سکس تو ماشین با عشقم مهرنوش

1393/09/10

سلام به همه بچه های گل شهوانی…خواهشا فوش ندین چون نه دروغی دارم و نه خدانکرده شما رو خر فرض میکنم که بخوام چیزایی بگم که توهین به شعور شما باشه… خب…اسم من فرزاد و 21 سالمه دوران کاردانی روتموم کرده بودم و کنکور داده بودم برا کارشناسی و از بخت خوش تو یکی از شهرای نزدیک خودمونم قبول شدم…تا قبل این ماجرا اصلا دیدگاه سکس به دختر نداشتم و یه دونه دوست دخترم داشتم که خیلی معمولی بودیم…خلاصه کنم من چت روم های زیادی میرفتم تا اینکه یه شب که داشتم تو چتروم چت میکردم به یه دختر پی ام دادم که حرف بزنم باهاش بعد کلی حرف آخر فهمیدم اهل همون شهری هست که من دانشجوش شده بودم…خیلی خیلی خوشحال بودم

خلاصه بعد چند شب مخشو زدم وشمارشو گرفتم…دیگ و اس و زنگا شروع شده بود ولی همو ندیده بودیم تا اینکه قرار شد یه روز شمبه بعد کلاسم برم و ببینمش از شانس بد اون روزم تو کلاس تربیت بدنی زمین خوردم و زانو شلوارم پاره شد آخه لباس نبرده بودم…هیچی دیگ همونجوری رفتم سر قرار…هیچی رفتم و دیدم اومده و یه لباس خیلی خوشکل پوشیده و آرایشم کرده…اول روم نشد برم جلو چون واقعا خیلی خوشکل بود…خلاصش کنم دیدم همو و پیش خودم گفتم رفت پشت سرشم نیگا نمیکنه…بعد اون قرار گفت نمیخوامت منم کلی باهاش حرفیدم ولی اون خیلی سفت بود بالاخره با وساطتت خواهرش که تو این مدت باهاش آشنا شده بودم دوست شدیم…

5 ماه دوست وبدیم و این از بهترین دوران زندگیم بود.نمیخوام سرتونو درد بیارم باهاشم سر حرف سکسی رو باز کرده بودم و اونم بدش نمیومد اما اصلا نمیخواست که با من سکس کنه منم فشاری بهش نمیوردم.یه روز قرار شد با ماشین یکی از دوستام با هم بریم بیرون…منظورم من و مهرنوشه…بعد کلاس ذخیره ساعت حدود 4 بود رفتم دنبالش…تو ماشین یه خورده حرف زدیم و رفتیم یه جای خلوت که تقریبا هر چند دیقه یه بار ی ماشین رد میشد…وایسادیم و گفتم میخوام لب بگیرم اولش کمی مقاومت کرد اما راضی شد البته بگم که قبل از این ماجرا یه بار به طور خیلی تصادفی ازش لب گرفته بودم تو دانشگاهشون…چون ازاد بود موردی نداشت منم برم…شروع کردم به لب گرفتن ازش و حسابی گرمش کردم فک کنم حدود 20 ثانیه شد و موقع لب گرفتن قربون صدقه هم میرفتیم. دستمو بردم لای رون پاش یهو جدا شد و گفت دس به اونجام نزنیا گفتم باشه…یه دستمم گذاشته بودم رو سینش از این که سینشو بخورم یا بمالم خوشش میومد چون تو اساشم گفته بود بهم بهش گفتم دکمتو باز کن باز کرد و دستمو بردم زیر مانتوش چون کامل نیفتاده بود بیرون و حسابی ازش لب گرفتم و سینشو مالیدم البته ناگفته نمونه تواین مدت هی ماشینایی رد میشدن و ما هم قط میکردیم و همش با استرس بود…اون روزم برام یه تیشرت سفید گرفته بد برا ولنتاین…اون روز بهترین روز عمرم بود چونبا کسی که واقعا از ته قلب عاشقش بودم عشقبازی کردم و از همیشه بهش نزدیک تر بودم…بچه ها خواهش میکنم فوش ندین چون فقط میخواستم واقعیتو بگم…بعد اون روزم چند بار دیگ لب و لب بازی و تغریبا همین کارا رو داشتیم…امیدوارم خوشتون اومده باشه…خوش باشین

نوشته: فرزاد


👍 0
👎 0
25195 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

445728
2014-12-02 00:11:52 +0330 +0330

ay madarjende. daneshgaheshun chon azad bud lab moshkeli nadasht? khareto gayidam jaghi

0 ❤️