سکس در راه برگشت به خانه

1400/11/07

کنار در واگن،مسئول بلیط نگاهی به بلیطم انداخت‌ و گفت:کوپه‌ی پنج.داخل کوپه تمیز بود و در بست در اختیار خودم بود.چمدونم رو روی صندلی کناریم انداختم و کنار پنجره نشستم. با خودم گفتم بالاخره درس و دانشگاه تموم شد.اما حالا مگه کار به همین راحتی پیدا میشه آخرشم باید وردست عموم تو مکانیکی کار کنم.

حدود یک ساعت از راه افتادن قطار گذشته بود.شب بود و هیچ منظره‌ای رو از پنجره معلوم نبود.تصمیم گرفتم برم دستشویی آبی به صورتم بزنم.
کسی تو‌ی دستشویی بود. با بی‌حوصلگی منتظر ایستادم.در که باز شد شوک شدم باورم نمیشد که خودش باشه.با تعجب گفتم: الهام خودتی؟!
الهام که خوشحال شده بود جیغ ریزی کشید و گفت: وای وحید باورم نمیشه بعد از این همه سال که…
از صحبت‌های الهام چیزی متوجه نمیشدم .لب‌های رژ زده‌ی خوش‌فرم قرمزش با چشم‌های عسلیش وپوست سفیدش منو میخکوب کرده بود.قلبم دیوانه‌وار میکوبید.به خودم که اومدم دیدم داره می‌خنده.من که خجالت کشیده بودم سریع گفتم:به چی میخندی؟
الهام خندش‌ر‌و کنترل کرد(اما معلوم بود داره از خنده میترکه)بعد با شیطنت خاصی گفت:بیا بریم میخوام به دوستم نشون بدم که قدیما چه پسر همسایه‌ی پاک و سربه‌زیری داشتیم.
دلم میخواست آب بشم برم تو زمین اما از طرفی کم‌کم حس شهوت داشت به حس شرمندگیم غلبه می‌کرد و با اعتماد به نفس بیشتر گفتم:باشه بریم.

قبل از اینکه وارد بشیم الهام گفت: بذار اول من برم بگم مهمون پسر داریم یه خورده خودشو جمع‌و‌جور کنه.
باورم نمی‌شد الهام به این اندازه تغییر کرده باشه.البته آخرین باری که دیده‌بودمش اول راهنمایی بودیم و سال‌ها از اون روز گذشته بود.همینطور که فکرم توی گذشته می‌چرخید صدای خفه‌ی دختری از توی کوپه گفت: بفرمایید داخل آقا وحید.
با یه کم استرس وارد شدم. الهام با تاپ قرمز کنار پنجره با پتویی روی پاش نشسته بود با دیدن برجستگی سینه‌هاش شهوت توی وجودم شعله‌ور شد.
_به‌به پس شما آقا پسر خوشتیپ همسایه‌ی الی بودین؟الی چرا تا حالا رو نکرده بودی؟ خیلی خیلی خوش اومدین بفرمایید بشینید. مهسا هستم.
بعد از اینکه دست دادم و کنار الهام نشستم گفتم:خوشوقتم.
مهسا با تیشرت جذب آستین کوتاه و شلوارک خیلی کوتاه تنگ رو به روی من نشست.خط کس کلوچه‌ایش و نوک سینه‌هاش کاملا معلوم بود. از این که به این سرعت حشری شده بودم جاخوردم.خودمو جمع جور کردم با خنده گفتم گفتم:الهام تو گفتی که اول نیا داخل که مهسا خانوم آماده بشه. اگر این آمادشه پس قبلش چه‌جوری بوده؟
جفتشون شروع کردن به خندیدن.بعد الهام گفت:بیا بشین کنارم امشب قراره کلی عشق و حال کنیم.بیا نترس.
برای اولین بار در زندگیم شهوت جنسی تمام قدرت اختیار رو ازم گرفت و خیلی آروم به الهام نزدیک شدم.الهام بقیه پتورو روی من انداخت و چشمکی به مهسا زد و گفت:بکش روت گرم شی.
مهسا با کنجکاوی پرسید: آقا وحید از دوران کودکیت با الی یکم تعریف کن.
چه جور همسایه‌ای بودن؟
دو سه دقیقه از شروع صحبتم نگذشته بود که دست الهام آروم اومد روی کیرم و از روی شلوار شروع کرد به مالیدن.نفسم بند اومد. کیرم داشت سفت میشدو مالیدن الهام سریع‌تر. حضور مهسا رو کاملا فراموش کرده بودم ‌ فقط حواسم به الهام بود. پتورو کنار زدم.الهام اصلا توجهی به این موضوع نکرد. جلوی من نشست دکمه‌ی شلوارم‌رو باز کرد وکشید پایین.
وقتی کیر‌مو از تو شرت دراورد برای شهوت‌‌ر‌و توی چشماش دیدم.
از پایین کیرم آروم لیس زد تا به نوک کیرم رسید و بعد شروع کرد به خوردن.

صدای کیر خیسم توی دهن الهام ده برابر بیشتر حشرم کرده بود.
یک لحظه چشمم به مهسا افتاد.شلوارکشو دراورده بود داشت با انگشتش روی شیار کسش میمالید. الهام شلوار و تاپش‌رو دراورد.سینه‌هاش خوش فرمترین سینه‌ای بود که تا حالا دیده بودم.شروع کردم به لیس زدن و خوردن کس شیو شدش.ناله‌های الهام داشت دیوانم میکرد. ر‌وی صندلی دراز کشیدم بعد الهام به حالت اسکات اومد روم با دستش کیرم رو آروم روی کس خیسش کشید بعد یکدفعه کرد توی کسش شروع کرد به بالا پایین کردن و با چشمای خمار شده از شهوت به من نگاه میکرد.معلوم بود که میخواست آه و ناله کنه ولی با گاز گرفتن لب‌هاش جلوی خودش‌رو گرفته بود.

بعد از مدتی شروع کرد به لب گرفتن از من. پاهای الهام دیگه جون نداشت برای همین من شروع کردم به تلمبه زدن. همیطور که داشتم تلمبه می‌زدم الهام در گوشم گفت:سریعتر بزن، جر بده منو. پنج دقیقه با تمام سرعت تلمبه زدم.دیگه نمی‌تونستم خودمو نگه دارم.کمتر از چند از ثانیه و با آخرین تلمبه آبم‌رو داخل کس گرم و تنگ الهام ریختم.
مهسا با نفس نفس گفت: آخ چقدر با سکس شما جق‌زدن حال داد.

الهام سرش‌‌رو روی شونم گذاشته بود. نیم ساعت گذشته بود و مهسا با ناباوری گفت: تو با وحید وقتی ا‌ول راهنمایی بودی سکس کردی؟!!چرا به من نگفته بودی؟! من دیدم چه سریع افتادید رو هم.تو هیچ وقت به همین راحتی کس وکونتو در اختیار بقیه نمیذاری.
من گفتم:من بقیه نیستم مهسا جان.
الهام با خنده ادامه داد:امشبم نمی‌خواستم تا این حد پیش برم ولی نشد.

قطار تویه ایستگاه بین شهری ایستاد.هنوز تا تهران خیلی فاصله بود. تازه شروع عشق و حال بود.

نوشته: Tcl


👍 29
👎 19
60201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

855714
2022-01-27 01:37:27 +0330 +0330

اینم که قطار نیست 🤣🤣خونه خالیه همه هم کر و کور😅😅

0 ❤️

855726
2022-01-27 02:14:42 +0330 +0330

تخیل قویی داریا ولی واقعا جذاب بود

1 ❤️

855731
2022-01-27 02:34:49 +0330 +0330

یه بار ژنگ زدیم به یه جنده ای گفتیم بیا خونه و کرایه آژانس بده و هزینه خودش و بده تا اومد گفتم لخت شو
گفت خجالت میکشم
گفتم خب بخورش
گفت خوشم نمیاد
گفتم برای گوه خوردن اومدی
بعد از توالت تا کوپه دختری که چند وقت ندیدی بهت یهو داد ، این سوژه های تخمی برازرز از کسشعرای امثال شما بدست میاد ، جقی متوهم باز حای شکرش باقیه نگفت قدم صد و هشتاد و نه و کیرم بیست و نه و نیم سانته

5 ❤️

855740
2022-01-27 03:00:43 +0330 +0330

بنظرم الان دیگه تو آپارتمان خودت به این راحتی که شما تو قطار سکس داشتیم نمیشه سکس کرد
چی بگم…

0 ❤️

855784
2022-01-27 06:39:23 +0330 +0330

داستان خوب بود ولی هر جور حساب کنی کوپه ها هم در بست باشن به همین راحتی نمیشه تو کوپه سکس کرد کسیم خبر نشه شدنی هست و سخته یکم غیر قابل باور ولی حداقل کوسشر نبود👍🏻

0 ❤️

855796
2022-01-27 08:15:29 +0330 +0330

پس جیش نکردی؟ دستشویی چی شد؟

0 ❤️

855842
2022-01-27 15:26:41 +0330 +0330

خوشوقتم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

855861
2022-01-27 18:34:19 +0330 +0330

تو بپا تو کوپه یکی نیاد کونتو بگاد.دیدن دختر همسایه تو مستراح پیشکش بچه کونی🤣🤣🤣🤣

0 ❤️

855884
2022-01-27 21:40:22 +0330 +0330

به عنوان يه داستان تخيلي خوب بود

0 ❤️

855886
2022-01-27 21:51:58 +0330 +0330

به عنوان يه داستان تخيلي خوب بود

0 ❤️

856001
2022-01-28 05:36:03 +0330 +0330

پشمام از ابن داستان …‌‌.

0 ❤️

856059
2022-01-28 13:02:41 +0330 +0330

مگه میشه؟ مگه داریم؟

0 ❤️

856102
2022-01-28 18:37:57 +0330 +0330

عجب تخیلی نویس بی آزاری بود . چرا ادامه ندادی ؟ تازه گرم شده بودیم منتظر گاییدن مهسا بودیم که یهو کیرت رو از داستان کشیدی بیرون …ترسیدی بهمون خوش بگذره بخیل؟

1 ❤️