سکس با پسر خواهر

1390/08/09

سلام دوستان حشری من اسم من ساناز خاطره ای که می خوام تعریف کنم برمی گردده به تابستون 89 که تازه درسمو تازه تمام کرده بودم
من الان 25 سال دارم و با قدی 170 و وزنی 61 کیلو و سینه های 70 و باستنی گرد و بزرگ ، چند وقتی بود که تویی خونه بود و کامپیوتر و موبایل فیلم سکی نگاه می کردم و حسابی حشری بودم و بیشتر وقتها با خودم ور می رفت و خود ارضاء می کردم یا شب ها وقتی همه خواب بودن یه تکه دسته شکسته کف گیر که نوکش نه زیاد باریک و بقیش کلف بود سرش کاندوم می زاشتم در کونم چرب می کردم باهاش حال می کردم
خانواده من تقریبا کم جمعیت بودیم با من 3 تا خواهر هستیم که 2 ازدواج کردن و فقط من خونم و بیشتر وقت پسر خواهرم برای درس خوندن به خونه ما می اومدن و من درسش میدم .
یه شب کلی حشری بودم و هر چقدر با خودم ور رفت سرحال نیومدم
ما تویی از شهر گرم خوزستان زندگی می کنیم و از گرما شهوت به اوج خودش می رسه داشتم می گفتم براتون که اون شب هر چقدر تلاش کردم حالی نبودم و با اعصاب خراب شب و صبح کردم و صبح با صدای زنگ به سمت در رفت و در باز کردم مهدی بود پسر خواهر بزرگم که برای درس خوندن به خونه ما می اومد تازه می خواست کنگر بده خلاصه مهدی گفت سلام خاله کفتم سلام کفت چرا اینقدر بهم ریختی کفتمش اعصاب ندارم حال خوب نیست صبحانه خوردی گفت ارمه کفتم من می رم تویی اتاق بعد رفتم تویی اتاق من نگاه های مهدی دید ولی متوجه نبودم وقتی وارد اتاق شدم تویی آینه دیدم بله از 2دکمه های پیراهنم بازه و تازه سوتینم هم تنم نیست با این پستانهای گنده ام و خط سینه ام هم مشخصه خلاصه زدم به بیخیالی ؛ من اعصابم از دیشب خراب بود و رفتم پشت کامپیوتر که چند بار مهدی برای سوال کردن به اتاق من اومد و به بهانه ای سوال سینه هام دیدی بزنه ولی من سوتینم بسته بود ولی پشت کامپیوتر داشتم فیلم سکسی نگاه می کردم ولی فکر نمی کردم که مهدی چیزی رو دیده باشه و اون روز کسی خونه ما نبودو فقط من بود مهدی ؛ مهدی سوالش کرد رفت و به مدت کمتر از 1 ساعتی شد که خبر ازش نبود که من با دیدن فیلم ها فشار شهوتم بالا رفت و روی تخت رفتم چشاشمو بستم دکمه های پیراهنم باز کردم و شروع کردم با سینه هایخودم بازی کردن و دستموی دهنم می زارشتم و خیس میکردم به سینه هام می کشیدم و بعد شلوارم پایین اورده بودو و با کسم باز می کردم نمی دونم چقدر طول کشید داشتم ارضاء می شدم که با صدای بالا از جا پریدم خلاصه از ترس مرده بودم خشکم زده بود که دیدم مهدی با دست پاچی می گفت خاله , خاله و پا به فرار گذاشت و از خونه بیرون رفته بود
اون شب سمیرا مامان مهدی به خونه ما اومد من تمام روز دیگه ساکت بودم موندم بودم که مهدی به مادرش چیزی گفته یا نه و ظاهرا خبری نبود و سمیرا کتابهای مهدی برد . که به مادرش گفته بود دوستش اومده دنبالشوبعد رفت و متوجه شدم هیچی به مادرش نگفته 5 روز ازاین داستان می گذاشت که مهدی بعد از ظهری به خونه ما اومد سلام کرد و داخل شد و با؛ بابام و مامان سلام احوال پرسی کرد ونشست من سریع رفت براش میوه اومدم و بهش گفتم مهدی خبری ازت نیست دیگه نمی یای درس بخونی طور بخورد کردم که اینگار هیچ خبری نیست و مهدی گفت قراره از فردا بیاد اونجا درس بخونه من هم گفتم چرا از فردا از امشب بیا, یا اینکه مامان گفته که نیای ؛ مامانم بهش گفت مامان جان مهدی عزیزم خالت راست می گه چرا از امشب نمی یای گفت باشه من اون لحظه موبایلم دستم بود گفتم بلوتوث روشن کن , روشن کرد و یه کلیپ 2 دقیقه سوپر براش فرستادم که یه مرد زنی از کون می کنه و مهدی فرستادم بره یه روسری از اتاق بیاره و به مادرش بده و چون تازه لباس شوسته بودم تمتم شورت و سوتینم هم روی جالباسی تویی اتاقم بود چون خوزستان بیشتر وقتها خاکه و مطمئن بودم که مهدی خوب دید میزنه چون می دونستم اون روز خوب کس خالش دیدی زده وبراش هم یه دستی جعق زده خلاصه اون شب مهدی رفت که بر گرده من هم رفتم حمام و صفای به خودم دادم کون و کس خوب تمیز کردم از شامپوی بدن استفاده کردم و کمی شام خوردم و مهدی اومد اومد جالب اونجا بود که اون یه صافی به خودش داده بود و حمامی و لباس عوض کرده بود و با خودش لباس اورده بود خلاصه مامان و بابام شاغل بودن و صبح باید می رفتن اداره و من شروع کردم به کمک کردن به مهدی که بهش گقتم کلیپ دیدی رنگ سرخ شده بود و گفت اره خاله من هم گفتمش چیز طبیعی اره گفت اره خاله , همه از اینکتر میکن من اوشب با یه دامن زرد جیغ و تی شرت طوسی وشورت قرمز و سوتین سفید بودم سوتینم شول بسته بودم و توب راه رفتن سینه هام بالا پایین میرفت و تی شرت بود که یقه بازی داشت و توی خم شدن سینه هام معلوم بود خیلی سریع کردم مهدی حشری کنم و خیلی اون طرف این طرف می رفت که پاهام معلوم بشن ساعت نزدیک به 1 شب بود که من به مهدی گفتم می خوام بخوابم گفت خاله من برم بیرون چراغ خاموش کنم گفتم نه من خیلی خسته ام زمین لرزه هم بیاد من بیدار نمیشم , گرفتم خوابیدم منتظر بودم ببینم مهدی چرا کار می کنه و پشت کردم بهش و کون قلمبه انداختم سمتش بعد از 1 ساعت بود که صدای جا لباسی شیندم که رفته بود سراغ شورت سوتین ام وبعد امدسمتتم صدای نفس بلند شده بود و حس کردم شهوتش زده بالا من هم کامل روی شکم خوابدیم که بهم گفت خاله من هم جواب ندادم زیر لب گفت جنده ببین چه کونی داره اف , من از شنیدن این کلی خوشحال شدم و بعد سریع کرد خیلی اروم دامن زد بالا و تمام هیکل از زیر دامن ببینه , بعد از دید زدن من اروم چرخیدن و مهدی بیخیال شد پرفت خوابید صبح شد و بیدار شدم و صبحانه خوردم ساعت نزدیم 8 و نیم بابام ومادر رفته بودن بیرون و مهدی بیدار کردن مه درس بخونه و صبحانه بخوره ساعت نزدیک 10 داشت می شد مهدی کلافه بود و حال درس خوندن نداشت که یه باره امد سمت گفت خاله یه سوال بپرسم گفت اره گفت تا حال کسی دوست داشتی یا داری گفت کی گفتم مثلا تو گفت نه کسی که دوست پسرت باشه و عاشقش باشی گفتم پیش نیومده گفتم عاشق کسی شدی گفت نه گفتم کسی دوست داری گفت اره مثل کی گفت شما گفتم توی بیخود می کنی من دوست نداشته باشی گفت شما که خیلی دارم گفتمش چیزی شده گفت چیزی بگم خاله ناراحت نمیشی گفتم نه گفت من هیچ دوست دختری ندارم و با هیچ کسی هم دوست نیستم و هیچ نمی رم باهاش گفتم خوب من هم ندارم مهدی گفت من دوست دارم داشته باشم گفتم من دوست دختر می شم مهدی گفت نه خاله نمی شه گفتم چرا گفت دوستام دارن میگن چراکار کردیم چه نکردیم گفتم چی اشکال داره توهم با من بکن گفت نه خاله نمی شه گفتم مثل کلیپ که بهت دادم گفت اره خاله گفتم تو هم بکن تازه تو هم راحت تری یامن میام پیشت یا توی میای همیشه خونه خالی هست کسی شک نمی کنه کسی هم برای کسی ناز نمی کنه دوست نداری دوست پسر خاله ات باشی یا دوست داری یکی از دوست خود دوست پسر خاله ات باشه گفت نه خاله بعد یه آهنگ گذاشتیم شروع کردیم به رقص و بعد هم همدیگر بغل کردن بعد هم روی تخت و خوب لبامو می خواد خوب بلد بود و باسینه هام بازی می کرد توی این فاصله کیرش شق شده بود از پشت شورت شلوارک خیلی بزرگ شده بود یه کمی از کیرش ترسیدم ولی زدم به بیخیالی خوب حشری شده بودم کسم داشت خیس می شد و همچنان من با مهدی از هم لب می گرفتیم مادر جنده خوب بلد سر و گردنم می خورد ولی خجالت می کشید که و شروع کردم با کیرش بازی کردن بهش گقت مهدی تی شرت در بیار گفت باشه خاله (گفتمش دیگه این موقع به من خاله نگو بگو ساناز ) گفت باشه ساناز جون من تی شرتم دراورد و شروع کرد به خوردن همه جا سوتین سفیدم در اورد و با مهارتی سینه هام خوردن خوب لیس می زد خیس کرده بود ؛ من هم تی شرتش در اورد کمی سینه هاشو خوردم و لی شهوت زده بود بالا دوست داشتم کسم جرمی داد نفس ما در اوردمده بود بعد سریع من چرخدن و از پشت گردن تا پایین کمر لیس می زد دیگه حالی برام نمونده بود و همینطور که می لیسید کیرش لای کون انداخت بود گفتمش مهدی دامن هم در بیار گقت سانازم شورت در بیارم گفتم مهدی من بکن خواهش می کنم من بکن دامن در اورد بعد شورتم و شروع به لیس زدن کسم کردم عرق سردی تمام وجودم گرفت و کسم خیس خیس بود همینطور که کسم می لیسد انگشتش هم تویی کون گذاشته بود .
بعد من به شکم خوابدن و روغنی از کیفش در اورد و به کونم و کیرش زد و خیلی اروم اروم توی کونم کرد کون کامل بی حس شده بود 10 دقیقی داشت کونم می کرد که ارضاء شد چون با کسم بازی می کرد خیلی از این سکس حال بردم و تازه هم برخورد تخمش به کسم احساس می کردم خلاصه 3 ربع ساعتی کون من گایید و داشت آبش می امد که گفت کجا بریزم دوست داشتم روی سینه هام بریزگفتم بیا بریز روی سینه هام و تمام ابش روی سینه ام ریخت و با سر کیرش به همجا سینه پخش کرد و بی حال کنار هم ول شدیم و بعد از یه ریعی بود که خواستم برم دوش بگیرم که مهدی گفت من هم میام و وقتی توی حمام بودیم کیر مهدی راست شد گفتم این چطور توی کنم بود گفت خوب دیگه نگو روغن مخصوص سکسی با خودش اورده بعد کیرش دیدم شروع کردم براش ساک زدن … خلاصه بعد از حمام امدیدم بیرون ساعت نزدیم 1 ونیم بود که باید خودمون جمع جور می کردیم

امیدوارم خوشتون امده من شرمندم چون بار اوله می نویسم و شاید اشتباه توش باشه
ولی ادامه داره

نوشته: ساناز


👍 8
👎 1
354012 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

303951
2011-10-31 21:18:31 +0330 +0330
NA

شما که تحصیلکرده هستی باید بهتر از اینا بنویسی اگه هم میخوای با لهجه بنویسی باید این کارو درست انجام بدی .همه که خوزستانی نیستن …

0 ❤️

303952
2011-10-31 22:50:45 +0330 +0330
NA

ساناز خانوم اول لطف کن برا بچه ها بگو که تو جزو اون هندیهایی هستی که بعلت مهاجرت خانوادت سر از خوزستان دراوردی…
ما تویی از شهر گرم خوزستان کپه مونو میذاشتیم… ملنگ این یعنی چی؟
آبرومونو بردی که با این داستان…

دسته کفگیر؟ یعنی خیار قحط بود تو خونتون؟ لامصب خوزستان که مهد خیاره …خیار چنبر بخر برا شبا لازمه…

شرط میبندم یه سرت به شمال خوزستان میرسه!!
دوما حتما یه معلم ادبیات بگیر
سوما داستانت جالب بود فقط لطف کن کمی سرتو از شورتت بکش بیرون موقع نوشتن…

اگه پسر خواهر خواستی بگو…تعارف نکنیا!!(شوخی)

1 ❤️

303953
2011-11-01 00:06:15 +0330 +0330
NA

کیر منهم کلفته خواستی بگو بیام از کوس و کون بکنمت ؟

0 ❤️

303954
2011-11-01 00:23:51 +0330 +0330
NA

وقتی سواد نم بکشه بهتر از این نمیشه؛ ولی داستانت قشنگ بود نوش جونت

0 ❤️

303955
2011-11-01 01:23:16 +0330 +0330
NA

سلام
مجید جان اون سعی نه سریع
جالب بود
مرسی

0 ❤️

303956
2011-11-01 02:02:50 +0330 +0330
NA

جالب بود…خوش به حال خواهرزادت

0 ❤️

303957
2011-11-01 05:52:50 +0330 +0330
NA

خواهر هر چی بی سواد رو گاییدی :|

0 ❤️

303958
2011-11-01 06:05:35 +0330 +0330
NA

من از تعجب نمیتونم نظر بدم! نه به خاطر داستان به خاطر اینکه یه عده تونستن تا ته این کس شعر رو بخونن بابا نمیشه فهمید چی میگه
ساناز گلم ماشالا بچه هم که نیستی دیگه ننویس راحت و خوب به بچه های فامیلتون بده و خاطراتشو واسه خودت نگه دار

1 ❤️

303959
2011-11-01 06:06:15 +0330 +0330
NA

داستانت عالی بود واسه باره اول .سعی کن ایراداشو دفعه بعد اصلاح کنی

0 ❤️

303961
2011-11-01 06:32:18 +0330 +0330
NA

نفهمیدم 10 دقیقه ای ارضاءشد چجوری 2 ربع ساعت کردتت خواب میدیدی پریشون تعریف کردی سواد تو که اینقدره وای بحال اون بدبختی که تو درسش میدادی

0 ❤️

303963
2011-11-01 09:39:56 +0330 +0330
NA

برای برای بار اول خیلی خوب بود
ساناز

0 ❤️

303964
2011-11-01 09:44:07 +0330 +0330
NA

خاک تو سرت با این سوادت

0 ❤️

303965
2011-11-01 10:43:21 +0330 +0330
NA

سلام ساناز خانم،ببخشید بچه اندیمشک نیستی چون لهجه اندیمشکی تو نگارشت هست،داستانت خوب بود آفرین
دوستان لطفا برای نگارش داستانهاتون سعی کنید از کلمات فارسی بکار ببرید و بدون استفاده از لهجه شهرستانی

0 ❤️

303966
2011-11-01 11:01:14 +0330 +0330
NA

جون ناموست دیگه ننویس تشنج کردم تا بخونمش

0 ❤️

303967
2011-11-01 12:03:01 +0330 +0330
NA

باز دوباره کس لیسا ریختن تو نظرات. برو کیر عثمان به کونت بره ادم مگه با بچه خواهرش میخوابه؟

0 ❤️

303968
2011-11-01 12:14:07 +0330 +0330

خسته نباشی،داستان خوبی بود،چه شود اگه کسی بتونه بخونه
و معنیش رو هم بفهمه.

0 ❤️

303970
2011-11-01 14:06:53 +0330 +0330
NA

کیرم توی تو و اون سوادت جنده ی لاشی.خواهر مادرتو گایدم.

0 ❤️

303972
2011-11-01 19:02:06 +0330 +0330
NA

>:P ridi ba en savadet jælghoo

0 ❤️

303973
2011-11-01 19:26:48 +0330 +0330
NA

dastanatun khialie
ama khialpardazit mahshare sanaz
omidvaram ye ruz vagei be pesare khaharet kun bedi

0 ❤️

303974
2011-11-01 19:58:55 +0330 +0330
NA

باستن گرد؟

0 ❤️

303975
2011-11-01 20:02:24 +0330 +0330
NA

این عباراتی که به کار بردی کاملا پسرونس! یه دختر اینطوری حرف نمیزنه!! مچت قوی و جقت پایدار.

0 ❤️

303976
2011-11-02 04:49:27 +0330 +0330
NA

ریدم به این سایت که نصفش جلقی اند نصفش هم کس لیس داغون! داستان کس شعر رو با املا و انشای ریدمون نوشته که دکترای زبان فارسی هم نمی تونه ازش سر در بیاره گذاشته اینجا ملت میگن خوب بود فقط یه کم اشکال املایی داشت!!! واژه های این داستان تک تک در ماتحت کسایی که خوششون اومد!

0 ❤️

303977
2011-11-02 07:27:21 +0330 +0330

اینجا تادلت بخواد خوزستانی هست نه تا 10 بشمار یکی رو انتخاب کن تازه توف هم با صاحب کونه در جریاان باش .

0 ❤️

303978
2011-11-02 08:46:54 +0330 +0330
NA

joone adamo bala miad ta befahme chi mikhasty benvisy kolan ridy ba in neveshtanet farci ro zooraki harf mizany oonvaght ooomady dastan benivisy

0 ❤️

303979
2011-11-02 14:45:06 +0330 +0330
NA

کاندوم میزدی سره دسته کفگیر؟؟؟؟؟؟!!! کاندوم؟؟؟؟؟!!! انگشت میکردی خودتو سنگین تر بودی که
در کل بد نبود
یکم هم کس شررر بود یعنی فکاهی بود

0 ❤️

303980
2011-11-07 15:49:39 +0330 +0330
NA

ساناز جان مردم تا خوندم جون مادرت دفعه بعد بهتر بنویس

0 ❤️

303981
2011-11-13 08:51:02 +0330 +0330
NA

یادمه دبستان جمله سازی میخوندیم…

0 ❤️

303982
2012-01-24 22:21:20 +0330 +0330
NA

واقعی بود یه جورایی…اما امان از این پیام نور و علمی کاربردی و غیر انتفایی که به ساناز جون لیسانس میدن در حد پروفسورا!!!به صادق هدایت گفتی زکی!

0 ❤️

303983
2012-01-26 09:17:14 +0330 +0330
NA

کیرم تو دهن خایه مالتون. بدبختای کس حالا اگه یه پسر این داستانو نوشته بود مادرشو میگاییدید. خیلی داستان کیری بود. کیرم تو کس خودتو کون پسر خواهرت

0 ❤️

303984
2012-02-06 12:10:45 +0330 +0330
NA

منم ادبیات وجمله نویسیم ضعیفه!!!
ساناز جون میشه بیام پیشت به منم درس بدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

303985
2012-02-21 18:12:16 +0330 +0330
NA

داستان بسیار کیری بود آخه دسته شکسته کف گیر دیگه چیه
کیرم تو مغزت که پر از آب کیر

0 ❤️

303988
2012-07-14 07:37:17 +0430 +0430
NA

خجالت داره تو باید راهنماش باشی خودت ببخشیدا جنده بازی در میاری بدتر بشه

0 ❤️

303989
2012-09-14 20:04:53 +0430 +0430
NA

آقای ادمین سایت، داستان خیلی باحالی بود، واقعا تحریک کننده بود، ولی تو رو جان امواتت این ادا اصولا رو بذار کنار و داستان رو به فارسی روان بنویس تا بشه خوندش. ممنون میشم اگه این کار رو بکنی.

0 ❤️

303990
2012-10-28 04:01:19 +0330 +0330
NA

man ke hal kardam.damet garm eshgham.ishalla nasinbe man ham beshi.juuuuuuuun

0 ❤️

303992
2014-06-15 06:34:57 +0430 +0430
NA

doroghi bish nist

0 ❤️

303993
2014-06-20 06:01:50 +0430 +0430
NA

bia be khodam bede khob

0 ❤️

303994
2014-06-28 08:35:09 +0430 +0430
NA

یعنی ریدی با اون داستان نوشتنت هرچی سعی کردم نتونستم بفهمم چی نوشتی انقدر که چرت و پرت نوشته بودی

0 ❤️

303995
2014-08-20 18:03:08 +0430 +0430
NA

کیرم دهنت ابرومون رفت من بچه شوش هستم ضایع شدم کله کیری خو بیا تا چنان بزنم درت ک دیگه شهوت نیاد سراغت خخخخخخخخ کف گیر شرافتن تل میدم بزنگ یه گونی خیار برات بیارم از تو باغ رفیقم :-D

0 ❤️

303997
2014-08-22 23:17:57 +0430 +0430
NA

bechebander008
نظرات بچه های که فوش میدن بده اونوقت نظر تووی کس لیس افغانی خوبه
کیرم تو هفت ناحیت تو که اینو درکش میکنی حتما مامانتم از گرما حشری شده
خونوادتو بیار ی دست بکنیم همه ی داداشا و ابجیایی که گفتن دروغه داستان و فوش دادن
خووب کاری کردن.
کس مادرتون با بعضی از داستانا دروغتون

0 ❤️

303998
2014-11-02 14:44:31 +0330 +0330

یعنی ریدیییییییییییی با این نوشتنت

0 ❤️

303999
2014-11-26 09:21:42 +0330 +0330
NA
تازه می خواست کنگر بده
جدیدا بجای کنکور، کنگر میدن!!! *pleasantry*
0 ❤️

304001
2015-05-28 17:53:02 +0430 +0430
NA

مسغره بود

0 ❤️

304002
2015-05-28 19:20:29 +0430 +0430
NA

کنگر داشت یعنی چی؟

0 ❤️

686348
2018-05-08 14:07:24 +0430 +0430

45 دقیقه کون دادی مگه میشه

0 ❤️

790832
2021-02-08 17:15:00 +0330 +0330

تا نصف خوندم دیگه نخوندم اولش گفتی سینه هام هفتاده اونجا که سوتین نبسته بودی ممه های گندت زده بود بیرون برو سایز یاد بگیر بعد خیال بافی کن ۷۰ که معلوم نیست بدون سوتینم کجاش زده بود بیرون دقیقا

0 ❤️

869809
2022-04-20 08:51:08 +0430 +0430

خاله حشری خیلی خوبه
همیشه با اصرار من میکردمش تا اینکه مدتها فرصت نشده بود، یه شب حشری شده بود و بعد مدتها لذت واقعی رو چشیدم

0 ❤️

911974
2023-01-24 05:03:47 +0330 +0330

ساناز خانم خودم نوکرتم و بچه خوزستانم شرق اونجا به این چرت وپرتا گوش نکن عزیز دلم دوسدارم باهات باشم و همجوره ارضات بکنم

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها