفتم باشه حتما. منم دیگه فقط به فکر سکس بودم . زود گازشو گرفتم رفتم خونشون تو راه همش تو فکر این بودم که چی کارم داره. وقتی رسیدم با چادر اومد دم در اول سلام کرد بعد گفت شرمنده ما همش شما رو تو زحمت میندازیم. منم گفتم این چه حرفیه نادر مثل برادرمه شما هم مثل مادرم.بعد گفت میتونی کمکم یه فرش هست با هم بیاریمش تو حیاط میخوام بشورمش.منم گفتم حتما. بعد اون رفت داخل و به منم گفت بیا داخل کسی خونه نیست درحیاطم پشت سرخودت ببند . اینو که گفت خیلی خوشحال شدم . تو دلم گفتم الان کونتو پاره میکنم عزیزم.رفتیم داخل خونه تا رسیدیم داخل فهمیدم چادرشو درآورد انداخت کنار. زیر چادر هم فقط یه تاپ قهوه ای و شلوار کشی تنگ پاش بود که پهلوهاش از کنار شلوارش زده بود بیرون . این کارو که کرد دیگه تقریبا مطمئن شدم که دلش کیر میخواد. واااااااااااااااای نمیدونید چه کون ژله ای بزرگی داشت .وقتیی راه میرفت کونش تو شلوارش میلرزید که منم شهوتم زد بالا کیرم دیگه داشت از تو شلوارم میزد بیرون که به زور خوابوندمش . بعد به من گفت فرش تو اتاق پذیراییه. همینطور که چشام به کونش بود رفتیم داخل پذیرایی که فرشو جمع کرده بود . بعد من یه طرف فرش و گرفتم اونم یه طرف دیگش بردیمش تو حیاط پهنش کریدم. بعد از من تشکر کرد و گفت دیگه بیشتر از این مزاحمت نمیشم . منم که دلم میخواست پیشش بمونم. گفتم کسی هست کمکتون فرش بشوره. گفت چیزی نیست تنهایی میشورم. منم گفتم نه من تا عصر بیکارم میمونم کمکتون میکنم . اونم گفت واستون زحمت میشه . منم فهمیدم که قبول کرده بمونم . گفتم نه بابا چه زحمتی من خوشحال میشم به شما کمک کنم.

خلاصه رفت شیر آب رو باز کرد و شلنگ رو داد دست من ورفت تا بروس فرش شور بیاره. بعد که اومد گفت تا براتون لباس بیارم لباساتون کثیف میشه . منم یه شرت ورزشی کوچیک و یه آستین حلقه ای زیر لباسم پوشیده بودم . گفتم نمیخواد لباس زیر دارم . گفت خوب بیا داخل لباساتو در بیار تا خیس نشده. منم رفتم داخل لباسامو در آوردم اومدم بیرون . شرتم تا بالای زانوم بود. دیدم مامان نادر نشسته داره بروس میکشه . منم زود رفتم اون یکی بروس رو برداشتم نشستم کنارش و شروع کردم به بروس کشدیم. گذاشتم که اون بره جلو که من پشت سرش قرار بگیرم. کم کم رفت جلو دیدم شلوارش کاملا خیس شده و داره از پاش در میاد چون فرش کاملا خیس شده بود. اصلا سعی نمیکرد شلوارش رو بکشه بالا . کم کم شکاف کون سفیدش پیدا شد منم همش داشتم نگاه میکردم . کیرم داشت میترکید کاملا شق کرد بود که از کنار شرتم آوردمش بیرون . تا مامان نادر ببینش . گفتم باید از یه جایی شروع کنم . کم کم بهش نزدیک شدم رفتم کنار کونش بروس میکشیدم . که گفت عرفان جان نمیخواد زیاد خودتو خسته کنی . منم دیگه سر از پا نمیشناختم گفتم وقتی شما رو میبینم خستگی یادم میره که خنده ای کرد گفت خوب همش به من نگاه کن تا خسته نشی. منم گفتم باشه حتما. بعد کم کم دستم رو بردم تا بخوره به کونش . اولین بار یواشکی زدم دستمو به کونش ببینم خودشو میکشه کنار یا نه. که هیچ عکس العملی نشون نداد. منم کمم دستمو کامل میبردم زیر کونش و میاوردم بیرون . کونش خیلییییییییییییییییییی نرم بود .کیرم داشت میترکید میترسیدم یه دفعه آبم بیاد آخه من خیلی زود آبم میاد. کم کم دیدم داره همکاری میکنه و کونشو میکشه عقب که هم شلوارش بیشتر بیاد پایین هم بیدا رو دست من . یه دست بروس میکشیدم یه دستم زیر کونش بود. اونم اصلا به روی خودش نمیاورد و هیچی نمیگفت و بروس میکشید. بعد دستمو از زیر کونش کشیدم بیرون و کردم داخل شلوارش که کمی اومده بود پایین . تا دستمو کردم داخل شلوارش گفت صبر کن تا شلوارمو در بیارم . منم با صدای لرزون گفتم کمی بلند شو خودم درش میارم. یه کونشو اورد بالا منم شلوارشو کشیدم پایین یه دفعه کونش از شلوار زد بیرون شرتم زیر شلوارش پاش نبود. کونش از اون چیزی فکر میکردم خیلی بزرگتر بود. دیگه داشتم دیوونه میشدم قلبم داشت از تو سینم میزد بیرون. بعد بهش گفتم خم شو . اونم خم شد بعد دستمو از پشت کردم داخل کسش که خیس آب بود. اونم یه آه کوچیک کشید .کمی با کسش بازی کردم . بعد بلند شدم لباسامو کامل در آروردم . اونم همینطور که نشسته بود برگشت طرف من تاپشو در آورد یه کرست هم داشت که اونم در آورد . سینه هاش هم خیلی خیلی خیلی بزرگ بودن اما کاملا آویزون بودن . بعد همینطور ایستاده رفتم پیشش طوری که کیرم جلوی صورتش بود. کیرمو بادستش گرفت کمی باهاش بازی کرد فهمیدم اهل ساک زدن نیست . بهش گفتم میشه رو شکم بخوابی اونم خوابید. حالا کونش طرف من بود . نشستم روش همینطور کونشو مثل فیلمای سوپر میلرزوندم . کونش اونقدر بزرگ بود که هرچی بازش میکردم که سوراخ کونش رو نمیدیدم. بهش گفتم میشه از کون بکنمت ؟. گفت بکن ولی باید از کسم هم بکنی . گفتم باشه کیرمو گذاشتم وسط کونش خیلییییییییییییی کیف میداد کونش گرم بود .هرکاری میکردم کیرم به سوراخ کونش نمیرسید . دیگه داشت آبم میومد که که به زور سر کیرم رفت داخل کونش .تا رفت داخل آبم اومد که آبمو ریختم داخل کونش . گفت به همین زودی آبت اومد گفتم آره دیگه چیکار کنم. دست خودم نیست همیشه زود آبم میاد. دلم براش سوخت چون هنوز ارضا نشده بود. گفتم هنوز مونده الان باید از کس بکنمت. کمی همینطور روش خوابیدم . دیگه اصلا حوصله نداشتم بکنمش کیرم داشت میخوابید. که خودم انداختم کنارش . گفتم با کیرم بازی کن تا بلند بشه. تا یه کم کیرمو مالش داد دوباره کیرم بلند شد مثل اولش شد. داشتم کیف میکردم . دیگه جون نداشتم که بلند بشم بکنمش . گفتم خودت بشین روش بکن تو کست اونم بلند شد نشست رو کیرم و کرد تو کسش کسش خیلی گشاد بود . ولی بازم خیلی حال میداد . همینطور بالا و پایین میکرد و کم کم فهمیدم داره آخ و اوخش درمیاد . چشماشو بسته بود و آه میکشید . منم همینطور داشتم نگاش میکردم که سینه هاش عین بادکنک بالا و پایین میرفت. این دفعه خیلی طول کشید تا آبم بیاد . باورم نمیشد اینقدر طول بکشه . چون تازه آبم اومده بود اینقدر طول کشید.یه دفعه چندتا آه بلند کشید سعی میکرد زیاد صداش بلند نشه چون داخل حیاط بودیم. بعد دیگه آه نمیکشید خودشو انداخت رو من فهمیدم ارضا شده . کیرم همینطور تو کسش مونده بود . مجبور شدم خودم تلمبه بزنم . دستمو انداختم دور کمرش و تند تند تلمبه میزدم تا اینکه فهمیدم داره آبم میاد گفتم بریزم تو کست . گفت بریز . البته آب زیادی نمونده در حد چند قطره بود . وقتی آبم اومد قست بالای کیرم خیلی درد میکرد کمرم هم همینطور. چون دیگه خالی شده بود. بعد از رو من بلند شد شلنگ آبو برداشت خودشو کامل شست . منم گفتم میشه منم بشوری . نشست کنارم شلنگ رو گرفت روم بدنمو کامل با دستش شست. منم قلقلم میشد زدم زیر خنده اونم خندید و گفت تکون نخور بزاز بشورمت.

بعد بلند شدیم لباسامونو شستیم. من دیگه حوصله نداشتم فرش بشورم . ولی کمکمش کردم تا کامل فرش رو شستیم . در حال فرش شستن ازش پرسیدم چی شد که تو فکر سکس با من افتادی. گفت راستشو بگم . گفتم بگو. گفت به نادر چیزی نگی گفتم نمیگم. گفت آخه شوهرم یه ماهی هست که یه زن دیگه گرفته و مارو ول کرده رفته شیراز پیش اون زنش زندگی میکنه .منم یه ماهه که باکسی سکس نداشتم نتونستم جلوی خودمو بگیرم مجبور شدم خودمو با تو ارضا کنم. بعد گفتم قرار نیست برگرده. گفت هفته دیگه باید برم محضر طلاق بگیریم. منم از یه طرف دلم براش سوخت از یه طرف هم خوشحال شدم که هرروز میتونم بکنمش. از اون روز به بعد بعضی از شبا میرفتم خونه پیشش میخوابیدم. چون اکثرا خاله هاش اونجا بودن. هنوزم سکس ما ادامه داره.

نوشته: عرفان


👍 6
👎 5
668449 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

294071
2011-08-17 23:50:32 +0430 +0430
NA

111111111

0 ❤️

294072
2011-08-18 00:18:27 +0430 +0430
NA

قشنگ نبود البته بخشیدا . به همین راحتی دستتو کردی تو شلوارش ! تو یا تخمات اندازه کلته یا مغزت اندازه تخماته !

0 ❤️

294073
2011-08-18 04:11:22 +0430 +0430
NA

takhayoli bod che jaleb meymun hanuz nazar nadade

0 ❤️

294074
2011-08-18 04:53:25 +0430 +0430
NA

چند کلاس سواد داری عزیزم.عصاب نه اعصاب.قلقلم نه قلقلک.و خیلی چیزای دیگه.در ضمن اگر سن ات را راست گفته باشی که باید دیوار رو هم بتونی سوراخ کنی.با یه بار کردن که…بگذریم چون تقریبآ شوهر نداشته مشگلی نیست.ولی اگر دوستت که مثل برادر هستید جایش با تو توی داستان تخیلیت عوض میشد ناراحت میشدی یا نه…

0 ❤️

294075
2011-08-18 09:36:00 +0430 +0430
NA

سلام ببخشید جالب نبود

0 ❤️

294076
2011-08-18 09:47:39 +0430 +0430
NA

:)) اینقدذ حرف مفت نزن با این داستان ساختگیت

0 ❤️

294077
2011-08-18 10:16:52 +0430 +0430
NA

=)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) به قول dr.red: تو یا تخمات اندازه کلته یا مغزت اندازه تخماته !

0 ❤️

294078
2011-08-18 13:57:39 +0430 +0430
NA

کوسمغز.کیر همه تو کوس مادرت با این داستان آشغالت.

0 ❤️

294079
2011-08-18 14:39:55 +0430 +0430
NA

فک کردی مردم خرن! جندهاست دوست مامانت! خودتم مثل اونی!< =)) =))

0 ❤️

294080
2011-08-18 15:20:23 +0430 +0430
NA

:)
از سفر که اومدی نپرسیدی چراننت فرشتونو شسته ملخ هندی

0 ❤️

294081
2011-08-18 15:24:55 +0430 +0430
NA

فرش میشوریم اب حوض میکشیم پیرزن خفه میکنیم کون ژله ای میکنیم…!!! ای خونه دار و بچه دار کون مامانو بردار و بیار D:

1 ❤️

294082
2011-08-18 15:59:03 +0430 +0430
NA

بکن عزیزم نوش جونت،تازه ثوابم می کنی…
=D> =D> =D> =D>

0 ❤️

294083
2011-08-18 18:02:29 +0430 +0430
NA

شیر آب هم همین‌طور باز . . . ؟ آ، آ، آ، آ، . . . می‌دونی این کار اسرافه؟!
تو که داری به عشق مادر بهترین دوستت خیال‌پردازی می‌کنی، مایه‌اش رو یک کم بیشتر می‌کردی، یه دست دیگه هم می‌کردیش! نمی‌شد؟!
فکر کنم وسط داستان نوشتن، داشتی خودارضایی می‌کردی، دستخوش حادثۀ انزال شدی، حال نداشتی بیشتر ادامه بدی! آره؟!
فقط اون خیاری رو که از توی یخچال برداشته بودی، بندازش دور. نگیری بشوریش، فکر کنی اسراف می‌شه، دوباره بذاریش تو یخچال!!

0 ❤️

294084
2011-08-18 20:58:47 +0430 +0430
NA

من نه بهت فحش ميدم نه چرت و پرت ميگم فقط ميگم خيلي حرومزاده اون داوود بدبخت به تو حرومزاده اعتماد كرده به قول خودت كه مامانش مثل مامانه خودت ميمونه بايد اينكارو باهاش بكن؟من با سكس مخالف نيستم ولي نه با هر كسي.به قرآن خارجي هاشم اين كارارو نميكنن نميدونم. . . . . . . . :(

0 ❤️

294085
2011-08-19 05:38:26 +0430 +0430
NA

آخه کسکش مادرجنه یک زن 40 ساله چطور پسر و دختری داره که هرکدوم ازدواج کردند و بچه دارند؟ اگه حداقل سن پسری رو که بچه داره رو 27-8 سال در نظر بگیریم یعنی مادرش وقتی 13 ساله بود بچه دار شد که الان 40 سالشه.حتما 10 ساله بود شوهر کرد.آره لاشی؟ تورو خدا یکم تو بکار بردن این آمار کسشعر نگین و دقت کنید

0 ❤️

294086
2011-08-19 06:08:09 +0430 +0430
NA

FILM SUPER ZIAD NABIN TASIR MIZARE ROOT

0 ❤️

294087
2011-08-19 09:16:03 +0430 +0430
NA

madareto gaeidam babato hamintor dosdashti ye otobos begir khandaneto savar kon begaham albate man dastano nakhondam faghat az ro nazare dostan nazar dadam koseeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeee nane

0 ❤️

294088
2011-08-19 12:42:05 +0430 +0430
NA

SALAM GOLAM.DASTANET MISHE GOFT BINE TOKHMI V KIRI BOD,VASE INKE NEVISANDE SEXI KHOBI BESHI SHABAEH JOMEH BORO AZ RO KARE MAMAN BABAT RONEVESHT BARDAR.

0 ❤️

294089
2011-08-19 16:35:58 +0430 +0430
NA

دوست ارجمند… برداشت من از نوشته تون:
-با پوزش مشخص شد شما آدم خائن بافطره ای هستید کسیکه به دوستش که مثل برادر واسش عزیزه, حتی اگه خیالپردازی بوده باشه پیداست شما این حس رو ذاتآ دارید…!؟
-مشخصه زیاد کف دستی زدی که زود آبت میاد…!؟ به کتاب “چگونه پزشک خود باشیم” قسمت مضرات جلق زدن مراجعه کن.
-از لحاظ رعایت نکات و قواعد نگارش ضعیف بنظر میرسی.
-اشکالات زیادی در محتوای داستان و نگارش وجود داره که از حوصله خارج هست.
-نمره ات = ضعیف
موفق باشید…

0 ❤️

294090
2011-08-19 16:55:33 +0430 +0430
NA

(|: (|: (|:
kheyli mozakhraf bood

0 ❤️

294091
2011-08-19 18:10:09 +0430 +0430
NA

بابا راست می گه منم مامانشو همین جوری کردم.

0 ❤️

294092
2011-08-20 19:44:39 +0430 +0430
NA

kos khol 18 salete
ba doostet az avale dabirestan doost shodi
mishe 3 ya 4 sal
bad migi shayad bavaretoon nashe?
chera kos sher minevisi?
han?

0 ❤️

294093
2011-08-21 10:44:10 +0430 +0430
NA

جالب بود من که خوشم اومد

0 ❤️

294094
2011-08-26 04:23:51 +0430 +0430
NA

ey … bad nabood … hala che vagheiat che khali bandi

0 ❤️

294095
2011-09-06 19:31:49 +0430 +0430
NA

حالا خیلی هم لازم نیست به هر کی داستان مینویسه فحش وبد و بیراه بگین چون همه میان اینجا داستان مینویسن نه خاطرات واقعی .چون آگه این داستان واقعی باشه باید این نویسنده رو از کو… اعدامش کنن که اینقدر پست ونامرده که از مادر دوستش نگذشته!!!

0 ❤️

294096
2011-09-10 20:13:05 +0430 +0430
NA

زیاد جالب نبود. دوستان هم که هنوز نفهمیدن به سایت سکسی اومدن یا داستان سکسی. مگه کنار داستانش نوشته واقعی که دارین خودتونو جر میدین که دروغه. اینجا سایت داستان سکسیه همه ی داستان ها که واقعی نیست عزیزم. بعضی ها هم چشم دیدن اینکه دیگران سکس میکننو ندارن آخه خودشون یا بی عرضه هستن یا قیافه درست ندارن واسه همین فکر میکنن همه مثل خودشونن و حسودی طرفو میکنن.

0 ❤️

294097
2011-09-12 12:45:37 +0430 +0430
NA

kheili khoob shoroo kardi vali
کم کم دیدم داره همکاری میکنه و کونشو میکشه عقب که هم شلوارش بیشتر بیاد پایین هم بیدا رو دست من . یه دست بروس میکشیدم یه دستم زیر کونش بود. اونم اصلا به روی خودش نمیاورد و هیچی نمیگفت و بروس میکشید. بعد دستمو از زیر کونش کشیدم بیرون و کردم داخل شلوارش
inja ro bad oomadi vali khob ghashang bood

0 ❤️

294098
2011-09-24 18:59:15 +0330 +0330
NA

در خالی بندی بودن داستان شکی نیست!اما این داستانا هدفشون فقط داستان نیست!دوستایه عزیز این داستانارو از فیلتر خودتون عبور بدین حال کنین اما بهش فک نکنین جون ذهنتون خراب میشه!

0 ❤️

294099
2011-09-25 15:30:57 +0330 +0330
NA

(|: کیری بود (|: (|:

0 ❤️

294100
2011-09-29 23:01:49 +0330 +0330
NA

چرا از اين اتفاقات برا ما نميافته

راستش اگه صدتا كس از اسمون بياد يكسش رو كير ما نمي افته

ولي اگه هزار تا كير بياد اوليش تو كون ماميره نودو نه تاي ديگش تو صف واي

ميستن

0 ❤️

294101
2011-10-03 20:39:56 +0330 +0330
NA

kose sher boodesh

0 ❤️

294102
2011-10-19 15:04:56 +0330 +0330
NA

6min az zendegim b fana raaaaaaf
Kos maghz

0 ❤️

294103
2012-04-01 03:36:28 +0430 +0430
NA

دمت گرم حال کردم من مامان یکی از دوستامو کردم خوشم اومد ;) :) ;) :)

0 ❤️

294104
2012-04-29 14:50:45 +0430 +0430
NA

عرفان شب بيا

0 ❤️

294105
2012-05-09 09:25:59 +0430 +0430
NA

مردم از خنده این بیشتر از داستان بهم چسبید

0 ❤️

294106
2012-05-24 06:43:56 +0430 +0430
NA

:p dr_shayan عزیز
عمه من فقط 9 سال داشت که ازدواج کرد اصلا عجیب نیست
داستانت بد نبود ولی سکس بد شروع کردی

0 ❤️

294108
2012-08-06 06:41:35 +0430 +0430

:bigsmile: دنبال یه خانم سکسی و ناناز از نیشابور میگردم ماشین و مکان هم دارم تماس بگیر پشیمون نمیشی

0 ❤️

294109
2012-10-24 14:21:36 +0330 +0330
NA

این بدبخت که نوشته نادر پس داوود را از کجا آوردی؟

0 ❤️

294111
2013-04-24 15:20:09 +0430 +0430
NA

ننه تو رو هم حتما نادر میگاد. نوش جون ننه ات

0 ❤️

294112
2013-10-25 17:28:33 +0330 +0330
NA

بعضی شبهامیرفتی میخوابیدی پیشش.حتما"پسرشوهم میفرستادی دم دربخوابه.

0 ❤️

294113
2014-01-06 16:23:56 +0330 +0330
NA

خوب بود مرسی

میشه تصور کرد چه توپولی رو کردی از این BBW ها بوده معلومه :P

0 ❤️

294114
2014-02-05 13:10:59 +0330 +0330
NA

اشتباه زياد داري اما اگه مث دوستان بالا اساتيد محترم جق بيشتر وقتت رو تو محيط گرم و اروم مثل حموم ودستشويي بگذروني مغزت واميشه داستاناي ابداري ازش تراووش ميشه بيشتر به نقطه اصلي توجه كن از نظرات اساتيد جلقي هم استفاده نما

0 ❤️

294117
2014-04-21 01:13:58 +0430 +0430
NA

بازم كس گفتي كوني كمتر بشين جغ بزن به فكر درسات باش تا مجبور نباشي تو تابستون بري مدرسه تا ننت جر بخوره مادر جنده

0 ❤️

294119
2014-06-07 01:17:27 +0430 +0430
NA

اصلأ خوب نبود؛یه مورد دیگه که لاشی کسی به دوست خودش که مثل برادرش می موند خیانت می کنه وقتی مادر دوستت راکردی انگاری مادر خودت راکردی؛

0 ❤️

294120
2014-07-01 08:32:51 +0430 +0430
NA

شرو ور نوشتی عمو

0 ❤️

294121
2014-08-10 03:17:18 +0430 +0430

کیرم تو مخچه ت زر زر کردی …

0 ❤️

294122
2015-01-29 10:17:59 +0330 +0330
NA

قشنگ بود. لااقل چون کاملش حقیقت بود قابل تحسینه.
مرسی

0 ❤️

294123
2015-04-09 11:50:28 +0430 +0430
NA

ru hamun ghalie khis akheeeeeeeee???

0 ❤️

294124
2015-05-25 20:35:01 +0430 +0430
NA

ناموس رفیق مثل ناموس خود ادمه و محرم حساب میشه متاسفم برا امثال تو ،بعدشم درو همسایه کورن حیاط معلوم نیست ؟!!!

0 ❤️

294125
2015-06-15 07:26:42 +0430 +0430
NA

ماهم دنبال یه خانم مثل این هستیم اگه گیرمون بیادخوب میشه…

0 ❤️

533485
2016-03-16 08:17:32 +0330 +0330

نمیدونم چرا ت داستان هاتون همش پدره ماموریت عس

0 ❤️

538665
2016-04-25 21:38:11 +0430 +0430

عالی بود
خصوصأ دستمالیش
زن شهوتی باسنشوبیشتر نشون میده
راست بود.مرسی

0 ❤️

548119
2016-07-08 14:41:24 +0430 +0430

اگه واقعی باشه خیلی نامردی…رفیقت بت اعتماد کرده بود

0 ❤️

548886
2016-07-14 10:45:48 +0430 +0430

بابا شماها ديگه خوار و مادر گشادی رو گاییدین!حتی داستان از خودتونم نمینویسید! من این داستانو حداقل سه جا ديگه(باتفاوت های خیلی کم) خوندم. حداقل با توهمات جقوله خودتون بجقید آخه تو جق هم تقلید؟اونم اينهمه!

0 ❤️

558759
2016-10-02 11:01:37 +0330 +0330

این که داستان خالی بندی و دروغه یا راسته بحثی نداره چون کلا دروغ و تخلیه ولی مهم نیست بهتر بود یکم واقعی تر مینوشتی

0 ❤️

910042
2023-01-09 18:31:27 +0330 +0330

بد نبود میشع باور کرد از جنبه داستانم بدنبود شقش کردی

0 ❤️