با چهار تا دانشجوی دیگه یه خونه تو شهرستان محل دانشگاه کرایه کرده بودیم و سه چهار سال با هم زندگی کردیم… همه غلطی هم میکردیم… مشروب و گل و خانوم میاوردیم و دوست دخترامون رو میاوردیم و…
یکی از دوستام به اسم امیر با یه دختری به اسم مریم دوست شده بود که خیلی شیطون بلا بود… با من هم سر شوخی رو باز کرده بود و چیزی پنهون از من نداشتند… یه بار حرف سکس پیش اومد و به من گفتن بیا یه تریسام بزنیم… من فکر میکردم شوخی میکنن و میخوان امتحانم کنن ، ولی وقتی دیدم مریم پا شد و لباساش رو در آورد دیدم حرفشون جدیه! امیر لخت شد شروع به خوردن کص مریم شد و مریم دست منو گرفت کشید سمت خودش و شروع به لب گرفتن کرد. همینجوری که داشتم لباش رو میخوردم امیر داشت میکردش و ارضا شد… بعد منم رفتن روش و کردم و ارضا شدم… نیم ساعت گذشت و یکی دو نخ سیگار دود شد و داشتیم میگفتیم همچین چیز جالبی هم نشد… رفتیم راند دوم و قرار شد از جلو و عقب بکنیم… این دفعه خیلی بهتر بود و هر سه قشنگ ارضا شدیم… سه تایی پیش هم دراز کشیدیم و خوابیدیم…
چند روز بعد دوباره بساط سکس تریسام رو چیدیم و قبلش منو امیر کلی تریاک کشیده بودیم! مریم لخت شد و من تا دسته جا کرده بودم تو کصش و دوبار ارضاش کردم ولی خودم انگار نه انگار! همینجور که داشتم میکردم امیر اومد پشت منو یهو دیدم داره تف میماله به کون من … قبل از اینکه چیزی بگم کیرش رو اروم تو کونم فرو کرد و شروع به کردن کرد… اونا که کون دادن میدونن غده پرستات هم میتونه باعث ارضا شدن مرد بشه… به شدت داشت میکرد و منم به شدت داشتم مریم رو میکردم که مریم از زیر من پا شد و گفت داغون شدم … باورم نمیشد ولی داشتم به امیر کون میدادم و لذت میبردم… جوری که ابم اومد… بعد نوبت امیر شد و گفت بکن تو… اونم کرد تو کون مریم و همینجور که میکردیم دوباره ارضا شدیم…
اون روز گذشت و یه شرمی تو نگاه منو امیر بود و رومون نمیشد مستقیم تو چشم هم نگاه کنیم…
یه شب خوابیده بودم که دیدم امیر اومد پیش من دراز کشید و گفت خیلی زده بالا… پایه هستی یا نه… منم پشتم رو کردم بهش و گفتم بکن…سه بار ارضا شد و من دوست داشتم دوباره وقتی از کون میدم ارضا بشم ولی نشد… اخرش هم گفتم نمیشه و امیر رو کردم تا ارضا شدم…
فرداش به امیر گفتم باید این کار رو کنار بذاریم و دیگه اینکار رو نکردیم…
سالها گذشت و هر دو ازدواج کردیم و بچه داریم و گاهی همدیگه رو میبینیم…
یه روز قرار گذاشتم رفتم خونه امیر … خانومش رفته بود سر کار و بچه هم مدرسه بود… امیر گفت بیا یه بار دیگه اینکار رو بکنیم… من اول شروع به کردن کردم ارضا شدم… بعد امیر شروع به کردن کرد و دیدم باز هم با کردن اون من ارضا شدم… دو ساعت گذشت و من میخواستم برگردم خونه… گفتم امیر بیا یه بار دیگه بکن من ارضا بشم…گفت زنم داره میاد الانه که برسه… گفتم ده دیقه بیشتر نمیشه…قبول کرد و شروع به کردن کرد… هر دو حسابی تو حس بودیم و ارضا شدیم یهو دیدیم زن امیر داره جلو در اتاق مات و مبهوت ما رو نگاه میکنه!! بعد از شری که شد دیگه امیر رو ندیدم و تمام شد رفت…

نوشته: فری