سکس به سبک ایرانی

1393/05/28

من پیامم 24 سالمه و تو یه اداره دولتی کار میکنم این داستان که کاملا طبق واقعیته رو میخوام بنویسم
چند وقتی بود که با دوست دختر قبلیم بهم زده بودم و تقریبا داشتم به تنهایی عادت میکردم. حسن که هم همکار و هم یکی از بهترین دوستامه بهم زنگ زد و گفت که دوست دخترش یه دوست خوب داره و حسن و دوست دخترش شیما تصمیم دارن که هر جور شده دست من و اون رو تو دست هم بذارن منم از خدا خواسته قبول کردم.
قرار شد یه بار چهار نفره بیرون بریم. سعید شماره دختره که اسمش مرجان بود رو بهم داد منم زنگ زدم . صدای مرجان واقعا ناز و شهوت انگیز بود یکی دو روزی از طریق تلفن با هم صحبت میکردیم. روز موعود فرا رسید من اول باید دنباله شیما میرفتم و بعد با هم میرفتیگ دنبال مرجان و بعد سعید. تو راه با شیما صحبت کردیم اون گفت مرجان دختر سر سنگین و خانواده داریه و من اولین دوست پسرش هستم ( خالی بندی همه دخترا تو اول اشنایی).
به محلی که مرجان قرار بود بیاد رسیدیم اما اون نبود وقتی بهش زنگ زدیم گفت تو راهه و خودش رو میرسونه از دور داشت میومد و شیما گفت که مرجان اونه . وای چی میدیدم دختر تپل ( من متنفرم از دختر تپل). سوار ماشین شد و سلام و احوال پرسی کردیم بعد هم حسن رو سوار کردیم و به یه سفره خونه رفتیم. حسن و شیما هی با رفتار و گفتارشون میخواستن یه جوری ما رو بهم برسونن مرجانم که همش کلاس میذاشت و ناز میکرد منم تو رودرواسی بودم و میخواستم فقط وقت بگذره و من برم. موقع برگشتن حسن و شیما گفتن که شام رو با هم باشیم من حسن رو کنار کشیدم و بهش گفتم که از مرجان خوشم نیومده با اینکه چهره زیبا داره ولی یه ذره تپل و من قسم خوردم نزدیک دختر تپل نشم. حسن گفت که خاک بر سر مرجان دختر نیست و پرده نداره میتونی لذتشو ببری این حرفو که زد واقعا جا خوردم چون تا حالا دوست دخترام همه دختر بودن و رابطمون در حد لب و مالیدن بود چند باری هم جنده کرده بودم اما واقعا زورم میومد پول به جنده بدم چون اعتقاد داشتم تو سکس دو طرف دارن لذت میبرن و چرا باید پول بدم. بگذریم من به حسن گفتم که از کجا میدونی اونم گفت که شیما بهش گفته . حسن گفت میخوای همین شب ترتیبشو بدی ؟
گفتم حسن اولین جلسه اشناییمونه خیلی ضایعست اشلا قبول نمیکنه گفت که کارت نباشه با من . ( نسن واقعا کس کن حرفه ای هستش 42 سالشه ولی هنوز ازدواج نکرده و تو خونه مجردیش عشق حال میکنه و واقعا با زبونش زنا رو رام خودش میکنه همین شیما هم یکی از بیوه هایی هست که زیر دستشه حدود سی ودو سالشه )
حسن تو ماشین بحث انداخت که کدوم رستوران بریم هر کی یه جا رو گفت . حسن گفت من یه جا رو میشناسم که خیلی غذاش خوبه اما خیلی شلوغه میخوایید که غذا رو بگیریم و بریم خونه ما بخوریم شیما موافقت کرد اما مرجان گفت که باید بره و خانوادش نگران میشن حلاصه شیما مخ اونم زد و گفت که زنگ بزن و یه جوری ردیفش کن مرجانم زنگ زد به خونشون و گفت که میره پیش شیما ، مادرشم قبول کرد دل تو دلم نبود و تو فکر این بودم که چه جوری مرجانو بکنم . غذا رو من حساب کردم و دفتیم خونه حسن. وقتی که رسیدیم شیما رو سری و مانتوشو در اورد که حسن گفت مرجان خانوم شما هم لباساتو در بیار و راحت باش اولش یه ذره ناز کرد اما وقتی شیما بهش گفت اونم رو سری و مانتوشو در اورد . عجب سینه هایی داشت یه تیشرت تنش بود که سینه های بزرگش داشت میترکوند لباسشو . منم که تو فکر سکس بودم راست کرده بودم اما زیر میز غذا خوری چیزی معلوم نبود . شام که تموم شد دخترا رفتن که ظرفا رو بشورن من و حسن هم در حالی که تلوزیون رو روشن کردیم داشتیم برنامه ریزی میکردیم که چجوری بکنیم حسن گفت تو کشکو کاندوم هست بردار.
دخترا ظرفا روشستن و اومدن حسن گفت هر کی بره بغل عشقش دراز بکشه مرجان یه ذره ناز کرد و اومد بغلم دراز کشید. پنج دقیقه که گذشت شیما گفت که منو حسن میریم تو اتاق با هم صحبت کنیم( اونم چه صحبتی) حسن در حال رفتن با خنده گفت که کارای بد نکنیدا اونا رفتن تو اتاق ما دو سه دقیقه ای دراز کشیدیم من که راست راست کرده بودم و حتی یه ذره شلوارم خیس شده بود و مرجانم میدید اما بروی خودش نمی اورد. اروم در گوشش گفتم خیلی دوست دارم اونم گفت که دوستم داره گفتم میشه یه لب بده گفت اخه زشته!!
گفتم خیلی بدی اونا رفتن تو اتاق دارن کیف میکنن بعد تو میگی زشته اون گفت اخه روم نمیشه و… یهو زدم به سیم اخر و لبمو چسبوندم به لبش و نذاشتم ادامه بده همین جوری ازش لب میگرفتم واقعا داشتم دیوونه میشدم حشری حشری بودم هی لب میگرفتم و بزور زبونشو با زبونم می اوردم بیرون و گازای کوچولو میگرفتم اونم بعضی وقتا مقاومت میکرد بعضی وقتا حشرش میز بالا با دستاش پشتم فشار میداد و چنگ میزد
خیلی وقت بود سکس نداشتم و خیلی حشری بودم دستمو گذاشتم رو سینه های بزرگش شاید سایزش هشتاد بود اروم با دستش زد رو دستم گفت بی ادب منم پر رو بهش گفتم مال خودمه بتو چه؟ دو تا دستشو محکم با یه دست گرفتم اونم بدش نیومده بود با یه دستم هم سینشو از یقه تیشرتش انداختم بیرون اما هر کاری میکردم از سوتینش در نمیومد گفتم در می اری واست بخورم گفت یه وقت حسن و شیما میان منم پا شدم حسنو صدا کردم حسن که صداش یه جوری میلرزید و معلوم بود رو کاره گفت چیه؟ گفتم داداش میشه نیای بیرون گفت کلید در اتاق رو اپن اشپزخونس بردار قفل کن اصلا منم در اتاق و قفل کردم . رفتم سمت شیما که با سر به کیرم اشاره کرد که راست بود و داشت شلوارمو پاره میکرد منم یه خنده کردم و شلوارمو یهو کشیم پایین یه جیغ اروم کشید گفت روز اولی خیلی پر رو شدی اصلا ازت انتظار نداشتم من که دیدم اگه اجازه بدم ادامه بده کار خراب میشه سریع بغلش کردم و وز رو مبل خوابوندمش رو زمین اونم خوشش می اومد اما ت رو در وایسی مونده بود سریع لباسشو در اوردم اونم یه اخم کرده بود مثلا ناراحته سوتینشو با سختی در اوردم واقعا سینه هاش عالی بودن خوش فرم و بزرگ شروع کردم به میک زدن و لیسیدن سینه هاش یه لحظه به صورتش نگاه کردم دیدم یه بغضی کرده و ناراحته راستش اینجوری به خودمم زیاد حال نمیداد و از طرفی اگه تو این حالت باهاش سکس میکردم امکان داشت دفعه بعدی وجود نداشته باشه
خودمه کشیدم بالا و در گوشش گفتم ناراحتی گفت اره سریع از روش پا شدم و شلوارمو کشیدم بالا و اخم کردم گفتم پاشو لباستو بپوش یهو به خودش اومد گفت چرا ناراحت میشی عزیزم گفتم چرا مسخره بازی در میاری اخم میکنی تو میدونی دوست دارم اذیتم میکنی
گفت اخه جلسه اولمونه نباید اصلا خونه دوستت میومدم الان تو فکر میکنی من هرزه ام. منم اروم رفتم بغلش گفتم دیوونه من دوست دارم اما یه سری نیازایی داریم جفتمون چرا فکر میکنی سکس بده ؟ بیا دیگه اذیت نکن عشقم
گفت پس بالا تنه گفتم باشه
این دفعه اون شروع کرد به لب گرفتن منم هی میمالوندمش و لب میگرفتم گوشش رو لیس میزدم که دیدم اصلا انگار داره ارضا میشه فهمیدم نقطه حساسش گوششه هی بگوشش رو بوس میکردم و لیس میزدم اونم چشاشو بسته بود و میخندید و محکم بغلم میکرد و فشار میداد رفتم سراغ سینه هاش زیاد حال نمیکرد معلوم بود اروم دستشو از رو شلوار گذاشتم رو کیرم گفت وای چرا اینجوریه؟ گفتم چیه مگه؟ گفت من تا حالا ندیده بودم( اره ما هم خر) خیلی سفت و بزرگه منم دستمو گذاشتم لای پاش گفتم تا حالا دست نزده بودم چه قدر تپله
گفت پیام بس کن تمومش کن . منم یه اخم کردم گفتم مسخره بازیت شروع شد؟؟ دیگه هیچی نگفت دستشو گرفتم کردم تو شلوارم کیرمو دادم دستش دست خودمم کردم تو شلوارش یه ذره پاشو چسبوند منم با پاهام پاشو با ز کردم عجب کس تپل و نرمی بود با دست که لمس کردم وحساس کردم یه ذره مو داره اما خیسخیس بود یه ذره مالوندم دیدم دیگه داره میلرزه همین جوری که روش خوابیده بودم شلوارمو کشیدم پایین یه نگاه به کیرم انداخت چشاشو بست و یه نفس عمیق کشید خیلی ناشیانه با کیرم بازی میکرد یه ذره تف زدم به کیرم و گفتم با دستت بالا و پایین کن اونم همین کارو کرد تو همین حالت یه ذره گوشش رو خوردم داشتیم میمردیم از شهوت
همین جوری که روش بودم سریع خودمو کشیدم بالا جوری که کیرم رو بروی صورتش بود اولش یه ذره مقاومت کرد اما دید چاره ای نداره شروع کرد به ساک زدن وای که چقدر تخمی ساک میزد خودمو چرخوندم حالت 69 اون داشت ساک میزد منم شلوار و شرتشو باهم کشیدم پایین تا واسش بخورم کس تپلش از لای پاش زده بود بیرون خیلی خوشگل بود یه ذره مو داشت که من از خوردن منصرف شدم باز خودمو چرخوندم و بهش گفتم میخوام بکنم تو کست گفت نه نمیشه گفتم چرا؟ گفت دخترم گفتم پس برگرد که کونت پارست ( نیازی به خالی بستن نیست کیرم نوزده سانته و خفن کلفته) .چشماش چهار تا شد گفت بکنی تو کونم که جر میخورم گفتم پس بذار بکنم تو کست شیما بهم گفته پرده نداری؟ بلند گت ای شیما دهن لق !! شیما هم از اون اتاق داد زد گفت چی؟؟ منم گفتم هیچی پنج دقیقه دیگه کارمون تمومه
کیرمو گذاشتم لب کسش و یه ذره بالا پایین کردم یاد کاندوم افتادم دستمو دراز کردم و کاندومو در اوردم کشیدم رو کیرم اروم کیرمو عقب جلو کردم نصف کیرمو دادام تو کسش دستش انداخت دور گردنم گفت عاشق کیرتم تا ته بکن نترس منم با یه حدکت تا ته کردم توکسش مرجانم چشاشو بسته بود دو سه تا تلنبه زدم دیدم ابم دارا میاد سریع پاشودم ابم با فشار ریخت تو دستمو
زیر پیراهنم مرجان چشاشو باز کرد گفت همین ؟؟؟؟ منم دیدم راست میگه خیلی ضایعست گفتم راند دوم مونده رفتم دستشویی و خ دمو شستم یه ذره کیرم خوابیده بود اما تا مرجانو لخت رو دیدم داره با کسش ور میره باز راست راست شد سریع یه کاندوم دیگه برداشتم با زحمت کشیدم رو کیرم و باز خوابیدم روش گذاشتم لای پاش با فشار جا کردم تو کسش و شروع کردم به تلمبه زدن شاید ده دقیقه طول کشید مرجان دیگه قاطی کرده بو د و صدای عجیب غریب در میاورد منم گوشش رو لیس میزدم دیدم صداش داره بالا میره و تابلو شده لبمو چسبوندم رو لبوش اونم فقط لبمو میزد میخواستم لذت ببره برا همین با دستام سینه و بازوشو میمالیدم و تلمبه های محکم میزدم اونم هی پشتمو و گردنمو فشار میداد و ناز میکرد باز داشت ابم میومد که دیدم دیگه صداش در نمیاد و پشتمو فشار نمیده فهمیدم ارضا شده س یع تلمبه زدم و باز ابمو ریختم رو زیر پیراهنم خوابیدم کنرش و شروع کردیم به لب بازی و عشق بازی بهش گفتم پشماتو دفعه بعد بزن تا واست بخورم اونم گفت که خیلی دوستم داره
بازم سکس داشتیم با هم تا اینکه شیما با حسن بهم زد و من رفتم تو کف شیما اونم فهمید و بهم زدیم!
اگه خوشتون اومد واسم بنویسید تا سکس با اون یکی دوست دخترم رو بنویسن ببخشید با گوشی نوشتم میدونم اشتباه تایپی داره

نوشته: پیام


👍 0
👎 0
31618 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

431978
2014-08-19 12:26:55 +0430 +0430
NA

در اتاق و قفل کردم . رفتم سمت شیما که با سر به کیرم اشاره کرد که راست بود و داشت شلوارمو پاره میکرد

شیما که دوست دختر رفیقت بود باز کس گفتی کس مغز عزیز؟ :d

0 ❤️

431979
2014-08-19 13:05:51 +0430 +0430
NA

چشمم به این خط خورد “اگه خوشتون اومد واسم بنویسید تا سکس با اون یکی دوست دخترم رو بنویسن…” و همین کافیه برام که نخونمش.
هرکسی سبک زندگی خودشو داره ولی اینطوری با سلیقه من یکی نمیخونه.

0 ❤️

431980
2014-08-19 15:02:16 +0430 +0430
NA

Nesbatan khob bod

0 ❤️

431981
2014-08-20 06:25:39 +0430 +0430
NA

اصلا خوب نبود دختره باراولی اومده خونه و خیلی راحت پاداده.بعد شیما که دوست دختر رفیقت یودبعد به کیرتو اشاره کرد؟-اسم رفیقت حسن بود یا سعید؟
حداقل یه دورمیخوندیش

0 ❤️