سکس خشن با فاطمه

1399/08/18

خاطره ای که می خوام براتون بگم مربوط میشه به حدودا ده سال قبل. من و فاطمه نزدیک دو سال با هم رفیق بودیم که تو این مدت روزهای خوب و بد زیادی با هم داشتیم. خیلی همدیگه رو دوست داشتیم خونشونم چندین بار رفته بودم با هم دیگه سکس داشتیم ولی به دلایلی هیچ وقت قول ازدواج به هم ندادیم. قبلا یه داستان نوشته بودم به اسم (یک شب با فاطمه) که خاطره اولین سکسمون رو نوشته بودم. یه بار متوجه شدم اون داره همزمان با یه نفر دیگم صحبت می کنه و بیرون رفته. واقعاً بهم برخورد که چرا داره بهم خیانت میکنه. باهم دعوا کردیم و یه مدت قهر بودیم. بعد از یه مدت دوباره با همدیگه خوب شدیم، یک شب قرار گذاشتیم برم خونشون. من یه قرص اعصاب که به صورت جزئی تاخیری میاره خوردم تو راه کاندوم خریدم. اینم بگم که اون با پدرش که سنش زیاد بود تنها زندگی می کردند و خونه قدیمی ویلایی داشتن که اتاقها مستقیم به حیاط راه داشت و یه جوری هر کدوم در جدا روبه حیاط. یه مدتی نزدیک خونشون گشتم تا وقتی پدرش خوابید بهم خبر داد و من با احتیاط زیاد که همسایه ها نبینند رفتم داخل خونشون. از پنجره ای که به اتاق پدرش دید نداشت رفتم داخل اتاقش همدیگه رو بغل کردیم کلی صحبت کردیم و باهم دیگه ور رفتیم بعد قرار شد که با هم دیگه بریم حموم، حمومشون داخل حیاط بود و از پنجره اتاقش کلاً ۲ متر فاصله داشت. اول اون رفت همه جا را نگاه کرد و بهم اشاره زد که می تونی بیای منم با احتیاط رفتم داخل حموم. خلاصه عشق بازی و لب و بمال بمال و واسم خورد و منم سینه هاشو خوردم و حسابی تحریکش کردم. کف حموم حوله پهن کرد و منم کاندوم کشیدم و اونم به صورت چهار دست و پا نشست و قمبل کرد. کمی با سوراخش ور رفتم بعد کیرمو داخل کونش کردم آروم آروم جلو و عقب میکردم بعد یه مدت شدتو زیاد کردم. سرش به کنج دیوار چسبیده بود و دیگه کف حموم سُر نمیخورد. اینم بگم پرده داشت و هیچ وقت تو دوران دوستیمون از جلو نکردمش. با شدید شدن ضربات دیگه گریه میکرد همش میگفت محمد آبت نمیاد؟ نزدیکه بیاد؟ منم یاد خیانتش افتادم و دیگه انگار وحشی شده بودم هر چی التماس میکرد منم توجه نمی کردم. هنوز بعد از ۱۰ سال گریه هاش تو ذهنم مونده و ناراحت میشم که چرا اون روز عذابش دادم واقعا طولانی ترین سکسم بود که تو زندگیم داشتم چون از روی عشق نبود از روی انتقام بود آبم نمیاومد. دیگه خودم خسته شدم کیرمو درآوردم کاندمو بیرون کشیدم و دوباره واسم خورد، با دست با کیرم بازی میکرد، لای سینه هاش گذاشتم ولی ظاهرا قرار نبود آبم بیاد. دوباره کردم داخل کونش، دیگه نفس واسه خودم نمونده بود کمرم درد گرفته بود. نمیدونم چه مدتی طول کشید که بالاخره آبم اومد بعدش بهش گفتم که حالا بیا باهات بازی کنم ارضا شی، که گفت خفه شو داشتی منو میکردی من دوبار ارضا شدم اینقدر تو کار خودم محو بودم اصلاً متوجه نشدم. گفت دیگه هیچ وقت تو حموم بهت نمیدم تو حموم آبت دیر میاد. لباس هامونو را پوشیدیم و رفتیم داخل اتاق و دیگه یادم نمیاد چه صحبت هایی شد و چقدر موندم چون خیلی وقت گذشته. سکسمون تو حموم هم چون فاطمه واقعا اذیت شده بود و منم پشیمون شدم تو ذهنم حک شده و قشنگ یادم مونده. مطابق معمول قبل ۵ صبح باید از خونشون می‌رفتم چون خونشون جای شلوغ شهر بود برای همین تو خلوتی باید میرفتم یه مسیرو تا خونه پیاده رفتم تا قشنگ هوا روشن شه بعدش برم خونه. بعداً که باهم حرف میزدیم تا یک هفته بهم فحش میداد که دستشویی میرم خون میاد و درد دارم تا دوروزم می خواست بشینه سختش بود. من کلا آدم احساساتی هستم و به طرف مقابل خیلی اهمیت میدم ولی اون شب واقعاً دیوانه شده بودم و یکی از بدترین خاطره ها تو ذهنم مونده و مطمئناً تو دل فاطمه. البته اون هم یه بار بهم ضد حال زد رفتم خونشون ولی باهم سکس نکردیم که اونم داستان خودشو داره که بعدا شاید اینجا نوشتم.

نوشته: محمد


👍 2
👎 19
76901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

775985
2020-11-08 01:25:34 +0330 +0330

بازم به فاطی

1 ❤️

776000
2020-11-08 01:53:13 +0330 +0330

مطمئنی اون چیزی که خوردی قرص اعصاب بود؟؟؟

1 ❤️

776001
2020-11-08 01:59:46 +0330 +0330

اینم شد داستان سکسی دیگه؟
اولین دیس لایک و من میدم.

1 ❤️

776018
2020-11-08 03:28:58 +0330 +0330

با فاطی جنده بودی

0 ❤️

776025
2020-11-08 04:12:27 +0330 +0330

بخار حموم نهایتاً منافذ پوستتو باز کنه که بعدش کیسه و سفیداب میکشی چِرکات در بیاد کصخل خان! 😐
ما اصلاً نفهمیدیم فاطمه مالیده دَرِتُ وِلِت کرده و از کون سوزیت اینارو نوشتی، تو هم جایی نگو 😂
درپوش حمومشون از پهنا تو کون هرچی جقیِ کص شعرگو!👎🏻

1 ❤️

776055
2020-11-08 09:15:49 +0330 +0330

امروز ۲تا داستان خوب خوندم واسه همین داستان تو خیلی کیری به چشمم اومد

0 ❤️

776121
2020-11-08 23:22:40 +0330 +0330

محمد

روراست بگم…نمی نوشتی بهتر بود…نه داستان بود نه یه خاطره تمام کمال.همونطور که خودت چندبار غیرمستقیم تاکید کردی مال فلان موقع س و چیزی یادت نمیاد،از نظر منِ خواننده هم صرفا یه یادآوری ناقص از یه خاطره ناقص و بی محتوای خاص بود.

0 ❤️

776208
2020-11-09 14:43:09 +0330 +0330

عجب

0 ❤️