سکس بعد از جدایی

1395/02/04

با سلام
این داستان را که مینویسم واقعیت داره من و زنم تازه جدا شده بودیم من وضع مالی خوبی داشتم ولی همسرم زندگی من را از این روبه آن رو کرد نفهمیدیم چی شد من فقط بدهکاریهای همسرم را میدادم تا اینکه از هم جدا شدیم
یک روز صبح که تنها تو خونه نشسته بودم زنگ خونه به صدا درآمد دیدم یکی از دوستهای قدیمیه بعد از احوال پرسی به من گفت یک شرکت تولیدی قطعات خودرو نیاز به کارگر داره من تورو معرفی کردم برو از بیکاری بهتره من هم رفتم به آدرس این شرکت وقتی رسیدم دیدم شرکت در کار نیست یک آپارتمان 3طبقه که داخل هر طبقه تعداد 30نفر خانم مشغول کار هستند وقتی پرسیدم اینجا که شرکت نیست کارفرما گفت ما قطعات را مونتاژ و بعد میدهیم شرکت
در حین صحبت یکدفعه دیدم خانمی اسم من رو صدا میکنه تا برگشتم دیدم یکی از دخترهای فامیل هستش گفتم شما هم اینجا مشغول هستید گفت بله بعد از احوال پرسی از من پرسید آقا وحید بازم موبایل تعمیر میکنی گفتم بعضی وقتها گفت گوشی صدا نداره گفتم وقت کردی بیا خونه برات درست کنم ازاین ماجرا 10 روز گذشت یک روز صبح ساعت 7 صدای زنگ آیفون زده شد من فکرکردم خواب میبینم وقتی بازهم شنیدم از خواب بلند شدم رفتم بدون اینکه بپرسم کیه آیفون رو زدم وقتی در زده شد وقتی درو باز کردم دیدم آیدا خانم هستش گفتم خیره گفت از مسئولش 2ساعت مرخصی گرفته که دیر بره سرکار اومده گوشیشو درست کنم منم تعارف کردم اومد داخل گفتم تا شما جایی درست کنید من یه دوش بگیرم بیام گفت باشه داخل حمام بودم که صدای جیغ آیدا داخل خونه پیچید از ترسم پریدم بیرون وقتی رسیدم داخل پذیرایی دیدم آیدا رفته روی اوپن و هی میگه اونجاست وقتی برگشتم دیدم سنجاب کوچولوی منه من هم گرفتمش گذاشتم داخل قفسش گفتم بیا پایین که یکدفعه آیدا بازهم جیغ کشید گفتم دیوونه چته دیدم داره به من اشاره میکنه تازه متوجه شدم هیچی تنم نیست سریع رفتم داخل حمام ولباس پوشیدم وقتی برگشتم دیدم آیدا داره میره گفتم کجا گفت میخوام برم من هم مانع رفتنش نشدم وقتی رفت از خجالت نمیدونستم چیکار کنم
فردای آن روز ساعت 11 بود صدای آیفون درآمد وقتی پرسیدم کیه آیدا گفت منم وقتی در آپارتمان رو باز کردم دیدم آیدا با دوستش اومده گفتم بفرمائید وقتی وارد شدن وداخل پذیرایی نشستن من برای هردو نسکافه آوردم دوست آیدا گفت چرا دوست منو دیروز ترسوندی گفتم سنجاب من بی آزاره دوستش گفت سنجاب رو نگفتم که دیدم آیدا داره با دست میزنه به پای دوستش فهمیدم آیدا همه چیزو به دوستش گفته کلی خجالت کشیدم گفتم گوشیتو آوردی گفت بله من هم وسائل تعمیرات رو آوردم ومشغول تعمیر شدم گفتم اگه چیزی میل دارید داخل یخچال هستش تعارف نکنید دوست آیدا گفت مشروب هم داری گفتم خیر دوتاشون خندیدن من فقط میخواستم گوشیش درست بشه زود برن
یک لحظه متوجه شدم آیدا ودوستش مانتوهاشونو در آوردن وبا لباس راحتی نشستن فقط دعا میکردم یکی زنگ بزنه بیاد داخل
گوشی آیدا درست شد گفتم اینم گوشی شما آیدا خانم وقتی گوشی رو دادم دیدم دوستش دوتا گوشی داد به من گفتم اینها چیه دوستش گفت گوشی گفتم میدونم برای چیه گفت خرابه سرویس میخواد منم گفتم باشه فردا بیا ببرش گفت بشینم درست نمیشه گفتم کار زیاد داره بعدش دوتایی رفتن
نفس راحتی کشیدم نیم ساعت از رفتنشون نگذشته بود دیدم صدای زنگ میاد وقتی گفتم کیه دیدم آیدا با دوستش
وقتی اومدن داخل دیدم رفتن غذا گرفتن گفتم اینا چیه آیدا گفت خواستیم بریم بیرون غذا بخوریم مریم گفت بیایم با شما غذا بخوریم گفتم ممنون گفتم فقط زحمت میز نهارخوری با شما قبول کردن من هم رفتم سراغ گوشیها ومشغول شدم دیدم مریم اومد پیشم نشست گفت میتونم چیزی بگم گفتم بفرما گفت گوشی بهونه هستش آیدا میخواد 3تایی سکس کنیم داشتم دیونه میشدم میخواستم دوتاشونو خفه کنم که متوجه شدم آیدا لخت شده وداره میرقصه وقتی آیدارو دیدم بی حال شدم خیلی بدن قشنگی داشت مریم هم لباساشو در اورد وبا هم رقصیدن من هاج و واج مونده بودم وقتی به خودم آمدم دیدم لباسهای منو در آوردن و داره بدن منو نوازش میکنن من دیگه مقاومت نمیکردم تا اینکه مریم نشست روی کیر من آیدا هم هی میگفت بیا پایین نوبت منه گفتم مگه شما دختر نیستید گفتند نخیرم خوشتیپ من هم داشتم واقعا سکس میکردم نمیدونم چرا ارضاء نمیشم بعد از نیم ساعت سکس با دوتاشون متوجه شدم دارم ارضاء میشم گفتم داره میاد آیدا گفت من باید بخورم مریم گفت من بخورم من هم حالشونو گرفتم وریختم داخل شرت آیدا دوتاشون خندیدن ولباساشونو پوشیدن ونشستن روی مبل وبعد از خوردن غذا رفتن دو سه بار هم آمدن ولی من در را باز نکردم
نوشته: وحید


👍 1
👎 2
29231 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

538391
2016-04-23 20:20:43 +0430 +0430

چرا واقعن؟!!! :|

0 ❤️

538392
2016-04-23 20:30:10 +0430 +0430

سلام دوست عزیز.
چرا این قدر داستان آبکی مینویسید که بهتون بگن دروغ بود و همش ساخته ذهن آک بند شما بود

0 ❤️

538398
2016-04-23 21:16:34 +0430 +0430

داستان که کاکتوس بود. اما چیز جالبی که امشب توجهمو به خودش جلب کرد این بود که همه داستان هایی که امشب آپ شده با حرف((سین)) شروع شده. :) :)

0 ❤️

538408
2016-04-23 21:38:05 +0430 +0430

"سکس نادر با سیمین "
برنامه ی امشب سینماهای ایران و شهرستان ها !!!

عامو کس نگو مشتی

1 ❤️

538416
2016-04-23 22:19:41 +0430 +0430
NA

زنت طلاق گرفت رفت. دختر فامیل رو هم برای اینکه گی بودنت تابلو نشه تو کل فامیل کردی. تو این دورو زمونه که یک دختر اگر شکل اسب ابی هم باشه 200 نفر صبح تاشب اویزونش میشن دخترا جفت جفت میومدن در خونه تو بهت کس بدن تو هم درو باز نمیکردی!!! رک بگو کونی تشریف داری خودتو راحت کن

2 ❤️

538439
2016-04-24 05:46:34 +0430 +0430

اینقده سکس نداشتی به چرت و پرت کردن افتادی

0 ❤️

538440
2016-04-24 06:04:39 +0430 +0430

تو رو باید سگ کونت بزاره خالی بند

1 ❤️

538483
2016-04-24 14:22:30 +0430 +0430

برو بدهیات رو بده کس نگو…
همه چی شنیده بودیم الا دعوای دو تا دختر سر خوردن آب کیر :D

1 ❤️

538524
2016-04-24 21:14:55 +0430 +0430

آرزو بر جوانان عیب نیست…

1 ❤️

538562
2016-04-24 23:23:34 +0430 +0430
NA

من موندم بعضی از این آقایون توی گروه چرا وقتی دختری باهزار امید میاد دم در خونشون که کسشونو دو دستی تقدیمشون کنن اینا درو باز نمی کنن !!!
آخه زشته عزیز من. مهمون حبیب خداست . مخصوصا اگه یه کس خوشگل هم بهش متصل باشه.
نبینم دیگه کسی از این رفتارا داشته باشه!!!

0 ❤️