سکس با مدیر مدرسه

1390/02/06

سلام بچه ها این داستانی که میخوام براتون بگم به جون خودم برام اتفاق افتاده داستان از این جا شروع می شه که من 24 سالم بود و تو یک نمایشگاه کتاب کار می کردم اونجا همه جور ادم میومد و میرفت منم فروشنده یک قسمت از نمایشگاه بودم.من دوست دختری داشتم سال سوم دبیرستان بود همیشه بهم میگفت از دست این مدیر وحشی مون میترسیم گوشی همراه ببریم مدرسه و…از بدی های مدیر مدرسه خودشون زیاد برام میگفت تا این که یک روز ساعت حدود 1 ظهر یک مشتری اومد داخل نمایشگاه و اسمه کتابی رو گفت منم هر چی گشتم پیداش نکردم و بهش گفتم دوباره سر بزنید که حتما براتون میاریمش اونم ازم شماره تماس غرفه رو خواست که زنگ بزنه و از اوردن کتاب با خبر بشه منم خوب شماررو بهش دادم شماره همراه خودمو که رو کارتم بود ودر ضمن من اینطور شماره دادن رو زیاد انجام میدادم بابت کارم. ساعت حدود 10 شب هنگام تصویه حساب نمایشگاه دیدم همراهم داره زنگ می خوره گوشی رو که بر داشتمدیدم یک خانوم سلام کرد و بعد کمی صحبت گفت شناختی ومنم گفتم نه و اونم گفت خدارو شکر اخه می خوام حرفی رو بزنم اینجوری برام بهتره که منو نشناسی من کمی جا خوردم بعد گفت من تورو دیدم و ازت خوشم اومده و…من با خودم گفتم این کیه که این قدر صداش سن بالا می زنه و بعد کمی حرف زدن بهم گفت من شغلم مدیریت مدرسه: … باور نمی شد که من با مدیر مدرسه دوست دخترم دارم صحبت می کنم بعد کمی صحبت کردن بهم گفت تو خیلی بدن سکسی داری اونجا بود که فهمیدم که به به طرف جنده از اب در اومد.خلاصه فرداشب اون روز ساعت 11 قرار شد برم خونش باورتون نمی شه مثل بید میلرزیدم اخه خودتون جای من بزارید نمی دونید طرف کیه و چه شکلی هست با خودم می گفتم اصلا نکنه کسی برام پاپوش درست کرده باشه واقعا سخت بود اما خوب هر جور بود رفتم .تو کوچه شون که رسیدم به همراهش زنگ زدم و دیدم در یک خونه باز شد از اف اف گفت بیا بالا منم رفتم داخل چشمتون روز بد نبینه در که باز کرد دیدم وای طرف 100 کیلو وزنشه تازه شناخته بودمش نه راه پس داشتم نه راه پیش تا رفتم داخل بغلم کرد و شروع کرد به ماچ کردنم بعد من بهش گفتم تنهای گفت اره از شوهرم 7 ساله جدا شدم و …بعد کمی استراحت گفت بیا بریم تو اتاق من که وارد اتاق شدم اون رفت بیرون باورتون نمی شه خیلی ترسیده بودم رو تخت دراز کشیدم یهو اومد تو اتاق وای چه کونی چه سینه های چه بدن سفیدی کیرم داشت شلوارمو پاره می کرد اصلا بهش نمی خورد همچین بدنه توپی داشته باشه لخت اومد رو تخت. منم دراز کشیده بودم لباسامو در اورد و از نوک پام شروع کرد به لیس زدن کم کم اومد بالا کیرمو کرد تو دهنش وای چه ساکی میزد به جون خودم من این همه دختر برام ساک زده بودن اینجوری حال نمی کردم کم کم اومد به سمت لبم و کمی لب گرفت ازم بعد خوابید رو تخت منم اروم کیرم گرفتم و بردم جلوی کسش اروم اروم کردم تو بعد خودم خوابیدم روش جان چه کیفی می داد کیرم توی کسش داشت اتیش می گرفت می گفت بکن تو بکن تو داره میاد داد می زد و منم شدت کارو بیشتر می کردم کم کم داشت ابم میومد گفت نریزی تو بریز تو دهنم منم باور کنید تا جای که تونستم سعی کردم زود ارضاح نشم ولی هر کی جای من بود به 2 سوت ابش میومد اما من دوباره کیرمو در اوردم و گذاشتم تو کونش وای چه حالی میداد اون جیغ میزد و منم شهوتی تر می شدم نیم ساعت همینطوری از این سوراخ به اون سوراخ کردم بعد دیگه نتونستم و ابمو ریختم رو صورتش اینقدر کیف کرده بود که خدا میدونه کنارم خوابید وگفت کمی استراحت کنیم ولی من از خستگی زیاد خوابمبرد وقتی از خواب بیدار شدم دیدم دستم گرفته گزاشته رو کسش اونم هنوز خواب بود من کمی باز با دستم کسش مالیدم اما بیدار نشد من شهوتم زده بود بالا اروم کیرمو اومدم بزارم تو کوسش با صدای خواب الود گفت تو خسته نشدی عزیزم منم گفتم با این کس و کون تو عمرا اونم خندید گفت پس بکن تو منم اروم کیرمو کردم تو کسش وای اون شب هیچ وقت از یادم نمیره کسش باز پر اب بود با این که خواب الود بود ولی شهوتی شده بود باند شد کیرم محکم کرد تو دهنش وای نمی دونید چه ساکی میزد بی پدر منم باز کیرمو کردم تو کسش بعد اروم کردم تو کون سفیدش بعد شروع کردم به لیس زدن سینه هاش و کیرمو گذاشتم لای سینه هاش اونم با دو دستش سینه هاشو بهم میمالید چه حالی میداد از اون شب به بعد من هر چند روز یک بار میرم پیشش واقعا با این که چاقه ولی بدن توپی داره که از 100 دختر 18 ساله سکسی تره.

نوشته: مهراد


👍 0
👎 0
163211 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

278262
2011-04-26 00:19:17 +0430 +0430

الهی جونت دربیاد که قسم الکی میخوری . مطمئن باش مدیر مدرسه اگه اینقدر جلف باشه نمیتونه مدیر باشه . بنظرم داستانت تخمیه . البته با عرض معذرت !! البته بچه ها اگه بهت فحش ندند بهتر مچ گیری میکنند.

0 ❤️

278263
2011-04-26 00:45:18 +0430 +0430

به مرگ شما همه جماعت هم باور کردند والله طرف جنده هم که باشه اینقدر سریع زنگ نمیزنه بگه فلانی بیا خونمون اینکه مثلا مدیره یه مدرسه است . کلا این روزا همه متوهم شدند!!.

0 ❤️

278264
2011-04-26 01:16:33 +0430 +0430
NA

سلام
مهراد خوبی ؟ تکلیفه خودتو با خودت روشن کن : و همچنین با ما :
(باور نمی شد که من با مدیر مدرسه دوست دخترم دارم صحبت می کنم ) و …(تازه شناخته بودمش نه راه پس داشتم نه راه پیش ) و …(نمی دونید طرف کیه و چه شکلی هست)
بالاخره تو اونو میشناختی یا نه دقیقا تو 3 خط 3 تا جمله ضد هم زدی هههههههههههههههههههه =))
احساس میکنم زیادی تو توهم منگ میزدی …
=))

0 ❤️

278265
2011-04-26 01:21:29 +0430 +0430
NA

شایدم بنگ میزدی ههههههههههههه =))

0 ❤️

278267
2011-04-26 02:04:26 +0430 +0430
NA

بهت زنگ زد اولش گفت خدا رو شكر كه منو نميشناسي. بعد خودشو قشنگ برات معرفي كرد كه آره من مدير مدرسه فلانم!!! بيا منو بكن!!! آخه عزيز دلم طرف اگرم بخواد بهت بده چه دليلي داره موقعيت اجتماعيشو برات رو كنه؟ اونم مدير مدرسه با چند صد تا دانش آموز! هر قدرم حشري باشه اينقدر مغزش كار ميكنه كه ممكنه يكي از دانش آموزاش دوست تو باشه يا حتي خواهرت باشه! به يارو ميگن چيكاره‌اي؟ ميگه آدم اطلاعاتي كه خودشو لو نميده!! اينم گفته خدا رو شكر كه من نشناختي؛ آخه من فلاني‌ام مدير مدرسه فلان، متولد فلان جا، پدرمم رئيس جمهور ايرانه؛ اگه منو ميشناختي خيلي بد ميشد! حالا كه نشناختي بيا منو بكن! باران ميگه شايد بنگ زدي! اما بنظر من اگر بنگ هم ميزدي داستانت اينقدر كيري نميشد!
در ضمن به همچين آدمي نميگن جنده! همون حشري براش مناسبه. جنده به كسي ميگن كه در ازاي دادن، پول بگيره و از اين راه امرار معاش كنه. اينو براي اين گفتم كه اين روزا بازار كتاب خرابه؛ شايد به شغل پر درآمدتري نياز داشته باشي!

0 ❤️

278269
2011-04-26 04:54:59 +0430 +0430
NA

به نظر من خواب عمه ات بود تعریف کردی

0 ❤️

278271
2011-04-26 06:08:03 +0430 +0430
NA

گوزو سگ برینه به دودولت اگه کیر داشتی که همچین کسی نمینوشتی

0 ❤️

278272
2011-04-26 08:11:05 +0430 +0430
NA

تو هم ریدی عزیزم
100کیلو بوده بعد میگی عجب هیکلی داشت؟
اینطور که تو میگی قدش باید حدود 2 تا 2.5 متر باشه
که فکر نمیکنم اینطور باشه
دوستان از خجالتت در اومدن؛منم بخاطر اینکه از قافله جا نمونم؛میگم اونجام تو فکر و سلیقت

0 ❤️

278273
2011-04-26 08:56:27 +0430 +0430
NA

کیرم تو افکارت و نوشتنت
خوردی دیگه ننویس

0 ❤️

278274
2011-04-26 09:08:23 +0430 +0430
NA

dastanhaye in site hame charandan
vali in commentaye bacheha inghad jalebo fane ke man miam inja va in dastanaye kos shero mikhunam vase commenta

dame hamatun garm
kheili bahalid

hamishe shad bashid

0 ❤️

278275
2011-04-26 11:32:04 +0430 +0430
NA

باباشاید کرده البته نه با این کسشعرا که گفته. یه پیر وپاتال کرده دیگه شما چرا میزنید تو راگوزش؟

0 ❤️

278276
2011-04-26 15:01:27 +0430 +0430
NA

منم فک میکنم دروغه چون یه مدیر مدرسه خیلی باید احمق باشه که از این کارا بکنه تازه اگرم از اینکارا بکنه بطرف مقلبلش نمیگه مدیرم. خواهشا دیگه دروغ ننویس اگر تو داستانت واقعی باشه دوستان خودشون تشخیص میدن دیگه نیازی نیس قسم الکی بخوری.

0 ❤️

278277
2011-04-26 19:17:38 +0430 +0430
NA

یه زن 100 کیلویی= یه فیل
بچه ها شما باشین جلق میزنین یا فیل

0 ❤️

278278
2011-04-27 05:14:55 +0430 +0430
NA

manam ba Daniel Roy movafegham.yani nazaratun khodaaaaaaast:D
khodaish az khande rude bor shodam.az 100 ta jok bahaltare.b khosos dastane mr mehdibikas

0 ❤️

278279
2011-04-27 11:23:07 +0430 +0430
NA

Baba eival
Mr mehdibikas gol kashti
damet garm ba in dastanet ende eterazo kardi tu kune admin
garche in kharkosde kunesh ghade ghare alisadr jadare
ama haminghadr ke hame mirinan tu dahanesh kafie ke ta sale dige hamin mogheha hichi nakhore
kopa koskeshe khar fekr karde bache irunia mese kaso kare khodeshan
dash edame bede ke ali bud

0 ❤️

278280
2011-05-11 03:51:21 +0430 +0430
NA

نمیدونم رو پیشونی ما چیزی نوشته که این طفلای معصوم توقع دارن این چرندیات رو باورکنیم

0 ❤️

278281
2011-08-01 02:07:22 +0430 +0430
NA

Nanat ke modir shod biar maam bokonimesh koonie andamaghe khaliband.

0 ❤️

278283
2012-03-18 21:57:33 +0330 +0330
NA

ارضاح!!!
كس كش اينو كه ديدم مطمئن شدم كه تو كتاب فروشي كار مي كني.
كس كش.

0 ❤️

278284
2014-04-08 07:35:56 +0430 +0430
NA

عزیزم بیا باهم یه مقدار دیکته کار کنیم.
تسویه حساب…تسویه حساب…تسویه…

ارضا…ارضا…ارضا…
شب اگه دیکته رو ننوشته باشی کونیت میکنما.

خالی بند گوزو

لت و پار سابق

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها