سکس برای اثبات دوست داشتن

1393/05/25

سلام همه اسامی مستعار هست
من با مهسا توی یه کارگاه با هم همکار بودیم که بعد چند ماه با هم دوست شدیم ولی چون خواهرش هم اونجا کار میکر د نمیشد زیاد با هم لاو بترکونیم چون از خواهرش خیلی حساب میبرد هرروز توکارگاه زمانی که صاحب کارگاه که یه مرد پنجاه ساله بود میرفت بیرون پنج شش دقیقه با هم صحبت میکردیم چون اون تو قسمت مونتاز بود منم تو قسمت رنگکاری زیاد همو نمیدیدم ولی جمعه ها من ومهسا با خواهرش میرفتیم شاه عبدالعظیم خوش میگذشت ولی چون خواهر بزرگش شیما باهامون بود فقط دستهای همو میگرفتیم اونم شیما میگفت نباید دسته همو بگیریم تا اینکه یه روز داشتم میرفتم تو سالن مونتار که دیدم مهسا با کارفرمامون که اسمش صادق بود دارن از پله ها میرن پایین اخه سالن مونتاز طبقه پایین بود منم اروم داشتم دنبالشون میرفتم پاگرد که رسیدن دیدم یه لحظه صادق دست مهسا رو گرفت و اونو بغل کرد ومهسا یه لحظه موند تو بغلش وعقب ونگاه کرد تا منو دید سریع از صادق جدا شد و دوید رفت پایین وصادق هم دنبالش رفت ولی صادق منو ندید من اون لحظه خیلی ناراحت شدم اومدم بالا زنگ زدم به شیما گفتم به مهسا بگو اگه بیاد سمت من میکشمش هر چی اصرار کرد که چی شده نگفتم بعد ده دقیقه دیدم مهسا اومد بالا منم بهش گفتم تا نکشتمت برو گمشو اومد پیشم گفت یه لحظه گوش بده شروع کرد قسم وقران که صادق زوری بغلم کرده و رفتم پایین جلوی عاظفه/ یکی از همکاراش / کلی بهش فحش دادم وزنگ زد به عاطفه تا حرفشو تایید کنه که اونم گفت راست میگه و مهسا شروع کرد به گریه که اون همسنه بابامه من تو رو دوست دارم منم گفتم باشه برو تو زیر زمین الان منم میام پایین باهم صحبت کنیم که سریع رفت پایین منم ده دقیقه بعد رفتم پایین دیدم هنورز داره گریه میکنه تا منو دید گفت تا صادق رفته بیرون شیما گفت برو پیشه امید که از دستت خیلی ناراحته اونم اومده بود من بهش گفتم خیلی پستی اخه صادق… که وایساد قسم خوردن که اصلا تا اون روز روحشم خبر نداشته که صادق چشمش دنبالشه ویه دفعه ای بغلش کرده وگفته دوسش داره تا اینو گفت خواستم برم بالا سراغ صادق که دستم وگرفت وگفت نرو ابرو ریزی میشه واخراجت میکنه گفت که اصلا دیگه از فردا نمیاد سر کار منم گفتم باشه ولی تو شک بودم که داره راستشو میگه یا نه با اخم بهش گفتم باید بهم ثابت کنی که راستشو میگی گفت هر کاری که بگی میکنم منم با ناراحتی گفتم اگه منو دوست داری مانتوتو دربیار که خندید وگفت همین شروع کرد مانتوش رو دراوردن گفتم تابت رو هم دربیار اونم دراورد ولی اخمش رفت تو هم منم که تا اون موقع کوچکترین کاری باهاش نکرده بودم موقعی که دیدم با سوتین جلوم وایساده راسته راست کرده بودم بهش گفتم شروع کن برام برقص اونم رفت ذر زیرزمین روقفل کردو شروع به رقصیدن کرد منم تو اون لحظه تو فکر این بودم که چطوری بکنمش یه پنج دقیقه ای که رقصید گفت بسه گفتم تازه اولشه گفتم بیا ثابت کن که دوسم داری با اخم گفت دیگه باید چکار کنم گفتم سوتینتو باز کن دیدم قرمز شدوگفت امید اینو ازم نخواه گفتم یاباز کن یا بهم ثابت میشه که منو صادق برات یکی هستیم تا اینو گفتم سوتینشو باز کرد اومد تو بغلم و قسم وقران که دارم اشتباه میکنم منم که داشتم میمردم از شهوت سینه هاشو گرفتم وشروع به لب گرفتن کردم که دیدم اون منتظر این لحظه بوده وهمچین لب وگردنم رو خورد که خودم تعجب کردم منم درازش کردمو شلوارمو دراوردمو دادمش دستش گفتم بیا ساک بزن گفت چیکار کنم منم بهش گفتم چطوری ساک بزنه شروع به ساک زدن کرد ناشی بود دندوناش اذیت میکرد ولی بازم خوب بود منم دستمو بردم تو شرتش چوچولش رو تکون دادم که حشری شده بود بدجوری سینه هاشو اینقدر مالیدم که داشت از حال میرفت کیرمو گداشتم وسط سینه هاش بالا وپایین میکردم که دیدم خودشو داد بالا و یه جیغ زد فهمیدم ابش اومده گفت امید من ارضاع شدم حالا نوبت توهست ابت بیاد گفتم اب من اینجوری نمیاد گفت اگه از پشت بکنی ابت میاد گفتم اره .تا اون لحظه باکسی کاری نکرده بود نمی دونست چی به چیه به پشت خوابوندمش انگشتمو خیس کردم کردم تو کونش یه جیغ زد گفت خیلی درد داره گفتم کم کم میکنمش تو گفت بزا برات خیسش کنم دوباره شروع به ساک زدن کرد منم برعکس روش دراز کشیدم و با کسش حال میکردم وانگشتم رو اروم اروم میکردم توش کونش اینقدر تنگ بود که انگشتم به زور میرفت تو مهسا دوباره شهوتش زده بود بالا میگفت اگه میخوای بیا ازجلو بکن تو منم میگفتم باشه بزار از عقب بکنم نوبت جلو هم میشه ومیخندیدم بهش ولی اون میگفت جدی بکن جلو داشت برام ساک میزد که موبایلش زنگ خورد شیما بود گفت صادق داره میاد تو حیاط دنبالش منم گفتم لباستو بپوش برو گفت پس تو چی گفتم بعدا تلافی میکنی لبخندی زدو لباساشو پوشید و رفتنی گفت بهش خیلی حال داده گفت سری بعد حالی بهت میدم تا عمر داری یادت نره منم گفتم تا ببینیم مهسا رفت ومنم موندم با یه کیر راست کرده تو انبار

بچه ها این قسمتی از خاطرات من بود چون طولانی شد ونخواستم شاکی بشین اگه دوست داشتین و اگه فحش و دری وری نگین اصل خاطره رو زودی مینویسم

نوشته: امید


👍 0
👎 0
17819 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

431490
2014-08-16 11:02:56 +0430 +0430
NA

ننویس نامرد لاشی فرصت طلب!

0 ❤️

431492
2014-08-16 13:48:20 +0430 +0430

به نظرم بیشتر به راست میخورد تا دروغ البته با اغراق ولی کارت اخه نامردی بوده عشق اینجوری اثبات نمیشه این اثبات واسه لاشیاس

0 ❤️

431493
2014-08-16 15:41:39 +0430 +0430
NA

“اگه دوست داشتین و اگه فحش و دری وری نگین اصل خاطره رو زودی مینویسم”>>>فحش بدیم میری گم بشی؟ :|
کسکش بی ناموس اسمت رو گذاشتی مرد !! :| تو چقدر عوضی که از دوست داشتن یه نفر اینجوری سواستفاده میکنی :|
ننویس بیشرف :|
ننویس بیمار روانی :|

0 ❤️

431494
2014-08-16 18:31:05 +0430 +0430
NA

والا من چیزی نفهمیدم که بخوام فحش بدم یا نه.فقط فهمیدم دختره احتمالا فاسد بوده شما سکس کردی. همین. چیز خاصی نداشت داستانت.

0 ❤️

431495
2014-08-16 23:00:45 +0430 +0430
NA

اگه راسته, کیرم تو کونت نامرد لاشی

0 ❤️

431496
2014-08-17 03:22:27 +0430 +0430
NA

از سر درش که گفتی همه اسامی مستعار هستش باید ریدش تو سر تا پات با این چرندیاته مخت که پر شده از آب کیر کاربران شهوانی!!!کیر خر راست شده رو بجای نمره واست حواله کردم! dirol

0 ❤️

431497
2014-08-17 07:26:02 +0430 +0430
NA

آخه کیرم سر در خونتون بره که هر روز تا از در بزنی بیرون بشاشم بهت
آخه کونم سر در خونتون تا شب میای خونه برینم تو مخه کیریت
این (جنیفر حافظا) چیه مینویسی(جنیفر=کس حافظ =شعر جنیفر حافظ=کس شعر)
انگل
عمه ننه

0 ❤️