سکس دختر حشری و دوست پسرش

1395/04/15

(این داستان بر اساس واقعیت نوشته شده است و تنها خواهش من که نویسنده این داستان هستم این است که به همه کس اطمینان نکنید.خود من از عمو و پسر عموهایم ضربه خوردم و هنوز که هنوز است اثر کارهایشان در من وجود دارد.خواهش میکنم اگر مادر یا پدری این داستان را میخوانند درس بگیرد که فرزندش را به هرکسی نسپارد و زیاد به او اجازه بیرون رفتن ندهد.)
من ثمین دختری 22 ساله هستم که به خاطر دستمالی شدن توسط عمو و پسر عموهایم به شدت حشری میباشم.زمانی که تنها 8 سال داشتم به خانه ی عمویم برای بازی با پسر عمویم که همسن خودم بود رفتم.وقتی به انجا رسیدم پسر عمویم که نامش اروین بود را در حال گریه دیدم.وقتی از او جریان را پرسیدم به من گفت که مادرش قهر کرده و میخواهد طلاق بگیرد.عمویم که گریه پسرش را دید گفت:اروین برو برای خودت و ثمین دوتا نوشابه بگیر.پسر عمویم که عاشق نوشابه بود با خوشالی پول را از پدرش گرفت و به مغازه رفت.من هم که میدانستم اروین زود برمیگردد به اتاقش رفتم و مشغول بازی با عروسکها و ماشینهایش کردم.
ناگهان عمویم داخل امد و با من شروع به بازی کرد.کمی که با عروسک ها بازی کردیم عمویم گفت:ثمین عروسکهاتو روی تخت بخوابون تا یه بازی بهت نشون بدم.منم خوشحال از کشف یه بازی جدید سریعا همانکار را کردم.بعد از ان عمویم گفت:حالا خودت هم به شکم بخواب تا بهت بازی رو نشون بدم.بعد از اینکه من خوابیدم سریعا روی من خوابید و کیرش را از روی شلوار به کونم مالید.ابی گرم در بدنم جاری شد . اصلا دوست نداشتم بلند شوم.پس از چند دقیقه که خودش را به من مالید و بلند شد و گفت:اگر این بازی رو بازم دوست داری انجام بدی بیا خونه ما.وقتی اروین اومد باهم بازی کردیم ولی ذهنم تنها درگیر این ماجرا بود.
پس از چند روز که این ماجرا را فراموش کردم باز هم به خانه عمویم رفتم.وقتی عمویم چشمش به من افتاد باز هم اروین را به بهانه ای دک کرد.من هم که ماجرای قبل به یادم امد سریعا به عمویم گفتم:عمو منم با اروین میرم.عمویم پرید که مرا بگیرد اما پا به فرار گذاشتم و دیگر ان اطراف قدم هم نگذاشتم.این از عمویم و اما پسر عوهای دیگرم.انها هم به طرق مختلف مرا میمالیدند.من هم که بچه بودم و نمیدانستم که سکس چیست اما شب ها گریه میکردم و خواب نداشتم.پس از مدتی یک روز که روی صندلی نشته بودم و به دستمالی شدنم فکر میکردم و ران هایم را محکم روی هم فشار میدادم ناگهان ابی از بدنم جاری شد.ان زمان تازه 11 سال داشتم.اول گمان کردم که پریود یا همان عادت ماهانه شده ام.اما وقتی دیدم که خونی از بدنم خارج نشده اینکار را تکرار کردم.بعد از ان هر روز دست هایم را بین پاهایم میگذاشتم و انقدر میلرزیدم تا ان اب از بدنم خارج شود.حتی گاهی خود را به عروسکهایم میمالیدم.زمانی که پا به دنیای بزرگ اینترنت گذاشتم و فیلترشکنی را دزدکی از خاله ام کش رفتم یاد گرفتم که نام این کارم خود ارضایی است و حتی برخی انقدر حشری میشوند که لامپ یا خیار یا هرچیزی را که شبیه کیر باشد به کس خود فرو میکنند.بعد از اینکه با فیلم های لب گرفتن خود ارضایی میکردم/سایت دیگری به نام ایکس ان ایکس ایکس رادیدم که فیلم های سکسی میگذاشت.با دیدن این فیلم ها بیش از حد تحریک میشدم اما به خودم اجازه نمیدادم که پرده بکارتم را پاره کنم. با خود ارضایی بزرگ شدم تا به سن 20 رسیدم.بعد ا ز ان بود که به فکر افتادم که سکسی داشته باشم.چون واقعا دیگر خود ارضایی کفافم را نمیداد.و اما جریان سکسم:
در خیابان در حال راه رفتن بودم که پسری جذاب کاغذی رابه طرفم پرتاب کرد.کاغذ را برداشتم.شماره بود.نوشته بود:خانم خوشگله/من پرهامم.اجازه میدی باهات دوست شم؟سریعا شماره را سیو کردم و به خانه رفتم.تا به خانه رسیدم به اتاقم رفتم و زنگ زدم.از ان شب به بعد پرهام دوست پسرم شد.اوایل حتی اجازه نمیدادم به من دست بزند. بالاخره سیاست دخترونس دیگه.اما بعد از شیش ماه حتی اجازه میدادم که مرا ببوسد. یک روز که درحال دیدن فیلم سوپر بودم مامانم اومد توی اتاقم و گفت:ثمین میخوایم بریم مسافرت.بابات گفته که یا بریم شمال یا کیش.به نظرت کجا بریم؟من که توی کونم عروسی بود گفتم:مامان جان من که نمیتونم باهاتون بیام.اخه درس دارم (الکی مثلا)ولی به نظرم بهتره برید شمال. با خاله مریم میرید؟(اخه ما شیراز زندگی میکنیم و با خودم گفتم اگر مامانمینا برن شمال خب مسلما بیشتر طول میکشه.)مامانم گفت:ینی چی؟دختر خوب نیست تنها تو خونه باشه. اره با خاله مریم میریم و تو هم باید بیای. منم کم نیاوردم و گفتم:مامانم دوست داری این ترمو بیوفتم؟شما برید اگه خسته شدم از درس خوندن منم میام. بالاخره با کلی دنگ و فنگ راضی شد که من نرم و خودشم بابارو راضی کنه.بالاخره روز رفتن فرا رسید.مامان و بابام بعد از کلی ماچ و موچ از من جدا شدند و به سمت کیش حرکت کردن و من رو هم هویج حساب نکردن.ولی باز اینم غنیمته.7 روز خونه خالیی.وایییییییی
رفتم و کلی فیلم سوپر دیدم.به نظر میومد که اگر یه پسر بهم دست بذاره سریع ارضا شم.اینقد حشری شده بودما.به پرهام زنگ زدم و گفتم که چندتا سوال درسی دارم و بیاد خونمون.خودمم سریعا رفتم حموم تا برای پرهام اماده شم.1 ساعت بعد تروتمیز نشسته بودم که پرهام اومد.اونم تروتمیز بود.نشست و گفت:خونوادت نیستن؟منم گفتم که رفتن مسافرت.چشماش برق زد و گفت:ینی الان تو تنهایی؟گفتم اره. گفت خب برو سوالاتتو بیار. با خنده گفتم:اول پذیرایی.بعد هم شربت اوردم و باهم مشغول شدیم.لباسی که پوشیده بودم خیلی باز بود.یه تاپ بود که سوتینم زیرش مشخص بود و یه دامن کوتاه.کیر پرهام شق شده بود.یه لحظه خیره به کیرش بودم که گفت:به چی نگاه میکنی وروجک؟منم که هم خندم گرفته بود وهم حشری شده بودم/رفتم و از روی شلوار کیرشو گرفتم و گفتم:به عشقم خیره شدم.اونم که با این حرف من از خود بی خود شده بود محکم منو تو بغل گرفت و مشغول خوردن لبم شدمحکم لبمو میخورد.یه بار لب بالا و یه بار لب پایین.خیلی شیرین بود اینکارش.بعد منو روی زمین خوابوند و تاپ و دامنمو در اورد.اول یک کم منو بوسید و بعدسوتینمو در اوردواول یکی از سینه هامو خورد و کم کم رفت پایین تا رسید به کسم.لبه های کسمو زد کنار و چوچلمو محکم مکید.منم توی ابرا سیر میکردما.گفتم:اه پرهام.بخور.زود باش.بمکش بمکش. بخور.و سرشو م فشار میدادم.بعد از اینکه حسابی کسمو خورد/نوبت من شد.کیرشو در اورد و من شروع به ساک زدن کردم.هرچی که توی فیلما دیده بودمو انجام دادم.بعد نوبت به کونم رسید کیرشو اروم فرو کرد توی کونم.یواش یواش تلمبه زد و بعد تندش کرد.خیلی لذت داشت.میگفتم:تند تر پرهام تندتر.اونم حشری تر میشدویهو یه مایع داغ رفت تو کونم.اوهو.چه زودم ارضا شد.منم که از اون بدتر.دوسه بار ارضا شدم.افتادیم کنارهه.بعد از اونم یه حموم حسابی رفتیم و دوباره سکس کردیم.خیلی خوب بود.تا روزی که مامانمینا اومدن چند بار دیگه هم سکس کردیم و اون روزا شد بهترین روزای من.

نوشته: ثمین


👍 0
👎 6
31079 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

547724
2016-07-05 21:59:18 +0430 +0430

حییییف که گی نیستم وگرنه شعبه دوم اتوبان همتو میزدم سر درکیونت

0 ❤️

547729
2016-07-05 22:45:10 +0430 +0430

8 سال ها؟ (erection) بیا اینو بخور ایتری بخریش

0 ❤️

547779
2016-07-06 07:11:28 +0430 +0430

آخه مجلوق مغز فندقی واسه اولین بار کرد تو کونت تو هم گفتی تندتر بکن.!!توهماتتو بهتر دخترونه بنویس جلقی…

0 ❤️

547809
2016-07-06 10:12:21 +0430 +0430

حالا رفتن شمال یا کیش؟؟؟؟؟چطور8سالگیت یادته؟؟؟؟الان مامان و بابا ما اینو بخونن درس عبرت میگیرن یعنی؟؟؟؟وااای به حال ما دخترا اگه تو دختری :(

0 ❤️

547811
2016-07-06 10:21:20 +0430 +0430

اول داستان:این داستان بر اساس واقعیت نوشته شده (hypnotized) یاد فیلم جنگیر 7افتادم--
خب اول گفتی 22 سالته و توی 11سالگی فهمیدی خود ارضایی میکنی و بعضیا انقد حشرین که لامپ خیار میکنن تو کصوشن ✋ این چیزایی که تو داری میگی مال3یا 4سال اخیره نه مال11سال پیش پس کصشر نگو.
نزدیکای اخر داستانتم,اه اه اه باز قضیه ی شربت اومد
وسط-
- (dash)
پرهام اومده خونتون بعد فهمیده کسی خونتون نیست؟؟؟wtfبیا برو کصشر ننویس

0 ❤️

547819
2016-07-06 11:15:42 +0430 +0430

والا چی بگم کیر دفاع اخرتیم ولز تو کیونت
ازهمون ۸ سالگی جندگی تو خونت بوده خبرنداشتی

0 ❤️

547849
2016-07-06 18:52:19 +0430 +0430

من از اخر نفهمیدم هدفت از این داستان توصیه های ایمنی بما بود یا اینکه بیای با اب وتاب از دادنت بگی ها؟

0 ❤️

547853
2016-07-06 19:16:40 +0430 +0430
NA

بدکی مبود اما تو دختر حشری لز هم. دوسداری؟!

0 ❤️

548003
2016-07-07 21:51:43 +0430 +0430

عجب !!!

0 ❤️