سکس داغ با دختر خاله ی کونیم

1392/06/06

سلام اسم من آرشامه 21 سالمه.قد بلند و 4شونه م زبونمم که مارو از سولاخش میکشه بیرون!کیرمم بدنیست تقریبا 18سانته.(تعریف از خود نباشه :دی )میخوام خاطره سکسم با دخترخالمو براتون تعریف کنم که امیدوارم لذت ببرین.من یه دختر خاله دارم به اسم مهرنوش که خیلی خوشگله خیلی هم خوش استیله سینه های اناری تپل و خوش فرمی داره کونشم خیلی نازه.من از خیلی وقت پیش دوسش داشتم و رویای سکس با اون توی ذهنم بود همیشه.چندباری خواستم بهش بگم اما چون ازش 4سال کوچکتر بودم و اون اصلا فکرشونمیکرد من همچین پیشنهادی بهش بدم بیخیال شدم.من خیلی دوسش داشتم وقتی که ازدواج کرد کلی ناراحت شدم.چون حس میکردم دیگه نمیشه مال من باشه.خلاصه وقتی بزرگتر شدم و اعتماد به نفس بیشتری پیدا کردم حس کردم خود مهرنوش هم بدجور میخاره!!برا من خیلی ناز و عشوه میومد.خلاصه اولین باری که باهاش ور رفتم توی شمال بود وقتی شب همه خواب بودن به خاطر اینکه جا تو ویلا کم بود و تعداد ما زیاد همه قاطی پاتی خوابیده بون.خانواده ما زیاد در قید اینچیزا نیستن.ازشانس من جای خواب من درست زیر پای مهرنوش بود.من که خیلی حشری شده بودم باخودم گفتم امشب وقتشه بهترین فرصته.همینکه چراغا خاموش شد و همه خوابیدن دستمو بردم زیر پتوش و شروع کردم به مالوندن پاهاش از کف پاش شروع کردم تا رونش.دیگه خیلی حشری شدم دستمو گذاشتم رو کسش و شروع کردم از رو شلوارش مالیدن.نمیدونین تو چه حالی بودم نرمی کسش رو حس میکردم کیرم راست شده بود.تو فضا بودم خواب مهرنوش سبکه مطمئن بودم بیداره.دستم بوی کسشو گرفته بود داشتم دیوونه میشدم.شلوارمو آروم کشیدم پایین کیرمو که عین تنور داغ شده بود گذاشتم روی کف پاش شروع کردم به مالوندنش.یه دقیقه بعدیه دفعه خودش اون یکی پاشوآورد گذاشت روی کیرم و با پاهاش با کیرم بازی می کرد.داشت آبم میومد.از یه طرف نمی تونستم آبمو بریزم اونجا از یه طرفم می خواستم ابم بیاد!به خاطر همین بی مقدمه پاشدم رفتم بیرون پشت ساختمون که با یه کف دستی کارو تموم کنیم!
وقتی رسیدم اونجا کیرم خوابید بود اما من هنوز حشری بودم خواستم کف دستیه رو شروع کنم که یه دفعه شنیدم یه صداهایی داره میاد!کلی ترسیدم.گفتم نکنه کسی منو دیده اومده دنبالم.توی تاریکی هم چیزی معلوم نبود.یهو دیدم مهرنوشست که داره با صدای آروم اسممو صدا میکنه.برق از سرم پرید.یعنی داشتم خواب میدیدم؟؟اومد بهم گفت اینجا داری چکار می کنی؟خیس کردی کثافت؟منم گفتم نه اما قصدشو دارم!!گفت رو که نیست!!!سنگ پاست!یهو دلو زدم به دریا مچ دستاشو گرفتم کشیدمش سمت خودم اونم از خدا خواسته خودشو تو بغلم رها کرد.گفتم مهرنوش من عاشقتم همیشه دوستت داشتم و تو رویای یه همچین شبی بودم.اونم هیچی نمی گفت و فقط نگام میکرد شهوت رو تو چشاش حس می کردم.حس کردم دیگه وقتشه چشامو بستمو لبامو گذاشتم رو لباش و دیگه نفهمیدم چی شدلباشو می خوردم دستاشو دورم حلقه کرده بود.توی همون حالت دستامو گذاشتم رو کون تپلش و فشار دادم بعد تنشو ناز کردم و بادستم سینشو گرفتمو آروم فشارش دادم.به محض اینکه پستونشو گرفتم تو دستم یه آه کشیددستشو برد زیر تیشرتم وقتی پستونشو دوباره فشار دادم ناخناشو فرو کرد تو پشتم.خیلی بهم حال داد.دستشو کرد تو شورتم کیرمو گرفت تو دستش وشروع کرد به مالوندن با سوراخش ور میرفت.لباسشو زدم بالا یه سوتین صورتی تنش بود سینشو از لاش در آوردم چی میدیدم!!!یه جفت ممه اناری ناز که نوک صورتیشون شق شده بود. شروع کردم به خوردن هردومون تو آسمونا بودیم.نوک پستوناشو آروم گاز گاز می کردم.اخ و اوخش رفته بود هوا.همونطور که سینه می خوردم کونشو میمالوندم که یه دفعه دستمو گرفت گذاشت رو کسش.منم کسشو براش مالوندم کاملا سست شده بود.یه کاناپه دو نفره قدیمی اونجا بود هرچند که خاکی بود و مهرنوش هم وسواسی!اما از شدت شهوت به هچی اهمیت نمیداد لامصب خیلی سگ حشره!!بردمش نشوندمش رو کاناپه و لختش کردم و لنگاشو دادم بالا.با دیدن کس تپلش دیگه فیوز پروندم و افتادم به جونش.کل صورتم رو کسش بود و زبونمو تو سوراخش عقب جلومیکردم و چوچولشو میک میزدم اونم چشاشو بسته بود و عین گاو!!!موهای منو محکم میکشید.منم تندتر کسشو می خوردم…خیلی خوشمزه بودبلند آه میکشید منم به کیرمم نبود که کسی بیدارشه دیگه!نوک پستوناشو می کشیدم ولبای کسشو میک میزدم.یه دفعه باز هم بی مقدمه!بلند شدم رفتم رو کاناپاه وایسادم پاهام دو طرف مهرنوش بود شلوارمو کشیدم پایین کیرم پرید بیرون!درست جلو لبای مهرنوش(عشق این حرکتم!)گفتش نکن آرشام دوست ندارم.با یه نگاه معصومانه ای نگام میکرد که روانیم میکرد و بدتر حشری میشدم…گفتم:شیـــــوا…و کیرمو چسبوندم به لباش خودشونکشید کنار بلکه همونطوری نگام کرد.دیگه داشتم میمردم.گفتم همین یه بار به خاطر من…لبخند زد و آروم سرکیرمو برد تو دهنش.اولش یه ذره بااکراه بود اما بعدش دیدم نه بابا!خیلی حرفه ای ساک میزنه!!کیرمو میکرد توحلقش بعد نوکشو لیس میزد.تخمامو گرفته بود تو مشتشو محکم فشار میداد اما من اصلا توی فاز درد نبودمو خیلی حال می کردم با کاراش…دیگه شق درد گرفته بودم.کیرمو از دهنش دراوردم نشستم کنارش.دستمو بردم لای پاشو گفتم اینو به منم میدی عشقم؟یا فقط مال حسامه؟(حسام شوهرشه)گفت من مال توام نفسم.و ازم یه لب کوتاه گرفت و رو کاناپه ولو شد و پاهاشو باز کرد.منم رفتم جلوشو پاهاشو انداختم رو شونم.کسش خیس خیس بود کیرمو گذاشتم جلوش.چشماشو بست ساعد دستامو گرفت منتظر شد.منم آروم آروم کیرمو دادم تو کسش.نفسای صدادار میکشید و دستامو فشار میداد.چندتا تلمبه آروم زدم…کسش خیییلی داغ و تنگ بود داشتم میمردم.یه دفه کیرمو درآوردم دوباره یه ذره محکمتر دادم تو.با اینکار نفسشو حبس کرد و دوباره بهم چنگ انداخت…کسش خیلی داغ بود 5-6 دقیقه بیشتر دووم نیاوردم ابم داشت میومد.گفتم چکارش کنم.گفت نریزی رو منا!گفتم باشه بلند شدم از روش که برم تو کار کف دستی که خودش پاشد کیرمو گرفت و انقد مالوند تا ابم اومد و ریخت رو ماسه ها…حس کردم ارضا نشده.بخاطر همین نشستم و شروع کردم به خوردن کسش و 2تا انگشتمو تو کسش محکم عقب جلو می کردم.خلاصه یه ربعی مشغول بودم که یهو دیدم با شدت داره میلرزه و دست وپاش سست شده.چشاشو بسته بود و با دستای لرزونش منو می کشید طرف خودشو اسممو صدا می کرد.فهمیدم ارضا شده.لای کسشو باز کردمو سفیدی آبشو دیدم.بازم داشتم حشری میشدم اما دیگه دیر بود!سریع لباس پوشیدیم.اون رفت تو.اما من موندم که برم کنار ساحل قدم بزنم چون دیگه نزدیک صبح شده بود و آفتاب داشت طلوع میکرد.به خودم که اومدم فهمیدم تخمام داره از درد منفجر میشه.اما ارزششو داشت.به آرزوی چندین سالم رسیدم و مهرنوش رو گاییدم.
الان چندماهی میگذره از اون حادثه!و من سه چهار بار رفتم خونه مهرنوش و حسابی با هم حال کردیم
امیدوارم خوشتون اومده باشه

نوشته: آرشام


👍 8
👎 1
309814 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

397012
2013-08-28 10:08:11 +0430 +0430
NA

:D :D :D :D :D :D :D :D :^o

0 ❤️

397014
2013-08-28 10:42:14 +0430 +0430
NA

مهرنوش یا شیوا؟ :D

0 ❤️

397015
2013-08-28 10:43:07 +0430 +0430
NA

اولش كه خودت رو به ارنولد تشبيه ميكني اخرش مينويسي تعريف از خود نباشه بعد انواع و اقسام حيوانات را به دخترخاله جنده ي محترم خياليت نسبت ميدي من فك كنم از نسل جانوران اتريشي باشيد با اين تفاسير

0 ❤️

397016
2013-08-28 12:10:30 +0430 +0430
NA

غلط خیلی داشتی اما خوب بود ادامه بده

0 ❤️

397017
2013-08-28 12:59:36 +0430 +0430
NA

بدك نبودبروبكن بيابنويس جفتشونوبكن هم شيواروهم مهرنوشو

0 ❤️

397018
2013-08-28 14:24:04 +0430 +0430
NA

اخه شاخ بز كوهي به ك.ن تو و… دخترخااه ي ك.نيت به قول خودت اولا مهرنوش يا شيوا دوما اين زن شوهر جون پيش هم نخوابيده بودن و جاي شوهرش نزديكش خوابيده بوده ثالثا توي اون همه ادم تو در تو يكيشون بيدار نشد يا هر كس يكي واسه خودش گير اورده بود و مشغول بود احتمالا شوهر اونم اونور حياط با ابجي محترمت مشغول بوده كه حواسش به زنش نبوده (نميدونم اين دختر هاي ما چرا نميپرن بغل ما وبا اينكه تازه هم شوهر كردن عاشق الت ما نميشن واز بچگي به عشق ما خود ارضايي نميكردن (عجيبا غريبا)

0 ❤️

397019
2013-08-28 15:39:12 +0430 +0430
NA

گفتی شب بود هیچی معلوم نبود بعد گفتی تاپ صورتی و نوک سینه صورتی …حتما شوهرش برات چراغ قوه گرفته بود.
دوما همه تو ویلا بودن (((موهای منو محکم میکشید.منم تندتر کسشو می خوردم…خیلی خوشمزه بودبلند آه میکشید)))
سوما گفتی تازه برق هارو خاموش کردن که اومدی بیرون این سکس توهمیت هم 15 مین طول کشید چجوری نزدیک صبح بود.
جقی دروغگو

0 ❤️

397020
2013-08-28 16:15:27 +0430 +0430
NA

“رویای سکس با اون توی ذهنم بود همیشه” اینم که نوشتی رویات بود نه چیز دیگه!!! چه گوز گنده گنده میکنن ملت!

0 ❤️

397021
2013-08-28 17:15:51 +0430 +0430
NA

میگم یه 50-60 بار دیگه میگفتی کسش خیلی داغ بوود…واقعا به درجه ی درکش نرسیدم هنوز… :|

0 ❤️

397022
2013-08-28 17:30:36 +0430 +0430
NA

یه زمانی یه دخترحاله داشتم ناز مامان توپل کون گنده سکسی حشری خلاصه دروغ نمیگم واقعیته حالا جون من باور کنید …
اسمش مهرنوش نه مریم نه شیوا نه کبری اره همین بود امدم بکنمش اتفاقا خانواده ما خیلی راحت هستن منم از شانس خوبم شب کنار زری خوابیدم خلاصه دامن معصومه رو دادم بالا کیرمو کردم بدون مقدمه تو کس لیلا منم کیرم غم نبود بیدار شن مارو در حال کردن صغری ببینن…
خلاصه داشتم میکردم اونم اوه وای جون جر بده مال تو هستم وای جووووون کیرتو (البته50سانتی هست)بذار توش ابتو میخوام اقا تا خواست اولین قطره اب کیرم بیاد شوهر خالم بیدار شد شوهر دختر خاله سمیه هم بیدار شد کلا فامیل بیدار شدن منو رو اسمائ دیدن لخت … :SS :SS :SS :SS :SS :SS :SS :SS
هیچی دیگه خورد به گردنم…
مدیون هستین اگه باور نکنید راست راسته مثل کیرتون :D :D :D :D :D :D :D :D

0 ❤️

397023
2013-08-28 18:29:32 +0430 +0430
NA

مارو از کجاش می کشه بیرون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ سولاخش؟ باورم نمی شه . چیزی رو که خوندم باورم نمی شه .
شیوا ؟؟؟؟؟؟ مهرنوش؟؟؟؟؟؟
عرضم به درزت ، درزت به دولم، پورن زیاد می بینی،‌ زیاد هم می زنی. چی زیاد می زنی؟ کف دستی، زر،‌حرف مفت .

0 ❤️

397024
2013-08-28 19:03:13 +0430 +0430
NA

واقعاك ديك ننويس اين همه سوتي ديك نميكم عزيزان كفتن.

0 ❤️

397025
2013-08-29 01:07:02 +0430 +0430
NA

قشنگ بود ولی دیگه ادامه نده

0 ❤️

397026
2013-08-29 02:52:09 +0430 +0430

توهم بود، دیگه ننویس . . . . . . . . . . . .
دوستان خیلی از گاف‌ها رو که داده بودی گرفتن ولی خیلی چیزای دیگه مونده که نگفتن. من هم دیگه نمی‌گم ولی کلا خانواده‌ راحتی دارید که همگی کنار هم می‌خوابید و همدیگه رو می‌گایید. دختر خاله‌ات هم که نوشتی کونی بوده ولی چرا بهت کُس داده در تعجب هستم. مطمئنی که شوهر دختر خاله‌ات کونت نذاشته؟ پسر جان باور کن که جلق زدن اگه به میزان مناسب باشه ضرر نداره ولی اگه خیلی بزنی دیگه توهم خواهی زد. مثل همین داستان تخماتیکی که نوشتی. تمام شن‌های سواحل شمال و جنوب تو کونت. امیدوارم که دفعه بعدی کسی که کونت میذاره به جای وازلین زدن به کونت از شن استفاده کنه و هر بار که توی سوراخت تلمبه می‌زنه، شن بپاشه. ابله دیگه ننویس. شاشیدم تو وجودت سکس با زن شوهر دار ننویس. تمساح تو کونت خمیازه طولانی بکشه، دیگه ننویس.

چرا تو در خیالت این چنینی!
شده سوراخ کونت مثل بینی!
ز دختر خاله‌‌ها باید حذر کرد
یکی میگایدت، لایق، همینی

0 ❤️

397027
2013-08-29 05:53:33 +0430 +0430
NA

خوب بود کسم به اب افتاد

0 ❤️

397028
2013-08-29 06:05:33 +0430 +0430
NA

عزیزم کست را افتاده بده ما بجای نوشابه بخوریم

0 ❤️

397029
2013-08-29 06:06:26 +0430 +0430
NA

عزیزم اب کست را افتاده بده ما بجای نوشابه بخوریم

0 ❤️

397030
2013-08-29 06:25:41 +0430 +0430
NA

عجب دخترخاله هاي باحالي

0 ❤️

397031
2013-08-29 06:54:30 +0430 +0430

هیچ دقت کردین اینجا همه دخترا خیلی زود پا میدن و اینکه همه پسرا هم بکن حرفه ای هستن

0 ❤️

397032
2013-08-29 16:52:38 +0430 +0430
NA

بالاخره تو مهرنوشو گاييدي يا شيوا رو؟؟؟!!!

0 ❤️

397033
2013-08-29 18:39:51 +0430 +0430
NA

واقعا تخيل در نوشتن داستان خوبه ! اما خوندن چند سطر اول كافيه براي اينكه ديگه رغبتي براي خوندن بقيش نمونه !! سولاخخخ !!! و اين موضوع تكراري كه شب همه پيش هم خوابيدينو هيچكسم بيدار نميشه و اااااققق حال ادم بد ميشه ! خوب نميتونين ننويسين

0 ❤️

397035
2013-08-30 03:42:06 +0430 +0430
NA

سوتی دادیا اسم دختر خالت مهرنوش بود یا شیوا ؟؟؟
معلومه وقت نوشتن داستانتم کلی داشتی ذوق مرگ میشدی ک اسم واقعی دختر خالت از دهنت پرید خاک تو گورت

0 ❤️

397036
2013-08-30 08:35:50 +0430 +0430

حاجی چرا ما ازین دختر خاله ها نداریم پس :| عجببببب بالاخخره شیوا بود یا مهرنوش ؟؟ شایدم فرزانه بود تو که کس گفتی احمق :W >:P :$ #o

0 ❤️

397038
2013-08-30 12:34:46 +0430 +0430

به نکته مهمی اشاریدی <):)

0 ❤️

699796
2018-07-05 21:07:28 +0430 +0430

خوندم تا رسیدم به شیوا، حسم پرید دیگه نخوندم،ولی هنوز برام مشخص نشد مهرنوش بود یا سارا؟

0 ❤️