سکس در مرغداری
نیما 18سالمه می خواهم داستانی ازچندسال پیش رابراتون بگم اون موقع 16سالم بود تاحالاسکس علنی باکسی نداشتم البته تشنه ی سکس هم نبودم چون زیادمثل پسرهای جلقی 16ساله دیگه توکف مونده نبودم مایک مرغداری بزرگ داشتیم که خیلی ازکرمانشاه دورنبود باخانواده رفتیم مرغداری قراربودعصریکی ازدوستای پدرم بیاداونجا مثلاتفریح ساعت 6بودکه دیدم رسیدند من تاحالاخانواده ی این دوست پدرم روندیده بودم وقتی ازماشین پیاده شدم چی دیدم کاربه زنش ندارم خوشگل بودامادختره چیزدیگری بود قدبلند خوشگل یک مانتوقهوه ای کوتا باشلوارلی تنگ که کون گردش زده بودبیرون سینه هاش جای خودهمینجوری بودم که آقا بهرام اومدجلو همون دوست بابام سلام نیماجان چه طوری سلام خوبم شماچه طورین بعدهم به بقیه سلام دادم زیاد نگاه به دختره نمیکردم مردم شک کنن بسات کباب مشروب بود اونا میخوردن امامن به خاطرسن کمم نمیتونستم بخورم اماوقتی اوناخیلی مست بودن دوسه تاپیک همراهی کردم کمی پاتیل شدم ساعت نزدیک به11بود من مادر زن و دخترآقابهرام رفتیم بیرون هوا بخوریم کمی بعد مادرم اینارفتن تو اما مژده خانم نرفت گفت من هنوزمیخوام هوابخورم منم گفتم منم بعدامیام بعدباهم تنهاشدیم اولاش ساکت بودیم امابعدش سرصحبتوباز کردم ازدرسشوسنشوازین حرفا مرغداریه ماحیاط بزرگی داشت که ازوسط بایک دیوارنصف شده بو اونطرف دیوار سبزی کاشته بودیم یواش یواش رفتم اون طرف کلی گل گیاه بودداشتیم راه میرفتیم که چیزی باسرعت ازکنارمون ردشدگربه بوداون ترسیدپریدبغل من منهم ازفرصت استفاده کردم سفت بغلش کردم طوری که سینه هاش به سینم چسبیده بود گربس نترس چیزی نیست دوباره راه افتادیم ولی اینباردستشو گرفته بودم یواش یواش بهش نزدیک می شدم بعدبغلش کردم قداون ازمن بلندتربود175شاید180سنشم شاید18 باشه همین جوری توبغلم بود گفت سردمه بعدمن سفت تربغلش کردم همین جوری راه میرفتیم که واسادم به چشای آبیش خیره شدم دریک لحظه خواستم لب بگیرم دیدم قدم نمیرسه زایه میشم دیدم اون سرشو آورپاین منم شروع به خوردن لبش کردم گفتم اینجانمیشه بریم تواتاق کدوم اتاق تو سالون یک اتاق کوچیکه تختم هست رفتیم تواتاق بعدبعدلامپو روشن کردم رفتیم روتخت نشستیم بعددوباره ازش لب گرفتم دستم خودبه خودرفت روسینش شروع به مالوندن کردم گاهی یک آهی میکشید بعد گفتم فایده نداره تاپشودرآوردم سوتین آبی بسته بودوای چه سینه هایی سریع سوتینشو بازکردم شروع به خوردن کردم تواوج لذت بودیم لبشو گازگرفته بود وآه واوه میکرد شلوارشو دراوردم شورتش هم آبی بود ازروشرت کسشومیمالوندم وسینه هاشومی خوردم خسته شده بودم آروم شرتشو پایین آوردم چی کس تپلی بودشروع به خوردنش کردم زبونمو دورچوچولش می چرخوندم اونم باصدای بلند نفس نفس میزد کیرم شق بود پاشدم شلوارمو در آوردم گفتم این طرفی شوپاشد گفت من هنوزکیرنخوردم تازه نمی خواد ازکون بکنی پرده قبلاپاره شده تازه فهمیدم خانم این کارس نشست بعد بازبون باکیرم بازی میکرد بعداونو تاته تودهنش میکرد چند دقیقه این کارو کردطاقت نداشتم گفتم بسه دیره بزاربکنم بعد منو درازکرد پاشد کیرمو گرفت روکسش تنظیم کرد اول آروم بعدتندتندبالاپاین میکردوتلمبه میزد ازشدباپایین شدنش دلم درد گرفته تلمبه میزدوجیغ میکشید کیرم دارز نیست اما کلفته بازتلمبه میزد آه وای آخ خ آه ه دیگه داشت آبم میومد گفتم آبم داره میاد پاشد وگفت توکونم خالی کن تحمل نداشتم کیرم روتاته کردم توکونش تلمبه زدم تاآبم اومدهمزمان بامن مژده هم ابهرامشد ولی من سیرنشده بودم از اوناخیالم راحت بو دحتماخوابیدن مست بودن دوباره تو حالت سگی کیرم روتوکونش کردم تندتند تلمبه میزدم جیغ میکشید نامرد آروم آییییی دارم میسوزم امامن بیرحمانه تلمبه میزدم خسته شدم حال نداشتم کیرمو درآوردم کردم توکسش چندباری آروم تلنبه زدم داشت آبم میومد دوباره خالیش کردم توکونش اصلا حال نداشتم افتادم روتخت انم افتاد روی من باشه خودت واسه باردوم ابهرامشدی ولی منو به ارگاسم نرسوندی باشه واسه دفعه ی بعد به زورلباسامو پوشیدم رفتیم بیرون اولین سکس جانانه بو دقول داد که آخرین بارنباشه رفتیم خونه وخوابیدیم صبح اونارفتن اما تاالان خبری ازش نیست
نوشته:نیما
باز جاى شكرش باقيه اولش فكر كردم ميخواى كون مرغها بذارى بعد كه ديدم نه همون داستان جقى بودن نويسنده است خيالم راحت شد.
داستانت يه نكته آموزنده هم داشت كه گفتى 16 سالم بودم اون اتفاق افتاد و الان 18 سالمه كه دارم اين داستانو مينويسم
بازم خوبه كه تا 18 سالگى صبر كردى بعد اومدى جلقنامه اينجا نوشتى آفرين
پسر : اولین بارت هست که میخوای بوس بدی ؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دختر(باعصبانیت):معلومه که اولین بارمه !
چرا همیشه پسرها این سوال رو از من میپرسن
واااى مامانم اينا پسر عقده اى نيافته دنبالت كه بعد دو روز افسردگى ميگرى دست به خودكشى ميزنى. بعد ببخشيدا چه چيزى كه زياده دختر شما خودتو درگير اين مسائل نكن زيادى به خودت تلقين كردى دچار توهم شدى خيابونو مثل فيلم هندى ميبينى كه پشت سرت همه فك ها ميخوره زمين ماشينها تند تند ميخورن به هم دعوا ميشه چند نفر ميميرن همه ى اينا بخاطر اينه كه همشون تو كف تو بودن و تو هم بدون توجه دارى به راهت ادامه ميدى بادى ميزنه تو موهات و حتى پشت سرتو هم نگاه نميكنى كه چند نفرن واست مردن از عشقت پر پر زدن! آآه پرى قصه ها تو كجايى!
انگار ما تو جنگل بزرگ شديم نديديم توهم زدى دختر جون اگه با اولين اشاره راهتو كج كنى كسى پاپيچت نميشه ولى وقتى نيشت تا بناگوش بازه مثل بنز آمار ميدى طرف هم شمارشو ميده واسه نازو ادا اولش خودتو لوس ميكنى دوساعت بعدشم زنگ ميزنى سريع دخترخاله ميشه فرداش قرار ميذارى بعد از كافى شاپ دستشو ميگيرى قول ازدواج ميده بعد يه هفته ميرى خونه اش… كافيه يا بازم ادامه بدم؟ پس لطف كنيد ازين كامنتهاى لج درار ننويسيد.(در ضمن همه اينها كه گفتم منظورم شخص شما نبود مثال زدم)
دخترا ساخته شدن واسه کردن وگرنه خدا موجود به این بی عقلی رو میخواست جی کار
آدم گه باشه ولی کوتاه نباشه , کاری به دروغ یا راستش ندارم ولی اخه بدبخت برو دنبال یکی که لااقل 2 میکرومتر از خودت کوتاهتر باشه , پیشش ضایع نشی , اخه کل مرغ های منجمد کرمانشاه تو کونت , برو یکم با توتال کیر ورزش کن لااقل یه ذره از زمین جدا شی , بتونیم ببینیمت , والا ماکه یه جنده رو هم بار اول ببینیم خجالت میکشیم بکنیمش اخه کل کارتون تام و جری تو کونت گربه مگه مرض داره بیخود بیاد از کنار شما رد شه , یا حتما قبلا با گربه هماهنگ کردی که اگه نقشه ات گرفت یه ساک اساسی واسش بزنی ها , هنوز دخترا اینقد جنده نشدن پس خواهشا نیا اینجا و محتویات مغزه کیروتو که مبتلا به بیماریه سندرم جلقیه ننویس .
دردانه جان شما فک کنم pmc زیاد میبینی بخصوص آهنگ های جنیفر لوپزو . کیرم تو
این اعتماد به نفس.
راستی نویسنده جان میدونستی بازیه فیورنتینا با رم 4-2 شد?
کیره فرانچسکو توتی تو کونت.
زایه (ضایع)
بسات(بساط) ++++++++ هزار تا حرف ضد و نقیص دیگه …
به مرغها رحم کن یواش بکنشون …
آخه به تو چی بگم؟!
کسخل، به جای کسشعر نوشتن یکم دیکته تمرین کن!
کردی تو کونش دوباره کردی توکسش دوباره کردی تو کونش. اخه کسمغز مگه پاتیله که هی جاشو عوض می کنی .
والا دردانه جان تو شهر ما که کسی ازین گه ها نمیخوره , یعنی کسی جرات نمیکنه چون زیادن کسایی که یه جو غیرت تو وجودشون مونده .
دردانه جون اهل کجایی مگه تو؟؟؟؟؟؟وااااااای خدای من نگو قزوینیی هستیااااااااااااااااا
mehdi17567
شمایی که اومدی به خانومها توهین میکنی امثال شما همونایی هستین که موس موس میکنین همین موجودات بی عقل جواب سلامتون رو بدن و حق دارینا اگه یه جو عقل داشتن به ان مغزایی مثال شما ( با احترام نسبت به بقیه آقایون که تعدادشون کم هم نیست و برای خانومها احترام قائل هستن) محل سگ هم نمیذاشتن. در ضمن اگر همین موجودات کم عقل نبودن شما سوژه واسه جق زدن پیدا نمیکردید پس مؤدب باش و حرفت رو مز مزه کن بعد بگو اونی که از دهن در میاد حرفه و فکر پشتشه و اونی که از کون در میاد گوزه و باد هواست متاسفانه شما فکر کنم گوزت راهش رو گم کرده از دهنت زد بیرون.
مهدی جان درجریان هستی که مادرخودتم یک زنه.
من قصدتوهین ندارم ولی آدم یکم فکرکنه بعدش حرف بزنه بدنیست.
بعدشم اگه زن نبود،مردابه تنهایی چه گوهی بایدمیخوردن؟برعکسشم صدق میکنه.
واقعابرای خودم متاسفم که هموطنایی باطرزفکرتودارم
راستی شما هرمون هم به مرغاتون میزنین اگه دارین یکم بیدین ما تو کون مسی هرمونی خالی کنیم
نظرات جدید داستان‌ها
- به قول دوستان، بعد از مدت ها یه داستان خوب داریم اینجا ...
- چندجاش کصشر بود خیلی خیالی بود معلوم بود از خودت دراوردی می...
- توضیحات اولیه که داستانت واقعیه بیشتر از خود داستانت بود😂...
- کامل نخوندم خیلی عجیب نوشته بودی پر از غلط املایی و جمله های...
- همین 😑🫤
- اخه کس.کش من چی بگم ب تو اخه؟ اومدی ۳ خط کصشر تفت دادی جلق ...
- سلام مریم جون بیا پی ویم
- کیر تو دهنت که ازبس غرق گو خوردی بودی نفهمیدی چی نوشتی بچه ک...
- کس خلی عمو جان
- هرموقه حس مفعول بودنت گل کرد با زهرا جونت پاشو بیا نیشابور ت...
- با کلیت داستان کاری ندارم ولی چون خودم تو شرکت سکس داشتم هی...
- **اصل داستان: رضا که داغونترین دختر دنیا هم بهش راه نمیدا...
- کصخل کص مغز با این داستانت
- کسشر محض
- من لایک کردم بخاطر واقعی بودن این تجربه ی شما....
- عالی بود و قشنگ، با کلی حسهای جذاب...
داستان‌های تازه
- ساعت یازده و نیم (۲)
- زهرا زن متاهل که زن منم شد (۱)
- روانی از قفس پرید (۱)
- هپی ماساژ
- کوس لیسی خانومم توسط نفر سوم
- سه آغوش برای پسری که زن بود
- کردن سمیه همکلاسی محجبه
- ما سه نفر (۱)
- عشق در صف نانوایی
- لز کردن پریا
- سکس با صاحبکار
- دوران نامزدی حنانه
- سکس یا انتقام
- 24ساعت فقط سکس وسکس
- آپاندیس زن داداش
- کون دادنم به سن پایین (۲)
- خاطرات پراکنده محسن
- کون دیدم کونی شدم
- باران
- یه مهمون ویژه
- آیدا و حسی تازه
:D
طنز بود تا یک داستان سکسی. نمی دونم من که خندیدم.
مرسی .موفق باشی.