توجه: تمامی اسامی مستعار هستند
شخصیت های داستان:
طاهره: فارغ التحصیل علوم اجتماعی، گیاهخوار، ساکن جردن
امیر: بدنساز، نمایشگاه دار خودرو، تحصیلات صفر
حسین: معلم، فعال اجتماعی، پیگیر فضای مجازی
لاله: جنده، شاخ اینستاگرام با چهل کا فالوور
مجید: کارگر ساختمان، فعال حقوق کارگری، تحصیلات لیسانس مهندسی مکانیک
مهدیس: لزبین، فارغ‌التحصیل حقوق از دانشگاه تهران
نویسنده : نوید، ۲۵ ساله، دانشجوی علوم سیاسی
با تعدادی از فعالین سیاسی و فضای مجازی قرار یک میتینگ رو گذاشتیم. قرار شد همه به خونه حسین بریم. چون زن و بچه حسین به شهرستان رفته بودند مکانی بهتر از اونجا نبود. لباس هامو پوشیدم و اسنپ گرفتم تا به خونه حسین که توی بلوار کشاورز بود برم. بقیه هم از نقاط مختلف تهران به سمت خونه حسین حرکت کرده بودند. من آخرین نفری بودم که رسیدم.
بعد از سلام و احوالپرسی چایی خوردیم و از قیمت گوشت صحبت کردیم. اینکه با شوک درمانی چطور مردم رو به این قیمت ها راضی کردن و الآن به یک جنبش سیاسی نیاز داریم. طاهره اما نسبت به این قضیه ساز مخالف می زد. میگفت چرا برای عید قربان باید میلیون ها حیوون بی گناه قربانی بشن؟ بالا رفتن قیمت گوشت خودش بهانه ای هست که مردم به سمت استفاده از سبزیجات برن. مجید که کارگر ساختمون بود عصبانی شد و گفت تو داری از شکم سیرت این حرفو می زنی. شما گیاهخوارا حاضرید برای یه بشقاب نخود سبز صدهزار تومن هزینه کنید اما اون احترامی که به سگ و گربه می ذارید رو به کارگر قایل نیستید!
بحث داشت همینطور بالا می گرفت که به سرکوب جنسی و سکس رسید. لاله میگفت بالا رفتن قیمت به بازار کار من هم آسیب میزنه. اگر درآمدم از پیج اینستا کم بشه، باید دوباره جندگی کنم و سر قیمت چونه بزنم. مهدیس که لزبین بود می گفت سکس اونقدرها هم مسئله بزرگی نیست. من خیلی راحت میرم باشگاه و بدن های خوش تراش بقیه دخترا رو دید میزنم. حتی پارتنرم هم میاد خونمون شب میمونه و با هم سکس میکنیم پدر مادرم هم متوجه نمیشن.
به اینجای بحث که رسید امیر از تو جیبش یه پک ماری جوانا در آورد و گفت نمیشه که همش به فکر خودمون باشیم. باید با هم اتحاد داشته باشیم. منم گفتم که با امیر موافقم. رسانه ها پر شدن از چیزایی که اتحادمون رو خراب کنن. صبح تا شب همش از تفاوت ها میشنویم. اینکه فلانی مذهبش فلانه قومیتش فلانه و … اینا اما سکس ما رو به هم نزدیک میکنه. اینو که گفتم چشمم به سینه های لاله افتاد سینه هاش سایز هفتاد داشت و از لباس چسبونش مشخص بود. سیگاری رو پیچیدیم و نوبتی کشیدیم. وقتی خوب گرفته مون طاهره گفت : نوید٬ تو چرا دوست دختر نداری؟ منم گفتم والا حشرم ولی کسی نیست باهام دوست بشه. طاهره گفت خب جنده که هست برو جنده بکن. که یه دفعه لاله که احساس کرد بهش برخورده داد زد منظورت منم اکبیری؟ اصلا من جنده ام. بعد جلوی همه ما در عین ناباروری مانتوشو باز کرد و شلوارش در آورد. هممون انگشت به دهن مونده بودیم . امیر گفت بچه ها حواستون باشه این جنسا سنگینه با دیدن اندام لاله کیرم راست شده بود. امیر که تو فضا بود داد زد بچه ها کیر نوید رو ببینید همه نگام کردن کلی خجالت کشیدم ولی یه دفعه اتاق از خنده منفجر شد. سریع رفتم دسشویی . گفتم حالا که کیرم راست شده جق بزنم راحت شم. داشتم کیرم رو می مالیدم که صدا تلویزیون زیاد شد. صدای آمریکا داشت تظاهرات دی ماه رو پخش می کرد و منم نصف حواسم به صدای اخبار بود. به هر زوری بود تمرکزم رو جمع کردم و جق زدم.
وقتی اومدم بیرون سریع دویدم سمت تلویزیون. دیدم هیچکی نیست! تلویزیون همینطور واسه خودش روشنه. صدای نجوا گونه دسته جمعی از اتاق خواب حسین می اومد . دو دستی زدم تو سرم. دیدم همه لخت کردن و دارن همدیگر و می مالن. گفتم لاشی ها چرا نگفتید برنامه سکسه که من جق نزنم!!! دوباره همه زدن زیرخنده و بعد مشغول عشق بازی شدن. امیر ، طاهره رو بغل کرده بود رو هوا نگهش داشته بود. داشت لبهای طاهره رو میخورد. یه متر اونور تر مهدیس داشت واسه حسین ساک میزد و بغل دستشون مجید داشت سینه های گنده لاله رو می مالوند. لاله با شهوت میگفت جنبش کارگری به دستای زبر و خشن تو نیاز داره … آره سینه هامو محکم بمال مجید…
امیر شروع کرده بود کوس طاهره رو جر دادن. حرف زیادی نمی زدن اما صدای شلپ شلوپشون زیاد بود. مهدیس میگفت وای اگه پارتنرم بفهمه دیوونه میشه حسین هم میگفت مگه من زنم بفهمه عاقل میشه؟ لاشیا همشون داشتن حال می کردن من تنها مونده بودم نگاهشون می کردم. کوس لاله و مهدیس ورم کرده بود خیلی دوست داشتم منم جرشون بدم. اما کیرم راست نشد از بعد جق تا اینکه لاله با انگشتش لبه های کوسشو باز کرد . دیدم کوسش رنگ صورتی بادکوبه ای و گشاد هست. معلوم بود زیاد داده و کوس خوش فرمی بود. کیرم به تکونی خورد. مجید رو زدم کنار به لاله حمله کردم. یه دفعه امیر اومد بلندم کرد و پرتابم کرد اون طرف. گفتم یعنی چی ؟ انقلاب هرچی باشه نوبتیه. حسین گفت انقلاب فقط استثمارگرهارو عوض می‌کنه.
منم گفتم کیرم تو اتحادمون و این ادای روشنفکری هاتون که یه دفعه امیر گفت شوخی کردیم بیا بکن. ولی اول صبر کن بزرگتر ها ارضا شن بعد. دیگه مجبوری چون کوس لاله رو می خواستم رفتم پیش مجید و وقتی داشت تلمبه می زد خایه هاشو می مالیدم تا آبش زودتر بیاد. تلاشهام نتیجه داد و آبش اومد. اون طرف تر حسین هم ارضا شده بود و مهدیس رو بغل کرده بود. اما امیر هنوز داشت می کرد. کاندوم گذاشتم سر کیرم و فشار دادم تو کوس لاله. کوس تپلی داشت و خیلی گرم بود. اما گشاد بود. اما لاله اصلا واکنش خوبی نداشت سرش تو تلگرام بود انگار اصلا نمیفهمید کیر من داره میره تو کوسش و میاد بیرون. یه دفعه لاله همچین از جاش پرید که کیرم لیز خورد بیرون. لاله گفت مردم الان میدون ولی عصر تجمع کردن بریم میدون. من گفتم کجا هنوز ارضا نشدم. اما هیچکس به حرفم توجه نکرد. لباس پوشیدیم رفتیم میدون ولی عصر دیدیم دیر شده کردم. رفتن خونشون. خلاصه اونشب خیلی شب بدی بود. نه به راهکار سیاسی رسیدیم نه هم تونستم خودم رو ارضا کنم.
یک هفته بعد منو مجید نیمه دوم دی ماه دستگیر شدیم. توی حکم بدوی به چهار سال حبس تعزیری محکوم شدم که الان اعتراض زدم.
تا الان کلی جق زدم و به روزگار نفرین می‌فرستم که چرا اون شب نشد خوب و کامل کوس بکنم.

نوشته: ال گرکو