سکس بعد اس

1393/03/29

سلااااااااااااااااااااام.خوش اومدم.من 19سالمهههههه…یعنی 2بهمن 19 سالم شد.ایشالا همین امسالم موفق میشم یه شوهر پیدا کنم خخخخخ…دوماهه میام اینجا…وای خیلی حال داره داستانایی که میذارن…با درست یا غلط بودنشون کاری ندارم!!!کاریم ندارم بگید داستانم از خودمه و درست نیس چون نیومدم به رخ کسی بکشم اومدم نظرتونو درمورد کاری که کردم بدونم…باید مشخصاتم رو هم بگم؟؟؟؟؟ خب من مه لقاااام…چشام یشمی لبام غنچه ای خیر سرم دماغم استخونیه ولی زیاد چیز نیس…خب پول ندارم عمل کنم!!قدمو نمیدونم وزنم 57 هستش…سکسی که با حسام داشتم سر همین شیطونیام و عشق به جوک بی ادبی شروع شد که تو جمع دوستام چه دانشگاه چه فامیل حرفشو خودم میاوردمو میگفتم و میخواستم بگن! حسام پسره خاله بزرگم که 28 سالشه و یه شرکت خصوصیم داره و وضعش توپه! همیشه هم کت و شلوار تنشه و لاغرو سکسیه و موقع نشستنی اون کیر کلفتش قلنمه میشهههه!! هیچی دیه داییم مهمونی راه انداخته بود به مناسبت قبول شدن دختر تحفه ش تو دانشگاه…کل فامیل جمع شدیم اونجا…همه ی پسرای فامیل بدون استثنا بودن ولی کل توجه من روی حسام بود با اون کت و شلوار سرمه ایه خوش دوختشو موهای مشکیو چشای پراز برقش!!!
پسر داییم هم که کلا دوروورم میپکید و سیریش بود میخواستم جای اون حسامم باشه…نمیخوام داستانو طولش بدم خلاصه بعد شام طبق هر مهمونیه دیه من و چند تا از بربچ رفتیم سالن کناری دور هم نشستیم و گفتیم وخندیدیم
حسام بعد نیم مین اینا بود که اومد پیشمونو از بدشانسیه من بود نمیدونم که اون لحظه سوگل(دختردایی کوچیکم) برگشت با خنده گفت جوکهای تازه و توپ دارم تو گوشیم بفرستم که حسام یهو گفت:چه جوکی بلد بگو ماهم بخندیم
واااااییی سرخ شده بودم داغ کرده بودم میخواستم سوگل رو جر بدمممم
سوگل چشمکی به حسام زد خودتو نزن به اون راه بعدش بچه ها خندیدن
میخواستم سرمو بکوبم به دیوار
حسام پوزخندی زد نه بابا مه لقای ما اون کاره نیس
زود گفت مگه چیکار میکنم که میگی اون کاره
حسام با تعجب نگاه کرد: جوک بالا 18 میخونی حالا؟ اگه به خاله نگفتم
بعد خندید
با پررویی گفتم مگه بچه م؟؟؟خودت نمیخونی دیه اقا مثبت؟؟؟
یهو بچه ها جو دادن که حسام پوزخندی زد و گفت برم کتمو دربیارم و از سالن خارج شد
بطرف سوگل هجوم اوردم نمیبینی حسامووووووو؟؟؟؟ ابرومو بردی عوضیییی
خندید تورو همه میشناسن چه بدونم اون نمیدونه
درهمان لحظه ویبره ی گوشیمو که تو جیب شلوار جینم بود احساس کردم
درش اوردم…حسام اس داده بود!!!
گلوم داغ کرد میخواستم جیییغ بکشم
یه جوک تقریبا اونجوری بود
ولی توش نه حرف کیر و نه کس و کون وجود داشت
حشرم زد بالا و یه جوک توپ فرستادم واسش که دودقیقه نشده جواب داد: داری کل کل میکنی؟؟
و من باز یه جوک خفن فرستادم
یهو فرستاد: خیلی داغی مه لقا
داشت ابم میومد…کیر حسامو میخواستم
جواب دادم: تو چی؟داغی یا خیلی مثبت؟؟
یه جوک فرستاد که فهمیدم که بدتر از منه!!! خلاصه ما تو اون مهمونی رو در رو نبودیم بعدشم تا سه روز هی اس میدادیم! همش جوکهای خفن و کم پیش میومد با هم بحرفیم و اصلانم زنگ نمیزدیم
روز سوم عصر بود تو اتاقم بودم که پرسید کجایی؟؟ گفتم رو تختم جواب داد: چی تنته
وااااااااااایییییییی اون اسارو هنوزم نگه داشتم و پاک نکردم
گفتم شلوار و بلوز چی میخواستی باشه؟؟؟
جواب داد: یالا مه لقا حشرتو نشونم بده…بی ضد حال میخوام حال کنم
گفتم زنگ بزن
جواب داد بیشتر از اینا رومیکنم خانومی …فردا بیا اپاتمانم
بعد چند اس قبول کردم فردا ساعت 3 به بهانه ی رفتن به خونه ی دوست صمیمیم برم خونه حساممممممممممم!
تا فردا ساعت 3 مثل چند سال گذشت…حموم رفتم پشمامو زدم کلا…اینقد لیف کشیدم به بدنم که وقتی از حموم اومدم بیرون دیدم همه جاااام قرمز شده:d
فردا از صبح شروع کردم به اماده شدن…2بار ارایش کردم و پاکش کردم و سومین بار یه ریمل و مداد کشیدم با یه رژ صورتی و رژگونه وووووو غیره
ساعت 2از خونه زدم بیرن سه و رب دم در بودم…تاکسی گیرم نیوووومده بود بیست دقیقه تو خیابونا ولو بودم:|در رو زدم که بعد چند ثانیه حسام بازش کرد…خشکم زد!!چون بعد اس بازیامون رو در روهم نمونده بودیم…گونه ها داغ کرده بود که یهو از مچ دستم گرفت و ارم داخل کشید منو
وارد خونه ی شیکش شدم که حوصله ندارم توصیف کنم شیک بود کلا و دومین بارم بود میومدم اینجا
چرا چیزی نمیگی خانومم؟؟
قلبم داشت از سرجاش درمیومد: میترسم حسام
خندید: از من
هیچی نگفتم که رفت بطرف اشپزخونه: ابجو میل دارین خانومی؟؟
ابجو؟؟؟ کی دیدی مشروب بخورم
به به زبونتونمکه باز شد…بخورمش؟
خجالت کشیدم ولی باید چیزی میگفتم: دلت میاد؟
نگاه کرد…خیلی جذاب و مردونه: نه ولی چون میدونم قراره خوشت بیاد میخورمش
پررو شدم: ببینیمو تعریف کنیم
باید پارچ اب پرتقال پراز یخ اومد بیرون و به دوتا لیوان روی اپن اشاره کرد برشون دار بیا دنبالم
همین کارو کردم رفتیم اتاقش که پارچو رو میز کنار تختش گذاشتو شروع به بز کردن پیرهن سفیدش کرد
لیوان به دست خشکم زده بود که گفت: اونجوری زل نزن حداقل کیفتو از شونه بذار زمین
لیوانو کنار پارچ گذاشتم و کیفمو گذاشتم زمین و شالمو برداشتم
پیرهنشو رو تخت پرت کرد
بدنش تقریبا سفید بود و روی سینه ش کمی موداشت و معلوم بود اطرافشو زده بود
جلوم ایستاد: سایز سینه هات چنده؟؟
اروم گفتم: 75
پوزخندی زد: نوکش چه رنگیه؟
گفتم: دورش طلایی نوکش تیره تر
اروم دکمه هامو باز کرد: تابحال کسی دست زده بهشون
شیطنتم قول کرد: اره دوس پسرم
یهو دستشو کنار کشید: زهرمااااااااررررررررررر…جنده ای مگه؟
اخم کردم: چه ربطی داره؟؟
کمرمو محکم گرفت: تو فقط خانوم منی فهمیدی؟؟؟؟
نفس داغش میخورد محکم تو صورتم…با جرعت بوس کردم از کنار لباش: شوخی کردم دیووونه ی روانی
لباشو محکم فشار داد رو لبام…واااااااااییی افتضاحححح داغغغغغغ بود لامصصصصصب
بعد یکمی لبشو فاصله گرفت از لبم
یه دستش که رو کمرم بودو چسبوند رو کونمو فشار داد:خوشت میاد اینجوری؟؟؟ هرچی خواستمو میدی بهم؟
اره اره میدم
لب پایینیمو گاز گرفت و مانتومو که دکمه هاش باز بود و دراورد و دو دستشو گذاشت رو سینه هام: اینا چسن؟؟سینه هاتن؟چقدرم نرمههههه چقدرم گرده.به کی رفتی توووو شیطون؟
خندیدم از طرفیم ابم داشت میومد و سست بودم که حسام همونجور که سینه هامو گرفته بود به سینه هام فشار اوردو افتادم رو تخت و پاهاشو باز کردو نشست روم لای پاش به بدنم نمیخورد…من همچنان اه میکشید و اون هم تاپمو دراورده بود و از رو سوتین سفید سینه هامو میمالید به هم و میگفت: تاحالا کیر دیدی خانومم؟؟؟ فیلم سوپر دیدی؟
ج دادم: اره دو-سه بار
حسام: بهت بهتراشو نشون بدم تا ابت بیاد و بخورم ابتو
بعد دستشوگذاشت لای پام: اوه خیسی تو…چقدر ابت اومده؟؟؟
خجالت کشید که سوتینم باز کرد درحالی که با نوکش بازی میکرد دستشو کرد تو شلوارم: افتضاح خیسی…وای عاشق کس لزجتم عشقم
وااایی اون که انگشتای گنده شو رو کس کوچولو مالید من دیه تو خودم نبودم…دگمه ی شلوارمو باز کردمو زیپشو پایین کشیدم…حسام داشت کمر بندشو باز میکرد: کست سفیده
گفتم: بالاش سفیده
شلوارمو کاملا از پام کشیدم
بخودم که اومدم جز شرت سبز رنگم چیزی تنم نبود یهو با دستم سینه هامو گرفتم که حسام خندید: مگه الان من نبومد میمالوندمشون؟؟ دیدمشون دیه
بهدچنگ انداخت و شورتو پاییک کشید زود زانوهامو تاکردمو چسبوندم به خودم که حام خم شد و پایین کسمو لیس زد
حسااااام؟؟ جون من نکن مردم از خجالت
انگا نمیشنید که خودمم دیدم واقعا دارم ریلکس میشم و پاهام شل شد و رفتن هوا
حسام از پایین لیس زنان اومد بالا…
حسام:شرتمو دربیار واسم…کنارم دراز کشید…از شدت لذت پاهام میلرزید…شرت ابیشو دراورد…کیر شقش که از زیر شلوارم ضایع بود حالا لخته لخت جلو سربه هوا بود…کلفت با درازیه متوسط…پوستش سبزه و خایه هاش صورتی بودن! مو نداشت اصلا بطرف کیرش رفتم نوک انگشتم روی نوک کیرش چرخوندم که یهو گفت: میمالیش یا میخوریش؟؟
از شدت حشر گفتم: هر دورو میکنم واسه کیر قشنگت
پاهاشو تا اخرش باز کرد :بیا لای پام دراز بکش و بخور
بین پاهاش رو شکم دراز کشید و ا خایه هاش شروع کردم…نوک زبونمو فشار میداد…حسام با ناله گفت:بکن تو دهنت
خایه هاش توی مشتم بود و من تاجایی که میتونستم کیرشو کردم تو دهنم که حسام تو دهنم تلمبه میزد!
منم وقتی سرعتشو اروم میکرد مک میزدم
واقعا داشت ابم شرشر میریخت و حسامم که اخر حال بود که تو همون حالت یه چیز داغ با فشاز ریخت تو گلوم…کیرش داشت میخوابید که من همچنان داشتم با خایه ها بازی میکردم دوباره دیدم میاد بالا حسام کوچولوم که فدای سفتیش بشم
حسام اومد جلو با ولع شروع به خوردم لبام و مالوندن سینه هام کرد
بعد شروع به مکیدن نوک سینه هام کرد و انگشتشو رو کس لیزم تکون می داد انگار میخواست کنه توش که گفتم: فشار ندیا دخترم من
دستشو کشید: ولی من حال بیشتر میخوام
منو خوابوند و دستشو گذاشت رو کسمو میمالیییییید…دیگه از اه کردن گذشته بود داشتم از شدت لذت جیغ میکشید چند بارم انگشت کرد توش ولی زود کشید
بعد بلند شدو نوک کیرشو چسبوند به چوچوله ام: حسام میخوام بکنیش توش
جدا؟؟؟ میخوای بزنم پرده تترسیدم!!!
نه نه نمیشهههه
حسام کمی کرد داخل که داد زدم: درش بیار حساااااااااااام
حسام خندید: دیگه گفتی
ازترس داشتم گریه میکردم که ناگهان احساس سوزش افتضاحی کردم…با تمام بی رحمی سرش داد تو کیر لامصبشو!
دیگه کار از کار گذشته بود و داشت تلمبه میزد و من چشامو محکم بسته بودمو از شدت تلمبه ها تکون تکون میخوردم که حسام گفت: خیلی دااااااااااااغههه کست.فدات شم محشرییییی…فدای کس تنگ و سکسیت بشم
حرفاش داشت خرم میکرد
بعد یکی دو دقیقه دوباره اب گرمشو ریخت و تو کسم کمی احساس سوزش کردم
حسام کیرشو بیرون کشیدو کنارم افتاد: یه لیوان ابمیوه بری واسم گلوم خشکه خشکه
پارچ اموه رو که کنارم بودو برداشتمو لیوانو پر کردم و دادم دستش خودمم کمی خوردم و دراز کشیدم…کسم درد میکرد
حامله نشی یه وقت دختر؟
ب من چه میخواستی نکنی توش…بیشرف حداق ابتو خال نمیکردی
گریه م گرفت که حسام بلند شد الان وقت زر زدن نیس من گفتم مگه بیای؟
زل زدم تو صورتش: پس بابام گفت؟
مگه من زورت کردم؟؟؟ تهدیدت کردم؟
با گریه گفتم نامرد اشغااااااال
دیدم داره شورتشو میپوشه
لحنش مهربونتر شد: خانومم مگه من گفتم بدکردی؟
خفه شووو
خجالت میکشیدم بیشتر از همه ازاینکه لخت بودم…لحافو کشیدم رو بدنم…حسام شلوارشو هم پوشید: پاشو برسونمت
خلاصه رفتم خونه و تو هپحموم کلی گریه کردم…حسام گوشیش خاموش بود بعدش ولی دیشب اس داد گفت دلم واست تنگ شده
مجبورم جوابشو بدم شاید راضی شه و ازدواج کنیم مگر نه شوهری که زن دختر نما میخواد از کجا بیارم ولی بازم شیطونم ینی مجبورم مثل قبل باشم که کسی شک نکنه بهم:)
از خودم بد میاد چون فردا دوباره قراره برم خونه حسام:)
بنویسمش؟…

نوشته: مه لقا


👍 0
👎 0
31214 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

423227
2014-06-19 09:05:47 +0430 +0430

خاک تو سر شوهر ندیدت کنم :))
پسر خاله ات لاغر و سکسیه؟؟؟نمی دونستم لاغرا سکسی ان.قدیما اونایی که سیکس پک داشتن سکسی بودن -_-
در کل پسر خاله ات یه لاشیه که کس مفت می خواسته توام رفتی دادی.دیگه ننویسی که فحش میخوری.

0 ❤️

423228
2014-06-19 14:36:36 +0430 +0430
NA

مذخرف بود نخوندم

0 ❤️

423229
2014-06-19 15:16:35 +0430 +0430
NA

امثال تو رو باید حسابی گایید.
حتی اگه پسر باشی و اینو نوشته باشی!

0 ❤️

423230
2014-06-19 21:34:50 +0430 +0430
NA

عزیزم حال کردی و حال دادی.
گوش به حرف این ملجوق های مریض نده.
از شدت بی کسی فحش به همه میدن.
تو عمرشون کس ندیدن زورشون میاره که تو به این قشنگی حال دادی و حال کردی.
اصلن هم نگران هیچی نباش تو کف شوهر هم نباش خر نشو.
برو یه مقدار در مورد روش های پیشگیری اضطراری از بارداری تو گوگل سرچ کن و جلوگیری کن و دفعه بعدی که خواستی با کسی حال کنی از کاندوم استفاده کن.
اون پرده ای هم که پاره کردی یه تیکه پوست بی مصرف بوده. بهتر که پاره شد. الان دیگه تو آزادی که از زندگیت لذت ببری.
دقت کن گفتم لذت ببری نه اینکه جنده بشی.
موفق و موید باشی دختر خانم.

0 ❤️

423231
2014-06-19 22:00:44 +0430 +0430

جای احسان هات خالی!!!
مینوشت:
احسان_هات با قیافه ی اینجوری!!! می‌فرماید:
تا خوش اومدم. خوندم!!!

0 ❤️

423232
2014-06-20 01:20:52 +0430 +0430
NA

عزیزم واقعا عالی بودی .ولی باید با احترام باهات رفتار می کرد . از زندگیت لذت ببر . ولی جنده نباش به قول ihnd4
کاش همچین دوست دختری من داشتم.

0 ❤️

423234
2014-06-20 06:31:41 +0430 +0430
NA

اخرش میکنه تورو بعدش میره یه زن دیگ میبره خخخخخخخ کس شعر بود هههههههههه جنده

0 ❤️

423235
2014-06-20 08:15:30 +0430 +0430
NA

گوش کن ببین یدرو مادرت بفهمن دق میکنن پسر خالتم گه دوست داشت بهت دست نمیزد میگف باهات ازدواج میکنم پس معلوم بوده فقط میخواسته باهات حال کنخ تو مملکت ما بفهمن پرده نداری بدبخت میشی هرچند میتونی بدونی ولی طرف پول بده دهن دکتر باز میشه در کل بعضیا با نفرت نگات میکنن میگن جنده دیگه اینکارو نکن حال کردن این نیست که هی بری بکننت بعد بگی حال کردم اینطوری جنده پیش نیستی که خدام اون دنیا کونت میزاره

0 ❤️